اساسا یک سریال مناسبتی در اولین گام باید به مناسبت خود پایبند باشد خاصه اگر این
سریال به مناسبت نوروز ساخته شده باشد که داستان باز هم فرق می کند. در ایام پر
مشغله نوروز که خانواده ها درگیر دید و بازدید و سفر هستند یک سریال نوروزی باید
چیزی بیش و متفاوت از سریال های میانه سال داشته باشد تا بتواند مخاطب را پای
تلوزیون بنشاند و اینکه سریال باید با ایام نوروز فضایی مشترک و همخوان داشته باشد
تا بتواند در خاطره مشترک جمعی مردم برخی مولفه های مشترک را جستجو کند.
سریال دیوار به دیوار از سریال های موفق سال قبل از لحاظ تعداد مخاطب بود که شروعش از ایام نوروز
بود و تا اواخر بهار و به سبک و سیاق سریال های نود قسمتی ادامه پیدا کرد. سری دوم
این سریال نیز با همان عوامل برای سال جدید آماده شد و از ابتدای سال روی آنتن
رفت.
در ابتدا باید دید آیا این سریال با ایام نوروز تناسبی داشته است یا نه و اینکه
این سریال چه تغییراتی نسبت به سال قبل داشته است و آیا مشکلات بنیادینی که در
شیوه پرداخت به سبک زندگی ایرانی اسلامی در این سریال شاهد بودیم برطرف شده است یا
نه؟
بی زمانی روایت
تشخص زمان روایت از مولفه هایی است که می تواند به عنوان
یکی از عناصر اصلی داستان پردازی باعث ایجاد فضا و حس در مخاطب شود. اگر این تشخص
با خاطرات جمعی همه مردم یک اقلیم در ارتباط باشد می تواند تعداد مخاطب زیادی را
در یک زمان واحد پای اثر بنشاند. به طور مثال سریال های موفق مناسبتی ماه مبارک
رمضان هر داستانی که دارند همواره در ماه مبارک رمضان می گذرند و پایان آنها هم
اغلب در عید فطر صورت می گیرد. سریال های مناسبتی دهه محرم هم همینگونه هستند و
همچنین سریال های نوروزی. البته این یک قاعده کلی است و می تواند اینگونه هم نباشد
اما روح اثر و حال و هوای آن حتما باید تاریخمند و در خدمت ایام خاصی باشد که
چرایی ساخته شدنش را توجیه کرده است. سریال دیوار به دیوار به مناسبت نوروز شروع
شده است و در میانه اش هم گاهی صحبت هایی می شود که مخاطب می فهمد آدم ها در ایام
نوروز است که در کنار هم هستند اما حال و هوای بهار و عید آن چنان که باید در
سریال مشهود نیست و در چنین شرایطی نمی توان در میان انبوه برنامه های نوروزی و
سرگرمی هایی غیرتلوزیونی از مخاطب توقع داشت پای یک داستان معمولی خانوادگی بنشیند
و وقتش را صرف آن کند. مخصوصا که سری دوم دیوار به دیوار مانند سری قبل بعد از
ایام نوروز ادامه نداشته و در اواسط فروردین
تمام شد. دیوار به دیوار ۲ تفاوتی که با دیوار به دیوار ۱ دارد در این است که با
کم شدن بازیگری همچون امیرمهدی ژوله از بار طنز آن کاسته شده و بیشتر شبیه یک
ملودرام خانوادگی شده است که سعی می کند سبکی از زندگی را نمایش دهد که به مانند
سری اول شباهتی به سبک زندگی ایرانی ندارد.
همگرایی حریم
خصوصی و حریم عمومی
کلید واژه دیوار به دیوار مفهوم همسایگی را القا می کند. همسایگی نهادی
اجتماعی است که نشانگر شکل مناسبات اجتماعی شهراست. روابط همسایگی پاره ای از
کیفیت زندگی است که برایندی از سبک زندگی است. در مقاله دیوار به دیوار که در نقد سریال دیوار
به دیوار 1 نوشتم( که در همین سایت در دسترس می باشد)اشاره کردم این سریال، بازنمایی
سبکی از زندگی را به عهده دارد که میتوان گفت در بین سریالهای صداوسیما کمسابقه
بوده است.در آن مقاله به برخی از مشکلات سریال اشاره کردم مانند: روابط جنسیتی
نامتعارف،نادیده انگاری پوشش در مقابل نامحرم، درهمآمیزگیِ نامحرمان، زبان بدنِ بیحریم،
برابری جنسیتی؛ که متاسفانه به نحو نامناسب تر در سری دوم این سریال نیز دیده می
شود. آن مقاله در جمع بندی بیان می کرد که سریال تمام ظرفیت خود را درترویج سبک
زندگانی غیر عفیفانه به کار بسته و تمام
بحث در سری دوم این سریال هم همین است اما مساله اساسی تری که بیشتر محل تامل است و در آن مقاله نیز به آن اشاره کرده بودم تغییر جایگاه
اجتماعیِ همسایگی به جایگاه شخصیِ خانوادگی است که موجب در هم آمیختگی حریم خصوصی و
حریم عمومی می شود. این درهم آمیختگی امری
بسیار قابل تامل است
((خانه نماد حریم
خصوصی است، یعنی مکانی که در آن چند نفر بر اساس رابطه نزدیک و صمیمی که با هم دارند،
زندگی میکنند.در سرِ دیگر این طیف که گسترهای از مکانیت کاملاً خصوصی تا کاملاً عمومی
را بوجود میآورد، شهر و فضای عمومی شهر قرار دارد. در این میان در شکلگیری رابطه
عمومی- خصوصی در شهر به معنای رابطهای بین خانه و شهر، محله و فضای محلهای به عنوان
فضای گذار از خصوصی تا عمومی هویت پیدا میکند. فضایی که از زمان خروج فرد از خانه
با وی همراه میگردد تا او را از فضای خصوصی خانه بیرون آورده، در گذر از نیمه خصوصی
به نیمه عمومی همراهی کرده و به فضایی کاملاً عمومی برساند و نیز سیری معکوس را خلق
کرده و فرد را به مکان امن خانه رهنمون شود.بر این اساس می توان محله را به عنوان
حلقه پیوند بین فضای خصوصیِ در مالکیت فرد و فضای عمومیِ متعلق به شهر معرفی کنیم.
که اعضای آن میتوانند آن را به عنوان قلمرو مسکونی خود و در امتداد فضای خانه خود
تصور کنند.محیطی نیمه خصوصی- نیمه عمومی))(فضاهای عمومی و خصوصی شهر، علی مدنی پور، به نقل ازالهام منصوری سایت نظرآنلاین) ....
افراد ساكن در اجتماع و جامعه در فضايي زندگي مي كنند كه اين فضا صرفاً محصوليكالبدي تلقي
نمي شود، بلكه نمادي از پويايي اجتماعي و فرهنگي
نيز هست.بررسي تاريخي مفهوم محله در شهرهاي ايران نشان مي دهد كه از دوران اسلامي،
محله به عنوان سلول شهرسنتي داراي محدود ه هاي مشخص و معين بوده و از نظر اجتماعي نيز
برحسب قوم، نژاد، و مذهب تفكيك فضايي بين آنها وجود داشته است . (بررسي نظري مفهوم
محله و بازتعريف آن با تأكيد بر شرايط محله هاي شهري ايران، پژوهش هاي جغرافياي انساني،
72 ، 1389 )
درک جایگاه حقیقی محله و کارکردهای آن که در طول تاریخ در
سنت های ایرانی _ اسلامی جاری بوده است به
ما نشان می دهد که تغییر جایگاه اجتماعیِ همسایگی به جایگاه شخصیِ خانوادگی در
حقیقت تلاشی است در راستای یکنواخت سازی محله و خانه و از بین بردن زیرساخت های
تدافعی خانه و حریم خصوص آن در مقابل تهاجمات روز افزون حریم عمومی شهر. امروزه به
صورت سازمان یافته ودر قالب بعضی فعالیت های مردمی بویژه در پوشش NGO ها که
دولت هم متاسفانه با آن همکاری می کند تلاش هایی صورت می پذیرد تا حلقه حریم خصوصی خانه و خانواده روز به روز تنگ
تر شود و تجاوزات حوزه های عمومی به آن بیشتر و آشکارتر گردد. که این اتفاقات بی
ارتباط با حاکمیت ارزشهای لیبرالیستی نبوده
و تکه های از پازل جهانی سازی به حساب می آید.
حریم خصوصی و حوزه عمومی با همدیگررابطه ی الاکلنگی دارند که زیاده روی
در حفظ حدود یکی موجب تعرض و زمینگیر شدن طرف دیگری می شود. به عنوان مثال در سه
دهه گذشته تذکرات جامعه مومنین مبنی بر حفظ عفاف و حفظ حریم عمومی تلاشی در صیانت
از حریم خصوصی بود. تلاشی در راستای حفاظت از حریم امن و صمیمی خانه. رونمایی از
روابط خصوصی خانوادگی که خانه محل تجلی آن است در کف خیابانهای شهر، بی دفاع کردن
خانه و خانوده درمقابل قفس آهنین شهر است. از طرفی با پیچدگی روابط زندگی مدرن و با رسوخ فضای مجازی در زندگی انسان معاصر، شهر موضوعیت مکانی خودش را از دست داده و گسترش حوزه عمومی
و بی حریم شدن حریم خصوصی ابعاد بغرنج تری پیدا کرده است. در چنین موقعیتی است که
پاسداشت حریم خصوصی اهمیت دو چندانی به خود گرفته و تاسف بر فرصتهای از دست رفته و
بی رمقی سرمایه های اجتماعی بیش از پیش احساس می شود.
در جامعه ای که زمانی نام زنان یک خانواده به عنوان یک راز بزرگ بود و مردان
اجازه نمی دادند کسی عکس پرسنلی روی شناسنامه زنانشان را ببیند به موجب پیدایش
شبکه های مجازی همچون اینستاگرام و نرم افزارهای مشابه، شاهد سیل عظیم عکس های
خصوصی در فضای عمومی هستیم. در چنین شرایطی به یقین باید منتظر تغییر سبک های
زندگی خاصی بود. همگرایی حریم خصوصی و حریم عمومی مسئله ای است که در شبکه های
مجازی شروع شده و به زودی می تواند در تمامی اقشار جامعه ما خود را نشان دهد. سبک
هایی که می تواند در نهایت به هم خانه شدن آدم های غریبه، خاصه کسانی که به هم
محرم نیستند ختم شود. در چنین شرایطی و در این تغییر عمده ناگهانی، هر چقدر هم که
درست و به حق باشند، باید منتظر عواقب و مخاطراتی باشیم که حاصل تغییرات عمده بی
مقدمه است.
اصرار بر تغییر سبک زندگی
در یک موقعیت رئال همواره جزئیات است که برسازنده و برگرفته از یک کلیت حاکم هستند
و همین جزئیات است که یک کل منطقی را می سازند. دیوار به دیوار شیوه ای از زندگی را
نشان می دهد که در میان عموم ایرانی ها باب نبوده است. هم زیستی و هم نشینی چند خانواده
غریبه در کنار هم در ایران مسئله جدیدی نیست اما همواره قواعدی خاص داشته است که در
آثاری همچون «مهمان مامان» اثر داریوش مهرجویی یا سریال «وضعیت سفید» حمید نعمت اله
یا بسیاری از فیلمهای قدیمی به خوبی به نمایش درآمده است. و شاید هنوز در گوشه اطراف
شهرهای بزرگ چنین خانه هایی را با قواعد زیستی و ارتباطی خاصش را بتوانیم مشاهده کنیم.
زنها در چنین فضایی در پس پرده ای یا با حجابی متفاوت از لباس خانه در کنار مردهای
غریبه ظاهر می شوند و اساسا اگرچه در این فضا ها مکانهایی به اشتراک گذارده میشود اما
همچنان اصل اساسی حفظ حریم خصوصی افراد است.
بازنمایی چنین موقعیتی در سریالی مناسبتی که سعی دارد ارتباط فراگیری با مخاطبانش
داشته باشد نیاز به همشکل شدن هرچه بیشتر داستان با واقعیت زندگی مخاطبان است. اما
مسئله این است که پیدا کردن نمونه ای در واقعیت که افراد چند خانواده چنین همنشینی
خاصی را در کنار هم برگزیده باشند به نظر ناممکن میاید. اما این به معنای عدم همشکل
بودن دیوار به دیوار ۲ با جامعه (یا بهتر است بگوییم مباحث مطرح در جامعه) نیست.
در سالهایی که مسئله حجاب بسیار پررنگ شده و بحث حجاب اختیاری
و حجاب اجباری به شکل پررنگی در شبکه های اجتماعی و در بطن اجتماع مطرح است و اتفاقاتی
مانند ماجرای دختران خیابان انقلاب ر ا شاهد هستیم و هجمه هایی که برخی رسانه های سودجو
بواسطه مباحث حجاب درصدد بهره برداری از آن هستند، می توان دیوار به دیوار را به نوعی
منادی تغییراتی دانست که خود را بر سریال های پرمخاطب تلوزیونی تحمیل کرده است. با
این دیدگاه اگر دیوار به دیوار را ارائه یک پیشنهاد به جامعه بدانیم، دیوار به دیوار
دو را باید اصرار بر این پیشنهاد یا حتی گزارشی از پذیرش این پیشنهاد از سمت جامعه
قلمداد کنیم و تثبیت شدن آن را بپذیریم. پیشنهادی که در دل آن حذف دیوارها، همزیستی
غریبه ها در یک خانه به سبک غربی ها و از میان برداشتن برخی حریم ها وجود دارد. نوعی
از زندگی که در آن نه تنها دیواری بین خانواده ها وجود ندارد بلکه پرده ای هم کشیده
نشده و هر لحظه هر شخصی می توان در را باز کند و وارد شود یا منتظر ورود غریبه ای به
خانه خود باشد. در چنین شرایطی دیوار به دیوار را باید یک اثر هدفمند دانست هرچند این
هدفمندی به هیچ وجه به معنای آن نیست که سازندگان آن در پی تبلیغ چنین زیستی باشند.
بلکه هدفمند به این معنا که اجزای مختلف جامعه در یک سیر ناخودآگاه همسنخ باهم پیش
میروند و ممکن است یک هنرمند بسیار بیشتر از آنکه خود فکر میکند متاثر از مباحث اجتماعی
باشد. اگر در مباحث مذهبی و فرهنگ ایرانی ملاک همنشینی مرد و زن محرمیت آنها بود، امروز
اما سریالی مانند دیوار به دیوار ۲ مجوز این همنشینی را در چیزی دیگر میجوید. در ضرورت
های اقتصادی و شرایط خاص زندگی امروز. اما دیوار به دیوار ۲ ناخواسته محمل ترویج یا
تثبیت نوعی نگاه است که چندان جایگاهی برای اصول مذهبی قایل نیست. اگرچه در ظاهر هیچ
مشکل مذهبی در آن دیده نمیشود.
هر اتفاقی که بدون سیر منطقی در جامعه ای رخ دهد حتما مخاطرات و عواقب خود را
خواهد داشت اما جامعه ای که در دیوار به دیوار می بینیم گویی از آغاز همین گونه
زیستن را بلد بوده است. آدم ها در دیوار به دیوار از همان روز چنان همزیستی مسالمت
آمیزی در کنار هم دارند که انگار از کودکی این شیوه زیستن را آموخته اند. دیوار به
دیوار مسئله طرح نمی کند، چیزی را هشدار نمی دهد، فقط در حال تحمیل نوع و سبکی از
زندگی است که شاید باید به دلیل کمبود و گرانی مسکن، از بین رفتن حریم خصوصی سنتی
و برخی دلایل دیگر منتظرش باشیم اما به یقین با پیشینه فرهنگی-تاریخی جامعه ما،
دیوار به دیوار نگاهی ساده انگارانه به این مسئله دارد و سعی نمی کند زوایای پنهان
و آشکار این همگرایی(حریم خصوصی و حریم عمومی) را در جامعه سنتی و نیمه سنتی ایران
به نمایش بگذارد.
حرف پایانی
وقتی یک مجموعه تلوزیونی تمام می شود و پس از چندین ماه سری
دوم آغاز می شود حتما تغییرات جدیدی باعث این آغاز مجدد می شود. یک داستان جدید، چند
شخصیت اصلی جدید یا یک شیوه روایت جدید.
دیوار به دیوار 2 آن چنان
تفاوتی با سری اول ندارد. تنها خانه تبدیل به یک خانه ویلایی شده و همین
مسئله باعث شده فضاهای بیرونی را هم تجربه کنیم. روابط آدم ها همان است که بود و
شیوه خنداندن هم به همان شیوه قبلی است که به مانند جوکی تکراری که دیگر به آن صورت کسی را نمی خنداند. نمایش
صمیمیت کایکاتوری آدم بزرگ ها و لودگی جوانهای فیلم همان چیزی است که در قسمت اول
هم شاهد آن بوده ایم.
عدم خلاقیت و عدم تغییر در شیوه های روایت و نداشتن سوژه و شخصیت های جدید، دیوار
به دیوار 2 را یک مجموعه کسل کننده کرده که نمی تواند در یادها و خاطره جمعی مردم
ایران بماند.