فیلم نوشت فیلم نوشت

از موضوع تا موضوعیت ; یادداشتی بر فیلم جشن دلتنگی
از موضوع تا موضوعیت ; یادداشتی بر فیلم جشن دلتنگی

از موضوع تا موضوعیت ; یادداشتی بر فیلم جشن دلتنگی

فیلم جشن دلتنگی، فیلمی است که در آن موضوع، قهرمان داستان است. شخصیت ها هرکدام تجلی وجهی از همین موضوع اند. بایداینجا فرقی میان موضوع و موقعیت بگذاریم. موضوع اعتیاد ، با موقعیت اعتیاد متفاوت است.

مقاله

نویسنده بهروز انوار
از موضوع تا موضوعیت ; یادداشتی بر فیلم جشن دلتنگی

فیلم جشن دلتنگی، فیلمی است که در آن موضوع، قهرمان داستان است. شخصیت ها هرکدام تجلی وجهی از همین موضوع اند. بایداینجا فرقی میان موضوع و موقعیت بگذاریم. موضوع اعتیاد ، با موقعیت اعتیاد متفاوت است. در موقعیت اعتیاد ما با وضعیت ذهنی ، اقتصادی، اجتماعی، عاطفی، زیست شناختی و هویتی یک فرد رو بروییم که به جهت همین اعتیاد همه این جنبه ها دگرگون شده است. مانند فیلم دارکوب. فیلمی با موقعیت اعتیاد. اما در فیلم جشن دلتنگی ما با موضوع دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی روبروییم. این نگاه موضوع محور، فیلم را به یک وعظ بی دلیل و اخطاری سخره آور بدل کرده است.  چرا که در نگاه موضوع محور، فرد و دنیای او دیگر مهم نیست. تنها خود موضوع اهمیت می یابد. از همین رو،آدم ها در جهت خدمت به موضوع آمده‌اند، در حالیکه در داستان موقعیت محور، موقعیت در خدمت گسترش وجوه انسانی شخصیت است. در داستان موضوع محور، شخصیت ها اساسا نمی توانند متحول شوند، مگر در حد اقتضای موضوع و از همین روست که فیلم جشن دلتنگی، بدل به یک تجربه دلتنگ کننده می شود، که نمی تواند مخاطب را متقاعد به تماشای خود کند.



وقتی طرح یک موضوع اجتماعی، اولین جرقه‌ی تولید یک اثر هنری می شود، مرحله دوم تولید، پژوهش هایی است که هنرمند در مسیر شناخت آن موضوع اجتماعی انجام می دهد. در این میان همواره خطری آثاری از این دست را تهدید می کند. خطری که در صورت ساده انگاریِ هنرمند باعث می شود یک اثر هنری تبدیل به یک شوی تبلیغاتی یا یک اطلاعیه جمعی شود. می توان روی این اتفاق نام موضوع زدگی گذاشت.
درآثار روایی مثل سینما و نمایش، این مسئله زمانی اتفاق می افتد که موضوعات جنبی به حدی قدرتمند نباشند تا داستان را به زندگی واقعی نزدیک کنند و داستان شکل نگیرد و مخاطب به صورت عریان و بی پرده با موضوع مطروحه مواجه شود.
پروژه ساخت فیلم «جشن دلتنگی» ساخته پوریا آذربایجانی به احتمال بسیار زیاد با طرح یک موضوع اجتماعی آغاز شده است. موضوعی که به دلیل تاثیراتی که بر زندگی روزمره مردم جامعه گذاشته بسیار بایسته و به موقع به نظر می رسد. شبکه های اجتماعی و مضرات و مزایایی که دارد در یکی دو سال اخیر موضوع آثار دیگری نیز بوده است. مانند فیلم حریم شخصی که سال گذشته به طرح همین موضوع پرداخته بود، اما با عدم تایید هیئت انتخاب جشنواره فجر از حضور در این رویداد سینمایی بازمانده بود. پیش از این در سایت فیلمنوشت به فیلم حریم شخصی پرداخته ایم. اما باید دید جشن دلتنگی با چه شیوه ای این موضوع اجتماعی روز را مطرح کرده است و آیا توانسته است با پرداختی مناسب از موضوع زدگی فیلم جلوگیری کند؟


در خدمت و خیانت شبکه های مجازی

در سالهای اخیر جنجال ها و مسائل فراوانی در شبکه های اجتماعی از طرف مردم ایران به راه افتاده است. از حمله به صفحات مجازی سلبریتی ها و ورزشکاران و سیاست مداران تا دعواهایی که آدم ها در همان فضا با هم می کنند. این مسئله تا جایی پیش رفته که آدم های معروف شبکه های اجتماعی با آدم های معروف دنیای واقعی متفاوت هستند. مواردی می توان نام برد که در شبکه مجازی متولد شده، در شبکه مجازی رشد کرده و در نهایت در همانجا تمام می شوند بی آنکه کوچکترین فعالیتی در دنیای بیرون داشته باشند.  




 در فیلم جشن دلتنگی تقریبا با تمامِ انواعِ روابطِ اینترنتی مواجه می شویم. رابطه گروهی از مردم با یک فرد، که حاصل نمایش لحظه های گلچین شده و هیجان انگیز آن فرد است به مانند پست هایی که افراد در اینستاگرام می گذارند و از این طریق لحظات به ظاهر با شکوه زندگی را به رخ دیگران می کشند بی آنکه مردم چیزی از حقیقت زندگی آنان بدانند. یا روابط خصوصی‌ای که اغلب بین دو جنس مخالف است و نه تنها حاصل شناخت نیست که ریشه اش در عدم شناخت است.
زندگی شخصیت ها در شبکه های مجازی به موازات زندگی واقعی است گاهی هم عمود بر هم. دختری که یک سال است نمی تواند راه برود به عنوان یک والیبالیست در شبکه های مجازی جولان می دهد و با عکس هایش دل فالوئرهایش را آب می کند. زنی که خانواده‌ی از هم گسسته ای دارد اما با عکس هایی که از سفره های رنگینش می گذارد، زنِ نمونه و آدمِ خوشبختِ شبکه های اجتماعی می شود. زنی که رابطه خوبی با همسرش ندارد عکس های دوران بارداری و تصاویر سونوگرافی فرزندش را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارد. جوانی در شبکه های اجتماعی خودکشی مجازی می کند. همان جوان در شبکه های اجتماعی لشکرکشی می کند و با فحش و بی احترامی انتقام می گیرد. همه روابطی که حاصل از سوء تفاهم است و خود باعث سوءتفاهماتی دیگر می شود.




اینها بخشی از ماجراها و خرده داستانهایی است که در فیلم می بینیم و فیلمساز سعی می کند با نمایش دنیای واقعی به دلایل پناه بردن آدم ها به این نوع روابط و تاثیرات آن اشاره کند. اما آیا یک فیلم سینمایی می تواند این حجم از اتفاقات را ریشه یابی کند و به نتیجه ای برسد؟
جشن دلتنگی نمی تواند به عمق هیچ ماجرایی نفوذ کند چون در سطح حرکت می کند و دلیلش عدم توقف و همراهی نکردن با یکی از ماجراهاست. داستان وقفه ای برای استراحت و تفکر باقی نمی گذارد و چون بین موارد مختلف فیلم ارتباط چندانی جز همان شبکه های مجازی نیست مخاطب نمی تواند خط مستقیمی به عنوان حرف اصلی فیلم پیدا کند و از آنجا که فیلم از ابتدا تا انتها بر روی حرف و موضوع تاکید دارد جشن دلتنگی در ارتباط با مخاطب ناموفق می ماند.
صحنه ای از فیلم را نمی توان پیدا کرد که موبایل، فیلم گرفتن و در نهایت شبکه های مجازی در آن نباشد. تاکیدهای فراوانی که دائما بر سر مخاطب فریاد می زند که «فراموش نکن این فیلم درباره شبکه های مجازی است و نه چیز دیگری». شاید همین مسئله باعث شده حتی شخصیت پردازی متفاوت مشخصی نداشته باشیم. به مانند بهنام تشکر که همان شخصیت همسر سازشکار و تسلیم شده‌ی سریال ساختمان پزشکان است. بابک حمیدیان حتی شلوار خاکی رنگ فیلم های جنگی اش را از تن به در نکرده و با همان دیالوگ ها و شعارگویی ها در این فیلم حاضر شده است.
اما حالا که کارگردان داستان، شخصیت ها و همه مولفه های سینمایی را فدای موضوعش کرده، باید ببینیم آیا نسبت به این مسئله دیدگاه درستی داشته است؟


حمله به ویترین ها

تفکر سازنده‌ی فیلم جشن دلتنگی، شبکه های مجازی را علت همه بدبختی ها و ناکامی های مردم داستانش می داند و با آوردن مصادیق بسیار، در حال اثبات این قضیه است اما با نگاهی دقیق تر می توان فهمید که شبکه مجازی با تمام تاثیراتی که بر جامعه می تواند داشته باشد ویترین جامعه است و نه مولد فرهنگ جامعه. در نهایت این فرهنگ اصلی جامعه است که در شبکه های اجتماعی بروز می کند.
 جشن دلتنگی چنان نمایشی از مردم تهران امروز دارد که گویی این شهر در همین ده سال پیش تاسیس شده و هیچ پیشینه ای ندارد. مردمی که آنقدر منفعلانه دوربین موبایل را دست گرفته اند و هیچ حرکتی در مقابل اراجیف شعارگونه‌ی یکی از شخصیت ها(محسن کیایی) نمی کنند مردم تهران نیستند. مردم برساخته‌ی کارگردان فیلم جشن دلتنگی هستند.
باید بپذیریم که جامعه ایرانی در دوران گذار است. از دورانی که آدم ها، مخصوصا زنان در پسِ پرده‌یِ بی ارتباطی بوده اند گذشته اند و حالا ابزاری در دست دارند تا از همه آنچه که تمایل به دیده شدنش دارند در مقابل جامعه رونمایی کنند. در این بین برخی تضادها باعث هنجارشکنی هایی هم می شود که به دلیل انگشت شمار بودنشان به چشم می آیند و مدتی تیتر اول می شوند. اما آیا عصبانی بودن مردم، حمله به صفحه آدم های معروف و گذاشتن پست های هنجارشکنانه مسئله ای است که از دل خود فضای مجازی بیرون آمده یا شبکه مجازی تنها راه میان بری بوده است؟ این سوالی است که در باب موضوع شبکه های مجازی نه طرح می شود و نه به صورت غیرمستقیم پاسخی به آن داده می شود.
در پایان بندی فیلم هیچ چیز به مخاطب نمی دهد. نه در موضوع و نه در داستان. مسئله به دلیل عدم طرح درست، بی پاسخ می ماند و چون تمام فیلم در حال پرداختن به موضوع است و داستان شکل نمی گیرد پایان بندی روایی هم به شکلی منطقی وجود ندارد.


و اما نگرانی بزرگتر

انانی که با صنعت سینما اشنایی مختصری دارند، می دانند که این گونه فیلم ها معمولا با حمایت مادی نهادهای مرتبط با موضوع ساخته شده است. در واقع نهادهایی که مسولیتی در بررسی یا کنترل چنین مسائلی دارند، بخشی از هزینه فرهنگی یا اجرایی خود را به هیات چنین آثاری خرج می کنند. حال آنکه تولید این آثار و امثال آن به جهت سیاست گذاری نادرست در پژوهش و نگارش و از همه مهمتر به جهت نداشتن یک دید مناسب، به آثاری شکست خورده بدل می شود. این گونه شکست ها در سینما متداول است اما نکته نگران کننده این است که این فیلم با عقبه اجرایی و پژوهشی و مالی یک موسسه ساخته شده است. حالا با ناکامی و ناتوانی این گونه آثار باید ، به کارکرد و بیلان کاری و فکری این گونه موسسات هم نگران و مردد شد.









----- 0 0
ابوقریب، تنگه‌ گم شده در تاریخ
ابوقریب، تنگه‌ گم شده در تاریخ

ابوقریب، تنگه‌ گم شده در تاریخ

جشنواره امسال شاهد فیلمی متفاوت از بهرام توکلی بود. کارگردانی که او را با ملودرام‌های روشن‌فکرانه و بعضا ابزوردی مثل «من دیگو مارادونا هستم» می‌شناختیم، امسال با اثری در حوزه دفاع مقدس پا به جشنواره سی‌وششم گذاشت.
زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام
زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام

زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام

ابراهیم حاتمی کیا بدون شک شایسته لقب استادی است. فیلمسازی که مهارت بی نظیری در خلق صحنه های با عظمت و اثرگذار دارد.می باید به این مهارت دغدغه های فرهنگی و تاریخ را هم اضافه کنیم. حاتمی کیا از معدود افرادی است که توان ساختن فیلم های ارزشی بدون افتادن در دام شعار زدگی را دارد و اگر مجموع فیلمهای وی را بصورت کلی در نظر بگیریم شاهد خط سیری پیوسته در تمام آثار وی خواهیم بود.
Powered by TayaCMS