شهرزاد، سریال
پرطرفداری است که اینک به پایان فصل دوم خود رسیده است و در طول پخش این دو فصل مخاطبان زیادی در میان
طبقات مختلف جامعه حتی هموطنان ایرانی مقیم خارج از کشور پیدا کرده، که بیصبرانه
دیدن هفتگی آن را انتظار میکشیدندو حالا باید منتظرفصل سوم این سریال باشند.
این سریال ساخته فیلمساز موفق ایرانی حسن فتحی است که سریالهای
جذاب وموفقی چون پهلوانان نمیمیرند، شب دهم، مدار صفر درجه و میوه ممنوعه را در
کارنامۀ خود دارد. همگی این سریالهای تلویزیونی مخاطبان بیشماری را به خود
اختصاص دادند و این همه ناشی از توانایی او در نوشتن فیلمنامه و کارگردانی است.
شهرزاد اما به عنوان یک سریال برای مصرف در شبکه خانگی شاید
از همه کارهای تلویزیونی فتحی که رسانه ملی عهدهدار پخش و تبلیغ برای آن بوده ، در
بخش خصوصی با موفقیت چشمگیری مواجه شد که هیچ یک از سریالهای این بخش نتوانستند
به چنین رتبهای از جهت مقبولیت میان بینندگان دست یابند. فیلمنامه شهرزاد که به
طور مشترک توسط نغمه ثمینی و حسن فتحی نوشته شده یکی از مهمترین علل موفقیت سریال
است ؛ چه اینکه از داستانپردازی قویای برخوردار بوده و به شکل جذابی با محوریت
یک زن دراماتیزه شده است؛ این داستان با پستی و بلندیهایی در داستان اصلی و
داستانکهای فرعی مخاطب را با خود همراه میکند. در این میان کارگردانی هنرمندانه
فتحی در تلفیقی خوش آهنگ با بازیهای بازیگران توانمند سینما و تلویزیون ایران
مخاطب را مجذوب کرده و به دنبال کردن خود وا میدارد.
نکته مهم در تحلیل این سریال آن است که مفهوم محوری در این
سریال «فمینیسم» است که نشانههای فراوانی از سریال برای اثبات این مدعا میتوان ارایه
داد. در ادامه نقد و تحلیل سریال شهرزاد را، ذیل چند عنوان کلی پی میگیریم:
1)
عقلانیت فمنیستی، شهرزاد، زنانگی ایرانی[1]
«شهرزاد» برساختهای بسیار ویژه و متأخر از «زن ایرانی» است که به
صورت همه جانبه و تمام عیار در سریالی به همین نام رونمایی میشود. وجه تمایزاین
تیپ تلویزیونی در ترکیب جالب و البته دو پاره از «زن ایرانی کلاسیک» و «زن ایرانی
فمنیست» جلوهگر میشود و میرود تا همچون برخی تیپهای تلویزیونی متقدم خود چون
«مریم افشار» سریال «در پناه تو»[2] به مثابه استعارهای دلکش و
قدرتمند به مبدا نوع دیگری از تطورات زنانه و دخترانه در ایران تبدیل شود و یا
حداقل زمینههای نشانهای و معنایی آن را فراهم آورد.
تیپ زن کلاسیک ایرانی با همۀ خصوصیات معروف و اصیل از جمله
حجب و حیا، حجاب و پوشش، خانهداری، کدبانوگری، لطافت، رقت، چشم و ابروی مشکی،
شوهردوستی، دینداری و معنویت و مواردی از این دست بازشناخته میشود. این تیپ سابقه
زیادی از سینما و تلویزیون ایران دارد و اساساً یکی از وجوه تمایز تلویزیون پسا
انقلابی ایران از تلویزیون قبل از انقلاب هستند. شاید گونه ایدهآل آن را بتوان در
نقشهای مرسوم خانم «الهام حمیدی» یا در انگارۀ تلویزیونی خانم «کتایون ریاحی»
ملاحظه کرد.
از سوی دیگر زن فمینیست به گونهای مهاجم، خشک و نسبتاً جدی
و تا حدودی خشن و معمولاً ناراضی و معترض از زنان سینما و تلویزیون را شامل میشود
که هماره موقعیت درگیری و کشمکش با مردان داستان قرار دارند. هدیه تهرانی، ستارۀ
دهۀ 70 و 80 سینمای ایرانی به تنهایی و البته به صورت مستوفایی این تیپ را
نمایندگی میکند. «ویشکا آسایش» در «ورود آقایان ممنوع» و سریال «پردهنشین» نمونههای
متأخری هستند که این تیپ را نمایندگی میکنند.
در این میان شهرزاد تیپ میانهای است که تلاش دارد تا
رمزگانهای خانومیگری با رمزگان فمینیسم را با هم در آمیزد و این ترکیب را با وجود
نمایندگان دیگر چون نیکی کریمی در نرگس و لیلا حاتمی در سعادت آباد، به بلوغ
رسانده و به تیپ ایدهال «خانومی فمیست» تبدیل کند. شهرزاد میخواهد با استوار
کردن رمزگان فمنیستی بر گرده خانومی از «هدیه تهرانیوارگی» خشک و ناچسب به شهرزاد
لطیف وناز برسد. راز و رمز جذابیت این تیپ را در همین نقطه کانونی باید برشمرد[3].
هر چند این تیپ شناسی را بیشتر باید معطوف به فصل اول سریال
شهرزاد دانست ؛ چراکه شخصیت شهرزاد در فصل دوم به شکل معنی داری از این تیپ فاصله
گرفته و با فربه کردن جنبه فمینیستی بازنمایی می شود و به خاطر تمایلات جامعه
ایرانی به تیپ زن سنتی با ریزش مخاطب مواجه شده است .
نشانگان خانومیگری در شهرزاد:
1 ـ همسری مهربان و سازگار، فداکار و همراه حتی وقتی با
قباد زندگی میکند که هیچ احساس و علاقهای به او ندارد و رابطهاش تنها از روی
اجبار است. محور عملکرد شهرزاد در این نقش اکرام و احترام شوهر است تا جائی که
شخصیت پریشان و متزلزل قباد در اثر رفتار خانومانه شهرزاد احیا شده و کمی طعم مرد
شدن را می چشد.
2 ـ مادری، نقشی که شهرزاد هرگز از ایفای آن سرباز نزد و با
آغوش باز به شکل طبیعی آن را پذیرفت و در چهارچوب تفکرش سعی کرد آن را به نحو احسن
انجام دهد.
3 ـ صبوری و حیا و نگه داشتن حرمت در روابط همسری و
خانوادگی از جمله سازگاری با قباد به عنوان همسر دوم او بدون رعایت حقوقش در روابط
همسری.
4 ـ تلاش برای حفظ زندگی مشترک با قباد و تغییر در وضعیت
نابهنجار خانوادگیاش با او.
نشانگان فمینیستی در شهرزاد:
1 ـ اوج این رفتارها در حضور و سخنرانی شهرزاد در انجمن فرهنگی
زنان و پیگیری حقوق فمنیستی برای زنان به نمایش در آمد.
2 ـ اصالت زندگی شخصی و کاری شهرزاد در سریال و جهت دادن همسری
و مادری در راستای آن.
3- مورد ظلم واقع
شدن شهرزاد از سوی مرد قدرتمند داستان.
4- اصالت زندگی شخصی شهرزاد وعلایق و خواسته های او و فرعیت
زندگی او در جنبه خانوادگی به عنوان مادر و همسر.
2- زن مظلوم مفهوم محوری سریال شهرزاد
فمینیسم را گاه برای جنبش های سازمان یافته برای
احقاق حقوق زنان وزمانی برای نظریه ای که به برابری زن و مرد در همه جنبه های
سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی معتقد است به کار می برند.[4] فمینیسم را جنبش بشماریم یا
نظریه ، جریانی است که حول محور ظلم و انقیاد زنان چرخ می زند و از هر طریقی به
دنبال راه برون رفت از این وضعیت ظالمانه است.[5] مفهوم
محوری سریال شهرزاد نیز مظلومیت اغراق شده اغلب زنان سریال است که به تصویر کشیدن
این ستم ها نسبت به زن ایرانی را ، به مثابه یکی از راههای برون رفت تلقی کرده است
.
قصه در این سریال حول
محور مظلوم بودن شهرزاد و اجبارش برای صرف نظر کردن از عشقش و ازدواج با
قباد شکل می گیرد و همین موضوع به علاوه صبر واستقامت شهرزاد در این وضعیت شخصیت
او را تا این حد میان مخاطبانش محبوب کرده است.اماتقریبا در تمام داستانک های فرعی
این سریال زنی وجود دارد که به او ظلم شده وبه همین خاطر زندگیش پر از درد و رنج
است یا به کلی تباه شده است.
"بلقیس" که به خاطر ظلم و زور بزرگ آقا مجبور شده از عشق هاشم بگذردوتن به ازدواج با
کسی که دوس ندارد ، بدهد.
در شهرزاد 2 "شیرین" به خاطر ناجوانمردی قباد به
دارالمجانین می رود وبعد هم با دسیسه اکرم کلفت خانه و قباد برای رسیدن بی واسطه
اش به شهرزاد به دادگاه رفته و محاکمه می شود.این در حالی است که در طول زندگی
قباد هرگز اورا دوست نداشته و همیشه به او بی توجهی می کرد.
"ثریا" همسر بهبودی به طرز نامتعارفی تحت ظللم و
ستم مردی روان پریش است که ازدواج با او نتیجه معامله و روابط خارج از خانه پدرش
با بهبودی است . بهبودی به شکل بیمار گونه ای اورا دوست دارد و آزار می دهد . ثریا
به نوعی زندانی اوست و حتی اجازه دیدن فرزندان و دوستانش را ندارد.
"شربت" همسر مردی از نوچه های بهبودی است که به
دستور بزرگ آقا کشته شده، او هم به تقاص خون همسرش اقدام به قتل بزرگ آقا می کند. او
دراین کشاکش با "نصرت" مباشر قبادآشنا می شودو در نهایت پس از ازدواج دومش
بانصرت بدست نوچه های بهبودی به شکل فجیعی به قتل می رسد آن هم در زمانی که زندگی
عاشقانه ای با نصرت آغاز کرده است.
"سیمین" خواهر کوچکتر شهرزاد است که برای فعالیت
های مدرن دخترانه خود مدام با پدرش "جمشید" در گیر است و نیاز به پا در
میانی شهرزاد دارد، تا به هدفش برسد. یکی از این موارد که به کتک خوردن او منجر می
شود رفتن به کلوپ ورزشی زنان است که پدرش آن را مناسب نمی بیند و اصرار او منجر به
کتک خوردنش می شود.
"حمیرا" خواهر بزرگتر شهرزاد است که روابط خوبی
با همسرش ندارد ؛ شوهرش با زن دیگری در ارتباط است و تقریبا حمیرا را رها کرده
است. زندگی حمیرا حال در معرض زوال قرار گرفته و او به شدت به خاطر بی مهری های
همسرش در رنج و عذاب است.
3ـ
سریال شهرزاد بحران هویت مردانه
سریال شهرزاد با محوریت اغراقآمیز زنان خصوصاً شهرزاد به
عنوان یک زن الگو به سیاق همۀ قصه های فمنیستی تصویر نامطلوب و نامتعادلی از مردان
به نمایش میگذارد. این داستان اساساً فاقد
یک شخصیت مردانه متعارف است و قصد دارد "فرهاد" را به عنوان «عشق و مرد
محبوب» شهرزاد تیپ ایدهآل مردان معرفی کند که البته شخصیتی ضعیف و به شدت تابع و همنوا
با شهرزاد دارد. او از جهات متعدد در سطحی پایینتر از شهرزاد قرار دارد و شهرزاد
شخصیت برتر و محوری در رابطۀ این دوست. این شخصیت علمی و اجتماعی شهرزاد است که در
همه جا می درخشد و اهمیت فرهاد بیشتر از این جهت است که شهرزاد به او عشق می ورزد
و طفیل وجود اوست.
«بزرگ آقا» به عنوان نماد دیکتاتوری و قدرت مداری ،شخصیتی
آزاردهنده دارد که چیزی از عشق نمی داند وتمامی زندگی و رؤیاهای شهرزاد دوست داشتنی
را یک شبه و با یک تهدید به باد میدهد و او را همنشین مردی چون قباد میکند.شاید
او نیز چون باقی مردان داستان عاشق شهرزاد شده اما پیری و ناتوانی او را به تصاحب
شهرزاد به واسطه قباد ناگزیر کرده است.
قباد مردی است که هرگز شخصیت مردانه و حتی انسانی او زیر یوق
بزرگ آقا فرصت رشد و نمو نیافته و به قول خودش: «به خیالت من مردم؟!... من مترسک
سر جالیزم...».
مردان دیگر سریال چون جمشید ،هاشم و نوچههای بزرگ آقا
همگی نوکران جیره مواجب بگیری هستند که بدون هیچ اندیشه و ارادهای در خدمت مطامع
گاه غیر انسانی و اهداف قدرتطلبانه بزرگ آقا قرار دارند و به این سبک زندگی
مباهات میکنند و بزرگ آقا را چون بتی میپرستند.
شهربانیچی و دشمنان بزرگ آقا همگی فرصت طلب قدرت مآباند و
برای رسیدن به اهداف شیطانی خود از هیچ عمل غیر انسانی فروگذار نمیکنند.
شخصیت سادیستی و روانپریش بهبودی در شهرزاد2 با بازی زیبای
رضا کیانیان در این میان اما فمینیست زدگی این سریال را در نامتعادل معرفی کردن
شخصیت مردان به اوج خود رسانده و هر بینندهای را مشمیز میکند.
سریال با تضعیف جنس مرد در همۀ ابعاد شخصیتی اجتماعی،
فرهنگی، دانشی، عقلانی و اخلاقی سعی در پررنگ کردن عقلانیت و اخلاق مداری فمنیستی
شهرزاد دارد.
4-زیربنای
اومانیسم رو بنای فمینیسم
هم شخصیت شهرزاد و هم روح حاکم بر سریال قویاً اومانیستی
سکولاریستی است و فمینیسم مولود به حق این سکولاریسم و اومانیسم در حیات زنانه اوست؛
چه این که می توان نشانگان آن را به وضوح در جای جای این سریال باز شناخت .
1-4- شهرزاد و دینداری
شهرزاد زنی است که
هیچ ارتباطی با دین و مذهب ندارد و در هیچ لحظهای از لحظات زندگیاش، خدایی را
بندگی نمیکند. او حتی در سختترین شرایط زندگی که حتی ضعیف الایمانها به خدا
پناه میبرند همیشه و در همه جا به خودش و تنها خودش تکیه میکند و با همین
پشتوانه انسان مدارانه خود از همۀ بحرانها سربلند بیرون میآید.بنابراین او نه در
خوشی ها نه در ناملایمات نیازی به پرستیدن هیچ خدایی ندارد.
در یک نگاه کلی سریال ، دینداری را رفتاری کاملاً خرافی و
مخصوص شخصیتهای عوام، کمسواد و سطحینگر خصوصا زنان سریال بازنمایی می کند که به
شکل تناقضآمیزی در ارتباط با رفتارهای غیراخلاقی خویش به آن وفا دارند.برای نمونه
جمشید پدر شهرزاد به همراه پدر فرهاد شبانه در عملیات قتل یکی از دشمنان بزرگ آقا
شرکت میکنند و نماز هم میخوانند، اما صبح آن شب نماز جمشید قضا میشود و همسرش
دربارۀ تأثیر این کاهلی بر رفتار فرزندان به او گوشزد میکند.
وقتی شهرزاد به خاطر تهدید بزرگ آقا برای ازدواج با فرهاد
بیمار میشود و فرهاد برای فرار با او قرار میگذارد حالش به یکباره بهبود مییابد
و مادر نادان واز همه جا بیخبرش آنرا به شکل عوامانهای به نذر و نیازهایش نسبت میدهد.
یکی از بدترین نمونههای این رویه نذر سفره «بیبینور»
توسط شیرین هووی شهرزاد برای فرزنددار شدن
است که با نیش و کنایه و هزار رفتار غیراخلاقی شیرین از جمله جادوکردن شهرزاد
همراه است و هرگز نتیجهای ندارد؛ این در حالی است که شهرزاد صادق اخلاق مدار بدون
هیچ اعتقاد و نذر و نیازی بچهدار شده و بر سر همان سفرۀ مقدس آثار بارداریش هویدا
میشود. گویی این سکانس طعنه تلویحی به همۀ اعتقادات زنان شیعه ایرانی به حضرت
زهرا(س) را القاء میکند.
2-4- شهرزاد و اخلاق مداری
اخلاق مداری بینظیر شهرزاد نیز جنبه دیگری از سکولاریستی
بودن او را به نمایش میگذارد؛ چه این او در هیچ شرایطی حتی نسبت به بزرگ آقا که
زندگی او را در سیاهی فرو برد از رفتار اخلاقی فروگذار نمیکند و هوویش را با
کرامت اخلاقی مینوازد و بدون هیچ ارتباط و استنادی به دین و مذهب اخلاق
سکولاریستی را به بهترین نحو از خود بروز میدهد.
3-4- شهرزاد و عقلانیت
شهرزاد کسی است که همیشه و در همۀ صحنهها به تنهایی میدرخشد
و هرگز خطا و اشتباه نمیکند. او یک اسطوره است که همیشه بهترین رفتارها و
کارآمدترین روشها و عاقلانهترین راه حلها برای همۀ مسائل را با خود دارد. مورد
اعتماد همه، مرجع حل همۀ معضلات، واجد شهامت و جسارت برای بیان حق و حمایت از آن
است. و این همه با تکیه به خود و با محوریت انسانیت صرف اوست.شهرزاد عاقلترین شخص
این قصه است که قصه اصلی و تمام قصههای فرعی به شکلی به او ختم میشود و کمالات
وجودی اوست که همه جا در حال درخشش و بروز و ظهور است. این در حالی است که از مردان
یا زنان عوام داستان هرگز چنین عقلانیت و دانایی دیده نمی شود.
5-
شهرزاد سریال ترکی
ایرانیزه شده
متأسفانه تصویر کلی که از جامعه ایرانی و خانوادههای
ایرانی دوران پهلوی به نمایش گذاشته میشود، خاطره سریالهای ترکی را در اذهان
زنده میکند. جامعهای که هیچ پایبندی به هیچ اصل دینی، انسانی و اخلاقی ندارد و
برای رسیدن به اهداف خود از هیچ رفتار ظالمانهای فروگذار نمیکند. این در حالی
است که جامعه ایران یک جامعه اسلامی شیعی است که همیشه تقیدات مذهبی خود را در طول
اعصار حفظ کرده وچه جانها که در این ارزش فدا نکرده است.
سطحی از دینداری همیشه در میان طبقات مختلف اجتماعی جریان
داشته حتی دربار شاهان ایران هم به آن پایبند بوده است. اما جز آیین فاتحهخوانی
برای مردگان و نذر و نیاز کردنهای عوامانه برای زندگان اثری از آن در سریال پر طمطراق
شهرزاد دیده نمیشود. عشق به عنوان دستمایه دراماتیزه کردن داستان به مفهومی دمدستی
تبدیل شده که در این سریال همه جا آدمها را به هم گره میزند تا داستانکهای فرعی
را شکل دهد. عشقهای حرام، عشقهای مثلثی و عشقهای نابجا و نافرجام در این سریال
مفهوم عشق را لوث کرده و از سکه انداخته است.
قباد بعد از طلاق شهرزاد وازدواج دوباره او هنوز عاشق اوست
و از او در حین داشتن همسر خواستگاری میکند. و شهرزاد منطقاً به آن میاندیشد.
صابر عبدلی در زمان تأهل و تعهد شیرین به قباد عاشق او میشود، کیف پولش پر از
عکسهای یک زن شوهردار است. بلقیس و هاشم مدام در حال خاطرهبازی با یک عشق مرده
هستند. کلفت خانه به قباد ابراز عشق میکند و قباد مثلاً عاشق و شیفته شهرزاد وبا
او رابطهای پنهانی دارد. کارگر مغازه هاشم عاشق دختر اوست و پنهانی سعی در ارتباط
با او را دارد. شوهر خواهر شهرزاد عاشق زن دیگری است.
گویی مردم مسلمان ایران هیچ ریشه و اساس هویتی و هیچ حریم
مقدسی در روابط اجتماعی و انسانی خود ندارد . فرهنگ ایرانی حتی قبل از اسلام هم
این همه بیبند و بار و بیقاعده نبوده است و مردم ایران همیشه حریم حرمتها را
پاس داشتند.
به نظر میرسد نویسنده و کارگردان برای برجسته کردن شخصیت
شهرزاد ناگزیر از قرار دادن او در یک زمینه سیاه و آلوده است، شاید این نقطه کوچک بزرگ و نورانی به نظر برسد و به چشم بیاید.
6 ـ سیاست دو
پهلوی روشنفکر زده سریال شهرزاد
قصه سریال در شهریور 1320 و مصادف کودتای 28 مرداد اتفاق میافتد
و قصههای آن خصوصاً در شهرزاد یک، حول محور این حادثه شکل میگیرد. به طوری که
روابطه عاشقانه شهرزاد و فرهاد را میتوان به دو بخش پیش و پس از کودتای 28 مرداد
تقسیم کرد و همین واقعۀ تاریخی منشأ تحولات این رابطه و جدایی این دو میشود.
فیلمساز در تمام داستان موضع منفی علیه دیکتاتوری پهلوی _
البته بدون ذکر نام _ و سرنگونی دکتر مصدق و دکتر فاطمی در جریان کودتا را به طور
مستمر فریاد میزند و اصرار دارد بگوید مصدق و فاطمی ـ بدون ذکر تأثیر آیت الله
کاشانی در وقایع مثبت آن دوران ـ مورد ظلم و بیمهری قرار گرفتند و طرفدارانشان که
مبارزه علیه ظلم وبیعدالتی شاهنشاهی سرلوحۀ عملشان بود مورد ستم و تعدی واقع
شدند. واینچنین بود که آینده روشن ایران با سرنگونی دولت دکتر مصدق همه بر باد رفت
و دوباره در تاریکی استبداد فرو رفتند.
نکته اینجاست که هرگز و در هیچ کجای داستان که اتفاقاً ساخت
و پخش آن مصادف بود با انتشار اسناد رسمی دخالت آمریکاییها در کودتای 28 مرداد،
فیلمساز کمترین اشارهای به این معنا نمیکند و اصرار دارد همۀ وقایع تلخ کودتا را
به منشأ ظاهری و استبداد داخلی نسبت دهد و از تصریح یا حتی اشاره به تأثیر و
منشأییت آمریکا در کودتا خودداری میکند.
این رویۀ برخی روشنفکران وطنی است که به هیچ وجه حاضر
نیستند ساحت شیطان بزرگ به گناه دخالت در امور داخلی ایران مکدر شود و حتی المقدور
سعی در تطهیر دامان آلوده آمریکا از این گناه بزرگ و نابخشودنی دارند. به نظر میرسد
حسن فتحی به شکل معنیداری از بازنمایی این واقعیت در سریال طرفه رفته است.
ـ اصالت شخصیت
اجتماعی شهرزاد
اصالت و محوریت شخصیت شهرزاد در سریال خصوصاً در فصل دوم با
شخصیت اجتماعی و شغلی اوست. زنانگی، مادری، همسری و فداکاری و مهرورزی را به وضوح
در شهرزاد1 مشاهده کردیم. اما در شهرزاد2 مشخص شد که این همه ناشی از جبر شهرزاد
در زندگی با قباد بوده والبته شهرزاد این جبر را به خاطر حفظ حیات فرهاد متحمل شد.
پس در حقیقت او این رنج را برای آرامش قلب عاشق خودش به جان خریده و بازگشت همه
فداکاریهایش باز هم به رضایت خودش بوده است. رضایت فردی یک مفهوم کاملاً امانیستی
است که باز هم خودنمایی میکند.
اما در فصل دوم که پس از جدایی از قباد و ازدواج با فرهاد ، شخصیت واقعی اش را به نمایش گذاشته ،به ندرت
شهرزاد را در خانه میبینیم. بیشتر سکانسهای حضور شهرزاد در بیرون منزل اتفاق میافتد
یا در محل کار یا قرارملاقاتهای خارج منزل با فرهاد یا در انجمنهای زنانه.
شهرزاد به ندرت در کسوت همسری در خانه فرهاد دیده میشود و
حتی در مواردی خیلی کمی نقش مادری را ایفا میکند. روابطش با فرهاد و ملاقاتهای
آنها بیشتر از اینکه در منزل باشد که اصالت روابط خانوادگی با محوریت خانۀ مشترک
را به نمایش گذارد، در کافهها و محل کار و صحنههایی مشاهده میشود که ارتباطی به
زندگی مشترکشان ندارد.
اصالت شخصیت اجتماعی شهرزاد تا حدی است که پوشش و آرایش او
را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. سریال شهرزاد در فصل اول، صحنهای را نشان میده
که شهرزاد برای رفتن به ملاقات فرهاد مشغول آراستن خود است.آراستگی شهرزاد در
تمامی دو فصل همچنان به نحو احسن رعایت میشود و بخشی از شخصیت اجتماعی اوست. اما
نکته جالب توجه آن است که ما هرگز شهرزاد را در منزل و در روابط صمیمانه و خصوصی
با همسرانش در وضعیت آراستگی نمیبینیم.و این یعنی شهرزاد شخصیتی است که زیباترین
جلوههای خود را به جای نمایش دادن در محیط خصوصی و برای همسر به بیرون از خانه
برده و در فضای اجتماعی به نمایش میگذارد.
این تصویر دقیقاً خلاف دستور اسلام برای حفظ کانون خانواده
و روابط همسران است. حتی در جوامع غربی هم زنان برای حضورهای روزمره در محیط
اجتماعی و انجام فعالیتهای هر روزۀ خود، آراستگیهای خاصی با خود ندارند و این
آراستگیها را به موقعیتهای خاص چون مراسم جشن محدود میکنند.
الگویی که سریال در این جنبه پی میگیرد، الگوی آراستگیهای
نامتعارف شبکههای ماهوارهای است که بیشتر برای جهتدهی مخاطبین کشورهای اسلامی و غیر غربی برای جدا کردن زنان و دختران
از فرهنگ پوشش اسلامی وسنتی خود دنبال میشود و سریال شهرزاد هم بدون هیچ اندیشه و
تحلیل در پی این سیل بنیانکن روان شده است.
جمع بندی:
به نظر می رسد سریال شهرزاد سعی داشت تا تصویر یک زن مدرن با تفکرات فمینیستی را با دخل و تصرف هایی درراستای ایرانیزه کردنش به خورد مخاطب ایرانی بدهد . چه اینکه تجربه تیپ های رسانه ای تند و تیز فمینیستی که اشاره به آن ها پیش از این گذشت ، دیگر برای مخاطب ایرانی با اعتقادات مذهبی و سنتهای ایرانی مقبولیت ندارد و به حاشیه رفته است.
شهرزاد اما در فصل اول کمی به سنتها نزدیک شد تا در میان مخاطبین ایرانی برای خود جایگاهی دست و پا کند ،اما داستان در فصل دوم به گونه ای پیش رفت که شهرزاد از خود واقعیش رونمایی کرد . او حالا دیگر از زنانگی سنتی خود به وضوح فاصله گرفته تا بیش از پیش فمینیست بودنش را به رخ بکشد و عقایدش را در همه حوزه ه ها به خورد مخاطبی بدهد که با او همراه شده و او را پذیرفته است.