فیلم نوشت فیلم نوشت

ایستاده در غبار نگاهی به لاتاری
ایستاده در غبار نگاهی به لاتاری

ایستاده در غبار نگاهی به لاتاری

«لاتاری» فیلم موفقی است در جذب مخاطب عمومی سینمای ایران و البته فتح گیشه. فیلمی که توانسته جمیع جوانب امر را در حوزه جذابیت بخشی اینچنینی به خوبی و با فراست فراهم کند و به مقصود رسد. لاتاری فیلم مخاطب عام است. با رویکردی ساده انگارانه و قصه ای سر راست و رویکردی دراماتیک و البته ملودرام. فیلم برای مخاطبی که با «جزییات» ساخت و ساختار فیلمنامه کاری ندارد، اثر جذابی است و او را تا آخر نگه می دارد. همین امر باعث شده تا حفره های مهیب فیلمنامه به چشم نیاید و غلط های کارگردانی هم در رنگ و لعاب های فرامتنی گم شود.

مقاله

نویسنده محمد جواد ابراهیم زاده
ایستاده در غبار نگاهی به لاتاری

«لاتاری» فیلم موفقی است در جذب مخاطب عمومی سینمای ایران و البته فتح گیشه. فیلمی که توانسته جمیع جوانب امر را در حوزه جذابیت بخشی اینچنینی به خوبی و با فراست فراهم کند و به مقصود رسد. لاتاری فیلم مخاطب عام است. با رویکردی ساده انگارانه و قصه ای سر راست و رویکردی دراماتیک و البته ملودرام. فیلم برای مخاطبی که با «جزییات» ساخت و ساختار فیلمنامه کاری ندارد، اثر جذابی است و او را تا آخر نگه می دارد. همین امر باعث شده تا حفره های مهیب فیلمنامه به چشم نیاید و غلط های کارگردانی هم در رنگ و لعاب های فرامتنی گم شود.

۱.نمایه های مستندگونه ابتدای فیلم لاتاری برای چیست؟ قاعدتا برای اینکه به ما یادآوری کند وجهی از «استناد» و «مستند» و «واقعیت» و «عینیت» در این فیلم شاهد خواهیم بود. شاهد بودیم؟

۲.آیا کارگردانی در فیلم لاتاری نسبت به سایر کارهای فیلمساز، قدمی روبه جلو بوده یا خیر؟ مابقی عناصر و اجزاء فیلم چطور؟

۳.فیلم لاتاری چه نسبتی با سینمای ملی دارد؟ و نیز اینکه آیا این فیلم در جهت صیانت از منافع ملی ماست؟

۴. و بالاخره اینکه مفهوم غیرت در این فیلم تا چه حد مبتنی بر اخلاق و مبانی معرفتی است و این نمود بیرونی از غیرت تا چه میزان قابل دفاع است و چگونه می توان آن را تحلیل کرد؟

 

لاتاری فیلم موفقی است در جذب مخاطب عمومی سینمای ایران و البته فتح گیشه.

فیلمی که توانسته جمیع جوانب امر را در حوزه جذابیت بخشی اینچنینی به خوبی و با فراست فراهم کند و به مقصود رسد.

انتخاب بازیگران خوب است؛ حتی اگر بازی ها چندان به اندازه و مبتکرانه و خوب نباشد.

و البته هادی حجازی فر از جهت خلق یک کاراکتر خاص با المانهایی مبتکرانه و اکتهای شخصی، به یک توفیق نسبی و حتی در لحظاتی هم خیره کننده رسیده است.

لاتاری فیلم مخاطب عام است. با رویکردی ساده انگارانه و قصه ای سر راست و رویکردی دراماتیک و البته ملودرام.

فیلم برای مخاطبی که با «جزییات» ساخت و ساختار فیلمنامه کاری ندارد، اثر جذابی است و او را تا آخر نگه می دارد.

به خصوص اینکه از جذابیتهای عام هم به خوبی بهره گرفته و تیپ های مأنوس مخاطب ایرانی به ویژه در وادی غیرت را به تصویر کشیده است.

همین امر باعث شده تا حفره های فیلمنامه به چشم نیاید و غلط های کارگردانی هم در رنگ و لعاب های فرامتنی گم شود.

اما اگر این رویه فیلم را که اتفاقا بزرگترین و مهم ترین برگه برنده و مایه توفیق آن شده است در نظر نگیریم، فیلم سراسر ایراد و اشتباه است.

شخصیتهایی تعریف نشده، دم دستی، بدون آغاز و انجام و فرجام، گره های سنبل شده و البته اخلال های دراماتیک.

تقریبا هیچکدام از شخصیتها نه گذشته درستی دارند، نه روابطشان درآمده، نه موقعیت کنونی شان تعریف شده و نه اصلا معلوم است رابطه دراماتیک هر یک با دیگری چیست و چگونه؟



اوجش در نقش برادری است که جواد عزتی بازی می کند و مطلقا روی هواست و یا بعد از آن رد شخصیت مربی فوتبال و احتمالا رزمنده سابق که نه رزمندگی اش به درستی تعریف می شود و نه مربی فوتبال بودنش درست از آب درنیامده. مأمور اطلاعاتی هم که نیازی به چند و چون و سوال و جواب ندارد و قاعدتا باید همین جوری پذیرفتش.

و البته شخصیت پدر که به نظر می رسد اوج وارفتگی و واماندگی و دم دستی بودن است و کلا بی وجه!

شخصیت پدر آنقدر بی منطق و سردستی است که بیشتر یک کاریکاتور مضحک شده است تا حتی یک تیپ قابل اعتنا و باور.

اما قاعدتا نکته و نگاه اصلی روی دو شخصیت اصلی داستان است. دختر و پسر جوان عاشق پیشه فیلم.

و اتفاقا همین جاست که در یک تلاقی «شخصیت پردازانه» و «روایت گرانه» و «دراماتیک»، سوال اصلی مطرح می شود که اصلا دختر چرا می رود دبی؟

چرا «دبی»؟ و چرا «رفتن»؟

چرا و چه کسانی موجبات این وضعیت و در نهایت، رفتن او و گیر افتادن در این منجلاب نامعلوم و تراژیک را فراهم ساخته اند؟

این جدی ترین و بدیهی ترین و ابتدایی ترین سوالی است که درباره کل موجودیت «لاتاری» مطرح می شود و فیلمساز از مقابل آن جاخالی می دهد و به چیزهای دیگری می پردازد که در مرتبه هزارم از اهمیتند!



فیلمساز یا عامدانه یا سهوا یا به هر دلیل دیگری از مقابل اصلی ترین مسئله محتوایی و مبنایی فیلمش، عبور می کند و به روی خودش نمی آورد و البته سعی می کند با خلل و فرج های سبک و دم دستی که فیلمنامه اش را دستخوش جدی ترین مشکلات کرده است، جبران کند.البته به انصاف نزدیک آن است که این شانه خالی کردن بی ربط به کلیت جامعه الآن ما نیست.کمتر کسی را در سینمای ایران یا بهتر بگویم در کاروزار فعالیتهای فرهنگی و نه تنها فرهنگی بلکه در فضای اقتصادی و سیاسی جامعه سراغ داریم که از زیر این سوال شانه خالی نکند.وبه مسایل کم اهمیت تر نپردازد.

لاتاری در مسئله شکل دادن به یک رابطه ساده عاشقانه هم شکست می خورد. این در حالی است که حتی اگر کارگردان سعی می کرد این نمایه-در آوردن یک عشق دو نفره در ملودرامی ایرانی- را مبنای روایتش در فیلم قرار دهد احتمالا با فیلم بهتر و قابل تحمل تری روبرو بودیم.

اما نکته مهم دیگری که در بخش محتوایی فیلم و هم داستان با رویکردش نسبت به سینمای ملی مطرح می شود، بحث «غیرت» است.

البته نگاههای متفاوتی در این میان است مانند تفاوت نگاه دو شخصیت فیلم- موسی مربی فوتبال و مرتضی مأمور اطلاعات- عده ای  نام آن را تقابل میان غیرت عامیانه و بدوی و غیرت دیپلماتیک، و غیرت «قانونمند» می گذارند،و دیگرانی آن را تقابل غیرت فردی، منفعت فردی و غیرت ملی و منفعت ملی قلمداد می کنند. اما براستی این نمایه از غیرت و شکل برون گرایی و دستاوردهایش قابل دفاع است؟!


غیرت استراتژیک

یکی از وجوه مثبت و قابل دفاع فیلم این است که غیرت محصل و دارای دستاورد مثبت را در تعامل و همپوشانی میان نیروها می داند و نه در تقابل و درگیری و تضاد و تنافر آدمها. این نگاه دقیقا انعکاسی از واقعیت جامعه ایران بعد ازانقلاب است که مثال های مختلفی را از تاریخ چند دهه معاصر می توان برای آن ذکر کرد. مجموع نگاه ها در عین همگرایی در کلیت در جزئیات باهم متفاوت و گاه متضادند. مثل قضیه مذاکرات که برآیند تمامی رویکردها در داخل نظام همراهی و همدلی برتحقق آن بود اما اختلافات برسر نحوه مذاکرات و چیستی بده بستان ها در این معامله بود.یا مانند قضیه جنگ که کسی مخالف آن نبود بلکه مساله سر نحوه اداره و هدف گذاری آن بود. جریاناتی شعار جنگ جنگ تاپیروزی می داد.و خواستار به دست آوردن پیروزی در میدان جنگ بود اساس این نگاه بر از بین بردن ریشه های تجاوز در منطقه بود و جریانی می گفت جنگ جنگ تایک پیروزی تا با کارت امتیاز آن پیروزی، جنگ را به خاتمه رساند.و اساس این نگاه بر ترک مخاصمه و پایان جنگ به هر نحو ممکن بود.



نکته این است که چه کسی و چه جایگاهی باید این تعامل و هم افزایی را به وجود آورد و از همه پتانسیل های مفید و ارزشمند جامعه مذهبی در مقوله غیرت در برابر مفاسد و مشکلاتی از این دست که در فیلم مدنظر واقع شده، سود برد؟

ضمن اینکه اینگونه تصویرگری از غیرت در فرم شخصیتهایی همچون جوان عاشق پیشه و مربی فوتبال، اساسا رگه هایی از آنارشیسم را به ذهن متبادر می کند که اصلا به صلاح هیچ جامعه ای، به خصوص جامعه امروز ما نیست.

 موضوع در جامعه بعد انقلاب مثل فیلم لاتاری این بود که در قضیه ای مانند غیرت،عفت، فحشا و منکر،دفاع از مقدسات گروه اول، گروه دوم را به سستی و بی عملی و روزمرگی متهم می کرد و قصد داشت خود راسا اقداماتی را انجام دهد

اما رهبر انقلاب بارها باورود به این مناقشات حد تعادل را نشان دادند.در قضیه ای که به مقدسات توهین شده بود ایشان با اشاره به واژه غیرت دینی یادآور شدند که)) آنها هم غیرت دینی دارند(مردم)،اینها هم غیرت دینی دارند(مسولان)... اقدام کردن و مجازات کردن به مسولان نظام مربوط می شود))( خطبه های نمازجمعه 9/7/78) ایشان در جای دیگر با حساسیت  دربرابر اقدامات غیر قانونی بویژه در حوزه مسایل سیاسی مانند انتخابات بیان کردند))  البته کسانی بخواهند از طرق غیر قانونی عمل کنند، خب به ضرر کشور میکنند؛ کمااینکه در سال ۸۸ از راه‌های غیر قانونی وارد شدند، کشور را دچار هزینه کردند))(19/10/91) این ملاک تشخیص موقعیت و شناخت جمیع مصالح است که غیرت را علاوه بر یک روحیه و عاطفه شخصی، مبدل به یک امر ذوابعاد و جامع و مانع می کند.

این خیلی تأسف انگیز است که در تلقی فکری و رویکرد بصری ما آنهم در چنین روزگاری و چنان تمدنی، مابه ازاهای آنارشیستی بخواهد به عنوان آینه تلألو حس مقدس غیرت معرفی شود!

و البته که پاسخ به سوال فوق الذکر و تصویرگری و روایت این «سیر» می تواند وجهی از سینمای ملی را برای ما به وجود آورد که تاکنون کمتر جلوه ای در سینمای ایران داشته است.

محمدحسین مهدویان به عنوان یک کارگردان خوب سینمای جوان ایران در همه آثارش نشان داده که کارگردانی را خوب می داند و به درک جذابی از تصویر هم نایل آمده و این امید هست که در فیلمهای بعدی اش با دقت بیشتر و کاملتر روی فیلمنامه و درک همزمان تم و موضوع، بتواند در خلق «عمیق» شخصیتها و روایتها و «مفاهیم» هم به توفیق نسبی برسد.








----- 0 0
فرزند کمتر، یا زندگی بهتر؟ مسئله این است
فرزند کمتر، یا زندگی بهتر؟ مسئله این است

فرزند کمتر، یا زندگی بهتر؟ مسئله این است

خجالت نکش در نگاه اول فیلم تقابل‌هاست در یک زمینه طنز که مدام به مخاطب یادآور می‌شود چه جای خنده؟ فیلم را می‌توان در چند مضمونِ دوگانه بیان و نقد کرد. همان مضامین دوگانه‌ای که ساختار روایی فیلم را هم می‌سازند: دوگانه روستایی – شهری، دوگانه‌ی سپهر سیاسی - زندگی روزمره، دوگانه‌ی برنامه‌ریزی‌های سیاست اجتماعی و در نهایت دوگانه اراده – تقدیر که سکانس‌های انتهایی فیلم را شکل می‌دهد.
در باب سینمای اجتماعی
در باب سینمای اجتماعی

در باب سینمای اجتماعی

دغدغه‌ی اجتماعی یا عبارات مشابه دیگر، بنابر ذائقه‌ی کارگردان‌ها و مخاطبان، ژانری است که می‌توان به وضوح حضور رو به فزونی آن را در تولیدات سینمایی ایران مشاهده کرد. هرچند عبارت «فیلم اجتماعی» عبارتی کلی و مبهم است، که در ادامه چرایی آن را توضیح می‌دهم، اما به نظر می‌رسد سینمای ایران توانسته معنای مشخصی از فیلم اجتماعی، سینمای اجتماعی و حتی امر اجتماعی در سینما برسازد و مخاطبان هم با این معنا همراه شده‌اند.
Powered by TayaCMS