26 بهمن 1396, 9:0
اساسا کار فیلمنامه نویس اضافه کردن نیست، بلکه حذف کردن است. حذف کارکترها، قصه های فرعی و مفاهیم اضافی برای حفظ وحدت کلی فیلمنامه. وقتی ایده اولیه ای را برای تبدیل شدن به فیلمنامه انتخاب میکنیم، ممکن است برای گسترش داستان، قصه های فرعی و شخصیت های اضافی بسسیاری به ذهنمان خطور کند که هرکدامشان احتمالات خاصی را برای فیلمنامه به وجود میاوردند. اما از میان تمام این قصه ها و شخصیت ها تنها تعدادی از آنها هستند که مفید خواهند بود. کار فیلمنامه نویس انتخاب احتمالات مفید و حذف احتمالات غیر مفید از میان این شخصیت ها و اتفاقات ممکن است چرا که وحدت از هرچیزی برای فیلمنامه واجب تر است.
«سرو زیر آب» آخرین ساخته محمد علی باشه آهنگر فیلمساز خوش نام سینمای ایران را باید فیلمی بدانیم که علی رغم زحمت بسیار و خلق صحنه های زیبا و اثرگذار، ضربه سنگینی بواسطه همین عدم وحدت خورده است. باشه آهنگر سه فیلم قبلی اش «ملکه»، «بیداری رویاها» و «فرزند خاک» را با همکاری فیلمنامه نویسی با تجربه به نام محمدرضا گوهری نوشته بود ولی در «سرو زیر آب» خود به تنهایی مسئولیت نوشتن را بر عهده گرفته. این اشتباه بی شک یک اشتباه استراتژیک بوده و اثرات آن به راحتی در کلیت فیلم قابل رد گیری است و مهمترین بازنمود آن هم عدم وجود وحدت در کلیت فیلم است. داستان فیلم به سالهای جنگ و بحث تفحص و شناسایی پیکر شهدا و تحویل آنها به خانواده های شان بازمیگردد. ضرورت تاریخی و علت وجودی فیلم بر مبنای همین خانواده های چشم انتظاری است که فرزندانشان در جبهه های جنگ مفقود الاثر شده اند اما آنچه که ما در فیلم نمیبینیم و یا خیلی گذرا با آن روبرو میشویم، همین انتظار است. فیلم به جای پرداختن به چشم انتظاری خانواده ها به سراغ افرادی میرود که در معراج شهدا مشغول شناسایی پیکر های تفحص شده هستند. اما این افراد درگیر یک پاردوکس اخلاقی میشوند. پیکر یک شهید به خانواده ای تحویل داده شده است که به نظر میرسد خانواده واقعی آن نبوده اند. یک موقعیت بسیار دراماتیک و عالی اما باشه آهنگر به راحتی این موقعیت بسیار خوب را در میان مفاهیم و قصه های فرعی فیلم گم میکند و سر رشته کار از دستش درمیرود. برعکس «بیداری رویاها» و «فرزند خاک» با آنکه قصه های فرعی وسوسه برانگیری در کلیت کار وجود داشت اما فیلمنامه به هیچ به آنها تن نداد و از مسیر اصلی اش منحرف نشد. اما «سرو زیر آب» منحرف میشود. به سراغ عشق مردی لر به بیوه برادرش که در جنگ شهید شده میرود، سری به آتشکده زرتشتیان یزد میزند که ممکن است بدون موبد بماند چراکه جانشین موبد در راه وطن شهید شده است، حتی به ماجرای کشتار ایرانیان در مکه هم سرکی میکشد و حتی از باید ها و نباید های ورود رزمندگان به خاک عراق هم صحبت به میان میاید و کلی مفاهیم و قصه های دیگر.
این حجم وسیع از قصه ها و مفاهیم باعث میشود وقتی فیلم به پایان میرسد، باز احساس کنیم دستمان خالی است و چندان چیزی نصبمان نشده است. فیلم ما را به چهارگوشه ایران میبرد بیش از ده شخصیت طراحی شده و یا پیش قصه برایمان معرفی میکند و حتی تصاویر بسیار زیبایی نشانمان میدهد که مشخص است زحمت بسیار برای آن کشیده شده است اما باز آنچه که باید باشد در فیلم نیست. چرا که سراسر فیلم از خلا یک چینش وحدت بخش رنج میبرد. محمد علی باشه آهنگر نتوانسته در مقام نویسنده از احساساتش جدا شود و بی رحمی لازم برای نوشتن فیلمنامه را بدست بیاورد تا با قاطعیت شخصیت ها و اتفاقات اضافی را حذف کند تا مانع تحقق وحدت فیلمش نشوند. از این رو فیلم به راحتی درگیر پرش میشود، پرش از رئالیسم به سور رئالیسم، پرش از جنگ به صلح، پرش از شعار به قصه، پرش از یک شخصیت به شخصیتی دیگر و پرش از اهواز به لرستان و یزد. اما نمیتوان بعد فنی و اجرایی کار را نا دیده گرفت چنانچه در اختتامیه جشنواره این فیلم توانست به شایستگی سه سیمرغ را از آن خود کند. سیمرغ طراحی صحنه، فیلمبرداری و بهترین فیلم با نگاه ملی که نشان از زحمت فراوان و حساسیت موضوع فیلم دارد.
جشنواره سی و ششم نشان داد که سینمای دفاع مقدس برای ارگان های فرهنگی هنری همچنان الویت اول است. «سرو زیر آب»،«تنگه ابو غریب» و « ماهورا» از فیلمهای این دوره هستند که مستقیما به دوران جنگ و حواشی آن اشاره دارند. و البته فیلم «به وقت شام» هم که از مهمترین فیلم های جشنواره سی و ششم بود (اگر نگوییم مهمترین فیلم) را هم باید در امتداد همین گفتمان دفاع مقدس جای دهیم. این چهار فیلم که پرهزینه ترین و البته سختترین فیلمهای جشنواره بودند، نشان میدهد همچنان اراده ای قوی برای ساخت فیلمهایی با محورت گفتمان انقلاب و دفاع مقدس وجود دارد. این اراده قوی را نباید یک امر دولتی و تحمیلی دانست بلکه یک اراده تاریخی و برآمده از خواست اکثریت جامعه است. هرچند که در فضای رسانه و حواشی سینمایی به ناروا خط کشی ها و تقسیم بندی هایی انجام میشود و برخی فیلمها به سفارشی یا مستقل بودن تقسیم میشوند، اما نباید فریب این تقسیم بندی را خورد. شرایط سیاسی منطقه و بحرانهای موجود در کشورهای همسایه باعث شده دوران فعلی یکی از حساس ترین و پیچیده ترین دوران خاورمیانه باشد و آنچه باعث شده کشور ایران همچنان در میان این آشوب امنیتش را حفظ کند بی شک تجربیات هشت سال دفاع مقدس بوده. همچنان ارزش های تولید شده در دوران دفاع مقدس در جامعه ایرانی حضوری پر رنگ دارد و جزیی از هویت جامعه شده است. از این رو بازشناسی و بازخوانی دفاع مقدس در سینما امری ضروری مینماید. اما این باز شناسی نیاز به چهارچوبی روایی و قصه ای منسجم دارد.
فیلمهای مربوط به گفتمان دفاع مقدس در جشنواره سی و ششم همه از فرم و اجرای خوبی بهره مند بودند اما وقتی به جوایز فیلمنامه نویسی جشنواره نظری میاندازیم جای خالی آنها کاملا مشخص است. ضرورت آن است تا دست اندرکاران و فیلمسازان عرصه سینمای دفاع مقدس نگاهی جدی تر و عمیق تر به سینمای دفاع مقدس بیندازند. چرا که این عرصه هنوز داستان ها و شخصیت های بی نظیری برای نشان دادن دارد.