9 بهمن 1395, 0:11
دیگر اثری فمینیستی سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، سینمایی وارونگی بود؛ اثری که به سبک و سیاق سینمای فرانسه سعی ویژه ای را در کش دادن و تعریف یک ساعت و نیمی داستان یک خطی خود نمود؛ اثری که بر محور وارونگی هوا و بیماری مادر خانواده در شرایط ناسالم هوای کشور، به تعریف پیردختری در جامعه ایران اشاره و با ارایه نمودی از وضعیت عصبی مردان جامعه در تعامل با زنان، به صراحت بدبختی احوال زنانِ با شخصیت، مغرور و البته توانمند جامعه را متذکر می شود؛ زنانی که اگرچه عاشق تشکیل زندگی می باشند و گرچه مردان، آهنگ های ناشاد زندگی آنها را تنظیم و در نهایت به تعویض تکراری این آهنگ ها مبادرت می ورزند، اما به واقع سلطه مردان را بر زندگی خود نمی پذیرند.
وارونگی عنوان فیلمی که به ظاهر شخصیت اصلی خود یعنی نیلوفر را بهانه روایتش می کند، اما حرفش معطوف به آدم های دودگرفته ای است که مرتب برای حریم و زندگی شخصی نیلوفر تصمیم می گیرند. در این میان سهیل یکی از دوستان قدیمی نیلوفر، بعد از چندین سال نشانی او را پیدا می کند و برای احیای دوستی دوباره، به سراغ نیلوفر می رود. از طرفی مادر نیلوفر به دلیل مشکل قلبی و به خاطر شرایط جوی بد و آلودگی هوای تهران راهی بیمارستان شده است و فرهاد و هما، برادر و خواهر نیلوفر طبق نظر پزشک تصمیم می گیرند محل زندگی مادرشان را برای همیشه به شمال کشور منتقل کنند. آنها تصمیماتشان را بدون توجه به حضور نیلوفر می گیرند و خوب و بد زندگی شخصی خواهر کوچک خود را به او گوشزد می کنند. دخالت های بی جا و خودسرانه خانواده نیلوفر تا جایی پیش می رود که مهمترین دلبستگی مادی نیلوفر یعنی کار او نیز از دستش خارج می شود و در این میان سهیل که کم کم نیلوفر را در رابطه ای عاشقانه قرار می دهد، با بازگو نکردن تمام حقیقت زندگی قبلی خود، شرایط غبارگرفته نیلوفر را بحرانی تر می کند. نیلوفر در نهایت عنان زندگی اش را خود به دست می گیرد و در بارزترین نتیجه، خود برای خود و زندگی اش تصمیم می گیرد. با وجود اینکه تصمیم گیری او همسو با نظر و تأکید اولیه برادر و خواهرش است، اما این نکته که این بار با رضایت خود دست به عمل می زند، مسلماً مهمترین هدف وارونگی است. اما روند شکل گیری این تغییر رفتار و شخصیت نیلوفر استدلال تصویری است و در اصل استدلال داستانی ندارد و مدام در پس ذهن بیننده جای خالی یک عامل محرک حس می شود.
منبع :efafinstitute.ir