9 بهمن 1395, 0:9
در روزهائی که فیلمهای اجتماعی وخانوادگی ایرانی بر معضلاتی مانند خیانت همسران به یکدیگر یا توهم آن متمرکز شده است ، یا به موارد شاذ ونادری می پردازد که گاهی انسان از یاداوریش شرمنده میشود، اشاره به مسائل ساده اما مهم فیمابین اعضای یک خانواده معمولی ،نظیر نقض حریم شخصیتی فرزند آخر خانواده یا ارث ومیراث تفاوت دلنشینی را به وجود می آورد؛که می تواند برای بیننده نه تنا جالب بلکه مفید هم باشد.به همین دلیل می توان ادعا کرد «وارونگی» فیلم قابل اعتنائی است.
بازیهای روان و باور پذیر در محیطی عاری از خشونتهای شدید کلامی ورفتاری ،درعین پرداختن به موضوعی جذاب و معتنا به جامعه از امتیازات ساخته بهنام بهزادی به شمار می رود.
اما «وارونگی» امتیاز بالاتری دارد و آن هم استفاده از استعاره ای به نام «وارونگی»است. داستان فیلم از روزی شروع می شود که وارونگی هوا درتهران اتفاق افتاده است و رادیو افراد مسن ودارای ناراحتی تنفسی را از خروج از منزل باز داشته است اما مادر نیلوفر که هم مسن است و هم سابقه بیماری ریوی دارد بی توجه به خواست دخترش وتوصیه پزشکان از خانه خارج می شود وبراثر استنشاق هوای آلوده راهی بیمارستان می شود. این وارونگی در خانواده آرام نیلوفر هم به نوع دیگری اتفاق می افتد.او که دختری آرام است و در حین کار واشتغال آفرینی برای عده ای اززنان،مراقب مادرش نیز هست،برای نخستین بار نقض حریم خصوصیش از سوی برادر وخواهر بزرگترش را برنمی تابد.
آنها بدون اینکه بفهمند خواهر کوچکشان شخصیت مستقلی یافته است ،تصمیم می گیرند او را به همراه مادر به شمال کشور بفرستند وکارگاهی که او در ملک پدریشان راه انداخته است را تعطیل کنند و آن را اجاره دهند.نیت خیرخواهانه ایشان این است که معادل یا دوبرابر درآمد نیلوفر از کارگاه را به او بدهند تا او فقط مراقبت از مادر مریضشان درشمال را برعهده بگیرد. اما مشکل اینجاست که همه این تصمیمها را بدون اطلاع نیلوفر می گیرند. وهمین موضوع عامل طغیان شیرین نیلوفری است که عشق به مادر وخدمت به او را سرلوحه زندگیش قرارداده است.او می خواهد بگوید یک زن مستقل است که باید خودش برای زندگیش تصمیم بگیرد نه دیگران به جای او ببرند و بدوزند.
در عین حال موضوع فرعی دیگری هم در زندگی او وجود دارد وآن باز گشت عشق سابقش ،سهیل از خارج کشور با فرزندی است که از زندگی ناموفق قبلیش داشته است . سهیل موفق میشود شور عاشقانه قبلی را در نیلوفرزنده کند اما بدون آنکه به او بگوید قصد دارد فرزندش رانیز در زندگی جدید با نیلوفر نزد خود نگه دارد.
همینجاست که طغیان دیگری در نیلوفر رخ می دهد. ایستادن دربرابر عشق وعلاقه اش به سهیل باز هم به دلیل نقض حریم فکری واحسایش.او تصمیم خود را گرفته است. گرچه هم دل درگرو مهر مادر و عشق سهیل دارد اما ترجیح می دهد دربرابر خواسته برادر و خواهر بزرگترش بایستد و به سهیل نیز پاسخ منفی دهد اما استقلالش مخدوش نشود.
همینها عامل جذابیت وکشش داستان ساده وارونگی است. گوئی وارونگی استعاره ای است برای پوست اندازی نیلوفر در فصل جدید زندگیش.زیبائی این استعاره وقتی است که رادیو خبر از ورود یک سامانه جدید بارشی و بهبود هوای تهران را می دهد ، و در مورد نیلوفر هم این وارونگی عاقبت خوشایندی را رقم می زند.
او تصمیم می گیرد با مادرش به شمال کشور برود و کارگاهش را برای اشتغال آفرینی در یکی از شهرهای شمالی کشور راه اندازی نماید و همین تصمیم را ب هسهیل نیز اعلام میکند. او درآخرین سکانسی که با خانواده اش دیده می شود به صراحت از آنها می خواهد سهم الارثش را به او بدهند و در آخرین دیدار با سهیل توپ تصمیم برای زندگی مشترک با شرایط خاصی که خودش دارد را به زمین او می اندازد.این پایان جالبی است برای وارونگی حساسیت زائی که در این زندگی رخ داده است.
بااین حال فیلم از ضعفهائی نیز رنج می برد ازجمله موسیقی آ ن اما ازهمه مهمتر زمان طولانی فیلم است.شاید بتواناز نیمساعت اول فیلم لااقل ده دقیقه را درآورد بی آنکه خدشه ای به اصل فیلم وارد شود. اگر این پیشنهاد از سوی «بهزادی» جدی گرفته شود،می توان به فروش بیشتر فیلم امیدوار ماند.
منبع :honarland.ir