فیلم نوشت فیلم نوشت

نیمه شب اتفاق افتاد | عرفان امیرسلیمانی
نیمه شب اتفاق افتاد | عرفان امیرسلیمانی

نیمه شب اتفاق افتاد | عرفان امیرسلیمانی

به نظر می رسد فیمنامه ی این فیلم کار چندانی برای نویسنده نداشته و وقت او را اصلا نگرفته چرا که بسیار مبتدی و بی هیچ ترفندی نوسته شده است.

نیمه شب اتفاق افتاد | عرفان امیرسلیمانی

فیلم به پایان رسید و اندکی از تماشاگران دست می زنند و باقی مردم از تعجب به آن ها خیره شده اند که دست؟ برای چه؟ با اینکه این یک فیلم اولی نبود اما انگار که بود و این حس به ما دست داد که این کارگردان فیلم اولی بود و در بخش نگاه نو حضور دارد اما می بینیم که در بخش سودای سیمرغ خوش رقصی می کند و کسی هم کار به کارش ندارد که اینجا چه می کند. دومین ساخته ی تینا پاکروان نیمه شب اتفاق افتاد نام گرفت که با بازی حامد بهداد توانست جانی داشته باشد و حداقل در میان فیلم ها آخر نشود و از فیلم مسعود ده نمکی اقلا بالاتر بماند. این عشق های نامتعارف که کارگردان قصد بیان آن را دارد منظور همان عشق های امروزی که نه سن و سال می شناسد و نه قشر طبقاتی که تینا پاکروان روی هردوی این ها دست گذاشت. چرا که حامد بهداد هم از رویا نونهالی کوچکتر است و هم طبقه ی اجتماعی شان با هم متفاوت است که ای کاش فقط شامل یکی از این ها میشد.

حامد بهداد در نقش حسین که برای کار به این تالار آمده و خواننده و در عین حال کارگر تالار هم هست. اما اینطور که به نظر می رسد از قشر فقیر نیستند و دستشان به دهنشان می رسد و خود را تافته ی جدا بافته می دانند همانطور که از رفتارهای گوهر خیراندیش خواهرش پیداست. حال اینکه به عنوان کارگر در تالار چه می کند بماند! آتیلا پسیانی صاحب تالار و در نقش پرویز است که از آن صاحب کارهای بداخلاق و شوهری بی حوصله است که همسرش از او کوچکتر بوده و اصلا حوصله او را ندارد. همسر وی ستاره اسکندری ست که با نام منیر در فیلم ایفای نقش می کند که زنی احساساتی و لطیف و بسیار کنجکاو که می خواهد سر از همه چیز در بیاورد! خب فضول قصه هم که پیدا شد فقط مانده یک مخالف از این طرف و یک مخالف از آن طرف که این دو عاشق و معشوق را به هم برسانند. رویا نونهالی در نقش زیبا در این تالار کار می کند و مشغول آشپزی است که به یکباره درگیر ماجراهایی می شود. او همچنین یک پسر 15 ساله دارد و همسرش هم 14 سال پیش فوت کرده و تنها زنگی می کند. در ابتدا که حسین وارد تالار می شود ناشیانه به زیبا ابراز علاقه می کند و هیچ حیایی در چهره ی زیبا مشاهده نمی کنیم که نشان از خجالت کشیدن او باشد. حسین بدون هیچ پیش زمینه و اتفاقات سریالی ناگهان عاشق زیبا می شود. یعنی ما اصلا سلسله اتفاقاتی که باید اطراف حسین بیافتد که مربوط به اوست را نمی بینیم تا بفهمیم او عاشق شده و به کسی علاقه مند است. اولین ابراز علاقه اش با دادن یک گلدان به زیبا آغاز می شود. اما چطور می شود که زیبا این گل را قبول می کند در حالی هیچ صنمی با حسین ندارد و او تازه واردی بیش نیست. بی آنکه او را پس بزند با کمی سر کج کردن و پرسیدن سوال هایی گل را قبول می کند و به نوعی قند در دلش آب می شود. کسی که 14 سال است تنهایی را برگزیده برای زندگی به این راحتی دم به تله می دهد و به همین راحتی وارد رابطه می شود؟ زیبا یک بیوه است که شب و روز در حال کار کردن برای زندگی خود و پسرش میباشد اما در این بین کی وقت دارد تا به حسین فکر کند و حتی بدون فکر کردن او را به صورت سر بسته بپذرید. با ورود حسین به تالار در همان شب اول که دعوایی صورت گرفت و عروسی بهم خورد کمی بعد حسین و زیبا را تنها می بینیم و در حال جمع کردن وسایل می باشند و اینجا اولین دیوونه بازی حسین را میبنیم که در استخر می پرد و صندلی را بیرون می آورد و به دستان زیبا می دهد تا خودنمایی کرده باشد. عاشقانه ی این دو از آنجایی آغاز می شود که حسین وارد اتاق کار زیبا می شود و برای خودش و زیبا نیمرو درست می کند در حالی غذاهای فراوانی حاضر و آماده در کنارشان قرار داشت که این حرکت نشان دهنده ی خلف عقیده ی آن دو با دیگران است که مثلا آن ها راه دیگری را جدا از بقیه انتخاب کرده اند و همانند بقیه مردم فکر نمی کنند. این یک شروع نه چندان بد بود که با رساندن او به منزل پیشرفت می کند و نشان می دهد که نگران زیبا و رسیدنش به خانه است و یا می خواهد بیشتر در کنار او باشد. با همین محبت کوتاه و ساده زیبا برافروخته می شود و موقع خداحافظی دست و پایش را گم می کند و نمی داند که چه می خواهد بگوید. یک زن بیوه که 14 سال تنهایی کشیده به این راحتی دست و پایش را در مقابل یک جوان گم می کند؟ در این سن خانم ها هر یک برای خود اصول و عقایدی دارند و هرگز روی آن ها پا نمی گذارند و به خط قرمز ها حتی نزدیک هم نمی شوند چه برسد به اینکه رد کنند. عجیب است که هیچ مقاومتی زیبا از خودش نشان نداد و اصلا و ابدا مخالفتی نکرد یکبار هم به حسین نه نگفت. به نظر می رسد فیمنامه ی این فیلم کار چندانی برای نویسنده نداشته و وقت او را اصلا نگرفته چرا که بسیار مبتدی و بی هیچ ترفندی نوسته شده است. اینکه عاشقانه ی زیبا و حسین با خواندن شعرها و آهنگ های قدیمی و جدید و ایجاد حس نوستالژی و مسترک میانشان شروع شد و در تالار عروسی و عزا در حالات مختلف و ریتم های مختلف وجه اشتراکی باهم پیدا می کردند و همان حس نوستالژی برایشان تازگی پیدا می کرد ایده ی جالب و جذابی ست که می توانست خیلی بیشتر از این ها حتی روی داستان کار شود و حرفه ای صورت بگیرد اما فیلمنامه ی ضعیف فیلم در ادامه به ضرر فیلم تمام شد و اکت های دستوری کارگردان مزید بر علت شد تا فیلم خوبی از آب در نیاید. افتادن بهداد از پله ها توسط پسر زیبا فاجعه جبران ناپذیر فیلم بود که باعث سقوط فیلم از بالا به پایین شد و رتبه ی فیلم را در میان دیگر فیلم های جشنواره دستخوش تغییراتی کرد. البته ریتم کند و آرام فیلم که حوصله ی همه را سر برده بود دلیل دیگری برای سقوط فیلم بود. گوهر خیراندیش در نقش انسی و خواهر حسین مخالفت خود را به جد آغاز می کند و از آن سمت پسر زیبا همتای انسی می شود تا مساوات برقرار شود و این تکراری باز در فیلم های ما دیده شود. آخر این همه موضوع چرا سراغ داستان های تکراری چرا تکرار و مکررات اینقدر برای شما جذاب است خانم پاکروان که فیلمت در حد یک تله فیلم بود و بس!

رویا نونهالی مثل اینکه نقشش را به خوبی درک نکرده و ارتباط با نقشش نگرفته و حسی که باید منتقل کند را نمی تواند انتقال دهد اما برعکس حامد بهداد فیگورهای خودش را به عنوان نقش حسین به خوبی و به نحو احسن توانست اجرا کند. متاسفانه به دلیل فیلمنامه ی بد بازی بهداد از نظر بسیاری سوخته و تلاشش از بین رفته و به قولی او را هم در زمره ی تینا پاکروان قرار داده اند درحالی که این بازی بهداد بود که همین قدر هم فیلم را بالا کشید و توانست به جشنواره راه پیدا کند. هنوز هم جای تامل دارد که این فیلم چطور توانسته به جشنواره راه پیدا کند؟ شاید همانطور که اشاره کردم بازی بهداد چشمان داوران را گرفته بود و باعث صعود این فیلم شده.

میزانسن های گل و بلبل نیمه شب خبر از فضای عاشقانه ای خبر می دهد که رویا نونهالی البته در آن سر درگم است و نمی داند که باید چه کند تا اینکه مخالفت ها را می بیند و او هم ساز مخالفت کوک می کند اما باز هم قلبا به حسین علاقه مند است و در بعضی صحنه ها این ابراز علاقه ی ناگهانی را در او می بینیم که قربان صدقه ی او می رود، هوایش را دارد و از او مراقبت می کند تا رو به بهبودی برود. برای مثال زمانی که حسین دچار تشنج می شود زیبا از همه بیشتر نگران حال اوست و استرس در چشمانش آشکار بود. دسته گل هایی که تینا پاکروان به آب داد یکی دوتا نبود اما دوتای آخرش از این قرار بود که وقتی حسین از پله ها پرت می شود نهایت آماتوریستی و بی فکریستی در این صحنه موج می زند. ذره ای خلاقیت در این سکانس به خرج ندادند و به بدترین شکل ممکن از پله ها می افتد و از همه بدتر عکس العمل زیبا بود که در سکوت طولانی و اسلوموشن برگزار شد تا بنشیند و کلی بیاندیشد که چه کند چه نکند. این سکوت طولانی هم همانند سایر سکانس های بی رمق و بی جان فیلم کار دست کارگردان داد و صدای تماشاگران را هم حتی در آورد. در نهایت اوج دسته گل به آب دادن کارگردان و شعار گونه بودن فیلم را در لحظات پایانی می بینیم که زیبا می رود تا خودش را به عنوان قاتل حسین معرفی کند در حالی که کسی شکش نبرده بود و برای خانواده حسین هم جای شکی باقی نبود که او به قتل رسیده باشد و حتی انسی از زیبا طلب بخشش می کرد تا او را بخاطر حرف هایی که زده ببخشد. نیازی به معرفی خودش نبود وقتی همه چیز به نفعشان تمام شده بود و پسرش با اینکه مقصر بود. اما چه کنیم که فیلمسازی این روزهای سینمای ما دست کسانی ست که نگاهی به فیلمنامه برای رضای خدا هم که شده نمی اندازند و فقط قصد ساختن فیلمی با بازیگران ستاره دارند تا سری میان سرها دربیاورند و مطرح شوند.



منبع :salamcinama.ir

----- 0 0
نیمه شب اتفاق افتاد | علی حاجی زاده
نیمه شب اتفاق افتاد | علی حاجی زاده

نیمه شب اتفاق افتاد | علی حاجی زاده

در فیلم سعی شده است که به مضامین بسیاری پرداخته شود اما همانطور که در عنوان یادداشت نیز گفته ام عمق کمی به مضامین داده شده است.
نیمه شب اتفاق افتاد | آنتونیا شرکا
نیمه شب اتفاق افتاد | آنتونیا شرکا

نیمه شب اتفاق افتاد | آنتونیا شرکا

نیمه شب اتفاق افتاد، عاشقانه‌ای زنانه است که عشق بین بیوه‌زنی میان‌سال (رویا نونهالی) و پسری جوان‌تر (حامد بهداد) را در بستری نامتعارف نشان می‌دهد.
Powered by TayaCMS