فیلم
شماره ۱۷ سهیلا ساخته محمود غفاری فیلمی است با تم و مضمون داستانی متفاوتی که در
سینمای ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این حیث این فیلم از معدود آثار
سینمایی است که به موضوع بنگاههای همسریابی میپردازد و زنان و مردانی را که از
دوران ازدواجاشان گذشته است را دستمایه داستان فیلم خود میکند، معضلی که متاسفانه
به دلیل مسایل و مشکلات اقتصادی به صورت گستردهای در حال شیوع است و تبعات آن در
آینده بسیار بیشتر رخ خواهد نمود.
فیلم
روایت تقلای دختری است که در آستانه سنی قرار دارد که وضع حمل و بارداری در آن سن
برای او دارای تبعات خطرناکی است که عملاً بارداریاش را ناممکن میکند و از این
لحاظ در تکاپو است تا زودتر شوهری برای خود پیدا کند واین تلاش و جستجو داستان
فیلم را پیش می برد.
توجه
و تمرکز دوربین فیلمساز بر روی مردان و زنانی که هر کدام بنا به انگیزه و داعیهای
با ثبت نام در بنگاههای همسریابی به دنبال همسری مناسب برای خود هستند ما را با
ابعاد مختلف مقوله همسر گزینی در میان سنین مختلف و اصناف و طبقات مختلف افراد جامعه
آشنا میکند و سعی دارد تا با تشویق زنان به سهلگیری نسبت به مقوله ازدواج ابعاد دلهرهآور
و مضطرب کننده تعویق ازدواج را فرا روی آنان قرار دهد، انگیزهای که بارها در قالب
گفتگوهای مختلفی میان شخصیتهای
درگیر در فیلم بیان میشود و نسبت به عواقب تصمیماتاشان هشدار میدهد؛ هشداری که به نظر
تا حد قابل ملاحظهای یک هشدار معقول و قابل اعتناست و متاسفانه ورود سینمای ما به
این مقوله بسیار دیر و بسیار نادر و اندک بوده است.
از چنین منظری فیلم شماره ۱۷ سهیلا میتواند
نقطه ورود بسیار مناسبی برای طرح چنین مقولههای حساسی در سطح جامعه باشد و خود
زنان و دختران جامعه معاصر ایران را برای تصمیمگیری در خصوص چالشهایی که بخشی از
آن در این فیلم امکان و مجال بروز و ظهور پیدا کردهاند، مهیا و فراهم بسازد.
لحن
گزارشگونه فیلم و تمرکز عمیقتر
بر زندگی یکی از مراجعهکنندگان
به بنگاه همسر یابی امکان پوشش دادن به حجم وسیعی از موارد را فراهم میکند تا یک
شما و نمای کلی و گستردهتر از ابعاد مساله را فراروی مخاطبان قرار دهد و لحن شاد
و پر کنش فیلم از کسالتباری
موضوع کاسته و زمینه خوبی برای دیدن و تامل در خصوص فیلم را برای مخاطبان فراهم میکند،
تجربه مشاهده فیلمی با موضوعی بغرنج و تا حدی کابوسوار اما درعین حال با لحن نه
چندان گزنده و تلخ که باعث کدورت خاطر بیننده شود.
با
این همه فیلم در بعضی موارد دچار کمبودها و نقصهایی هست که کمی به جامعیت و شمول
آن ضربه میزند، اول اینکه فیلم با کانون قرار دادن یک زن در مرکز روایت پرداختن
به نیمه دیگر ماجرا یا مردها را به بوته نسیان سپرده است و در طول فیلم بیشتر از
اینکه تعادلی بین زنان و مردان، در حوزه طرح مسایلاشان که منتهی به گزینش تجرد
شده است، بیشتر به سمت زنان متمایل شده است و گویی چنین مشکلی را بیشتر معطوف به
وضع زنان دیده تا مردان. برای نمونه اولین قرار سهیلا با بازی زهرا داودنژاد با یک
مرد پنجاه ساله مجرد خیلی ناتمام باقی میماند و داستان دلایل تجرد مرد میانسال
بالکل کنار گذاشته میشود و هیچ گونه اطلاعاتی به مخاطب در این خصوص داده نمیشود و
دوربین بیشتر به سمت زندگی خصوصی و فضای ذهنی قهرمان زن سوق مییابد و داستان او
را تعقیب میکند. از این حیث فیلم به یک غفلت رو به رو است و آنسان که باید به
ابعاد و حواشی مختلف موضوعش ورود نکرده است.
نکته
قابل تامل بعدی نادیده انگاری مقولههای اقتصادی در مقوله تجرد گزینی زنان و مردانِ
در سن ازدواج است که در فیلم اشاره خاصی به آن وجود ندارد در حالی که به اذعان
کارشناسان و متخصصان چنین حوزههایی بخش مهمی از ماجرای نبود ثبات اقتصادی و محل
کسب درآمد ثابت برای زنان یا مردانی است که در سن ازدواج و همسرگزینی هستند اما
کماکان در داشتن یک کسب و کار مطمئن و با ثبات ناموفقاند و از این حیث حتی وضعیتاشان از خانوادههایی که
تشکیل زندگی مشترک دادهاند بهتر است زیرا با توجه به اینکه یکی از عوامل مهم در
بروز پدیده طلاق همین مقوله حساس و مهم است، که فیلم بدون اشاره روشنی به آن از
کنار آن در گذشته است و بیشتر به حیث جنسی و یا اتکای عاطفی ماجرای همسریابی تمرکز
کرده است، لااقل مسئولیت یک زندگی دیگر را بر عهده ندارند یا تبعات فرهنگی ناگوار
پدیده زن مطلقه را بر پیشانی خود ندارند.
نکته
قابل تامل دیگر، نگاه از سر ترحم به وضعیت بخشی از زنان جامعه است که به دلایل و علل مختلف بدون همسر
ماندهاند و در طول فیلم هم همواره این نگاهِ از سر ترحم از طرف تمام دوستان و
آشنایان به یکی از این زنان بازنمایی میشود و از این حیث شان انسانی و عزتمندانه یک زن، در حالی
که غرور و غیرتمندی
او از حیث هویت شخصیاش برای او بسیار مهمتر از مرد است، متاسفانه نادیده انگاشته
شده است و به نظر میرسد که از این حیث فیلم به مشارکت کارشناسانه بیشتری نیاز
داشته است که به خوبی رعایت نشده و میتواند باعث دلزدگی و آزردهخاطری بخشی از مخاطبان این اثر را فراهم کند.
ازدواج و کمی پایین تر از
آن
وجود
شخصیت مسعود، با بازی مهرداد صدیقیان، هم شائبه آن را که فیلم بیشتر در پی واکاوی
انگیزههای جنسی در پرداختن به چنین موضوعی است را تقویت میکند؛ مرد جوانی که از
راه ایجاد ارتباط با زنان مسنتر از خود امرار معاش میکند و بخشی از نیازهای
غریزی و عاطفی آنها را تامین و ارضا میکند. نمونههای قابل ملاحظهای از این طیف
از افراد در فیلمهای هالیوودی وجود دارند که شاخصترین نمونههای آن را میتوان
فیلم کابوی نیمه شب(۱۹۶۹) دانست و نمونههای دیگری مثل ژیگولوی آمریکایی(۱۹۸۰)،
مایک جادویی(۲۰۱۲) و ژیگولوی محو شده (۲۰۱۳) اشاره کرد که داستان بهرهکشی مردان
توسط زنان متعلق به طبقات ثروتمند را روایت میکنند.
فیلم
سهیلا شماره ۱۷ هم با گنجاندن چنین شخصیتی در فیلم و ارائه اطلاعات مشخصی از طرف
او در خصوص روابطی از سنخ روابط جاری در فیلمهایی که ذکر شد، اینگونه به نظر
میرسد که از زندگی زناشویی و مشترک بیشتر تامین خواستهایی از جنس نیازهای غریزی
و جنسی را هدف گرفته است و بسیار کمتر به ابعاد پیچیدهتر تشکیل رابطه زناشویی نظر
داشته.
نکته
خاص دیگری که متاسفانه در فیلم کمتر به آن پرداخته شده ارائه اطلاعات کامل یا نیمه
کاملی از سازو کارهای بنیادهای همسر یابی است و ساختار اداری آن و صرفا به ارائه
تصاویری محدود از دو اتاق که در یکی از آنها مراجعه کنندگان به این بنگاهها به
ارائه خصوصیات زوج مورد نظرشان اشاره میکنند و یک کلاس که به زنان در خصوص کنترل
غرایز جنسیاشان اطلاعاتی ارائه میشود اکتفا میکند و به اختصار از کنار چنین
نهادهایی، که از قضا به وفور در حال افزایش هستند، در میگذرد.
به
هر حال برای یک کارگردان جوان و به عنوان دومین فیلم سینمایی به نظر میرسد فیلم
سهیلا شماره ۱۷ اثری قابل قبول باشد و حرکتی به سمت جلو که بیتردید میتوان در کاستیهای کار او به دیده اغماض نگریست و به جسارت
او در نو پردازی و پرداختن به یک مقوله چالشی تبریک گفت.