فیلم نوشت فیلم نوشت

روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی
روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی

روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی

از میان کارهای تلویزیونی حسن فتحی، مجموعه روشنتر از خاموشی که به شرح زمانه و اندیشه ملاصدرا می‌پردازد، چندان اسباب شهرت این کارگردان نیست. با آن‌که زمان پخش سریال نامناسب نبود و با آمدن شبکه IFilm هم پخش آن به دفعات تکرا شد، اما این سریال همواره در قیاس با هم‌نژادان خود- یعنی شب دهم، مدار صفر درجه و البته پهلوانان نمی‌میرند- کم‌رنگ و مهجور مانده است!

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
روایتی ناتمام از مکتب اصفهان ; نگاهی به سریال روشنتر از خاموشی

از میان کارهای تلویزیونی حسن فتحی، مجموعه روشنتر از خاموشی که به شرح زمانه و اندیشه ملاصدرا می‌پردازد، چندان اسباب شهرت این کارگردان نیست. با آن‌که زمان پخش سریال نامناسب نبود و با آمدن شبکه IFilm هم پخش آن به دفعات تکرا شد، اما این سریال همواره در قیاس با هم‌نژادان خود- یعنی شب دهم، مدار صفر درجه و البته پهلوانان نمی‌میرند- کم‌رنگ و مهجور مانده است!

در تحلیل عدم موفقیت چشمگیر سریال روشنتر از خاموشی جای سخن وجود دارد. چرا که این سریال، هم به دست کارگردانی شناخته شده ساخته شد و هم از حیث بازیگر با دست پر به میدان آمد و از همه مهم‌تر این‌که از جنبه محتوایی با خطوط کلی فلسفه‌ورزی در ایران امروز انطباق کامل داشت.

گاهی به شوخی یا جدی گفته می‌شود که مراکز پژوهشی مرتبط با جریان فکری ملاصدرا، همطراز یک وزارت‌خانه امکانات دارند؛ که اگر هم این سخن را به حساب مبالغه بگذاریم، همچنان نمی‌توان انکار کرد که در ایران امروز ملاصدرا از اقبال بلندی برخوردار است. در واقع درست برخلاف آن‌چه در دوران حیات این متفکر روی داد، باید اذعان کرد که در زمانه کنونی اقبال اهل فلسفه به ملاصدرا قابل توجه است. به این معنا که خواندن کتاب‌های وی در حوزه‌های علمیه ممنوع نیست و بلکه رونق دارد، تحقیقات و پایان‌نامه‌هایی که به تحلیل اندیشه صدرا اشتغال دارند، بدون توقف به پیش می‌رود و شاگردان مکتب این حکیم، در کرسی‌های مختلف علمی و حتی در مناصب اجرایی ایران امروز موقعیت قابل ملاحظه‌ای دارند.

با این اوصاف، دیده نشدن سریالی که درباره ملاصدراست جای تعجب بسیار دارد. (1) چنان‌که می‌توان صداگذاری ناموفق سریال را- که از فرط و تراکم لهجه‌های رنگارنگ، در ارتباط مخاطب با شخصیت‌ها فاصله انداخت- به عنوان یکی از عوامل کم‌تر دیده شدن این سریال معرفی کرد. همچنین دور شدن سریال از شرح حال ملاصدرا و به حاشیه رفتن موضوع اصلی در لابلای دعواهای صفوی- عثمانی در آن دوران، می‌تواند عاملی برای جا ماندن سریال از هدف اصلی خود- یعنی معرفی دقیق ملاصدرا به بینندگان- باشد. در واقع می‌توان گفت مشکل دوبله و لهجه در سریال در کنار به حاشیه رفتن شخصیت ملاصدرا در تلاطم درگیری‌های سیاسی داستان، دو عامل موثر در عدم موفقیت سریال روشنتر از خاموشی است.

در کنار این دو عامل مهم، که مخصوص سریال ملاصدرا است، باید اذعان کرد که به طور کلی در سال‌ها و حتی در سده‌های اخیر گام موثری برای عمومی‌ترین ساختن حکمت اسلامی طی نشده است. این صلب ماندن سنت فلسفه اسلامی و دور شدن پیوسته آن از حوزه عمومی فرهنگ(از رسانه و روزنامه گرفته تا شعر و داستان و هنرهای نمایشی)، البته به مباحث انتزاعی این سنت فلسفی ربط وثیق دارد، که طبعا زدودن این مانع بر عهده شارحان و مقرران این سنت است. اما با رجوع به نمونه‌هایی همچون نامه‌های عین القضات یا اشعار مولانا و حافظ، راه برای مطالبه از هنرمندان نیز گشوده‌تر می‌شود. در حقیقت با مشاهده ادبیات عرفانی و موفقیت آن در صبغه زیبایی‌شناختی بخشیدن به مفاهیم ستیر فلسفی، این سوال ایجاد می‌شود که چه هنگام توان بالقوه شاعران و نویسندگان و هنرمندان معاصر قادر خواهد بود که جواهرات پرقدمت، اما رگه‌دار حکمت اسلامی را پیراسته کرده و از لایه‌های ضخیم سنت، به بازار داد و ستد فرهنگی جهان امروز وارد نماید؟

با این حال(ضمن مفروض دانستن این مشکل کلی) و صرف نظر از دوبله سریال روشنتر از خاموشی(که همچنان هم امری قابل اصلاح، با صداگذاری دوباره است) می‌توان از استراتژی درست سریال دفاع کرد. چرا که به نظر می‌رسد این استراتژی در بیان "زمینه حکمت صدرایی" تعریف شده است. در حقیقت آن‌چه به درستی از سوی سازندگان سریال دنبال شده است، تمرکز داستان بر تحولات زمانه ملاصدرا برای تشریح زمینه‌های شکل‌گیری حکمت صدرایی است.



زمینه و زمانه‌ای که به شکل‌گیری اندیشه فلسفی ملاصدرا و تاسیس حکمت متعالیه او منجر شد، از حیث سیاسی به عصر "تشیع صفوی" اشتهار دارد و از حیث فکری، فرهنگی و هنری نیز به "مکتب اصفهان" معروف است. البته باید اذعان کرد آن‌چه مکتب موسوم به مکتب اصفهان را آغاز کرده و به سرانجام رسانده است، قدرت یافتن اندیشه شیعی در دربار صفوی و حمایت سلطان از مذهب تازه رسمیت یافته در میان ایرانیان بود. در این دوره برای نخستین بار شماری از مشایخ شیعی به علمای مقرب درگاه پادشاه تبدیل شدند؛ که آنان و در رأسشان شیخ بهایی با تمام توان در جهت تقویت میراث فکری و مذهبی خود همت گماشتند.

رهاورد این تعاملِ از سر رضایت، که میان صفویان و شیعیان صورت گرفت، از حیث فکری، فرهنگی و هنری به شکل‌گیری مکتب اصفهان منتهی گشت. با این توجیه، به نظر می‌رسد دور شدن روایت سریال روشنتر از خاموشی از شخصیت ملاصدرا و توجه این مجموعه به حواشی و زمینه‌های تاسیس حکمت صدرایی را باید معلول توجه این سریال به مکتب اصفهان دانست. چرا که مکتب اصفهان همان جریان غالب فکری در اندیشه شیعه است، که پس از عهد صفوی به بار نشسته و تاکنون نیز در حوزه‌های فلسفه، عرفان، کلام و حتی در اصول فقه شیعی منشأ اثر بوده است. طبعا صدرالدین شیرازی و حکمت متعالیه وی نیز یکی از ارکان مهم در مکتب اصفهان به حساب می‌آید؛ که در سریال روشنتر از خاموشی با قرائتی خاص- و البته ناتمام- به مخاطبان عام معرفی می‌شود.

اگر بخواهیم با این فرض همدلانه به تحلیل سریال روشنتر از خاموشی بپردازیم و کثرت موضوعات و وقایع آن‌را- که از اوضاع بیرونی و اندرونی دربار صفوی تا اهل بیت صدرا و سیره شیخ بهایی و روابط علمای شیعی و اوضاع فرق صوفی و... توسعه یافته است- به نحوی توجیه کنیم، ناگریز از توجه به مکتب اصفهان خواهیم بود. از این رو در متن پیش رو با این ‌فرض که هدف سازندگان سریال روشنتر از خاموشی بر معرفی مکتب اصفهان و شرح فرآیند تشخص یافتن ملاصدرا در این مکتب تمرکز یافته است، به تحلیل میزان توفیق و ناکامی این سریال در موضوع خود می‌پردازم.

در تحلیل نواقص این سریال در معرفی مکتب اصفهان از حیث زمینه و محتوا، می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

1. بیان ناتمام از رابطه ملاصدرا و اساتید وی؛

در مسیر معرفی شخصیت ملاصدرا، ارتباط علمی وی با اساتید مطرحش(به ویژه علمای ثلاثه؛ شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی) به درستی روایت نشده است. البته نقش این سه متفکر در سراسر سریال قابل ملاحظ است. به نحوی که در وقایع شیرین و رویدادهای ناگوار حیات ملاصدرا به نحو فعال حضور دارند و نهایتا در جلب نظر مساعد شاه صفوی برای بازگشت شاگردشان از تبعید نیز توفیق می‌یابند.

اما آن‌چه از پی این حضور پررنگ انتظار می‌رود، انعکاس تاثیر علمی این اساتید بر شخصیت صدرا است، که سریال در این ژرفا به پیش نرفته و در حد انعکاس نصایح اخلاقی این اساتید به شاگردشان متوقف مانده است.

در این میان به ویژه باید این مطلب را تکرا کرد که شخصیت میرداماد و آراء فلسفی خاص وی می‌توانست مورد توجه بیش‌تر پژوهشگران و سازندگان سریال قرار گیرد. تعلق میرداماد به شیخ اشراق و انعکاس تعالیم این شیخ مقتول در آثار فلسفی وی، بر طریقت فلسفی ملاصدرا موثر واقع شده است. حتی آن‌جا که صدرا از رای استاد خود مبنی بر اصالت ماهیت فاصله گرفته است، این جدایی علمی استاد از شاگرد، جای طرح و ترسیم مفصل داشته که در متن سریال جز به حد اشاره مورد توجه قرار نگرفته است.



می‌دانیم که آن‌چه ملاصدرا را به تاسیس یک فلسفه تازه- یا دست‌کم یازسازی فلسفه پیش از خود- مشتاق کرده، همان میل به ترکیب عقلانیت و دیانت و نیز کشف ابعاد باطنی و معنوی دین اسلام بوده است. از این روست که تعالیمی که محوریت فلسفه و عرفان را به تبیین عالم مجردات، که عاری از ماده(2) و متصف به معنویت(3) و تعالی هستند، معطوف کرده‌اند، از مضامین پرتکرار در آثار ملاصدرا است. البته انگیزه علمی صدرا به نحو قابل توجهی در سریال روشنتر از خاموشی منعکس شده است. اما توجه به ریشه‌های فکری صدرا(4) و به ویژه نقش اساتید مستقیم وی در شکل‌گیری اولیه و گسترش ثانویه نظرات فلسفی این متفکر، به نحو ملموسی در سریال منعکس نشده است. همچنان‌که زمینه‌های قرآنی حکمت متعالیه و منشئیت قرآن در تبیین آموزه ایمان به غیب(5)، که الهام‌بخش بسیاری از فلاسفه مسلمان است، نیز به بیان تفصیلی در این سریال راه نیافته است.

 

2. کم توجهی به نقش ایجابی فقها و محدثین؛

در دوره‌ای که مکتب اصفهان رشد و گسترش یافت، نقش فقها و محدثین شیعی نیز قابل توجه بود. در واقع فقه شیعه که علی‌رغم اقلیت مقلدان، از غنای مفهومی و کثرت تالیفی برخوردار بود، در این دوران از شرایط تقیه و گریز از سیطره حاکمان رهایی کامل یافت. از پی این آزادی عمل، رونق چشمگیری در زمینه فقه و حدیث ایجاد شد، که شخص ملاصدرا نیز از این رویداد علمی بی‌نصیب نماند. مقایسه آثار صدرا با اسلاف فلسفی او تا پیش از شکل‌گیری مکتب اصفهان، بر میزان تسلط این حکیم بر متون روایی و البته آیات متعدد قرآن دلالت دارد.

در واقع روی آوردن فلاسفه به فقه و نگاه همزمان فقهاء به فلسفه، امتزاجی صلح آمیز بود که البته از پی جدال‌های طولانی مدت، در مکتب اصفهان به این نقطه از همسخنی رسیده بود. در این میان به ویژه نقش میرداماد قابل توجه است؛ که البته شخصیت میرداماد تا اندازه‌ای که به عنوان استاد ملاصدرا معرفی شود، در سریال روشنتر از خاموشی حضور دارد. اما آن‌چه از میرداماد می‌یابیم، با نگاه سریع کارگردان مقطوع می‌ماند، که این انقطاع نابهنگام در معرفی شخصیت چندجانبه میرداماد، محصول کم توجهی به ریشه‌های فقهی- حدیثی مکتب اصفهان است.

اگر سازندگان این سریال، به تحقیقات گسترده‌تر در باب شخصیت و آثار میرداماد دسترسی داشتند، ارتباط تنگاتنگ فقه و حدیث این دوران با آراء این فیلسوف متقدم بر صدرا- که بنیان‌گذار مکتب فلسفی اصفهان نیز نامیده شده است- به نحو پررنگ‌تری منعکس می‌شد. همچنان‌که در باب تسلط ملاصدرا به فقه و حدیث نیز سخن چندانی به میان نمی‌آید و از همه مهم‌تر این‌که در سراسر سریال، اهل فقه و حدیث به عنوان مزاحمان پیشروی فکری ملاصدرا معرفی می‌شوند. این در حالی است که خود صدرا از تبحر فقهی- حدیثی قابل ملاحظه‌ای برخوردار بوده است؛ که این تبحر لاجرم از پی تلمذ وی در مدارس فقهی- حدیثی آن دوران حاصل گردیده است.

از جهت دیگر دو محدث و متکلم بزرگ پس از ملاصدرا- یعنی عبدالرزاق لاهیجی و فیض کاشانی- نیز در سریال حضور دارند. پرداختن داستان به مراوده علمی ملاصدرا با این دو شاگرد و دامادهای او نیز می‌توانست به شناخت روند توسعه علم حدیث در آن دوران پرتو تازه‌ای افکند. به ویژه که ذائقه این متفکران با ملاصدرا موافق نیفتاد و هر دو در آثاری که بعدها نگاشتند، طریقی به جز حکمت صدرایی را تعلیم دادند. هرچه که هست، این همه را باید به حساب زمانه ملاصدرا و سیطره مکتب علمی اصفهان در این دوران نگاشت، که قصه‌نگاری از بضاعت علمی قابل شرح این دوران در روایت روشنتر از خاموشی ناتمام مانده است.

البته حاکمیت گفتمان عرفان صوفیانه متاثر از عرفانهای ادبی بر فضای اندیشه ای فعالان فرهنگی رسانه ای مانند بعضی تهیه کنندگان و کارگردانان تلویزیونی و حتی سینمایی که فلسفه و عرفان و آموزه‌های آن را از منابع اصیل و در بستر تتبعات علمی و ریاضتهای عملی دریافت نکرده اند در این نوع قصه نگاری و ناتمامی آن بی تاثیر نیست و موجب شده این افراد در فهم ارتباط عمیق و نیازمندی حکمت صدرایی به وحی و آموزه‌های قرانی و روایی دچار سطحی نگری شوند و بیشتر در جریان داد و ستد اجتماعی و نزاعات فیلسوفان و فقیهان قرار گیرند.

 

3. دیالوگ‌های مستقیم و غیرمفید در معرفی حکمت صدرایی

سنگین بودن مفاهیم فلسفی حکمت متعالیه و خالی بودن ذهن مخاطب برای ارتباط با این مفاهیم فلسفی دشواریاب، البته مشکلی نیست که بتوان حل آن‌را از شخص کارگردان مطالبه کرد. اما با این همه از این خطای سریال نیز نمی‌توان گذشت که سرازیر کردن کلمات ثقیل و مضامین سنگین به گوش مخاطب، جز حیرت مضاعف ثمره دیگری نخواهد داشت. اگر شماری از مشتغلان به فلسفه- که مع‌الاسف انگشت‌شمار و بی‌نام و نشان هم نیستند- تدریس فلسفه به این سبک را مهارت و موهبتی مخصوص خود به حساب بیاورند، می‌توان با خاص نامیدن مخاطب این افراد، عذرشان را موجه انگاشت. اما در جایی که یک سریال برای مخاطبان عام پخش می‌شود، ایجاد ارتباط مخاطب با قهرمان داستان را باید ظریف‌تر و دراماتیک‌تر از یک خطابه فلسفی به پیش برد.

به نظر می‌رسد یکی از ضعف‌های عمده این سریال را باید در زل زدن بازیگر ملاصدرا به دوربین و بیان کلمات سنگین فلسفی در این محاوره نابرابر تفسیر کرد. هرچند در زمان پخش سریال، سواد بصری مخاطبان به نسبت امروز ناچیز بود و اهالی سینما نیز فیلم ساختن با شبه‌قواعد فاصله‌گذارانه پست‌مدرن را تمرین نکرده بودند. اما شاید اگر امروز سریالی با این محتوا به عرصه تولید برسد، شاهد نرم‌تر شدن روایت و خروج قصه از قواعد کلاسیک داستان‌پردازی، در جهت ارتباط بیش‌تر با عموم مخاطبان باشیم.

در جایی که درک مضامین فکری صدرا برای آشنایان به فلسفه نیز نیارمند رجوع به استاد است، نگارش فیلم‌نامه‌ای برای این سریال حتما به کار گروهی و همچنین به تعدد کارشناسان فلسفی نیازمند بوده است، که این نکته از دید سازندگان پنهان مانده و یا به سود کاهش هزینه تولید، قربانی شده است.

 

4. غفلت از وجوه هنری مکتب اصفهان و ارتباط آن با حکمت متعالیه؛

مکتب اصفهان که گستره‌ای از اتفاقات علمی- فرهنگی دوره صفوی را پوشش می‌دهد، از صبغه هنری ممتازی هم برخوردار است. به نحوی که توسعه سبک مینیاتوری در نقاشی که ارتباطی قابل ذکر با حکمت اسلامی دارد(6)، از محصولات قابل ملاحظه همین دوران به حساب می‌آید. البته ارتباط پیوسته ملاصدرا با نقاشان زمان خود قابل تحقیق است و سخن گفتن از آن به مجال و استنادات بسیار نیاز دارد. اما آن‌چه قابل انکار نیست، ارتباط مضمونی قابل توجه میان حکمت متعالیه و مبانی هنری مینیاتور در سنت حکمی جهان اسلام است. این ارتباط به قدری چشمگیر می‌باشد که سخن گفتن از گستره و حیثیت ممتاز عوالم مجرد وجود در هر دو بخش فلسفی و هنری آن قابل تفصیل بسیار است.

این تعامل دوسویه میان حکمت صدرایی و هنر مینایتوری به نحوی است که می‌توان انتظار داشت که اگر تخیل هنری نویسندگان قصه زندگی و زمانه صدرا قدری آزادانه‌تر به حرکت می‌آمد، ای بسا شاهد ورود یک شخصیت هنرمند به داستان می‌بودیم. شخصیتی که با حضور خود به ابعاد ناپیدایی از حکمت متعالیه اشاره می‌کرد. ورود این فرد تازه به داستان می‌توانست نشان دهد که رونق حکمت صدرایی نه صرفا در مجادله خانمان‌سوز با قشری مذهبان، بلکه همچنین در تعامل گسترده با هنرمندان و نگارگران آن زمان قابل ترسیم است.

شاید اگر کارگردان از ابتدا به معرفی شخصیت ملاصدرا قناعت می‌کرد و از پرداختن به زمانه شکل‌گیری شخصیت و اندیشه وی(که الزاما به عرصه وسیع مکتب اصفهان وارد می‌شود) فاصله می‌گرفت، در پیشبرد روایت قصه خود کامیاب‌تر بود. با این همه باید خوشبینانه انتظار داشت که دیده نشدن سریال روشنتر از خاموشی برای سازندگان آن مایه عبرت بوده باشد. پرداختن به زوایای مهمی از تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، محتاج تحقیقات گروهی گسترده و نیز ایده‌پردازی‌های خلاقانه است. سریال ملاصدرا به دلایلی که بر مهم‌ترین آن‌ها تمرکز کردیم، از اقبال عمومی مخاطبان بهره‌مند نشد.

چنان‌که در ابتدای این متن بیان کردم، بازیابی نقش موثر ادبیات عرفانی در عمومیت بخشیدن به حکمت اسلامی، راهی است که همچنان هم قابل تجربه شدن است. هنری که انتظار خلق دوباره آن- البته متناسب با حکمت اسلامی و مقید به خطوط کلی آن- وجود دارد. بر همین اساس یادآوری تجربۀ موفّق اصحاب این حکمت در تأسیس ادبیات(شعرِ) عرفانی، می‌تواند اهل فرهنگ را به ایجاد یک مکتب هنری تازه در جهان پس از مدرنیته سوق دهد. البته طی این مسیر دشوار است و هنرمند باید ضمن همراهی با تعالیم این حکمت، فنون هنری مناسب دوران- به ویژه در باب هنر پیچیده سینما- را هم بشناسد. اما تصور ابعاد این تاثیر این حقیقت را با خود به همراه دارد که در صورت تحقق چنیین امری انقلابی در هنر معاصر رخ می‌دهد . و چنان‌که می‌توان در قیاس با ادبیات عصر جاهلی و اشعار آن دوره، به تلاش ادیبان عرب(و عجم) در راه‌اندازی یک سنّت شعری- عرفانی اشاره کرد، در این‌جا هم، از منظر حکمت اسلامی، می‌توان هنر موجود را محتاج دمیدن روح تازه در کالبد کم‌رمق انسان امروز دانست.

 

 

یادداشت‌ها:

1. این توضیح لازم است که وقتی از یک سریال تلویزیونی با وصف «دیده نشدن» این سریال سخن می‌گوئیم، به حسب مورد معانی مختلفی در ذهن گوینده و شنونده نقش می‌بندد. آن‌چه شخصا از به کاربردن این وصف در باب سریال ملاصدرا در ذهن خودم حاضر می‌شود؛ اولا) مقایسه این سریال با آثار قبلی و بعدی کارگردان(در محدوده سریال‌های تاریخی) است. ثانیا) اهمیت موضوع- مضمون اثر و میزان حمایت از ساخت این سریال را مد نظر دارم. ثالثا) دیده شدن یا نشدن را در وصف تاثیرات کوتاه مدت و بلندمدت این سریال به کار می‌برم. این‌که چقدر یک سریال بر گفتار روزمره بینندگانش موثر باشد را به عنوان نمونه‌ای از تاثیرات کوتاه مدت در نظر گرفته‌ام و موفقییت سریال در جهت‌دهی نگاه عمومی نسبت به یک شخصیت یا موضوع را به عنوان مصداقی از تاثیرات بلندمدت تفسیر می‌نمایم. با این توضیحات، بر این باورم که سریال روشنتر از خاموشی علی رغم توانایی کارگردان و در عین حمایت رسمی از ساخت آن، در جهت‌دهی نگاه عمومی نسبت به شخصیت ملاصدرا، موثر واقع نشد.

2.  واقعیت عالم مجردات و تفوق وجودی/ معرفتی/ معنایی آن بر عالم ماده، در مکتب ملاصدرا توسعه قابل ملاحظه‌ای یافته است. علامه طباطبایی که یکی از شارحان موثر معاصر در این مکتب است، در باب عوالم معنوی وجود که با قید تجرد، بیرون از عالم ماده است، می‌نویسد: «کسی که در حیات معنوی و سیر و سلوک عرفانی، مطالعات کافی داشته و مقاصد حقیقی این رشته از علوم را دریافته باشد، به خوبی درک می‌کند که روش این سیر باطنی و حیات معنوی، روی این اساس استوار است که کمالات باطنی و مقامات معنوی انسان، یک رشته واقعیت‌های حقیقی بیرون از واقعیت طبیعت است و عالم باطن که موطن حیات معنوی است، جهانی است بسی اصیل‌تر و واقعیت‌دارتر و پهناورتر از جهان ماده و حس.»(علامه طباطبایی، شیعه، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1382، ص 236.)

3.  اگر معنویت را در معنایی نزدیک به عرفان منظور نمائیم، به نظر می‌رسد "رسالة الولایة" علامه طباطبایی یکی از مهم‌ترین متون توضیحی برای دست یافتن به مفهوم عرفان(در معنایی نزدیک به معنویت) می‌باشد. در این متن می‌توان عرفان را در معنایی معادل با "فهم باطن شریعت" شناخت. علامه طباطبایی در فصل دوم رسالة الولایة و ذیل عنوان این فصل(نظام عالم از دیدگاه عارفان) چنین می‌نویسد: "نظام عالم... از چه سنخی باید باشد؟ و به دیگر سخن، این اسرار و حقایقی که در باطن شریعت نهفته‌اند، از چه سنخی هستند؟" می‌توان با استناد به همین بیان، تمام یا دست کم یکی از مهم‌ترین وجوه نگرش عرفانی موجود در حکمت متعالیه را تلاش برای شناخت باطن شریعت معرفی کرد. بر این اساس، واکاوی نسبت معنویت و عرفان با شریعت نیز مسیر روشن‌تری خواهد یافت. در این مسیر، نگرش عرفانی به جهان هستی این امکان را فراهم می‌سازد که در ضمن شناخت باطن شریعت، وعاء شکل‌گیری احکام دینی هم شناخته شود. از این رو مطابق بیان علامه طباطبایی، نگرش عرفانی به کند و کاو در باطن شریعت و کشف ابعاد معنوی احکام شریعت اشتغال دارد. از این روست که علامه طباطبایی رسالت اصلی عرفان را راه یافتن به واقعیات و حقایق هستی می‌داند.(نگاه کنید به: علامه طباطبایی، رسالة الولایة، موسسة اهل البیت، 1360ق، ص 78.)

4.  تمام تلاش ملاصدرا در پی افکندن فلسفه تازه تاسیس خود، که توسط خود وی حکمت متعالیه نامیده شده است، در جهت تعمیق و تقریب دو نگرش دینی و فلسفی به پیش رفته است. البته ملاصدرا بخش زیادی از تعالیم خود را از فیلسوفان، متکلمان و عارفان پیشین خود الهام گرفته و در آثار پرشمارش منعکس نموده است. نگاه کنید به: سیدجعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379.

5.  قرآن کریم در سوره مبارکه بقره، یکی از خصایص متقین را ایمان آنان به غیب دانسته است. باید توجه داشت که غیب بر خلاف شهادت، مربوط به عرصه‌ای است که حس بدان راه ندارد. در تفسیر المیزان، خداوند و آیات کبرای او- که وحی یکی از مصادیق آن است- در شمار امور غیبی و بیرون از دسترس معرفی شده‌اند. از نگاه علامه طباطبایی، قرآن واجد این آموزه و بصیرت است که آدمی نباید فهم خود را در محدوده حواس کوتاه نماید، بلکه باید با تبعیت از عقل سلیم و خرد ناب، راه تعالی از عالم حواس را بپیماید. این تعالی، همان طریقتی است که مومنان بدان روی می‌آورند و خیر و سعادت را نصیب خود می‌سازند. از منظر حکمت قرآنی، تقوی زمانی تمام خواهد بود که با یقین به آخرت(که از اصلی‌ترین مصادیق عالم غیب است) همراه باشد.(نگاه کنید به: علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1- 20، بیروت، موسسة الاعلمی، 1417، ج1، ص 40- 45.)

6.  از نگاه بعضی از مفسران هنر اسلامی، در نقاشی مینیاتوری هنرمندان بزرگ همواره با توسل به آثاری که در درون انسان و نیز در عوالم روحانی واقع است، نقش‌های خود را به وجود آورده و از این طریق دری به سوی عالم بالا و فضای بی‌کران جهان ملکوت گشوده‌اند. در واقع مینیاتور هنری است که با توجه به صورت هنری و انگیزه متعالی هنرمند، ضمن محوریت بخشیدن به عالم غیبی مثال، مضامین مهمی از دین اسلام را نمود می‌بخشد.(نگاه کنید به: سیدحسین نصر، معرفت و امر قدسی، ترجمۀ فرزاد حاجی میرزایی، تهران، فرزان روز، 1388؛ همو، هنر و معنویت اسلامی، ترجمۀ رحیم قاسمیان، تهران، حکمت، 1389.)









**--- 2 1
عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم
عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم

عشق و آئین و درام ؛ سفر تعزیه‌خوان در شب دهم

مجموعه شب دهم در ردیف آن دسته از سرمایه‌های سازمان صدا و سیما است که عموم مخاطبان از تکرار مکرر آن رنجیده نمی‌شوند. این اثر در زمان پخش اولیه با اقبال عمومی چشم‌گیری مواجه شد؛ که هنوز هم خاطره سریال و دیالوگ‌های ماندگار آن از میان نرفته است.
منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو
منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

منحنی فرهنگ در مسابقه خنداننده شو

خندوانه هر چند وقت یک بار دچار رکود می‎شود و در رقابت با همسایه‌اش در شبکه نسیم (دورهمی) گاهی بالا رفته و گاهی پایین می‌افتد و این خودش موضوعی مستقل برای تحلیل است. اما هدف این متن تمرکز بر قسمت خنداننده شو این برنامه بوده و تحلیل محتوای خندوانه و نقادی رفتار مجری و مبتکر آن‌را شاید در جایی دیگر دنبال کنیم.
Powered by TayaCMS