فیلم نوشت فیلم نوشت

زنان در انتظار مردان ; نگاهی به فیلم ویلایی ها
زنان در انتظار مردان ; نگاهی به فیلم ویلایی ها

زنان در انتظار مردان ; نگاهی به فیلم ویلایی ها

فیلم با حرکت یک ون در پیچ و خم جاده اغاز می شود و با همین ون هم به انتها می رسد. این ون گل الود و زخمی از ترکش های نابهنگام ، که از سراشیب تپه هایی در جایی نزدیک اهواز بالا و پایین می رود، موتور محرک داستان فیلم ویلایی هاست.

مقاله

نویسنده علی فرقانی
زنان در انتظار مردان ; نگاهی به فیلم ویلایی ها

گویی این رسمی نانوشته است که هر فیلمسازی که می خواهد توانایی و تسلط خود را در عرصه سینما به منصه ظهور بگذارد حاشیه ای بر داستان بلند و جاودانه جنگ می نویسد. کسی که بتواند میان وقایع دفاع مقدس و روزهای کنونی جامعه پلی برقرار کند، پلی که توان بردن ما را ره آن سوی زندگی داشته باشد، در ذهن مخاطب و جامعه هنری ایران به مقامی شامخ رسیده است. بعد از نرگس ابیار که با فیلم شیار 143 توانست این توفیق را به دست بیاورد اینک نوبت به منیره قیدی رسیده است. خانم قیدی برای برقراری این پیوند به سراغ مضمون عشق رفته است. این انتخاب هوشمندانه ای است. چون عشق در روزگار سالهای دفاع معنا و مفهوم عمیقتری داشت. این راهی بود که خانم ابیار نیز برگزیده بود. او هم در فیلم شیار 143 داستان عشق را می گفت؛ حدیث عشق بی پایان و بی مثال یک مادر به فرزند. اما خانم قیدی چهره مرسوم تری از عشق را مد نظر دارد و ان عشق میان زن و شوهر  است. او محل این عشق را به خط مقدم جبهه نزدیک می کند. نزدیک ترین جایی که یک خانواده می تواند به خط نبرد نزدیک باشد، همین جاست. یعنی در شهرکی ویلایی در نزدیک اندیمشک.

این شهرک نیمه مخروبه ، و زخمی از تیر و ترکش دشمن، محل زندگی چند خانواده است، خانواده رزمندگانی که به جهت وظایف خود در جنگ کمتر می توانند به مرخصی بیایند. اما داستان بر زنان متمرکز است و در جستجوی نقبی است به دنیای زنانه از جنگ. این زنان هربار منتظر امدن ماشینی هستند که ممکن است هسرشان را برای دیداری یک روزه به نزد آنها بیاورد. نگاهشان به پیچ جاده ای خاک آلود است اما گاهی از این جاده ماشین دیگری نیز می آید که حاوی خبر است و کمی اذوقه و این خبر می تواند خبر شهادت باشد.  به این سان بخش عمده ای از حیات و زندگی در این شهرک ویلایی، منتظر ماند است. این همان وجه متمایز عشق در سالهای جنگ است. مردانی که به جنگ رفته اند و مرگ آگاهانه با زندگی روبرو می شوند و دیدارشان هر بار می تواند اخرین دیدارشان باشد، معنای دیگری از عشق را اشکار می کنند.  در واقع فیلم ویلایی ها از سالهای دفاع مقدس پیشتر می رود و به روزهای نخست تاریخ می رسد. به جایی که معنای زن و مرد در حال تکوین است. معنایی که هنوز هم در سرشت همه زنان و مردان باقی است . اگرچه شکل و شمایل کنونی زندگی آن را در خود نهان کرده است.

این زنان تحسین برانگیز

ویلایی ها مجموعه از زنان خوب و زیبا را نشان می دهد.  منظورم آن زیبایی متعارف و متداولی که امروزه از زنانگی توسط دنیای مد و یا حتی گونه ای از سینما  عرضه می شود نیست. بلکه ان نوع زیبایی است که در دل خود با مفهوم و روح پیوند می خورد و به نقش و کارکردی است که نوع تفکر و زیست زنانه می تواند در پیشبرد زندگی ایفا کند. که با خانواده و فرزند، با امنیت، امیدواری  و عشق به زندگی معنا پیدا می کند.  نوعی زیبایی  روحانی که هر زنی  می تواند به ن دست یابد.

 این زیبایی کشف عمیق خود زنانگی است. واژه زن در زبان فارسی با واژه های  «زنده»، « زایش» و « زندگی» هم ریشه است. ( در سایر زبان های هند واروپایی نیز می توان این ارتباط را دید به عنوان مثال میان زن و واژه« ژن»  نیز ریشه مشترک وجود دارد. مراجعه کنید به مجله عروس هنر، سال 1380 مقاله بودن با نبودن ریشه شناسی واژ زن نوشته خانم ماری پزهیزگاری) از طرفی مرد و مردن  را اهم از ریشه ای مشترک دانسته اند.  واژه مرد بر گرفته از واژه مرتا« mereta» در فارسی باستان است  که  به معنای میرا، فانی، مرد  و انسان امده است. واژه مردم نیز از همن ریشه است به معنای تخمه و نژاد مرد.  در فارسی باستان دو کلمه نر و ماده برای توصیف جنس زن و مرد تداول بیشتر داشت. واژه نر به معنای مهارت و توانایی هم بود . به عنوان مثال واژه هنر بر گرفته از دو واژه «هو» به معنای خوب و « نر » به معنای توانایی خوب است.  با این عبارت باید گفت که فیلم  ویلایی ها در یک موقعیت برگرفته از سالهای دفاع مقدس پلی به تاریخ درونی تحول انسان می زند.( برای مطالعه بیشتر به این مطلب مراجعه کنید: ریشه شناسی واژه مرد)

بله زنان می مانند و مردان می میرند. می دانم در اینجا باید از عبارت شهادت استفاده کرد. باری اما غرض ان است که این موقعیت را کمی عریان تر ببینیم. لختی در یک پرانتز پدیدارسشناسانه خود اتفاق را نظاره کنیم. شهادت تعبیر ما است از آن مردن ویژه که شایسته ان مردان ویژه بود اما انانی که زن را برامده از زندگی دانسته اند یعنی همان پیشینیان کهنی که زبان میراث آنهاست به درستی می دانستند که زندگی با زنان ادامه می یابد. مردان برای کار دیگری ساخته شده اند.

 

از مام وطن تا مادر زمین

تصویر زنان منتظر مردان، و مردان مستقر در میدان نبرد اگرچه با تاریخ و هویت مرد  و زن می تواند در ارتباط باشد اما در مورد دفاع مقدس این بیان کمی جای تامل دارد. نکته آنجاست که دفاع مقدس ما یکی از بومی ترین اتفاقات و وقایع فرهنگی ماست که ارکان مختلف و ویژه فرهنگی ما در آن حاضراند. اما داستان ویلایی تصویری از نوع رابطه زن و مرد در زمانه جنگ نشان می دهد که درست مانند خود کلمه زن و مرد ، مشترکاتی با سایر اقوام و فرهنگ ها دارد و همین این شائبه را ایجاد می کند که شاید این فیلم با نگاهی غیر بومی به مقوله دفاع مقدس می پردازد.

 به عنوان مثال این فیلم مشخصا مرا به یاد فیلم کوهستان ابی می اندازد. جایی که در ان زنی که معرف نوعی دیگر از زیبایی است( بازی نیکول کیدمن) منتظر مردی است که او نیز برازنده و زیباست( با بازی جود لاو). از خانم کیدمن و اقای جود لاو حرف می زنم. در انجا نیکول کیدمن درکنار یک زن دیگر منتظر خبری از مردان خود بودند. یکی از پدرش و یکی از همسرش.  مردانی که انها نیز به جنگی رفته بودند که امروز خود امریکایی ها  ان را جنگ برادر با برادر می نامند. یعنی جنگ داخلی امریکا.  انجا همین دیالوگ دقیقا از دهان یکی از شخصیت ها بیرون می امد که مردان می میرند و زنان می مانند. بله شاید کارگردان فیلم ویلایی ها  که خود یک زن است با دیدن همین موقعیت ها در برخی از همین فیلم ها، ایده این فیلم را به ذهن اورده باشد. ایده ای پنهان وخفته که بادیدن عکس هایی از یک موقعیت واقعی از همان قرارگاه زمان جنگ، در ذهنش جوانه زده باشد و به داستانی بدل شده باشد(  عکس هایی که ما در انتهای فیلم ویلایی ها آنها را می بینم که حاوی جادوی اصیل واقعیت اند) شاید خانم قیدی در میزانسن ها ، قاب بندی ها ، شخصیت پردازی ها و قصه گفتنش به آن  فیلم ها هم نظر داشته باشد. شاید این امدن و رفتن ون سفید رنگ که هربار اشوبی در دل زنان می اندازد تعبیری باشد از قرعه سرنوشت که این بار قرعه خبر فراق به نام کدام زن خواهد خورد. حتی در لحظه ای دو تن از این زنان اعتراف می کنند( صحنه مواجهه طناز طباطبایی با پریناز ایزد یار) که هربار که خبر شهادت یک مرد می امد انها از اینکه خبر نابهنگام برای شوهر انها نبوده در دل خود خوشحال می شدند که این عبارت مرا به یاد صحنه ای در یکی از فیلم های برگمان می اندازد( فیلم چشمه باکرگی محصول 1960)

اما با این حال تفاوت هایی بنیادین میان دو فیلم کوهستان آبی و ویلایی ها وجود دارد( به عنوان دو نماینده دو نوع نگاه متفاوت به زن و جنگ) فیلم کوهستان ابی به معنای درست کلمه یک فیلم ضد جنگ است. چه جنگی بیهوده تر از جنگ برادر با برادر( اصطلاحی که در امریکا در مورد جنگ داخلی امریکا مطرح می شود) آن فیلم میگوید که حاصل جنگ،چیزی جز مردن مردان و بی پناهی زنان نیست.  اما فیلم ویلایی ها توانسته از فیلمساز توانسته از دام ضد جنگ بودن برهد. خبر رفتن و مرگ مردها در این فیلم به راستی که خبر شهادت است اگر چه کودکان اشفته می شوند و از شنیدن خبر سنگی می زنند و شیشه ای می شکنند. اما همه این ها در خدمت اهمیت جان آن ادم هایی است که رفته اند و بازنخواهند گشت. فیلم به خوبی توحش دشمن را نشان می دهد. لحظاتی که دشمن بی محابا و بی قاعده به محل اقامت افراد غیر نظامی حمله می کند، که در این فیلم با حمله هوایی دشمن به شهرک ویلایی ها نشان داده می شود، بیهوده بودن جنگ از اساس انکار می شود.

 با این همه شباهت این فیلم  به آن فیلم های امریکایی و اروپایی  که جنگ های متعدد ان اقوام را از منظر زنان روایت کرده از نظر من ایراد و عیبی نیست. زن جوانی که سازنده این فیلم است به راه و روش خود به  روزهای دفاع مقدس و تجربه زنان ان زمان پرداخته و صادقانه و نیکو و در لحظاتی استادانه این کار را کرده است.

لحظاتی در این فیلم هست که بی گمان کمتر مانند ان را دیده ایم. مانند صحنه ای که ثریا قاسمی به بخش رختشویخانه بیمارستان می رود. جایی که زنان  به شستن لباس شهدا مشغول اند و در همین لحظه انگشتری از کف محفظه بزرگ اب پیدا می شود. این انگشتر بازمانده نشان از یک پیکر بی نشان است. زنان با نوحه ای پنهان که ادمی را به یاد باطن و درون موسیقی می اندازد به کار عجیب و اشک انگیز خود مشغول اند. این زنان به راستی پاسدران و نگهبانان خاطرات این مردان خواهند بود. این انگشتر به کنار سایر اشیا پیدا شده می رود. یه کنار انگشترهای دیگر ، تسبیح ها و قران های کوچک جیبی دیگر.  یا لحظه ای که زنان دوان دوان از حمله هواپیمای مهاجم و بی حیای دشمن به سمت پناهگاه می دوند و چون به پناهگاه می رسند هرکس نگران فرزندان خود است.  ایا همه امده اند؟ این اشفتگی و سراسیمگی نشان از نابهنگام بودن حمله دیوانه وارد دشمن دارد. نشان از بی تناسبی این حمله با ظرافت و زیبایی و شادی درونی زندگی که حتی اینجا در نزدیکی خط نبرد هم به وفور یافت میشود.  یا در صحنه ای دیگر که زنان ناکام از رسیدن به پناهگاه در زیر چادر های خود پنهان می شوند. ایا این چادر چنین پناهگاهی است.

تصویری با چند برداشت

این فیلم یک منش دموکراتیک  درونی نیز دارد که خود را در تقابل شکل های متعدد تفکر و شخصیت این زنان نشان می دهد. هیچکدام از انها شبیه دیگری نیست. این تقابل خصوصا در مواجه طناز طباطبایی که زنی  نوگرا و نوجو و پریناز ایزد یار که زنی مدیر با روحیه بسیجی گونه دهه شصت است خود را اشکار می کند. این تقابل در نهایت به یک فهم مشترک می شود. به یک احترام متقابل. این تصور از همزیستی همراه با احترام هدیه ای است که از دنیای زنانه این فیلم و فیلمساز به جامعه امروز ما اعطا می شود. هدیه ای که ما مردان را به تفکر و تامل بیشتر وا خواهد داشت. چه کسی شبیه چه کسی خواهد شد: آیا من به تو شبیه می شوم. یا تو به من. یا هردو به یک نفر دیگر. شاید پاسخ درست گزینه چهارم باشد. هیچکدام. باری درست در همین لحظه است که دموکراسی راستین متولد می شود. در لحظه ای که ادم ها قرار است خودشان باشند.

در اهمیت سینما

در ابتدای فیلم تصویر از ساختمان محل اقامت زنان جمله معروفی از امام دیده میشود ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. این جمله خود گویای حرف های نگفته بسیاری است از نوع تصمیم مردان فیلم. گویای تفکری که موتور محرک فرهنگ دفاع مقدس بود. اما اینک سی سال از ان زمان می گذرد هنوز هم همان جمله صادق است. اما با دیدن این فیلم با خود اندیشیدم که به راستی ملتی که سینما ندارد ایا می تواند این لحظات ناب تاریخی خود را ثبت کند. به راستی ملتی که هنر و بیان هنری خود را از دست بدهد می تواند نگهبان تجربیات و درونیات خود باشد؟

 

 

 

 

----- 0 0

مقالات مشابه

سیمای زنی در دوردست ; نگاهی به زنان فیلم ویلایی‌ ها
سیمای زنی در دوردست ; نگاهی به زنان فیلم ویلایی‌ ها

سیمای زنی در دوردست ; نگاهی به زنان فیلم ویلایی‌ ها

در سالهای اخیر سینمای دفاع مقدس، که شاید بتوان آن را بومی‌ترین نوع سینمای ایران دانست، زوایا و ابعاد جدیدی از خود را به نمایش گذاشته است که حاصل تاریخ مندی و تکثرگرایی در دیدگاه‌هاست. سینمایی که در ابتدای راه، تنها در حال نمایش رشادت و ایثار رزمندگان در سنگرها بود اما حالا به وجوه متفاوتی رسیده است که باید آن را دستاورد گذر زمان دانست.
دیدار در موعد نامقرر ; نگاهی به دو فیلم ویلایی‌ ها و نهنگ عنبر
دیدار در موعد نامقرر ; نگاهی به دو فیلم ویلایی‌ ها و نهنگ عنبر

دیدار در موعد نامقرر ; نگاهی به دو فیلم ویلایی‌ ها و نهنگ عنبر

شخصیت داستان سنگر و قمقمه‌های خالیِ بهرام صادقی در پایان از خود می‌پرسد: ماجرای ما تراژدی است یا کمدی؟ وقتی به مضمون و تاریخ دهه شصت فکر می‌کنیم نا خواسته این سوال به ذهن ما می‌رسد که داستان دهه شصت تراژدی است یا کمدی؟
Powered by TayaCMS