عنوان ایستاده در غبار، علاوه بر اشاره به سکانسی از فیلم که حاج احمد متوسلیان [1]را بیسیم به دست در میان گرد و خاکِ تیر و ترکشِ خمپارهها، برقرار و استوار با حسی سرشار از خضوع، تصویر کرده، دلالتهای دیگری را نیز به ذهن متبادر میسازد؛
ما از غبار در معانی دیگری هم استفاده میکنیم که ابهام و هیاهو از اینگونهاند. شخصیت حاج احمد مثل سرنوشتش، در هالهای از ابهام، قرار دارد. خبرهای تازهای هم که گویای احتمال زنده بودنش هستند، بر عمق این ابهامها میافزایند.
اما آیا فیلم هم همین رویکرد را دنبال میکند؟ در این گزارش ضمن بررسی دیدگاههای مختلف دربارهی این فیلم، به چند محور اصلی فیلم که پژوهشمحوری و واقعگرایی از مهمترین آنهایند، پرداخته میشود.
ما از غبار در معانی دیگری هم استفاده میکنیم که ابهام و هیاهو از اینگونهاند. شخصیت حاج احمد مثل سرنوشتش، در هالهای از ابهام، قرار دارد. خبرهای تازهای هم که گویای احتمال زنده بودنش هستند، بر عمق این ابهامها میافزایند.
تخیلی پژوهشمندانه از صداهایی ماندگار:
برخی از نوشته و مصاحبهها، از ویژگی واقع نماییِ پژوهش محور کار، در بازسازی فضای جنگ، حال و هوای دههی شصت و بازآفرینی شخصیت حاج احمد یاد کردهاند؛ محمدرضا شجاعی طرح صحنه و لباس فیلم، درباره دلیل همکاریاش با مهدویان میگوید: ایستاده در غبار دومین همکاری من با آقای مهدویان است و از کار کردن با این کارگردان جوان خوشحالم چون اهل تحقیق و پژوهش است و اگر طراحی صحنه و لباس فیلم خوب از آب درآمده دلیلش سواد و دانش مهدویان است.»[2]
مهدویان خود دربارهی ضرورت پژوهش در کارش میگوید: « ماجرای تبدیلشدن یک کودک گوشهگیر تنها به یک فرمانده بزرگ... به هر حال این اهمیت مطالعه و تحقیق را نشان میدهد. هر فیلمسازی طبیعتاً تجربیات زیسته محدودی دارد؛ من نهتنها جنگ را ندیدهام، بلکه خیلی تجربیات دیگر را هم در زندگیام نداشتهام ولی قرار نیست فقط به تجربیات محدود خودمان بسندهکنیم، چون وقتی وارد فیلمسازی میشویم، موظف به مطالعه و تحقیق و پژوهش هستیم. اگر این کار را نکنیم، در کار خودمان بهعنوان یک فیلمساز کمفروشی کردهایم.»[3] پژوهشی که مهدویان در آخرین روزهای زمستان، به اندازهی لازم آن را تمرین کرده بود. سریال خوشساختی که نام مهدویان را به عنوان کارگردانی، خلاق و خوشقریحه، بر سر زبانها انداخت. در آن سریال نیز وجه تحقیقی و پژوهشمحور کار یکی از دلایلی بود که نظر مخاطبان و همچنین منتقدان سینمایی را به خود جلب کرد.
بازسازی فضای جنگ بر اساس مستندات صوتی از فرماندهان دفاع مقدس، به شکلی ناخودآگاه، جذابیتی اولیه به اثر میبخشد. بخصوص اینکه بازسازی تصویری این صداهای ماندگار، محصول چندین ماه و سال تحقیق و کار پژوهشی در خصوص فضاهای احتمالی است که حول این صداها در جریان است. در واقع در اثر مهدویان کار پژوهشی پشتوانهی قابل توجهی برای تخیل عرصههایی است که یک جوان دههی شصتی درکی حضوری از آن نداشته است.
بازسازی فضای جنگ بر اساس مستندات صوتی از فرماندهان دفاع مقدس، به شکلی ناخودآگاه، جذابیتی اولیه به اثر میبخشد. بخصوص اینکه بازسازی تصویری این صداهای ماندگار، محصول چندین ماه و سال تحقیق و کار پژوهشی در خصوص فضاهای احتمالی است که حول این صداها در جریان است. در واقع در اثر مهدویان کار پژوهشی پشتوانهی قابل توجهی برای تخیل عرصههایی است که یک جوان دههی شصتی درکی حضوری از آن نداشته است.
حاج احمد در میان صدق و دروغ:
با همهی تفاسیر، رویکرد پژوهشمحور فیلم، نمیتواند همهی جوانب کار را دربارهی شخصیت حاجاحمد در نظر بگیرد؛ چیزهایی که گفته نمیشوند به همان اندازهی گفتهها مهماند. آنچه در این فیلم به عنوان خاطرات حاجاحمد یاد میشود شکل خاصی از روایتگری سینمای دفاع مقدس است که لاجرم انتقاداتی را متوجه خود میسازد. انتقاداتی که برادرِ حاج احمد، یعنی امیر متوسلیان و خانوادهاش در مورد برخی از خاطرهها یا شخصیتسازیها دارند، هم از این جنساند که البته خود نقدی جداگانه میطلبد. اما این که مهدویان سن و سال برادر حاج احمد را در زمان جنگ، برای مصاحبه و پژوهش کافی ندانسته[4]، جای تأمل بیشتری دارد. از قضا اگر ما مخاطبان نگاه یک کودک ده- یازده ساله را که برادر و مهمتر از آن خانوادهاش درگیر و دار جنگند، ضمیمه اثر داشتیم، چه بسا صداقتی که فیلم به دنبال آن است، پررنگتر مینمود. شاید حتی جملهی آغازین فیلم که اشاره به غیر واقعی بودن تصاویر فیلم دارد، تأکیدی است که در حین و البته پس از هر پژوهشی باید به آن اذعان داشت؛ هیچ اثری نمیتواند بازآفرینی عین واقعیت باشد. حتی اگر فیلم محصول دو( یا حتی چند) سال پژوهش و مصاحبه و تأمل در فراز و فرود زندگی حاج احمد در ذهن مهدویان باشد لزوما با حاج احمد واقعی تطابق تام ندارد. هم از این روست که گاهی امیر متوسلیان حق دارد تا در مقابل برخی صحنهها و حرفها ابراز نارحتی کند؛ وی در گفتگویی با پردهی سینما از عدم مراجعهی عوامل فیلم به خانوادهاش، برای تحقیق و نظرخواهی سخن گفت و افزود: «یکباره به ما گفتند فیلم ایستاده در غبارکلید خورد و دو روز بعد متوجه شدیم که کلید نخورده فیلم تمام شده است. قبل ساخت فیلم سراغ همسایه، مغازهدار، بازاری و افراد متفرقه رفتهاند ولی سراغ ما نیامدند. وقتی به این حد با جزییات وارد زندگی خصوصی شهید میشوند، میبایست برای صحت تحقیقات از ما استعلام میگرفتند که متاسفانه به هیچ وجه این کار انجام نشد. بدون کوچکترین اطلاعی فیلم تولید و راهی اکران در جشنواره فیلم فجر شد و ما فقط آنجا دعوت شدیم و در کنار دیگران فیلم را دیدیم. همان جا خواهر بزرگتر بنده به آقای حاتمیکیا ... گفتند فیلم یک سری اشتباهات و خطاهایی دارد و مسایلی در آن عنوان شده که اصلا صحت ندارد و دروغ محض است.»
با در نظر گرفتن نقطه نظرات و انتقاداتی که برخی از اعضاءِ خانوادهی حاج احمد به روند بازسازی زندگی وی داشتهاند، این سوال مطرح میشود که آیا اساسا بازآفرینی عینیِ جهان زیستشدهی یک فرد، امکانپذیر است؟
خاطرهی فعال، مفهوم محوریِ رویکرد مارسل پروست، در بازآفرینی گذشتهی خود، در قالب رمان در جستجوی زمان از دست رفته است. خاطرات ساکن نمیمانند. آنها بنا به درک کنونی ما از گذشته، متأثر شده و تغییر مییابند. با هر بار یادآوری خاطرات، چیزی امروزی به آنها اضافه میشود. بنابراین وفاداری مطلق به واقعیت گذشته امری خارج از دسترس ماست. این موضوع در بررسی زندگی فردی دیگر به مراتب پیچیدهتر میشود. محمد حسین مهدویان تلاش کرده تا از زندگی حاج احمد که در ابتدا برایش جذابیت لازم برای درام شدن و البته پذیرفته شدن از سوی تماشاگران را نداشت نقشی ماندگار بزند. میدانیم بسیاری از دستاوردهای امروزی مهدویان در بازپروری نحوهی زیست حاج احمد مؤثر واقع شدهاند. او پیشینهی دفاع مقدس را ارزیابی کرده و با طرزی نو به سراغ شخصیتهای آثارش رفته است. شاید این طرز نو اما غریب، باعث همراهی توأمان مردم و منتقدین با فیلم شده باشد. جالب اینکه در ابتدا مهدویان حتی چندان از رویکرد مخاطبانش و نحوهی مواجههی آنها نیز اطمینان نداشته است اما به مرور چنین رویکرد مستند-داستانیییِ به مذاق خیلی از مخاطبان، خوش آمد. « ما در همان زمان ساخت با وجود اعتقادی که به کارمان داشتیم، چندان باوری به پذیرفته شدن همگانی فیلم در جشنواره نداشتیم. در واقع چندان امیدی نداشتیم که این سینمای گرفتار عادات همیشگی بتواند ما را بپذیرد. فیلم ما در ابتدای جشنواره فجر تنها 70 نفر تماشاگر داشت و روزهای آخر به سانس فوقالعاده رسیدیم.»[5]
سایت زمان در مصاحبهای با مهدویان، دلیلِ توفیق فیلم را باورپذیری و انسانمداری شخصیت حاج احمد عنوان کرده و معتقد است: «شما... برخلاف بسیاری از فیلمسازان دفاع مقدس، وجوه انسانی این قهرمان را نیز دیدید و مقدسنمایی را کنار گذاشتید. همین هم باعث شد هم منتقدان، فیلم شما را بپسندند و هم مردم. عموما برای ساختن یک اسطوره آن را از ابعاد انسانی تهی میکردند و نتیجه آدمی میشد که گویی از جای دیگر آمده و اصلا انسان نیست. اما شما با شجاعت انسانی ساختید که در وهلهی نخست انسان است و بعد رزمنده و فرمانده و قهرمان.» دارا بودن وجوه انسانی قهرمان ایستاده در غبار است که امکان همذاتپنداری و همراهی مخاطبان را بیشتر میسازد. [6]علیرضا حسنخانی در سایت مدّ و مه با اشاره به وجوه خاکستری شخصیت حاج احمد و قیاس آن با شخصیت فیلمهای سوروکین، این شیوه را برگ برندهی فیلم مهدویان میداند؛ «اگر خلق شخصیتهای خاکستری و نمایش بعضی از کاستیها و یا زشتیهای اخلاقی و یا تناقضات شخصیتهای خلق شده توسط سورکین که پیآیند آن صداقتی مثالزدنی است را بارزترین ویژگی کار سورکین بدانیم، محمدحسین مهدویان در اولین قدمش سعی کرده تا بیشترین حد امکان و مقدورات به الگوی سورکین نزدیک شود. فیلم فارغ از سبک متفاوت و غیرمتعارفش بیشتر جذابیتش را مدیون همین شیوهی شخصیتپروری است. کارگردان به هیچ وجه سعی نکرده از احمد متوسلیان شخصیتی فرازمینی خلق کند و تصویری بیعیب از او به دست بدهد. حتی در نگاهی کلیتر تصویری آرمانی از هیچ نهاد و ارگان و رکنی نشان نمیدهد. چه رکن خانواده و پدر متوسلیان و چه نهادهای انقلابی و سازمانی. از این منظر ایستاده در غبار به نمونهای بدیع و منحصربهفرد در سینمای دفاع مقدس تبدیل میشود.» جبار آذین در سایت میزان به ابعاد مختلف شخصیت اصلی فیلم اشاره کرده و مینویسد: «پردازش اصولی و قوی شخصیت حاج احمد از زوایا و ابعاد مختلف این کاراکتر را در سینمای ایران ممتاز و الگو قرار داده است. با آنکه خصوصیات اخلاقی، انسانی و ایمانی و آرمانی متوسلیان در این فیلم بسیار پررنگ تصویر شده اما مهدویان از نمایش دیگر خصوصیات او که این شخصیت را خاکستری می نمایاند غافل نبوده و توانسته از کاراکتر اصلی خود یک شخصیت کاملا دراماتیک بسازد. از همین منظر ایستاده در غبار یکی از مهمترین آثار شخصیت پرداز سینمای پس ازانقلاب محسوب می شود.»
مووی مگ نیز ایستاده در غبار را اثری ارزشمند در حوزهی دفاع مقدس توصیف کرد و افزود:
«فیلم قادر است دیدگاه سنتی مخاطب دربارهی قهرمانان جنگ را تغییر دهد. مهدویان به خوبی توانسته حاج احمد متوسلیان را با تمام اخلاقهای خوب و بد در فیلم به نمایش درآورد و از قدیس نمودن او پرهیز نموده است.»
مهدویان در مواجهه با انتقاد خبرنگاران مبنی بر اینکه شخصیت قهرمانان این فیلم خاکستری نشان داده شده است دیدگاه صریحی دارد:
«در چنین موضوعاتی همیشه حساسیتهایی وجود دارد که البته خیلی از آنها را خود ما بوجود آوردهایم. من فکر میکنم بخشی از این اتفاق به خط قرمزهایی برمیگردد که خودمان در ذهن میسازیم.»به نظر در شرایط فعلی، رویکرد مسئولین نظام در بازبینی دفاع مقدس در حال تغییر است و به دیدهای تازه از مقولهی جنگ و هشت سال جنگ تحمیلی مجال بیشتری داده میشود. لذا پیشفرضهای مرسوم از جبهه و جنگ در ذهن نویسندگان و کارگردانان باید تعدیل گردد. چراکه بسیاری از کلیشهها نه خواست نهاد سفارشدهنده بلکه پیامد سوءتفاهمی است که هنرمندان از ساختار نظام و مسئولینش دارند.
«فیلم قادر است دیدگاه سنتی مخاطب دربارهی قهرمانان جنگ را تغییر دهد. مهدویان به خوبی توانسته حاج احمد متوسلیان را با تمام اخلاقهای خوب و بد در فیلم به نمایش درآورد و از قدیس نمودن او پرهیز نموده است.»
فیلم از قضا در بین اهالی هنر نیز مقبول افتاد؛ تا جایی که بازیگران و هنرمندان بسیاری در کانالهای ارتباطی خود به تمجید از این اثر پرداختند؛ به گزارش پارس نیوز، تعدادی از بازیگران و هنرمندان مردم را به تماشای فیلم برتر جشنوارهی فیلم فجر یعنی "ایستاده در غبار" دعوت کردند. برخی از آنها نوشتهاند: حمید فرخنژاد بازیگر کشورمان از مردم برای دیدن فیلم سینمایی «ایستاده درغبار» که روایتی از زندگی حاج احمد متوسلیان است، دعوت کرد. فرخ نژاد با انتشار تصویری از پوستر این فیلم در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت: به یاد مردان بزرگ تاریخ این مرز و بوم، شما را به دیدن این فیلم ارزشمند دعوت میکنم. رضا کیانیان، نیکی کریمی، رضا عطاران، شبنم مقدمی، بهنوش بختیاری، مهرداد صدیقیان، پیمان معادی و حبیب رضایی نیز به ستایش از ویژگیهای فیلم پرداخته و مردم را دعوت به دیدن آن کردند.
«در چنین موضوعاتی همیشه حساسیتهایی وجود دارد که البته خیلی از آنها را خود ما بوجود آوردهایم. من فکر میکنم بخشی از این اتفاق به خط قرمزهایی برمیگردد که خودمان در ذهن میسازیم.»
غبار خاطرات و باورمندی شخصیتها
اما دربارهی نقطهنظرات قابل تأملِ نقد و نظرها باید از اشارهی نوشتهها به وجوه خاکستری و باورپذیر شخصیت حاجاحمد به عنوان رویکردی تازه در نمایش دفاع مقدس یاد کرد؛ شاید از این منظر است که حبیب الله والینژاد تهیهکنندهی ایستاده در غبار، فیلم را آغازگر ژانر دفاع مقدس میداند و برای حمایت از چنین طرحها و استعدادهایی، اعلام آمادگی میکند. او در خبرگزاری فارس دربارهی رویکرد مهدویان و حال و هوایی که او از جنگ و شهیدانش ایجاد کرده مینویسد:
«عجیب است که غبار فراموشی را با همت و یاری جوانانی کنار میزنیم که کمتر کسی آنان را باور داشت؛ جوانانی که بسیار از ما باورمندترند. حال آنکه نمیخواهیم باورشان کنیم.»
حبیباله والی نژاد از قدیمیترین اعضای گروه تلویزیونی روایت فتح است که علاوه بر تولید و تهیه مستندهای بسیار در حوزهی دفاع مقدس، به عنوان رئیس گروه حماسه و دفاع شبکهی اول سیما و تهیه کنندهی آثاری درخشانی چون آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار نیز نقش آفرینی کرده است. وی اذعان کرده کماکان از تولید چنین آثاری در عرصهی فیلمسازی دفاع و در صورت طرح، حمایت خواهد کرد: «فیلم (ایستاده در غبار) به روایت مهدویان است و شاید دوستان دیگری هم بیایند که طرحها و روایتهای دیگری داشته باشند و ما هم استقبال میکنیم. هرچیزی که بتواند الگوی مناسبی برای جوانها و دنیای امروز باشد، استقبال میکنیم.»
«عجیب است که غبار فراموشی را با همت و یاری جوانانی کنار میزنیم که کمتر کسی آنان را باور داشت؛ جوانانی که بسیار از ما باورمندترند. حال آنکه نمیخواهیم باورشان کنیم»
اما باید اعتراف کرد، ایدهی مهدویان که از سریال آخرین روزهای زمستان و با تفحص در زندگی شهید باقری کلید خورد، به قدری هوشمندانه و خلاقانه است که هر طرح مشابهی را انگشت نما میسازد. گرچه داکیودرام[7]، سابقهای دیرین دارد اما کاربست آن در زندگی فرماندهان دفاع مقدس که صداشان به جامانده، حس و حالی مستندگون به روایت داستانی فیلم میبخشد. این حس توأمان روایت و مستند، برگ برندهی دیگری است که میزان همراهی و همذاتپنداری مخاطب را افزایش میدهد.
حاجاحمد بیرون از قاب کلیشهها:
در کنار مجموعه پژوهشهایی که فیلم حول آنها شکل گرفته، شاید بازگشت به ارجاعات کودکی حاج احمد که سهم عمدهای از فیلم را به خود اختصاص داده، برای پاگیر کردن حاجاحمد به این دنیای خاکی است و ذهنیت کلیشهی رایج از فرماندهان دفاع مقدس را به چالش میگیرد. خود مهدویان در مصاحبهای با رویشنیوز از جایگاه حاج احمد متوسلیان لابهلای این کلیشههای مرسوم میگوید و اضافه میکند:
دنبال وجود شخصیتی متفاوت بودم که بتواند در مقابل کلیشهها بایستد؛ در خصوص حاج احمد متوسلیان این روحیات متفاوت و تقریباً نزدیک به یک انسان معمولی –فارغ ازآنچه تاکنون در فیلمهای جنگی نشان دادهشده است- را یافتم، شخصیتی که گاهی عصبانی میشود، تند میشود و به عبارتی برای ما آشنا نیست قطعاً برای مخاطب هم جذابیت خواهد داشت.... تلاش کردیم هیچ واقعیتی از فیلم حذف نشود و فکرمیکنم فیلم روایت بیپردهای از حاج احمد و آن دوره از تاریخ دارد.»
ذکر ویژگیهای اخلاقی و رفتاری حاجاحمد در کودکی، امکان تحلیلی را در ذهن بیننده برای نتیجهگیری از روند شخصیتی وی باز میگذارد. نکتهای که برادر حاجاحمد به آن اعتراض داشت و آنرا مطابق واقعیت نمیدانست؛ «متاسفانه در این فیلم طوری وانمود شده که گویا حاج احمد در خانوادهای بیارزش و سطح پایین بوده و به جبهه پناه برده تا از دست پدر و خانوادهاش نجات یابد!» (پردهی سینما در گفتگو با امیر متوسلیان)
به غیر از برادر و خانواده حاجاحمد که به بازآفرینی برخی از وجوه شخصیتی حاجاحمد و نیز شیوهی برخورد کارگردان با این خرده روایتها در کنار هم، انتقاداتی داشتند، سایت عفاف نیز فیلم را برای برخی به عنوان پیشکشی سازمان سینمایی به سفیران سخن و پاسداران و شهیدان حرم فرض کرد و نه تنها روایت آن را در برخی قسمتها، مخدوش دانست بلکه چیزی در آن نمییابد که با حاج احمد قهرمان قابل قیاس باشد؛
اصولاًایستاده در غبارسخن و پیامی برای مخاطب خود به همراه ندارد، جز آنکه ایشان را با مختصری گزینش شده از زندگی حاج احمد متوسلیان آشنا نموده و با همان الگوی به کار گرفته شده در داکیودرام مستند آخرین روزهای زمستان سعی بر مرور زندگی این اسطوره انقلاب اسلامی ایران دارد؛ اسطورهای ذهنی که البته پس از پایان فیلم بسیاری از کنگرههای آن در ذهن مخاطب شکسته یا ترک برمی دارد.»
اصولاً ایستاده در غبارسخن و پیامی برای مخاطب خود به همراه ندارد، جز آنکه ایشان را با مختصری گزینش شده از زندگی حاج احمد متوسلیان آشنا نموده.
روایت فتحِ حاجاحمد:
نکتهی قابل تأمل دیگر در بررسی دیدگاههای موجود درباب پیوندی است که ایستاده در غبار با مجموعهی روایت فتح دارد. مهدویان از نسبت خود و آثارش با روایت فتح میگوید: «ما 2 دسته از بچههایی بودیم که به روایت فتح پیوستیم و پیش از ما که از دانشگاه سوره بودیم، بچههای هنرستان «روایت فتح» هم فعال بودند. مثلا هادی بهروز، فیلمبردار ایستاده در غبار از بچههای هنرستان بود. ما براساس آشنایی با نگاه سیدمرتضی آوینی به روایت فتح پیوستیم. یادم میآید گروه بچههایی که در بهار سال 1380، مراسم سالگرد شهید آوینی را در دانشگاه سوره برگزار کردند از طریق آقای اردلان عاشوری به روایت آمدند و من دقیقا با پایان یافتن پایاننامه دانشگاهی به روایت آمدم که آغاز کارم هم مستند استخوان لای زخم بود. حقیقتش به طور مشخص دنبال مستندسازی نبودم و بیشتر میخواستم وارد سینمای داستانی بشوم و کارهای کوتاه دانشگاهیام هم در این زمینه بود. هنوز هم به دنبال مستند محض در فیلمسازی نیستم. در روایت فتح پروژهای به نام تاریخ جنگ وجود داشت و از آنجا که به مباحث تاریخی و بویژه تاریخ معاصر بسیار علاقهمند هستم، آن پروژه را انتخاب کردم و وقتی آقای والینژاد به من گفت در ابتدای فعالیت برایت این کار سنگین است، بیشتر مشتاق پیگیری آن شدم چون اصولا چنین شخصیتی دارم و دنبال کارهایی هستم که به ظاهر دشوار و ناشدنی است. آن فیلم براساس تصاویر آرشیوی با روایتی داستانی است و این شیوهای جدید در مستندسازی روایت فتح بود که فکر میکنم هنوز تاثیرش در آثار بچههای فیلمساز باقی مانده است.»[8]
مهدویان خود به وامی که فیلم به مستند شب عاشورایی دارد، اذعان دارد و انتقال حال و هوای بخشهایی از مستند روایت فتح را دغدغهی قسمتهایی از فیلم خود میداند؛
اسطورهای ذهنی که البته پس از پایان فیلم بسیاری از کنگرههای آن در ذهن مخاطب شکسته یا ترک برمی دارد.»
به جرأت باید بگویم که اگر روایت فتح ساخته نمیشد یا بگذارید مشخصا بگویم که اگر مستند «شب عاشورایی» ساخته نمیشد، شاید من آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار را نمیساختم. من خیلی تحت تاثیر این اثر بودم، نهتنها به لحاظ عاطفی بلکه به خاطر تصویری از سینما که به من نشان داد. به طوری که خیلی جزئی میتوانم به سکانس غواصان در آن خرابه در فیلم اشاره کنم. حتی میتوانم اینجا بگویم سبکی که در آخرین روزهای زمستان با اعتماد به نفس انجام دادم برگرفته از همین سکانس است.» [9]
روایت فتح، بومیترین روایت مستندی از جنگ بود که بسیاری از مفاهیم شیعی شهادت را دربارهی دفاع مقدس بازتولید کرد. از این رو شاخصترین مستندی بود که در کنار انبوهی از مستندهای جنگی جایگاهی ماندگار یافت. ویژگی روایت فتح تنها به نریشنهای خاص و شکل یگانهی ارائهی آنها محدود نبود و در نزدیک شدن به موضوع خود طرحی نو را دنبال میکرد. صمیمیت خاصی که در تصاویر روایت فتح موج میزند، محصول سالها کار ذهنی و اجرایی شهید آوینی و همراهانش است. کار آوینی و مجموعهی همراه و همکارش، ارائهی تصویری از جنگ بود که بیشترین همحسی و صداقت بیانی را به مخاطب خود انتقال دهد.
به جرأت باید بگویم که اگر روایت فتح ساخته نمیشد یا بگذارید مشخصا بگویم که اگر مستند «شب عاشورایی» ساخته نمیشد، شاید من آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار را نمیساختم. من خیلی تحت تاثیر این اثر بودم، نهتنها به لحاظ عاطفی بلکه به خاطر تصویری از سینما که به من نشان داد.
«من بدون فکر دنبال روش کاری در فیلمسازی نمیروم و با اطمینان دنبال کاری خواهم رفت. از این جهت برای رسیدن به شیوه فیلمبرداری آقای مصطفی دالایی در آن فیلم، ایشان را در زمان ساخت «آخرین روزهای زمستان» برای گفتوگو دعوت کردم.»
گرچه آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار به ادعای مهدویان و آثارش تلاشی در جهت احیای آنچه در مجموعهی روایت فتح مدنظر بود، است. اما حاصل کار دو رویکرد متفاوت را درخصوص جبهه و جنگ رقم میزند؛ روایت فتح با تکیه بر رهیافتی شهودی از مقولهی شهادت و ایمان مترتب بر آن شکل گرفته و نقش بسته است، در حالیکه آثار داکیودرام مهدویان در تلاش برای هالهزدایی و واقعیسازی قهرمانان دفاع مقدس است. مهدویان گاه حتی از ذکر داستانهای واقعی زندگی حاج احمد که نشان بزرگی و عظمت وی را دربر دارند[10]، صرف نظر میکند به این دلیل ساده که شاید باورپذیری فیلمش را دستخوش آسیب سازد.
ایستاده در غبار، با همهی نقدها و حاشیههایش، فیلم خوشساختی است که کارگردانی پرآتیه را به سینمای ایران نوید میدهد. جشنوارهی امسال با دو کارگردان جوان، که اولین کار بلند سینمایی خود را در دو ژانر متفاوت کلید زدند، نشان داد هستند کسانی که بتوان آیندهی سینمای پرفراز و نشیب ایران را به آنان واگذار کرد. با این فیلم محمد حسین مهدویان خود را به عنوان یک پدیده خلاق و استعداد نوظهور سینمای ایران تثبیت کرد و چنانچه در مسیری که پیش گرفته با همین وسواس و دقت مضاعف گام بردارد، باید به سینمای خود ببالیم که هنوز هستند کسانی که با بهرهگیری از امکانات بومی سعی در خلق فیلمهایی دارند که نشان و اصالت ایرانی بودن را بر جبین دارند.
[1] احمد متوسلیان از جمله فرماندهان موثر در اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود. وی در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالیرتبه دیپلماتیک در چهاردهم تیر سال 1361، حین ورود به شهر بیروت لبنان، توسط مزدوران دستنشانده رژیم تروریستی تلآویو گروگان گرفته میشوند.
[2] ایسکانیوز: نشست خبری: www.iscanews.ir
[4] ایشان به هنگام گم شدن حاج احمد متوسلیان فقط ۱۰-۱۱ سال سن داشت و طبیعی بود که برای جمع آوری اطلاعات نمی شد به ایشان رجوع کرد. (مهدویان در مصاحبه با سینماژورنال)
[5] گفتگوی مشرق با عوامل فیلم
[6] ارون سورکین فیلمنامه نویس امریکایی خالق فیلمنامه فیلمهایی مانند شبکه اجتماعی(2010) و استیو جابز(2015).[6]
[7] داکیودرام: نوعی خاص از تلفیق جنبههای مستند و جنبههای نمایشی در مستندسازی است. بعد از سالها بحث و نظر، خیلیها به این نقطه رسیدهاند که بین سینمای مستند و سینمای داستانی، تمایز ماهوی و جدیای وجود ندارد. کار داکیودرام ایجاد تصوری از واقعیت است، با نحو خاصی از قصهگویی و ماده اولیهاش واقعیتی متکی به تحقیق است. میشود گفت روایتی داستانی از موضوعی واقعی.(محمدحسین مهدویان در گفتگو با فارس)
[8] گفتگوی مشرق با عوامل فیلم
[10] از خاطرات یکی از همرزمان حاج احمد این است که حاج احمد به در خانهی یکی از کردهای دشمن خویش رفته و نیمی از حقوق خود را به همسر کسی میبخشد که رودرروی حاج احمد کشته شده است. مهدویان در ادامهی این خاطره، دلیل نیاوردن این خاطره را عدم باورپذیری آن برای مخاطب عنوان میکند.(برنامهی ماه عسل. گفتگو با محمد حسین مهدویان و...)
«اصولاً ایستاده در غبار سخن و پیامی برای مخاطب خود به همراه ندارد، جز آنکه ایشان را با مختصری گزینش شده از زندگی حاج احمد متوسلیان آشنا نموده