فیلم نوشت فیلم نوشت

آناهیتا برزوئی
آناهیتا برزوئی

آناهیتا برزوئی

اما فیلم لاک قرمز یک سیاه نمایی مطلق بود از زندگی! یک سیاه نمایی مطلق بود از جامعه و روابط اجتماعی! یک سیاه نمایی از روابط انسانی.

آناهیتا برزوئی

سید جمال حاتمی حدوداً ده سال با کمال تبریزی به‌عنوان دستیار کارگردان کار کرده،در کارنامه او ساختن چند تله‌فیلم نیز وجود دارد.تله‌فیلم‌هایی که اصولاً برای کودکان و نوجوانان ساخته و از جشنواره‌های کودک نیز جوایزی گرفته است.

این بار فیلم بلند و اول حاتمی درباره کودکان است نه برای کودکان.فیلمی که از منظر یک دختر ۱۶ ساله به نام اکرم روایت می‌شود که نقش او را (پردیس احمدیه) بازی می‌کند.

در سینمای اجتماعی امروز ،شاید گفتن از تلخی‌ها و ناکامی‌ها و معضلات اجتماعی مد روز شده و فیلم‌سازان سعی می‌کنند بابیان این تلخی‌ها خود را به جامعه نزدیک کنند و زندگی آن‌ها را بازنمایی کنند اما در این فیلم حاتمی بی‌گدار به آب زده است!

در این‌گونه فیلم‌ها واقع‌گرایی حرف اول را میزند.شکی نیست که باید سیاهی‌ها و تلخی‌ها را دید اما در کنارش باید به‌طور مطلق سیاه بین و تلخ بین نبود.

در این فیلم هرچند دقیقه یک‌بار موتیفی از تلخی و ناکامی و معضلات اجتماعی که همگی بر بستر اتفاق پیش می‌روند کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و گلیم سیاهی را می‌بافند که به هیچ آبی سفید نمی‌شود!

آیا فیلم واقع‌گرایانه این است؟ اینکه در یک فیلم فقط و فقط تلخی‌ها را بگوییم و هی غر بزنیم و تمام بار دنیا را اتفاقاً بر روی دوش یک دختر ۱۶ ساله بگذاریم این یعنی سیاه نمایی! این یعنی تزریق یاس به جامعه! این یعنی ایجاد عصبانیت برای مردمی که سعی می‌کنند با سینمای اجتماعی ارتباط برقرار کنند!

فیلم سید حاتمی به‌شدت از سوی فیلم‌نامه ضربه خورده است. خودتان قضاوت کنید:

در ده دقیقه اول فیلم……پدر از پشت‌بام سقوط کند و بمیرد……چند پلان بعد…مادر سعی کند دختر نوجوانش را به منزل خاله‌ای در شهرستان بفرستد…چند پلان بعدی…صاحب‌خانه باکمال بی‌رحمی بیاید و تقاضای تخلیه خانه را بکند و پول پیش خانه را که قبلاً به پدر معتاد خانواده پس داده طلب کند…..چند پلان بعد مادر سقط‌جنین کند و بعد از خونریزی مدت‌ها گم شود و در چند پلان بعدی او را در کسوت دیوانه‌ای زنجیری در تیمارستان پیدا کنی…در چند پلان موازی دختر ۱۶ ساله‌ای را درحالی‌که عروسک‌های چوبی می‌فروشد به جرم حمل مواد مخدر دستگیر کنند و دستبند بزنند.موادی که پدرش در لباس یکی از عروسک‌ها پنهان کرده بود…چند پلان بعد برادر و خواهر کوچکت را به بهزیستی ببرند وتو هی اصرار کنی که آن‌ها را به خانه بازگردانی ،خانه‌ای که وسایلش را کنار حیاط جمع کرده‌اند و مشغول نقاشی آن هستند تا به دیگری اجاره‌اش دهند…چند پلان بعد عموی دختر بدون هیچ تعصبی روی بچه‌های برادرش ،از مسئولیت سرباز بزند….چند پلان بعد ،خاله بچه‌ها برایش سرنوشت خواهر گم‌شده و بچه‌های بی‌پناهش اصلاً ب مهم نباشد…..و پلان‌های دردناک پی‌درپی…قاضی مملکت به دختری ۱۶ ساله تأییدیه بدهد که او می‌تواند سرپرستی بچه‌ها را داشته باشد و مددکار اجتماعی و کارشناس بهزیستی و پلیس و خاله و عمو و همه آدم‌های دور و اطراف،آدم‌هایی نادان و از خدا بی‌خبر نشان داده شوند که همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا یک دختر ۱۶ ساله را در جامعه‌ای بی‌دروپیکر و گل‌وگشاد رها کنند!!!

اصلاً فکر کنید جامعه ما خیلی بد،اصلاً فکر کنید مسئولان ما خیلی بی‌فکر،اصلاً فکر کنید مددکار اجتماعی ما یک غیر مددکار ضداجتماعی اما چرا روابط عاطفی و اخلاقی بین انسان‌ها و آدم‌ها را لگدمال می‌کنید؟؟؟!

چرا عمو و خاله‌ای را که ارتباط خونی باهم دارند و دستشان هم به ده نشان می‌رسد این‌قدر بی‌احساس و بی‌عاطفه جلوه می‌دهید؟

اصلاً نمی‌خواهم این فیلم را با فیلم (ابد و یک روز) مقایسه کنم زیرا که فاصله‌شان زمین تا آسمان است اما خانواده‌های بدبخت لحظه‌های خوشی هم دارند که کنار هم سپری کنند و در لحظه‌های تنهایی و بی‌کسی پشت‌هم باشند!

اما فیلم لاک قرمز یک سیاه نمایی مطلق بود از زندگی! یک سیاه نمایی مطلق بود از جامعه و روابط اجتماعی! یک سیاه نمایی از روابط انسانی ،هرچقدر سعی کرده بود دختر ۱۶ ساله را در مقابل خواهر و برادرهایش مسئول و عاطفی جلوه دهد اما سفیدی به فیلم‌نامه برنگشت!

صاحب‌خانه کارگری که خودش هم در محله پایین‌شهر زندگی می‌کند و خودش طعم فقر را چشیده که حتی راضی می‌شود پول پیش خانه را برای رونق کسب‌وکار پدر خانواده به او برگرداند چگونه یک‌باره ۱۸۰ درجه تغییرمی کند ؟ مددکار اجتماعی که در تمام جهان شغلش و کارش بررسی نقاط آسیب‌زای جامعه است چگونه عنان شغل و اندیشه‌اش را یک‌باره به دست اصرارهای یک دختر ۱۶ ساله می‌دهد؟

قاضی‌ای که در مسند قضاوت نشسته چگونه می‌تواند در یک گفتگوی چنددقیقه‌ای با یک دختر نوجوان او را آماده سرپرستی خواهر و برادرش اعلام کند؟آن‌هم بدون داشتن سرپناه و درآمد؟

خاله‌ای که در روز مراسم عزاداری شوهر خواهرش حتی روی لاک قرمز دختر حساس است و می‌گوید آن را پاک‌کن چگونه یک‌باره به سرنوشت خواهر و خواهرزاده‌هایش بی‌تفاوت می‌شود؟و عموی بچه‌ها هم همچنین و صدها پرسش بی‌پاسخ دیگر!

چرا سعی می‌کنیم این‌قدر روابط اجتماعی و خانوادگی را سست و بی‌اساس جلوه دهیم؟ چرا سعی می‌کنیم با کنار هم چیدن تمام بدبختی‌ها آن‌هم فقط در زندگی یک نفر–که البته هیچ‌کس نمی‌تواند وجودشان را در جامعه نفی کند-جامعه خودمان را جامعه‌ای ویران نشان می‌دهیم که هیچ راه نجاتی ندارد.

آیا می‌دانید که بدون پژوهشی همه‌جانبه این فیلم می‌تواند چه آثار مخربی بر جامعه داشته باشد؟ رها کردن قهرمان داستان در ۱۶ سالگی با عروسک‌هایی که برایشان لاک و ماتیک قرمز زده و نشان دادن تصویر او از پشت که مقنعه‌اش را با یک روسری سفید عوض کرده و لابد چهر ه خودش را هم مثل عروسک‌هایش تغییر داده در یک جامعه گل‌وگشاد یعنی چه؟؟؟!!!

فیلم از سوی فیلم‌نامه‌ای که بنیانی در پژوهش علمی ندارد ،ضربه فراوان خورده است اما نمی‌توانم به چند نقطه قوت آن ازلحاظ کارگردانی و اجرا اشاره نکنم.

لوکیشن‌های متعدد و خارجی، گریم و بازی خوب پانته آ پناهی ها، بازی گرفتن از یک نوجوان تازه کار(پردیس احمدیه)،بازی کوتاه بهنام تشکر در یک نقش متفاوت نشان از این داشت که کارگردان کارش را بلد است اما کاش فیلمنامه ای را می ساخت مثل صحنه سوارشدن دختر به چرخ و فلک تا او را بالا ببرد ،بالای بالا….!!!!



منبع :honarland.ir

----- 0 0
جواد طوسی
جواد طوسی

جواد طوسی

«لاك قرمز» با همه سايه روشن‌هاي دروني و اجرايي‌اش، فيلم قابل دفاعي است، چرا كه سازنده‌اش هويت و شرف جامعه‌نگري دارد.
ساناز رمضانی
ساناز رمضانی

ساناز رمضانی

: اگر هدف به گریه انداختن مخاطب و غرق کردن او در آماج بدبختی و کراهت زندگی قهرمان داستان باشد لاک قرمز موفق عمل کرده است؛ اما اگر هدف جلب‌توجه و بیدار کردن تماشاچی است به نظر نمی‌رسد که بتوان لاک قرمز را فیلم خیلی موفقی دانست.
Powered by TayaCMS