15 بهمن 1395, 19:5
هفت ماهگی ششمین فیلم هاتف علیمردانی در ادامه ی فیلم های قبلی اش توانسته به درستی قصه تعریف کند ، کلیت فیلم در نگاهِ اول خوش ساخت به نظر می رسد، اما بعد از پایان فیلم با اندکی تفکر به این نتیجه خواهیم رسید که خط روایی داستان چقدر بی اساس است ، دلیل آن هم خرده روایت هایی هستند که می خواهند به پیشبرد درام کمک کنند اما به هدف نهایی نمی رسند ، زیرا که قصه ی هفت ماهگی اگر چه تا اواسطِ فیلم متقاعد کننده است اما با شکل گرفتن خیانت ها، فضای فیلم شلوغ می شود و خط اصلی داستان در همین شلوغی ها گم می شود ، از سوی دیگر تلاش فیلمساز ما در به کار گیری تعلیق بی ثمر است چرا که با این شیوه ی روایت، قصه خیلی زود لو می رود حتی خیانت هایی که بوجود می آید چه از سوی فرزاد یا امیر حسین یا سالومه قابل حدس است، سکانس زلزله بیش از حد اغراق شده است به طوری که فیلمساز ما نتوانسته بهانه یی بهتر از این پیدا کند تا سالومه و مهرداد تنها شوند، در همین سکانس می توانیم بفهمیم سالومه با چه کسی حرف می زند و قرار است چه اتفاقی بی افتد. این اتفاق ها نمی توانند ما را به فیلم نزدیک کند ، همینطور اتفاق های دم دستی مثل اختلافات خواهر شوهر با عروس یا جیغ و داد کردن های بی مورد طناز که دائما دستانش را به هوا پرت می کند فضا را کاریکاتوری کرده است، حالا فرض کنید که طناز یک دختر معمولی بود و می خواست خیلی با وقار مهریه اش را از شوهرش طلب کند، آن وقت خیلی راحت می شد این خیانت ها را باور کرد. تنها خیانتی که در فیلم غیر قابل باور به نظر می آید خیانتی است که رعنا مرتکب می شود این خیانت اگر چه حقیقی نیست اما مهم ترین اتفاق فیلم محسوب می شود اما علیمردانی به سرعت از آن می گذرد، مهرداد به مرزن آباد می رود تا حقیقت را جویا شود اما در آنجا هم هیچ اتفاقی رخ نمی دهد جز چند دیالوگ که گره این فرض خیانت را محکم تر می کند، این رفت و آمد مهرداد فقط زمان فیلم را هدر داده است و اگر نه هیچ اتفاقی در پیشرفت درام نمی افتد ، علیمردانی درباره خیانت رعنا زیاده روی کرده است با آن خصوصیات اخلاقی که از رعنا می بینیم چگونه باید بپذیریم او نسبت به مهرداد خیانت کرده است هر چند قصه تمرکزی بر روی شخصیت رعنا ندارد اما همان سکانس ها و روابط هایی که میان رعنا و مهرداد می بینیم به این نتیجه می رسیم که خیانت کردن رعنا محال است. در سکانس ها اول دعوا و جدل هایی که میان رعنا و مهرداد پیش می آید تبدیل به یک چرایی بزرگ می شود که علیمردانی به سرعت از آن عبور می کند تا به اتفاق های دیگر برسد ، رعنا چرا این همه به مهرداد شک دارد چرا با او بد رفتار است؟ از مهرداد چه دیده است که نمی خواهد او تنها بماند؟ مشکل رعنا با سالومه چیست؟ این بی اعتمادی ها از کجا می آید؟ آیا برای دوره ی بارداری است؟ جوابی به این چرا ها داده نمی شود و ابهامات فیلم آسیب جدی به شخصیت ها و فضای قصه زده است، پایان بندی فیلم هم یک جور تکرار مکررات است، میان همسر و فرزند یکی را انتخاب کردن و اینکه به طور عجیب رعنا مرگ مغزی می شود آیا مرگ رعنا برای این است که مهرداد به غلط کردن بی افتد؟ این اتفاق غلط و تکراری است زیرا که ما چیزی از مهرداد نمی بینیم که نتیجه بگیریم، مهرداد با از دست دادن زنش به اشتباه کارهایش پی می برد نتیجه اخلاقی هفت ماهگی بشدت به سریال های تلویزیونی شبیه شده و این نشان می دهد موضوعی به این جذابی که می توانست بهتر پرداخت شود به دلیل اتفاقات بی مورد تلف شده است . این اتفاق برای فیلم قبلی علیمردانی هم افتاد، قصه فیلم کوچه بی نام هم می توانست بکر باشد اما بدلیل عدم توانایی در پرداخت تبدیل به فیلم هندی شد ... هنوز هم مهمترین فیلم علیمردانی به خاطر پونه است، چرا که این فیلم از نظر فیلمنامه و کارگردانی و استفاد درست از فرم در بکارگیری از آن در خط روایی قصه ، از مردن به وقت شهریور، کوچه بی نام و هفت ماهگی خیلی جلوتر است. هفت ماهگی انتخاب بازیگر خوبی دارد بازی های یک دست و یک حامد بهداد کنترل شده که در نقش فرورفته و مهرداد را باورپذیر کرده است.... این فیلم با همین سر و شکل به راحتی می تواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و در اکران عمومی موفق باشد. اما این موضوع خیانت چه زمانی می خواهد دست از سر سینمای ایران بر دارد؟ تا چه زمانی سینما می خواهد شیوه های گوناگون خیانت کردن را به مخاطب آموزش بدهد.
منبع :salamcinama.ir