سریال پدر با همه
فراز و فرودها و مخاطبان جدی و پرتعدادش به پایان رسید. در این میان سیل انتقادات
از سوی منتقدان و صاحبان قلم در حوزه تصویرپردازی بهسوی آن روان شد و نقاط قوت و
بیش از آن نکات ضعف این سریال را به رخ کشیدند. قصه تکراری پسر رستگار و دختر
خطاکار، بازنمایی غیر واقعی از پسر رستگار، تصویر کاریکاتوری از دانشگاه و ... همه
و همه اشکالاتی است که به درستی به این سریال وارد است. نویسنده این سطور برای تکمیل
انتقادات به سریال، به نکته دیگری اشاره میکند و آن کلیشه شدن راههای رستگاری در
مسیری عاشقانه است. مگر این مسیر و این رخ داد، چندبار و برای چندنفر، در زندگی
عموم مومنین و اهالی رستگاری رخ میدهد؟!! بیشمار راههای قرار گرفتن در جرگه
سعداء وجود دارد که ساختن و پرداختن آن میتواند کشش فراوانی برای مخاطب داشته
باشد. برای نمونه کتب تشرفات به محضر حضرت ولیعصر(عج) نمونههایی از قرار گرفتن انسانها
در تنگناها را روایت میکند، که از رهگذر آن به سعادت دست یافتند و میتواند
دستمایه قصهپردازیهای سریالی موفقی قرار گیرد. به نظر میرسد تلویزیون و حتی
سینمای ایران دچار بیماری مزمن کلیشه ضدگی در ناحیه فرم و محتواست؛ درنتیجه حرکت رو
به جلویی برای تصویرسازان ایرانی یا وجود ندارد و یا به کندی رخ میدهد. یکی از
زمینههای مهم تولید فیلم و سریال در کمپانیهای بزرگ فیلمسازی دنیا تبدیل رمانها
و قصههای مشهور ملل مختلف جهان، با ریشههای تاریخی به فیلم و سریال است. البته
روشن است که دخل و تصرف خلاقانه در این قصهها به فراخور مقتضیات جهان مدرن و
تمایلات صاحبان رسانهها، بههیچوجه قابل چشم پوشی نیست. حال اگر نویسندگان ایرانی
هم برای تولید قصههای خلاقانه و بدیع از این مسیر عبور کنند، میتوان به آینده
فیلم و سریال در ایران امیدوارشد.
با توجه به رشد
فزاینده و متنوع صنعت سریال سازی در دنیای امروز، ضرورت بالا بردن سطح کیفی و کمی
تولیدات سریال در سازمان و صدا سیما بیش از پیش به چشم میاید. محبوبیت روز افزون سریالهای
غربی که به راحتی اصولی متضاد با اخلاق و هنجار های جامعه ایرانی را مبنای قصه
گویی خود قرار میدهند، در بین مخاطبان ایرانی زنگ خطری است که از مدت ها پیش به
صدا درآمده است اما متاسفانه مسئولین امر در شنیدن این صدای هشدار کوتاهی دارند.
به طور مثال میتوان به سریالی مانند بازی تاج و تخت اشاره کرد که هیچگونه غرابت و
همخانی با اصول اخلاقی جامعه ایرانی و فرهنگ اسلامی ندارد و به راحتی بسیاری مسایل
غیر اخلاقی را در پشت داستان تخیلی و جذاب پنهان میکند. اما همین سریال به شدت
مورد پذیرش مخاطبان ایرانی بوده و آمار بالایی در دانلود دارد.
نکته مهم در بین
تولید کنندگان شناخت الگوهای مورد علاقه و ماندگار برای سریال سازی است. این
الگوها نتیجه آزمون و خطاها و تحقیقات مستقیم از جوامع هدفی است که قرار است مخاطب
آثار تولیدی باشند. اما اگر به تولیدات سریالی سازمان صدا و سیما بنگریم چندان
کیفیت قابل قبولی از الگویی قوی و ماندگاری نخواهیم دید اگرچه تولیدات سازمان در
این زمینه از کمیت بسیاری برخوردار هستند. الگوهای سریال های ایرانی بسیار محدود و
خالی ار تنوع است و به راحتی قابل تشخیص و تعمیم هستند. سریالی به راحتی مارا یاد
سریالی دیگر میاندازد و چیز متفاوت و غافلگیر کننده ای هم به ندرت دیده میشود و
اگر گهگاهی سریالی ماندگار و جذاب ساخته میشود برآمده از دغدغه هاو علایق اشخاص
است نه نتیجه برنامه گذاری ها و طرحهای بلند مدت سازمانی.
بازسازی تندیس پدر
اما محور این نوشتار
مهمترین نقطه قوت سریال "پدر" است که جای خالی آن سالهاست که در رسانه
ملی احساس میشود و آن هم جای خالی یک "پدر" واقعی است.
رسانه ملی با سیاستهای
غلط و یا غفلت و بیتوجهی در طول سالهای طولانی، بازنمایی صحیح و مناسبی از تصویر
پدر در رسانه ملی نداشته که هیچ، با تصویر کردنهای منفی و گاه منفوری که در طول
یک سریال ادامه داشته است؛ نقش بسزایی در
تغییر تصویر پدر در جهان واقعی پیرامون ما بازی کردهاست.
شاید بتوان سریال
"پدرسالار" را سرآغاز این تغییر موضع رسانه ملی برای ساختن گفتمان تضعیف "پدر" در جامعه
مسلمان ایرانی برشمرد. پدر در این سریال شخصیت مقتدر و بیمنطقی بود که مقاوت
دختری از نسل جوان جایگاه مقتدر و محترم او را به چالش کشید و با برهم زدن همه
معادلات خانوادگی موجب تغییر استراتژی خانوادگی پدر و پایینکشیدن او از از اریکه
قدرت شد و به خوبی مباحث مطرح در اجتماع را در آن دوره مطرح میکرد. نسل جوانی که
چندان به سنت های قدیمی پایبد نیست و هر آن ممکن است برخوردی میان این نسل و نسل
قدیمی تر که به شدت برای حفظ سنت هایش تلاش میکند ایجاد شود.
این روند چنان
قدرتمند مسیر خود را در رسانه ملی طی کرد که در سالهای اخیر شاهد سریالهایی
بودیم که با عقب نشینی مطلق، اساساً پدر را در موضع ضعف و ناتوانی در اداره و
تصمیمگیری مفروغعنه گرفته و او را فاقد موضع مقتدرانه و شکوهمند به نمایش
گذاشتند. اما نکته آن بود که ضعف جایگاه پدر و برخورد نسلها با یکدیگر موضوع مربوط
به اواسط دهه هفتاد و شرایط اجتماعی آن زمان بود نه الگویی برای همه دوران ها. ولی
از آنجا این الگو مورد قبول مردم واقع شده بود، موجی وسیع از سریالهایی با چنین
الگوهایی ساخته شد بدون آنکه تغییرات مباحث اجتماعی و موضوعات مطرح در بین مردم را
مدنظر داشته باشند.
برای نمونه میتوان
از سریالهای پربیننده تلویزیونی نام برد که مسیر فوق را طی کردند. نقش پدر در
سریال "کیمیا" که در تصمیمگیریهای کلان برای خانواده عاجز بود. پدر در
سریال "مادرانه" که اقتدار ظالمانه داشت و مسیری خطا برای حفظ اقتدارش
پیموده بود. سریال "زمانه" که پدر خطاکار اساساً خانواده را رها کرده
بود و حتی زمانی که سعی کرد راه جبران گذشته را در پیش گیرد، به خطای بزرگتری
مبتلاء شد و زندگی دخترش را به نابودی کشاند.
بسیاری از این سریالها
پدر را در تعارض با فرزندان به نمایش گذاشتند و او را فردی تصویر کردند که عقلانیت
و عاطفه توأمان را برای اداره خانواده و
فرزندان ندارد و برای جبران این ضعف در وضعیت خصمانه و چالشبرانگیز با خانواده
قرار میگیرد و چه بسا حقوق آنان را تضییع و به آنان سختگیری میکند.
البته نباید آثار
ماندگاری همچون سریال "در چشم باد" و "شهریار" و بازنمایی
فاخر و درخور این دو سریال از روابط خانوادگی خصوصاً نقش "پدر" که
ترکیبی منطقی و متوازن از عشق و عقلانیت
بود را فراموش کرد. سریال هایی که مانند دیگر آثار موفق عرصه سریال سازی ایران
نگاهی تاریخی اجتماعی داشتند. سریال "پدر" اما یک سریال در فضای مدرن امروز بود، که "پدر" را در اوج
عشق و عقلانیت به نمایش گذاشت. عقلانیت او صرف اداره خانواده و عشق او خرج ایجاد
همبستگی در میان اعضاء خانواده شده بود. با این ویژگیها یک پدر است، که خانواده،
خانواده میشود.
اقتدار پدر در این
خانواده، ضامن بقای کلیت خانواده و تک تک اعضاء بود. او همچون چتری، سایه عزت خویش
را بر همه خانواده گسترانده بود و از همه داراییهای مالی و عرضی خود برای حفظ
خانواده خویش استفاده میکرد.
نکته قابل توجه این
است که شخصیت پدر در خانواده هرگز نباید از موضع اقتدار و به قول قرآن کریم از
جایگاه" قوامیت"[1] خارج
شود. فقهاء و مفسرین معانی متعددی برای "قوامیت" برشمردند. این معانی به
دو دسته تقسیم میشوند: یکی شامل سلطه، حکومت، ولایت، ریاست و استحقاق طاعت و
دیگری شامل کفالت، حمایت، کارگزاری، رسیدگی و نگهبانی است. گرچه این دو دسته با هم
منافات ندارند و هردو را میتوان مفاد واژه قوام دانست، اما با توجه به کیفیت به
کار گیری واژه "قوام" در آیه شریفه، معانی دسته دوم نیز به تنهایی برای فهم این واژه کافی
نیستند و حمایت و مراقبت باید با نوعی اختیارداری، سرپرستی و برعهدهگرفتن امور
همراه باشد.[2]
به این ترتیب پدر باید نقش یک مدیر خدوم و حامی قدرتمند را ایفاء کند.
بازگشت قهرمانانه پدر
روشن است که پررنگ
کردن این معنا، تعطیل عقلانیت یا تضعیف قدرت اندیشه مادر در ساخت خانواده نیست،
اما اندیشهورزی مادر باید در سایه اقتدار پدر پنهان شده و هرگز آن را به مخاطره نیندازد. به این معنا که چنانکه
پدر با به دوش کشیدن بار مشکلات خانواده به حفظ لطافت و نازکی روح مادر برای
پراکندن آرامش در خانواده کمک میکند؛ مادر با حمایت از پدر و القاء حس اطاعت از
او میان فرزندان و ایستادن در کنار او در همه حوادث زندگی، اقتدار او را تثبیتکند.
این وضعیت فرزندان را در موضع اطاعت محبتآمیزی از پدر قرار میدهد، اطاعتی که از
سر اشتیاق و اطمینان به کسی است که فرزندان ایمان دارند که بهترنها را برایشان به
ارمغان خواهدآورد. این روند بهوجودآورنده اعتماد و احترام متقابل میان اعضاء
خانواده و پدر و فرزندان است و فضای خانواده را به محیط امن و آرامش برای افراد آن
تبدیل میکند. در این میان اعضاء نسبی و سببی تفاوتی ندارند و هر عضو جدید چه عروس
خانواده باشد و چه داماد، عضو اصلی خانواده و فرزند پدر تلقیمیشود. درد هر عضو
درد همه اعضای خانواده است و پدر بار آن را بهدوشمیکشد. این تصویری بود که
سریال "پدر" در نمایش آن موفق بود و به نقطه عطف این سریال تبدیل شد. بهاینترتیب
قصهپردازی و شخصیتسازی نویسنده برای نقش "پدر" با بازی زیبای مهدی
سلطانی سروستانی، "پدر" مرده رسانه ملی را دوباره زنده کرد.