فیلم نوشت فیلم نوشت

عشق در بحران ; نگاهی به فیلم بمب یک عاشقانه
عشق در بحران ; نگاهی به فیلم بمب یک عاشقانه

عشق در بحران ; نگاهی به فیلم بمب یک عاشقانه

فیلم بمب، یک عاشقانه؛ آخرین تجربه سینمایی پیمان معادی روایت یک داستان عشقی در کوران حوادث و رخدادهای ناشی از بمباران و موشکباران شهرها در جریان جنگ تحمیلی است.

مقاله

نویسنده مصطفی مرشد لو
عشق در بحران ; نگاهی به فیلم بمب یک عاشقانه

فیلم بمب، یک عاشقانه؛ آخرین تجربه سینمایی پیمان معادی روایت یک داستان عشقی در کوران حوادث و رخدادهای ناشی از بمباران و موشکباران شهرها در جریان جنگ تحمیلی است.

فیلم تلاش دارد با ارائه تصویری دیگر گونه از جامعه‌ای جنگ زده، روابط عاطفی و مشکلات شخصی شخصیت‌های فیلم را برجسته کرده و تصویری از جنگ ارائه دهد که لزوما مقارن با ویرانی، مرگ و آسیب دیدن نیست؛ بلکه سعی دارد تا نشان دهد جنگ نیز بهانه‌هایی دارد تا بتوان در پناه آن زیست و به زندگی معنا داد.

در طول فیلم این پدیده معنا بخشی در صمیمیت و پیوند عاطفی میان یک دختر کم سن و سال با یک پسر هم سن و سال خود در زیرزمین یک ساختمان تبلور یافته و از خلال پاکی و بی‌آلایشی‌اش این قابلیت را پیدا می‌کند که مشکلات یک زوج جوان را نیز حل کند و روابط رو به سردی گراییده آنها را ترمیم کند. فارغ از این، بخش‌های مختلف فیلم سنخ روابط و مناسبات بینا فردی شخصیت‌های فیلم همراه با نوعی شور و امید است و از این حیث، فیلم، تلاشی است برای اینکه نشان دهد در هر شرایطی می‌توان برای زیستن، دست آویز و معنایی جست و ارزش لحظات در کنار هم بودن، با وجود تمام سختی‌هایی که از بیرون تحمیل می‌شود، بسیار با ارزش‌تر از آن هستند که انسان‌ها با دوری و جدایی چنین فرصتی را از خود دریغ کنند.

فیلم تلاش دارد به جنگ و عوارض آن به عنوان فرصتی بنگرد که می‌تواند به عنوان محرکی برای معنا بخشی به مفهوم زندگی عمل کرده و افراد مختلف را به پیوندهای عاطفی بیشتر با نزدیکان خود تشویق کند. بستر بحرانی فیلم در این مسیر به عنوان عامل موثر، بسیار قابل قبول است و در طول فیلم در فرصت‌های مختلف با ظهور و بروزهای مختلفی که دارد به خوبی وانمایانده شده و مخاطب را با خود همدل می‌کند.

از این حیث فیلم بمب، فیلمی سازنده و مشوق روابط انسانی با تنوع دیدگاه‌ها در کنار هم است و می‌تواند به عنوان الگویی برای ترغیب گفتگوی ملی و همزیستی توام با رواداری در شرایط حال حاضر عمل کند.

صحنه‌های بامزه، و البته توام با اغراق، مدرسه و شعارهای گاه و بیگاه دانش آموزان هم بستری قابل قبول برای پیش بردن فضای زنده فیلم هستند و مخاطب را بر سر شوق می‌آورند.

فارغ از این نشانگان قابل دفاع اما نکاتی هم در خصوص بستر نشانگان تاریخی فیلم وجود دارد که نمی‌توان از کنار آن به راحتی گذشت.

فیلم، شرایط کشور در سال‌های پایانی جنگ را روایت می‌کند و با این حال فضای فیلم آنسان که باید با شرایط واقعی، که در ذهن و خاطره نسل زمان جنگ هنوز حضور دارد، همخوان نیست. این عامل اخلال در بسیاری از صحنه‌ها مانع از شکل‌گیری یک رابطه خاطره انگیز با فضای فیلم می‌شود.

سینماگر تمام تلاش خود را برای وفاداری به فضای تاریخی زمان جنگ به کار می‌گیرد اما این تلاش در بسیاری از مواقع نتیجه موفقیت آمیزی ندارد و از این حیث فیلم در سطح اثری ساختگی و غیر مستند باقی می‌ماند و مخاطب را با خود همدل نمی‌کند.



این مساله از آن حیث اهمیت دارد که وفاداری به تاریخ عاملی است که نسل‌های بعد را با جریان هویت تاریخی نسل‌های گذشته پیوند زده و باعث تداومی در تاریخ فکری و روحی یک ملت می‌شود و از این طریق عنصر همبستگی ملی و تاریخی را قوام بخشیده و شکاف‌های بین نسلی را پر می‌کند.

متاسفانه توجه به تاریخ و رخدادهای تاریخی از این حیث، به عنوان مقوله‌ای برای تداوم تاریخی و هویت و همبستگی ملی، در سینمای ما بسیار کمرنگ است و از این منظر این فقدان فراتر از مسایل سینماست و به تعبیر برخی از تاریخ نویسان ایرانِ معاصر، جامعه ما جامعه کوتاه مدت است، و دقیقا این تعبیر بیانگر این است که ما تداوم تاریخی-قومی زیادی نداریم و پیوندمان با تاریخ معاصرمان تا حد زیادی منقطع است.

فیلم بمب، از این حیث، در بازنمایی شرایط جنگی فیلم موفقی نیست و نمی‌تواند تصویری صادق از یک موقعیت واقعی باشد و ذهن مخاطب را آنطور که باید در بستر زمان تاریخی جایگیر کند. نمونه‌های مختلفی را می‌توان در این حیطه برشمرد که استفاده از گاز شهری یا وجود کتاب‌هایی که سال‌های چاپ آنها به دهه 80 و 90 می‌رسد تنها دو نمونه کوچک از این نشانگان است که حاکی از عدم دقت کافی فیلمساز در بازسازی شرایط تاریخی است. هر چند در بازنمایی فضای عمومی شهر هم به هیچ روی موفق نیست و کاری از پیش نمی‌برد و از این حیث به هیچ روی قابل قیاس با اثر دیگری مثل ماجرای نیمروز، که بستر حوادث به دهه 60 بر می‌گردد، نیست و به نظر چنین شکافی نه تنها به باورپذیری اثر لطمه وارد می‌کند بلکه ذهنیت مخاطبان را نسبت به شرایط سخت دوران جنگ عوض می‌کند.

صف‌های طولانی مردم برای خریدن نفت که در روزهای مشخصی از ماه یا هفته توزیع می‌شد و یا صف ارزاق عمومی کوپنی تنها بخش کوچکی از خاطرات دوران جنگ است که به تجربه مشترک نسل‌های مختلف آن دوران تبدیل شده است و خود حکایت بسیار صادقی از کمبود ارزاق عمومی و شرایط بحرانی و عوارض وضعیت جنگی است. اما این نشانگان مهم به صورت بسیار ضعیفی در قالب چند نفر با گالن‌های نفت در صف خریدن نفت تصویر می‌شود اما این تمهید به هیچ روی افاده کننده تصویر واقعی شرایط جنگی نیست.

به هرحال جنگ، به عنوان برهه‌ای تاریخ ساز و هویت ساز در جریان شکل دادن به هویت جمعی، حامل بار معنایی مهمی برای انقلاب اسلامی است و با ساخته شدن فیلم بمب این بارقه در اذهان بر‌انگیخته می‌شود که می‌توان امروز هم با منظرهای متفاوتی به آن بازگشت و از آن معنا و دلالت متفاوتی را بیرون کشید تا به زیست و روابط انسانی ما، در زمانه حاضر، معنا و مفهوم ببخشد. از این لحاظ کار آقای معادی اثری قابل تامل به شمار می‌رود که می‌تواند آغاز مسیری برای بازخوانی ابعاد متفاوت رخدادهای بزرگ تاریخ معاصر ایران باشد.









----- 0 0
یادداشتی بر تنگه ابوقریب
یادداشتی بر تنگه ابوقریب

یادداشتی بر تنگه ابوقریب

سازمان هنری رسانه اوج، امسال در جشنواره سی و ششم دو اثر پرخرج و اثر گذار در حیطه انقلاب و دفاع مقدس را رونمایی کرد. فیلم تحسین بر انگیز «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و فیلم «تنگه ابو قریب» اثر بهرام توکلی. هر دو فیلم را از منظر تبلیغی و گفتمانی باید دو روی یک سکه و مکمل یکدیگر دانست.
ساده و بی‎ادعا ; نگاهی به فیلم خجالت نکش
ساده و بی‎ادعا ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

ساده و بی‎ادعا ; نگاهی به فیلم خجالت نکش

خجالت نکش ساخته رضا مقصودی فیلمی بدون تظاهرات روشنفکری و بدون ادعاست. فیلمی ساده و بی‎پیرایه که از ابتدا تا به انتهای فیلم فضاهای پر از کنش و زنده‌ای پشت سر هم ردیف می‌شوند و برای مخاطب لحظاتی شاد و خنده‌آوری را فراهم می‎کنند.
Powered by TayaCMS