19 دی 1395, 22:12
امروز بالاخره پس از گذشتن مدت ها از اکران فیلم " نیمه شب اتفاق افتاد" ، به تماشایش رفتم. از تیزر تبلیغاتی ی پخش شده در تلویزیون و شنیده های جَسته و گریخته از اطرافیان در خصوص فیلم ، دانسته بودم که مضمون اصلی ی فیلم، عشق نامتعارف مردی کوچکتر از زن(به لحاظ سنی) و بیوه ، می باشد. مضمونی که برایم جالب است. لذا با شوق و کمی پیش زمینه (چرا که مضمون اصلی ی فیلم مرا به یاد فیلم زیبای "فیلمی کوتاه درباره ی عشق" ساخته ی کریستوف کیشلوفسکی انداخته بود) رفتم.
فیلم با نشان دادن آشپزخانه ی باغ تالار که در حال آماده کردن شام عروسی هستند آغاز می شود و مقدمه چینی ی لازم برای حضور حسین(با بازی ی حامد بهداد) در جمع کارکنانِ باغ تالار را برای کار نشان می دهد. حسین وارد باغ تالار می شود و کم کم شاهد علاقه مند شدن حسین به زیبا (با بازی ی رویا نونهالی) می شویم. علاقه ای که به نظر من در ابتدا نشان گر مفهوم "اروس" است، یعنی علاقه ای غیر عقلایی به وصل شدن و ارتباط داشتن با دیگری. همانطور که پروفسور سمیعی در برنامه ی دورهمی ی مهران مدیری در پاسخ به سوال مدیری که پرسید چرا یک نفر عاشق دیگری می شود گفت که واقعا معلوم نیست که چرا آدمی از کسی خوشش می آید و عاشقش می شود. و در فیلم هم به خوبی شاهد این ماجرا هستیم که حسین بدون هیچ دلیلی دل بسته ی زیبا می گردد. اما همین طور که رابطه ی آنها پیش می رود متوجه می شویم که علاقه ی حسین به زیبا ریشه در عقده ی مادر حسین دارد و خود در صحنه ای از فیلم به زیبا می گوید که مادرش را در سه سالگی از دست داده و خواهرش او را بزرگ کرده است. وقتی صحنه های برخورد زیبا و حسین را مرور می کنیم، به برخورد های مادرانه ی زیبا که این برخورد را نسبت به همه دارد، و اوج آن هم برخوردش در قِبال بیماری ی حسین است، این نکته را قوت می بخشد که علاقه ی حسین به زیبا ریشه در عقده ی مادر او دارد.
اما زیبا نیز که پس از مرگ شوهرش، هیچ مردی را به زندگی اش راه نداده و گویا خود را وقف زندگی ی پسر 15 ساله اش امیرکرده، کم کم با رفتارهای حسین ، نسبت به او علاقه پیدا می کند و اوج علاقه ی او را می توان در صحنه ای که زیبا موهایش را رنگ کرده و دوباره میل به زندگی و برقرای ارتباط و ابراز خویشتن در او زنده شده ، دید. این صحنه به خوبی این موضوع را که وقتی آدمی عاشق می شود، ابعاد جدید شخصیت او نمایان و احساسات و سبک های رفتاری ی جدیدی در او ایجاد می شود را ، نشان می دهد.
در ادامه پس از آشکار شدن رابطه ی ایجاد شده بین حسین و زیبا ، واکنش های اطرفیان به صورت پِچ پِچ های پراکنده و پنهانی و مخالفت آشکار رئیس باغ تالار (با بازی ی آتیلا پسیانی)، بروز پیدا می کند. حتی وقتی که زیبا پسر خود را به محل کارش می برد، او نیز از این رابطه آگاه شده و شب هنگام در راه بازگشت به خانه اعتراض خود را به مادرش اعلام می کند و پس از آن شاهد رفتار متفاوت و به اصطلاحِ خودمانی، غیرتی بازی در آوردن او هستیم. اما مخالف اصلی و بزرگتر این موضوع ، اِنسی ،خواهر بزرگتر حسین(با بازی ی گوهر خیراندیش) است، که حق مادری بر گردن حسین دارد، است. مخالفت او حتی به درگیری ی لفظی و خشنش با زیبا منجر می گردد که با دخالت رئیس باغ تالار تمام می شود.
با آغاز مخالفت ها ، زیبا شروع به عقب نشینی کردن در این موضوع می کند. اما حسین مصمم به این کار است و کار به جایی می رسد که با خواهر کوچکتر خود شیرین( با بازی ی شقایق فراهانی )برای خواستگاری به خانه ی زیبا می رود. و منجر به گره افکنی و مضمونی جدید در داستان از سوی اِنسی و سبب فاش شدن گذشته ی زیبا و امیر می شود. گذشته ای که زیبا از امیر پنهان کرده بود و الان آشکار شد و سبب واکنش امیر به مادرش می شود. واکنشی که ، مضمون مرتبط با آن می تواند موضوع فیلمی مستقل و بلند باشد، و طرح این موضوع که آیا می توان گناه فردی را به پای اطرافیان او نوشت و از زاویه ی گناهکار بودن او به اطرافیانش نگاه کرد؟ و هم چنین این موضوع که چگونه میتوان از شر گذشته ای که داشت خلاص شد و زندگی ی خود را کرد؟
اما در ادامه فاش شدن گذشته ی زیبا نیز خللی در تصمیم حسین ایجاد نمی کند بلکه او مصمم تر می شود. اگر ریشه ی عشق حسین به زیبا مشخص نمی شد شاید می توانستیم بگوئیم که عشقی که حسین دارد همان "آگاپه" یا عشق الهی است. یعنی پذیرفتن کسی ،همانگونه که هست که این اوج بلوغ وشکوفایی طرفین در عشق می باشد. اما همانطور که گفته شد ریشه ی عشق حسین در عقده ی مادر او است و به نظر می رسد که اصرار او بر این کار هم ریشه در این کار دارد. اما اصرار حسین در ادامه ی داستان، گره ی نهایی و مضامین دیگری را به داستان اضافه می کند ، که باز خود به تنهایی می توانستند موضوع فیلمی بلند و مستقل باشند. مضامینی مانند پنهان کردن واقعیت و عذاب وجدان ناشی از آن و و تصمیم برای ابراز واقعیت.
عشق نامتعارف مردی کوچکتر از زن(به لحاظ سنی) و بیوه، عقده ی مادر، مشکلات فرزند داری ی زنی بیوه، گذشته ی بدِ ناشی از همسر و پدری بد، بیماری ی نا متعارف، نوشتن گناه فردی به پای اطرافیانش و دیدن آنها از زاویه ی گناه آن فرد، اینکه آیا بیوه زنی حق ازدواج دوباره و داشتن ارتباط را دارد؟ و آیا فرزندش می تواند مخالفت کند؟، پنهان کردن واقعیت و عذاب وجدان ناشی از آن و تصمیم برای ابراز واقعیت، و اینکه مادری خود را برای فرزندش فدا کند مضامینی بودند که در فیلم می توانستیم رگه هایی از آن پیدا کنیم، اما مسلما به بعضی از مضامین به خوبی پرداخته شده بود و به بعضی از آنها نه، اما صحنه هایی بودند که لذت بسیاری از آنها بردم، مانند صحنه ای که حسین دست زیبا را می گیرد و دستکش ظرفشویی را از دستش در می آورد، یاصحنه ای که در آن زیبا موهایش را رنگ کرده است و به پسرش نشان می دهد و او می گوید که تا وقتی یادم بوده موهات سفید بودن، یا صحنه ای که در آن حسین به زیبا و منیره(با بازی ی ستاره اسکندری) و لاله(با بازی ی رابعه اسکویی) گل می دهد و وقتی که لاله می گوید که تا حالا آقامون به من گل نداده و حسین به او می گوید که خوب شما به آقاتون گل بدهید، یا صحنه ی آب هویج خوردن زیبا و حسین، یا صحنه ی ورزش کردن امیر با سیگاری بر گوشه ی لب، یا صحنه ی بر بالینِ حسین رفتن ِزیبا پس از اتفاق نهایی ی فیلم، یا صحنه ی لرزیدن امیر و پتو انداختن زیبا به دور او و مامان مامان گفتن های امیر، یا صحنه ی نهایی ی فیلم که امیر از مادرش می پرسد که آیا کسی نفهمیده و ما دیگر راحت شدیم و تصمیم زیبا به ابراز واقعیت و فدا کردن خود برای پسرش و مسیری که تا انتهای فیلم می پیمایند و جایی که دست امیر را می گیرد، صحنه هایی بودند که در فیلم از آنها لذت بردم. و انتخاب نام فیلم هم برایم جالب بود " نیمه شب اتفاق افتاد "!
این نوشته برداشت های شخصی ای بود که پس از اولین تماشای فیلم، به ذهنم خطور کرد و ممکن است پس از تماشاهای بعدی فیلم، کاملتر گردند یا به کل تغییر نمایند.
علی حاجی زاده
18 دقیقه ی بامداد چهارشنبه 10 آذر 1395
پس از اولین تماشای فیلم
منبع :salamcinama.ir