فیلم نوشت فیلم نوشت

نسبت هویت و معرفت در روایت مختارنامه
نسبت هویت و معرفت در روایت مختارنامه

نسبت هویت و معرفت در روایت مختارنامه

بازپخش چندباره مختارنامه و گلچین کردن آن با عناوین موضوعی و به شکل فیلم سینمایی، از اتفاقات مناسبتی رایج در تلویزیون است. به نظر می‌رسد علاوه بر فرم قابل قبولی که این سریال- البته در حد بضاعت سینمای ایران- دارد، مضامین مطرح در آن هم به حدی مقبول تلویزیون ایران است که جواز یا حتی ضرورت پخش مکرر آن‌را تجویز می‌کند.

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
نسبت هویت و معرفت در روایت مختارنامه

بازپخش چندباره مختارنامه و گلچین کردن آن با عناوین موضوعی و به شکل فیلم سینمایی، از اتفاقات مناسبتی رایج در تلویزیون است. به نظر می‌رسد علاوه بر فرم قابل قبولی که این سریال- البته در حد بضاعت سینمای ایران- دارد، مضامین مطرح در آن هم به حدی مقبول تلویزیون ایران است که جواز یا حتی ضرورت پخش مکرر آن‌را تجویز می‌کند. به ویژه وقتی به دیالوگ‌های سریال مختار گوش می‌دهیم، نمی‌توان انکار کرد که سازندگان این اثر، علاوه بر حافظه تاریخی قوی، به مسائل روز حاکم بر ایران و جهان نیز توجه داشته‌اند. همچنین به نظر می‌رسد که در فرآیند ساخت مختارنامه، ذهن تولیدکنندگان به موضوعات مناقشه‌برانگیز تاریخ اسلام معطوف شده است؛ که ضرورتا همین قبیل موضوعات و مناقشات و جست‌وجوی پاسخ عمومی برای آن‌هاست که راه را برای ساخت سریال ویژه تاریخی هموار می‌سازد.

در متن پیش رو از تفسیری سخن خواهم گفت که ضمن نگاه خاص به تاریخ اسلام و به طور ویژه تاریخ تشیع، روایت‌پردازی خاصی را در سریال مختارنامه به پیش برده و همچنین دیالوگ‌نویسی ویژه و جهت‌داری را نیز در جهت ایفاء مقصود خود طراحی کرده است.

برای تشریح بیش‌تر ابعاد این بحث، ابتدا دو شیوه از روایت تاریخ را بیان خواهم کرد. در ادامه ضمن تحلیل شیوه روایت‌پردازی مختارنامه از تاریخ اسلام، محدودیت‌های این گونه از روایت تاریخ را برمی‌شمارم. با ذکر این محدودیت‌ها، شیوه بدیل روایت‌پردازی از تاریخ (و مشخصا تاریخ اسلام) تبیین خواهد شد.


دو روایت از تاریخ

در روایت از تاریخ می‌توان از مناظر مختلفی سخن گفت. آن‌چه در این متن در پی آن هستم، تفکیک دو رویکرد "برون‌گرایانه" و "درون‌گرایانه" در روایت‌پردازی و ارائه تحلیل از وقایع تاریخ است. البته نام‌گذاری این دو رویکرد (برون‌گرا و درون‌گرا) به رویکردهای "اجتماعی" و "اخلاقی" و" فردی" نیز معانی مشابهی را منتقل خواهد کرد.

در رویکرد برون‌گرایانه، تاریخ به مثابه اثری مستند نگریسته می‌شود که در گذشته‌ای دور یا نزدیک روی داده است و توجه به آن می‌تواند عبرتی برای امروز ما باشد. این گذشته ‌نگری که البته مستند به منابع معتبر است، به سبب خصلت برون‌گرایانه و اجتماعی خود، عاملی برای بیدارباش عمومی و مستندی در جهت استیفاء مطالبات تاریخی- اجتماعی است.



اما در رویکرد درون‌گرایانه به تاریخ، تجارب گذشتگان به عنوان منابعی برای باز شدن چشم و بیدار شدن وجدان و نهایتا تربیت اخلاقی نسل امروز تفسیر می‌شود. غلبه وجه اخلاقی و درون‌گرایانه در این نوع از روایت تاریخ، هر گونه تحرک اجتماعی را به عنوان گام بعدی رشد درونی مخاطبان تاریخ معرفی می‌کند و از اولویت بخشیدن به آن خودداری می‌نماید. در واقع اگر در رویکرد اجتماعی و برون‌گرا، اولویت مورخ و پژوهشگر به تحلیل تاریخ در جهت تحریک و تحرک اجتماعی معطوف می‌گردد، در رویکرد اخلاقی و درون‌گرا، اهدافی همچون تربیت افراد اجتماع در اولویت هستند و تاریخ به مثابه داستان و روایتی متناسب با ارتقاء بینش مخاطبان مطالعه می‌شود.

در حقیقت، ترجیح هر یک از دو رویکرد بیرونی و درونی نسبت به روایت و تفسیر تاریخ، پیامدهایی را نیز به دنبال دارد. با ترجیح رویکرد بیرونی، تحقق اهداف اجتماعی و دست یافتن به توفیق عمومی در عرصه حکومت و سیاست در اولویت قرار می‌گیرد. اما رویکرد درونی نسبت به روایت تاریخ، تربیت درونی و آرامش روان و وجدان هر فرد را در اولویت قرار داده است؛ که متناسب با آن، علاج معضلات اجتماعی، مشروط به تحول درونی، تدریجی و اختیاری در فرد و آن‌گاه در اجتماع است.

با ایجاد این تمایز در رویکردهای روایت تاریخ، روایت مختارنامه را به عنوان روایتی برون‌گرایانه و اجتماعی که در نهایت به هویت‌طلبی و تفسیر ایدئولوژیک(1) از تاریخ متمایل است، نقد خواهم کرد. از پی نقد روایت‌پردازی مختارنامه، رویکرد درونی و اخلاقی بدیلی را که به فضیلت‌گرایی و معرفت‌اندیشی متمایل است، تقویت می‌نمایم.

ذکر این نکته لازم است که در این متن تعابیر نویسنده، پژوهشگر و مورخ را به معنی یکدیگر به کار می‌برم. منظور از این اصطلاحات مترادف، معرفی تحلیل‌گری است که تاریخ را برای امروز اقتباس کرده و آن‌را برای مخاطبان امروزی‌اش روایت می‌کند. البته این تحلیل‌گر پس از فراغت از فهم و تحلیل تاریخ، به رسانه‌ای برای انتقال روایت تاریخی خود نیازمند است. رسانه انتقال این روایت‌پردازی امروزی نیز می‌تواند خطابه، روزنامه، کتاب، یا شعر و داستان و فیلم‌نامه و... باشد.

چنان‌که خواهیم دید، کارگردان مختارنامه با ترجیح جانب روایت‌پردازی اجتماعی از وقایع قیام مختار، از هنر هفتم به عنوان رسانه مطلوب خود بهره برده و تحلیل برگزیده‌اش را از بخش قیام مختار در تاریخ تشیع، ارائه کرده است.


بازیابی هویت و روایت ایدوئولوژیک از تاریخ

در روایتی از تاریخ که با محوریت هویت به پیش می‌رود، مورخ و یا نویسنده‌ای که با اقتباس از تاریخ به روایت‌پردازی از آن مشغول است، پاسخ‌های خاصی را از تاریخ طلب می‌کند. در این نحوه از روایت تاریخ، از آن‌جا که هدف مورخ به روزرسانی تاریخ همراه با ترجمه، اقتباس و قرائت امروزی از وقایع آن است، گزینش او از تاریخ نیز در جهت تقویت مطلوبات و مطالبات وی صورت می‌گیرد. در این حالت، پژوهشگر تاریخ با ایده مشخصی به سراغ متن تاریخ می‌رود و قرار است فقراتی از آن‌را که در جهت تسریع کنش سیاسی مطلوب او کارآمد واقع می‌شود، برگزیند. از این روست که اگر این نوع از روایت تاریخ در هنر، و مشخصا بر پرده تصویر سینمایی، منعکس شود، روایت برگزیده سازنده اثر بر تمام شئون تولید فیلم، از دیالوگ‌نویسی تا چهره‌پردازی و زاویه دروبین و... موثر واقع می‌شود.(2)

داود میرباقری نشان داده است که از جهت تحلیل تاریخ با دست پر به سراغ تصویربرداری آثار خود می‌رود. عمده شخصیت‌های کلیدی مختارنامه از حیث پرداخت شخصیت داستانی، منسجم و در عین حال چندلایه هستند. روایت‌پرداز مختارنامه در نمونه‌هایی مثل ابن زیاد، عمر سعد، شمر و حتی در خصوص یاران دور و نزدیک مختار، به دقت بر وجوه روانی و عاطفی آنان تمرکز کرده و واکنش هر یک از شخصیت‌ها را در فراز و فرودهایی از قبیل جنگ و صلح و تسلیم و تظلم و... در نظر گرفته است. گیرایی روایت‌ در مختارنامه این‌جاست که روایت‌گر آن به درستی بر کنش و واکنش مورد انتظار شخصیت‌های قصه‌ اشراف دارد و از این حیث از مخاطب خود عقب نمی‌افتد و یا بدون زمینه‌چینی لازم، مخاطبش را غافلگیر نمی‌کند.



اما این روایت‌پردازی با جانبداری نیز همراه است. به ویژه در مورد شخصیتی مثل مختار، که معرکه قضاوت‌های متضاد تاریخی واقع شده است و یا در موردی مثل کیان که او نیز در تاریخ به عنوان شخصیتی اصطلاحا خاکستری روایت شده است، میرباقری به روایت برگزیده خودش قائل شده و در پیش‌برد داستان نیز همان روایت مقبول را به سرانجام مطلوب خود رسانده است. همچنین در موردی مثل شخصیت عمر سعد نیز میرباقری با پررنگ کردن بازی خاص مهدی فخیم‌زاده، نمونه‌ای متفاوت از این شخصیت تاریخی را روایت کرده است.

افزون بر این موارد، در موضوعی همچون نقش زنان در اتفاقات تاریخی سرنوشت‌ساز نیز نمی‌توان گزینش شخصی کارگردان را نادیده انگاشت. آیا این همه دخالت زنان در جزئیات تصمیمات امیران را باید به حساب قرائت امروزی از تاریخ نگاشت؟ یا این‌که دامنه تاثیر اهل حرم بر تصمیمات مردان بیش از آن‌که پدیده‌ای مدرن باشد، ریشه در ژرفای تاریخ دارد؟ آن‌چه مسلم است، در جایی که مختارنامه با رجوع به ضرب‌المثل‌های امروزی زبان فارسی و نیز با انعکاس شعارهای سیاسی، اجتماعی و جنسیتی معاصر به پیش‌برد داستان خود از قصه تاریخی مختار مشغول است، نمی‌توان گزینش کارگردان را نادیده گرفت.

همچنان‌که گذشت، این نگاه گزینشی به تاریخ، در مجموعه مختارنامه به تحلیل اجتماعی- سیاسی خاصی متمایل است. تحلیلی که هدف نهایی آن در تحرک بخشیدن به مخاطبان و بازسازی و تقویت هویت شیعی آنان تعریف می‌شود. در این نوع از روایت تاریخ، شخصیت‌های تاریخی در نقشی معادل با بازیگران امروزی عرصه سیاست و اجتماع تعریف می‌شوند و آن‌چه در نهایت از کنش و کلام آنان در می‌یابیم، دعوت مخاطب به خیزش اجتماعی و حرکت در مسیر تقویت قرائت تعیین شده از تاریخ تشیع است.


میرباقری و شریعتی: تاریخ و بازخوانی تاریخ

 این نگاه میرباقری به تاریخ یا به عبارت دقیقتر این رویکرد او در بازخوانی تاریخ، بر اساس نیازها و اقتضائات کنونی جامعه و مخاطب پیش از این نیز در کشور ما ازموده شده بود که از قضا با اقبال گسترده مخاطب مواجه شده بود. در ایران معاصر شخصیتی که بیش از همه به این نوع روایت از تاریخ متمایل شده است، دکتر علی شریعتی است. مرور مختصر نگاه شریعتی به تاریخ اسلام و تحلیل روش‌شناسی قرائت تاریخ از منظر وی، پیشینه نگرش داود میرباقری به تاریخ تشیع را نشان خواهد داد.

شریعتی مذهبِ مطلوب را واجد خصیصه‌ای به روز و کارآمد می‌داند. در واقع در جهت تکرار تقسیم‌بندی پیشین باید گفت که نگرش او به دین، بیرونی است تا درونی. در دین‌شناسی شریعتی، به مناسک یا تجارب دینی توجه چندانی صورت نمی‌گیرد و اگر هم اشاره‌ای به این آئین‌ها صورت گرفته، عمدتاً در مسیر اهداف جمع‌گرایانه و عدالت‌محوری است که جملگی در خدمت ایدئولوژیک کردن دین قرار خواهند گرفت. از همین روست که او شیعه را نه صرفاً یک آیین معنویت‌بخش، بلکه از اساس یک حزب می‌دانست. حزبی که قرار است با بازشناسی تاریخ خود، در جهت بازسازی توان بالقوه‌اش به حرکت درآید.



شریعتی در جهت ایفای مقصود خود از بازخوانی و بازسازی تاریخ تشیع، به طرحی از یک «ایدئولوژی دینی» دست می‌یابد. ایدئولوژیِ مورد نظر شریعتی واجد دو خصیصۀ معرفت‌شناختی و جامعه‌شناختی است. از حیث معرفت‌شناختی، شریعتی بر این باور است که فهم دین باید ایدئولوژیک باشد و از حیث اجتماعی نیز او در پی فعلیت بخشیدن به دین، از جنبه اجتماعی آن است. او کار روشنفکر را تغییر جهان و نه صرف تفسیر آن دانسته است. از همین رو، شریعتی ایدئولوژی را به مثابه یک نظام‌نامۀ عملی و اجتماعی- در برابر احکام فردی اسلام- طرح کرده و آن‌را در ضمن اتکاء به یک جهان‌بینی و نظام ارزشی، «طرحی برای تغییر نظام اجتماعی» می‌داند. از دید وی، دو پدیده فرهنگ و تمدن راکد و ایستا هستند و در عوض، این ایدئولوژی است که می‌تواند با بسیج گستردۀ مخاطب و آگاه ساختن او، طومار استحمار کهنه و نو را بر اندازد و با رجوع به ارزش‌های کهنِ انسان سنتی و نفی دنیازدگی شایع در مغرب زمین، ضمن امیدوار بودن به تبدیل دین به یک ایدئولوژی رهایی‌بخش، راه را برای بازیابی هویت اصیل تشیع هموار سازد.

از همین روست که به زعم وی ایدئولوژیک کردن دین، موجب پویایی، تکامل فکری و عمل هدفمند می‌گردد و این درست بر خلاف دینِ فرهنگی است که امری فرهنگی، تاریخی، تزیینی و در حاشیه به شمار می‌آید. از نگاه شریعتی، فرق مهم پیامبر و فیلسوف در مشی فعال پیامبران و پرهیز آنان از مفهوم‌سازی و لفّاظیِ محض و تلاششان برای جامۀ عمل پوشاندن به تصاویرِ مطلوبی است که برای مخاطب خود ترسیم می‌کنند. از همین رو رسالتِ یک روشنفکر، تمسّک به سیره پیامیران است نه از پا نشستن به سبک فیلسوفان.(3)

اکنون با تکرار اهمیت تاریخ باید گفت آن‌چه شریعتی را به تعمیق و مستندسازی این تفسیرِ عمل‌محور از دین امیدوار می‌کند، بازخوانی تاریخ مذهب و اخذ و اقتباس قطعاتی سرنوشت‌ساز از آن، همراه با تفسیری روزآمد و مفید از وقایع تاریخی و ساخت الگوهایی امروزی از قهرمانان دیروزی است.(4) یعنی همان کاری که به دفعات در آثار داود میرباقری از آن سراغ گرفته‌ایم و تلاش این کارگردان در خوانش امروزی از تاریخ را- به عنوان عنصری مقوّم در تحرک اجتماعی- شاهد بوده‌ایم. در این قرائت که نقش پیدا و پنهان شریعتی از فرازهای مختلف آن هویداست، هدف از تولید هنری نیز گشودن چشم مخاطب به وقایع دنیای بیرون و ایجاد جنبش و حرکت در اجتماع است. در این خوانش از رابطه هنر و تاریخ، بیش از آن‌که هنر محتاج تاریخ باشد، این تاریخ است که زنده شدن و کارآمد شدن خود با به بیان و زبان هنری مدیون شده است. چرا که هنر با زبان خاص خودش، به بازنویسی تاریخ اشتغال می‌ورزد و مخاطبان را به تعین بخشیدن به قرائت‌های امروزی از تاریخ فرا می‌خواند.


از کلام آهنگین تا تاریخ قافیه دار

با این حال می‌توان گفت که نگاه میرباقری در برابر نگاه شریعتی شاید کمتر بهره مند از خلاقیت باشد. شریعتی اقتباس و بازخوانی خود از تاریخ را بر اساس نگاهی ساختاری بنا می‌کرد، او روابط ساختاری و فرهنگی پشت شخصیت‌ها را آشکار می‌کرد، اما در میرباقری وجه امروزی تاریخ بیش‌تر در دیالوگ‌ها و کارکترها خلاصه شده است. در واقع به زبان صریح‌تر باید گفت که میرباقری هرچند از تاریخ‌نگاری شریعتی تاثیر پذیرفته، اما:

اولا) میراث شریعتی را از حیث تحلیل و پژوهش به پیش نبرده(که البته به عنوان هنرمند چنین رسالتی هم نداشته است)؛

 ثانیا) از زبان و ظرفیت خاص هنر نیز برای تعمیق ادبیات شریعتی بهره درخوری نصیب مخاطبانش نساخته است.

در هر حال، همچنان‌که گذشت، با توجه به روایت و دیالوگ‌های مختارنامه، می‌توان رد پای این نوع تحلیل از تاریخ و نیز نقش و نگار هنری متناسب با این تحلیل تاریخی را به عیان در مختارنامه مشاهده کرد. در این نوع از روایت‌پردازی تاریخ، خوانش ایدئولوژیک از اتفاقاتی که در گذشته روی داده است، به اقتباس جانبدارانه و تفسیر وقایع در جهت اقناع سریع مخاطبان و تسریع تحرکات اجتماعی آنان منتهی می‌گردد. یعنی به همان بیانی که شریعتی در پی آن بود، تاریخ برای امروز و در مسیر تحقق اهداف به جای ماندۀ سرخوردگان تاریخ بازسازی می‌شود.

مختارنامه تلاش می‌کند هر حرکت مختار را دارای انگیزه‌ای قابل فهم برای مخاطب امروز و البته قابل پخش در تلویزیون ایران معرفی نماید. حال اگر در تاریخ صفحاتی هم به ذمّ برخی از حرکات مختار پرداخته باشند و دعواهای شخصی مختار و عمر سعد را کم اهمیت‌تر از آن‌چه در مختارنامه دیدیم، روایت کرده باشند، این موارد در گزینش و اقتباس میرباقری به کلی فاقد اهمیت دانسته می‌شود. چرا که او از روایت خاص خودش که در جهت خوانش ایدئولوژیک از تاریخ است، حرکت کرده و قصد وی در حصار بازیابی هویت برای مخاطبان خود تعریف شده است. تاریخی که میرباقری مدافع آن است، صرفا تا جایی که به فهم و تحرک امروزی مخاطبش کمک کند، قابل اعتناست. لابد دقت در فقرات تاریخ و اعتنا به روایات بدیل را باید به مجله و دانشگاه حواله کرد!

بدون مکث می‌توان گفت که این نوع روایت از تاریخ اگر در تسریع انتقال پیام به مخاطب موفق باشد و برای عده‌ای هم به صورت خاص هویت مستحکمی ایجاد نماید، اما در درازمدت فاقد ثمره مطلوب خواهد بود. چرا که دیدن یک سویه وقایع تاریخ و گذشتن سریع از مواردی که در کلام مورخان بیان یک‌دستی در باب آن وارد نشده است، به محض رویت روایات بدیل از حیث سندی سست شده و در جنبه اخلاقی نیز محتاج بازیابی اعتبار خود خواهد بود. این پرسش اخلاقی، بیش از همه خطاب به راوی و به عبارت دیگر، خطاب به گزینشگر روایت صورت می‌‌گیرد.

در جهت تقریر روایت بدیل از تاریخ، نوعی از روایت؛ موسوم به روایت درون‌نگرانه و اخلاقی وجود دارد که شرح آن را خواهیم دید.

 

معرفت، تجربه و فضیلت در تاریخ

در روایتی دیگر از تاریخ، می‌توان از منشأ تحولات بیرونی حاکم بر اجتماع پرسید و برای دست یافتن به پاسخ بدیل، عجالتا در برابر محوریت اجتماع و تاریخ، از محوریت عقل و فرهنگ دفاع کرد. این روایت‌پردازی تازه، بر محور اخلاق فضیلت‌بنیاد به پیش می‌رود. در این روایت تازه، تاریخ به مثابه متنی که گذشتگان از شرح حال خود نگاشته‌اند، به صورتی انتقادی و همراه با سوء ظن دائمی نسبت به هواداری متعصبانه مورخان قرائت می‌شود. در نتیجه، دست یافتن به روایت ناب از وقایع تاریخی به صیدی دشواریاب تبدیل می‌شود که تا لحظه اطمینان از این استحکام روایی، همچنان باید طریق احتیاط را در پیش گرفت.

از حیث ثمره این نوع روایت از تاریخ نیز باید گفت که هدف نهایی مورخ و پژوهشگر تاریخ، روایت مستند از فراز و فرود فضایلی است که در لحظات دشوار حیات گذشتگان به ثبت رسیده و در نمونه‌ای مثل واقعه عاشورا، شخصیت امام حسین(ع) را به عنوان یک قدیس اخلاقی ممتاز به تاریخ شناسانده است. این نوع روایت از تاریخ، با تاکید بر اخلاق فضیلت‌گرا، کسب معرفت و ارتقاء شخصیت مخاطبان را طلب می‌کند.

در تشریح این رویکرد در روایت تاریخ باید گفت که از منظر اخلاق فضیلت، مسالۀ اصلی اخلاق منش فرد است نه کردار و کنش او. به عبارت دیگر، فضیلت‌گرایان معتقدند اگر منش فرد درست باشد، کنش او هم به تبع منش وارستۀ او صحیح خواهد شد. در نظریۀ فضیلت، رشد اخلاقی انسان یا شکوفایی او محور تامّل قرار می‌گیرد و اوامر تکلیفی یا نتایج عملی کردارهای اخلاقی در حاشیۀ بررسی شخصیت اخلاقی فاعل استقرار می‌یابند. در این نظریه، دگرگونی اخلاقی معادل دگرگونی معرفتی تلقی شده و در حکم تغییر نگرش انسان به خود و جهان است.

اما در باب تحلیل تاریخ بر مبنای فضیلت‌گرایی اخلاقی باید گفت در این رهیافت نویسنده و پژوهشگر بیش از همه به دنبال گسترش فضیلت، یا به بیان دیگر، در پی تربیت اخلاقی خویش از پی تحلیل رویدادهای تاریخی است. در این‌جا نویسنده نه در پی توجیه مرام فعلی یا تداوم بخشیدن به منافع به ظاهر معنوی است، بلکه وی تنها به فضیلت پنهان در روایات تاریخی می‌اندیشد. غایت امر این‌که در این‌جا تحلیل تاریخ به فضیلت‌طلبی می‌رسد و از این‌جا به کمک ارتقاء معرفت و تجربه زندگی نویسنده می‌آید. در حقیقت این فضیلت‌جویی، شخصیت نویسنده را گسترش داده است. شخصیت گسترش یافته نویسنده و پژوهشگر تاریخ، به هنری که به روایت تاریخ می‌پردازد نیز قابل انتقال است. به این معنا که هنرمند در گزینش روایات تاریخی، هر آن‌چه را که به تهذیب اخلاقی مخاطبان بینجامد، دست‌چین می‌کند. با توجه به نیت پژوهشگر که گسترش فضیلت خود و مخاطب و نه توجیه شخصیت‌های همسوی تاریخ و تقویت هویت مخاطبان بالقوه یا بالفعل است، محصول این نوع قرائت از تاریخ، از حیث اخلاقی مثمر ثمر خواهد بود.

در این‌جا می‌توان فضیلت‌مندی اخلاقی را یکی از نشانه‌ها و همچنین یکی از عوامل رشد و شکوفایی شخصیت نویسنده معرفی کرد. در این‌ قرائت، التفات به حقایق مسلم و حتی روایات عبرت‌آمیز تاریخ، سعۀ وجودی و معرفتی مخاطب، مفسّر و خوانندۀ تاریخ را گسترش بخشیده و بدین سان فضایل انسانی آنان را فراخ می‌سازد. همچنان‌که گذشت انتقال این تاریخ بازنوشته به متن اثر هنری، زمینه‌ای برای رشد شخصیت مخاطبان خواهد بود؛ که این شخصیت پرورش یافته از حیث کنش و واکنش آزادتر از کسانی است که هویت ایدئولوژیک خود را از روایت خاص تاریخی و به منظور مشروعیت بخشی به تحرکات اجتماعی معین کسب کرده‌اند.

این همان رهیافت اخلاقی، فضیلت‌گرایانه و معرفت‌اندیش نسبت به تاریخ است، که به نظر می‌رسد بر شیوه بدیل خود(که تفسیر اجتماعی ایدئولوژیک و هویت‌خواهانه است) تقدم و تفوق دارد. با این ملاحظات، به نظر می‌رسد مختارنامه در غنا بخشیدن به تجربه تاریخی مخاطبان چندان کامیاب نیست. چرا که تفسیر خاص میرباقری از روایات تاریخی، تحلیل یک‌سویه حوادث و پنهان کردن تفاسیر بدیل، در کنار انتقال پیام‌های یک‌سویه و دیالوگ‌های مستقیم و شعارگونه، مانع تعمیق نگاه مخاطبان به حوادث تاریخ تشیع است. پیداست که این غیبت و غفلت از ژرفای تحولات تاریخی، مخاطب را از تجربه‌اندوزی، معرفت‌ورزی و فضیلت‌گرایی دور می‌سازد.


یادداشت‌ها

1. در مورد نقش ایدئولوژی در هنر، جای سخن بسیار باقی است، که امیدوارم مجالی برای طرح آن فراهم شود. در بحث حاضر این توضیح لازم است که مارکس ایدئولوژی را سلاح طبقه فرادست برای استثمار طبقه فرودست می‌دانست. یعنی در تلقی او فلسفه و هر گونه کنش فکری که مستقیما به کاهش فاصله طبقاتی کمک نکند، صرف بازی با کلمات و معجونی برای تخدیر جامعه و غفلت عموم از حقوق اقتصادی آن‌هاست. اما در تلقی لنین که شریعتی نیز در مسیر آن گام برداشته است، ایدئولوژی در معنایی مثبت استعمال می‌شود. در معنای اخیر، ایدئولوژی معادل مرام‌نامه برگزیده‌ای است که از سوی مصلحان اجتماعی فراهم شده و محصول اخذ و اقتباس فقرات مفید تاریخ اندیشه و مذهب است. در معنای مورد نظر شریعتی، هنر باید نقش ایدئولوژیک را بر عهده بگیرد و ضمن حرکت در مسیری که مذهب روزآمد و ایدئولوژیک برای وی ترسیم کرده است، به نقش اجتماعی مطلوب خود بپردازد. در مقام نقد این تلقی از ایدئولوژی و هنر ایدئولوژیک باید گفت که همین تلاش برای چابک‌سازی و روزآمدنمایی مذهب، هرچند به صورت مقطعی به نتایج سیاسی مطلوب نزدیک می‌شود، اما به همان سرعت که فروغ یافته، به افول خواهد رسید. چرا که ایدئولوژی مورد نظر امثال شریعتی، به سبب غفلت از نگاه سراسر بین به تاریخ و مذهب، به نتیجه کاملی دست نمی‌یابد و تجربه جامعی را به مخاطبان خود منتقل نمی‌نماید. اگر یکی از رهاوردهای آثار هنری را ارتقاء تجربه زیسته هنرمند و مخاطبانش بدانیم، باید گفت که هنر ایدئولوژیک صرفا تاییدی بر یافته‌های پیشین اصحاب خود است و کشف تازه‌ای را نصیب آنان نمی‌کند.

2. داود میرباقری نشان داده است که غالبا با پرسشی مشخص و ذهنی پر از سوال امروزی از وقایع گذشته به سراغ تاریخ تشیع می‌رود و فی‌المثل در زمانه‌ای که گفت‌وگوی تمدن‌ها به شعار جهانی تبدیل شده است، "مسافر ری" را می‌سازد. گویی هدفی که این فیلم سینمایی در آن مقطع زمانی بر عهده گرفته بود، ریشه‌یابی و مشروعیت‌بخشی به شعار مشهور آن سال‌ها بود؛ که این هدف همچنان هم در دیالوگ‌های فیلم قابل ردیابی است.

3.  برای اطلاع از تفصیل نگرش دکتر شریعتی به بازسازی مذهب و نقش روشنفکری دینی در این بازسازی، نگاه کنید به: توسلی، غلامعباس، روشنفکری و اندیشۀ دینی، تهران، قلم، 1379.

4.  در زمینه تفاوت دو نوع تحلیل از وقایع تاریخ اسلام و درک شیوه‌های متفاوتی که نسبت به احیاء تفکر مذهبی در ایران معاصر صورت گرفته است، نگاه کنید به: همتی، همایون، 1375، جامعه‌شناسی دین (از دیدگاه استاد مطهری و دکترشریعتی)، مجله نامۀ فرهنگ، هفتم (21)،صص 127-112، 1375.









**--- 2 1
یک ساده سخت ; نگاهی به متن و معنای سریال پایتخت
یک ساده سخت ; نگاهی به متن و معنای سریال پایتخت

یک ساده سخت ; نگاهی به متن و معنای سریال پایتخت

فارغ از اینکه سریال پایتخت از سری اول تا پنجم، به تدریج و متأسفانه از جهت «فیلمنامه» و «محتوا» سیر نزولی پیدا کرد، اما باید گفت در مجموع با پدیده مهم و قابل اعتنایی روبروییم. چرا؟
عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم
عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم

عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم

مجموعه شب دهم در ردیف آن دسته از سرمایه‌های سازمان صدا و سیما است که عموم مخاطبان از تکرار مکرر آن رنجیده نمی‌شوند. این اثر در زمان پخش اولیه با اقبال عمومی چشم‌گیری مواجه شد؛ که هنوز هم خاطره سریال و دیالوگ‌های ماندگار آن از میان نرفته است.
Powered by TayaCMS