فیلم نوشت فیلم نوشت

هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین
هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین

هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین

پاورچین آغازی بر طنزهای دنباله‌دار (یا به اصطلاح جریان‌ساز) دهه هشتاد بود که تاثیر آن در نقطه چین ادامه یافت و البته در شب‌های برره به اوج رسید. طنزی پراستعاره که ذهن مخاطب را در تعمیم دادن آزاد می‌گذاشت.

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
هویت چهل تکه و بحران مدنیت؛ تفسیری بر سبک زندگی در پاورچین

پاورچین آغازی بر طنزهای دنباله‌دار (یا به اصطلاح جریان‌ساز) دهه هشتاد بود که تاثیر آن در نقطه چین ادامه یافت و البته در شب‌های برره به اوج رسید. طنزی پراستعاره که ذهن مخاطب را در تعمیم دادن آزاد می‌گذاشت. (که البته همین تعمیم‌های بعضا سرخود و بدون پشتوانه بود که کار سازندگان شب‌های برره را دشوار کرد) تاثیر اصطلاحات یا لهجه‌ای که در پاورچین متولد شد نیز همچنان در ادبیات عمومی و بعضاً خصوصی یا اختصاصی مردم ایران جاری است. اصطلاحاتی در این مجموعه ساخته شد که گاهی هم به معادل فرهنگی مناسبی تبدیل شدند. تا آن‌جا که می‌دانیم امروز تقریبا همه‌جا به‌جای واژه مساله‌ساز چاپلوس، از معادل نرم‌تر پاچه‌خوار استفاده می‌شود!

صرف‌نظر از انواع مناظری که می‌توان از دریچه آن‌ها به تحلیل مجموعه پاورچین پرداخت، منظری را که شخصاً برای این متن برگزیده‌ام، تحلیل انتقادی سبک زندگی مطرح در این مجموعه است. به‌نظر می‌رسد نویسندگان بدون وارد شدن به مباحث پیچیده فلسفی، انسان‌شناختی یا جامعه‌شناختی ـ یا حتی بدون درگیر شدن با تجارب تاریخی نیم قرن اخیر ـ مباحثی قابل توجه را در فضای سریال مطرح کرده‌اند. حتی می‌توان بدبینانه نظر کرد و نتیجه گرفت که چالش اصلی مطرح در این مجموعه هنوز هم سد راهی برای ثبات و اصالت در سبک زندگی ایرانی است.


انعکاس سبک زندگی شهری معیار

فضای اصلی پاورچین، انعکاس سبک زندگی شهری ـ آن هم سبک زندگی معیار ـ است. در این مجموعه با افرادی مواجه‌ایم که اولاً: در ساختار اداری (بوروکراتیک) قرار دارند و با مقررات معطوف به درآمد ـ همچون حقوق ماهیانه و اضافه کار و حق بیمه و مرخصی ساعتی ـ یا با تخلفات اداری پردردسر ـ همچون رشوه و فرار مالیاتی ـ درگیر شده‌اند. ثانیاً: این افراد در محیط و خانه‌ای ساکنند که نوعی از رقابت برای روزآمد شدن بیش‌تر در آن موج می‌زند.

پس از یک سو کسب درآمد بیشتر مورد نظر شخصیت اصلی (فرهاد) و سایر اجزاء داستان است، که این مساله به تنهایی بسترساز روابط ناسالم اداری خواهد بود. اما از سویی دیگر خرج کردن این درآمد به مدرن‌ترین شیوه (همچون کلاس زبان و آموزش موسیقی و تفریح شبانه و ورزش روزانه) نیز برای پیشرفت فرهنگی در محیط امروز شهری ضروری است. در این سویه دوم، رقابت برای خرج کردن جای خود را به رقابت در سوی نخست، یعنی رقابت در کسب درآمد بیشتر، خواهد سپرد.


هویت پیشین و چالش‌های پسین

هرچند در نزاع میان شخصیت‌های داستان در کسب درآمد و خرج کردن پول به سبک امروزی آن، رقابتی تنگاتنگ در میان است، اما به مرور با رخ نمایی از عقبه قومی ـ فرهنگی شخصیت اصلی، کنش داستان در سمت و سوی تازه‌ای مستقر می‌شود. مساله این‌جاست که مرام قومی ساکنان بوروکرات‌های آپارتمان نشین، یک سره متفاوت از قواعد زندگی شهری است. در فرهنگ کهن شخصیت اصلی داستان (بازماندگان فرهنگ برره) بقایای زندگی کهن (همچون مردسالاری، رسومات سنگین خانوادگی و نزاعات خونین قومی، آیین‌ها و مراسمات محلی، اصطلاحات و تعابیر ویژه و تاویل خاص از اتفاقات پیرامونی که برآمده از نظرگاهی فرهنگی است) همچنان پررنگ است. این‌جاست که ساکن ساختمان باید از مبلمان راحت خود فرود بیاید و طعام سنتی را به سبکی اصیل و پرمشقت برره مصرف نماید، یا که اینک در قلب زندگی مدرن پایتخت (البته در حد اندازهای دهه هشتاد) به حساب تقویم محلی خود، آمار حوادث و وقایع را نگهدارد. از قضا شخصیت اصلی ماجرا، فردی دارای تحصیلات عالیه، آن هم در رشته معماری است. معماری هنر اقوام کهن است، هم چنان ما ایرانی‌ها درست در همان زمانی که در حسرت دستاوردهای رفاهی غرب بودیم، لااقل در معماری خود تعاریف و تمجیدهای بسیاری را از جانب همان غربیان شاهد بودیم. اما در کنار این شخصیت تحصیل کرده، یعنی فرهاد برره، شخصیت دیگری هم هست، که گویی همین دیروز از روستا به شهر آمده و در همان اداره و همان خانه‌ای ساکن است که فرهاد تحصیل‌کرده شیک‌پوش شهرنشین ساکن است. گویی این دو، دو وجه یک شخصیت‌اند، یکی رویا و کابوسی که همه‌جا باهم‌اند و از قرار برای تعبیر هر دو آنها باید زبان تعبیر خواب دانست. نکته اینجاست که این مهندس فرهاد برره، اگرچه تحصیلات عالیه دارد اما در عمل آدم بی‌سوادی است، او در جرگه تحصیلکردگان بی‌سواد است، یعنی همان طیف گسترده تحصیلکردگان جامعه که نمی‌دانند چه دانشی را برای چه نیازی تحصیل کرده‌اند، و آنچه آموخته‌اند، از چه مبانی و مسائلی برخوردار است. اینان افرادی هستند که در بهترین حالت انبان اطلاعات‌اند، اما از ارتباط دادن میان محفوظات ذهنی و تجربیات زندگی عاجزاند. از همین روست که داود تازه از برره آمده به اندازه فرهاد تحصیلکرده، در اداره خانه و خانواده موفق است و البته در اداره موفق‌تر.

خارج از محیط خانواده و آپارتمان و در عالم روابط اداری نیز نزاع سنتی ترجمان تازه‌ای می‌یابد و به مرور فرهنگ تقرب به مقام بالادست با شگردهای خاص خودش به روزرسانی می‌شود. کار به آن‌جا می‌رسد که دست‌یابی به نظم بروکراتیک به کلی ناممکن می‌گردد. از این‌رو می‌توان گفت چالش اصلی مطرح در پاورچین این‌جاست که عناصری از جهان قبیله و فرهنگ کهنه خود را به فضای مدنی زندگی امروز رسانده‌اند. این عناصر با ورود به حریم خصوصی و محیط عمومی، زندگی مدرن شهری را در درون دوپاره کرده و در بیرون ناهنجار می‌سازند. در این نگاه که برآمده از بینش نویسنده و سازندگان آن است، انسان بدون مراسم و مناسک نمی‌تواند تعریف شود. و پیمان قاسم‌خانی و مهران مدیری، انسانی مناسک‌ساز را به مخاطب عرضه می‌کنند و طرفه اینجاست که این انسان به مدد قاب دوربین و فن و فنون فیلمسازی مهران مدیری بسیار مدرن و حتی پست‌مدرن است. کات‌های سریع، رفت‌وآمد سریع دوربین، شخصیت‌های اگزوتیک و عجیب و غریب که انگار فرق زندگی عادی و سرزمین عجایب را نمی‌دانند، در کنار نگاه کردن‌های مکرر مهران مدیری به دوربین که نوعی فاصله‌گذاری برشتی را یادآوری میکند، همه و همه به خلق یک انسان مدرن رسانه‌ای می‌انجامد، انسانی آپارتمانی درست مانند گلهای آپارتمانی. انسانی شیک و مصرف‌گرا که بزرگترین چالشش پیرشدن و سرگرم‌شدن است. نشانه‌ای از فرزند و فرزندآوری با دقت حذف شده است و ما با مدرن‌ترین نوع خانواده روبرو هستیم. اما این همه ماجرا نیست. برای تبارشناسی درست این شخصیت‌ها باید از نظریات برخی متفکران که در باب همزیستی سنت و مدرنیته تامل کرده‌اند، یاری بگیریم.


جدال قدیم و جدید یا مدنیت کهن و شهرنشینی متجدد

اگر چالش اصلی مجموعه پاورچین را تلاقی ناگهانی دو فرهنگ (یکی سنت و دیگری شهرنشینی مدرن) بدانیم، می‌توان گفت همچنان هم جامعه درگیر این چالش کهنه است. کلید واژه این چالش بحث دامنه‌دار و پیچیده هویت است. نظریه‌های زیادی در تبیین و توصیف اصالت هویت ایرانی و سازوکار شکل‌گیری آن ارایه شده اما یکی از مشکلات اساسی بعضی از این نظریه‌ها گرفتاری در مشکل سطح تحلیل است که ناشی از برابر و هم‌وزن دانستن هویتهای گوناگون موجود در سطح و لایه اجتماعی با هویت ملی است. یعنی به نحوی که هویت‌های مختلف قابل جمع باهم در مقام هویت ملی نباشند و فرد مجبور شود که در این مقام یکی را برگزیند. یکی از نظریه‌های موجود که فاقد این مشکل است و ما در این مقاله به سراغ آن رفتیم نظریه هویت چهل تکه و تفکر سیار داریوش شایگان است که به سبب اقامت طولانی در فرهنگ‌های چندگانه و نیز از پی علاقمندی به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی به‌دست آمده. داریوش شایگان آمده استآاانامی آشنا در مطالعات فرهنگی است. سعی وافر ایشان در آشتی هویت ایرانی – اسلامی نام ایشان را در زمره شخصیت‌هایی مثل جلال آل‌احمد و شریعتی قرار می‌دهد. به ویژه آن‌جا که سخن از کشمکش میان سنت و مدرنیته است، اما منطق درست روش پژوهش که به آن اشاره شد تنها مزیت نظریه شایگان نیست بلکه نکته مهم در این نظریه ابهام در سازوکار کنار هم قرار گرفتن این تکه‌هاست همان مزیتی که به سازندگان مجموعه پاورچین این فرصت را داد که با اقتضائات طبقه متوسط شهری این هویت را خوانش کند. به معنایی ما در اینجا در مقام جرح و تعدیل نظریه هویت چهل تکه نیستم بلکه با همدلی در ارایه توصیفی از وضعیت موجود بویژه با لحاظ حاکمیت انگاره هویت طبقه متوسط شهری که در حال شکل‌گیری است و مجموعه پاورچین به تناسب آن را نشان می‌دهد مشارکت می‌کنیم. برهمین اساس ابتدا نگاه شایگان به تعامل میان سنت و تجدد (یا مدنیت کهن و شهرنشینی امروزی) را بیان کرده و با پیگیری بحث سبک زندگی شهری چالش مطرح در پاورچین را دوباره مرور می‌کنیم.


فرهنگ مشبک

شایگان در نخستین گام‌های اندیشه ورزی‌اش (1) به ویژه ایران را نقطۀ میانه‌ای می‌داند که اساطیرش با جهان هند همزبان است و البته با فرهنگ بین‌النّهرین و یونان باستان نیز در تعامل بوده است و اینک در مقابل تمدنی بیگانه قرار گرفته است. از نگاه شایگان، افول و به واقع خاموشی و تعطیلی تمدّن‌های آسیایی در قرن 17 و همزمان با آغاز تحوّلات فکری امثال دکارت در اروپا، باعث شده تا باروری متقابل تمدن‌ها از بین برود. او از آغاز دوره‌ای در جهان غرب سخن می‌گوید که در آن رابطۀ انسان و خدا زیر و رو شده است. ویژگی‌های این دوره (یا همان مدرنیته) از نگاه شایگان عبارتند از:

الف) سقوط از بینش نظاره‌گر به حدّ اندیشۀ تکنیکی؛

ب) تغییر معرفت از صور گوهرین به مفاهیم مکانیکی و ریاضی؛

ج) گذر از جوهرهای معنوی به غرایز و انگیزش‌های ابتدایی؛

د) تحوّل نگرش از معاداندیشی به تاریخ‌گرایی.

و البته در نقطۀ مقابل، او فرهنگ سنّتی را نه واجد تفکّر ـ به معنای حل مشکل تازه و نیازمند به‌کارگیری عقلانیت (مدرن) ـ بلکه فرهنگ تذکّر ـ به معنای ارجاع به حقیقتی از پیش معیّن و صرفاً محتاج یادآوری ـ معرفی می‌کند.

شایگان از پدیدۀ معارضه‌جویی معاصر که در آسیا موجب دگرگونی‌های فکری می‌شود، سخن گفته و در تلاش برای ارائه راهی برای غلبه بر این معارضه و ترجیحاً پیروزی در این میدان است. این معارضه‌جویی حکم یورشی را دارد که به شکلی بی‌امان و بی‌رحمانه اصول و ارزش‌های فرهنگ ما را وارونه می‌کند. در همین معارضه‌جویی است که به باور شایگان، غرب با همۀ داشته‌هایش از ارادۀ معطوف به قدرت تا تفکّر تکنیکی و تجربی به مصاف ما آمده است. در این‌جا تاریخ مقدّس تبدیل به تاریخ شناخت عینی ـ تجربی می‌شود و در یک کلام در این معارضه‌جویی، این ماییم که در معرض خطر تغییر رابطۀ جهان و طبیعت قرار داریم. در چنین جهانی، واکنش غریزی این است که دو فرهنگِ ناهمزبان، با یکدیگر به تقابل برخیزند.

نکتۀ جالب این‌جاست که شایگان در تحلیل‌های اخیر خود از همین ماجرا، آمریکا را نخستین کشور تشکیل شده در جهان مدرن می‌داند و از این‌رو آن‌را عاری از بار سنگین تمدّن‌های سنتی و طبعاً مستعد و پذیرای همه‌گونه آزادی ارزیابی می‌کند. او به نقل از ژان بودریار، که از فیلسوفان مورد علاقۀ شایگان است، آمریکا را مدرنیته اصلی و بقیه را دوبله می‌داند. در واقع یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آمریکا این است که چالش روشنگری و رمانتیسم را تجربه نکرده است و از این رو نه تنها کشمکش شرقی و غربی یا سنّتی و مدرن را در خود ندارد، بلکه از نزاع عقل و عشق هم برکنار بوده است. آمریکا به سبب این‌که مولود دنیای مدرن است، در آن چالشی میان دین شخصی و نظم عمومی وجود ندارد.

اما در مورد کشورهای آسیایی و به ویژه ایران، شایگان پیوسته به دوگانگی شرق و غرب توجه داشته و انفعال در برابر غرب و تلاش برای عقب نماندن از قافلۀ تاریخ، بدون تأمّل در پیشینۀ فکری خود، را موجب آسیب‌پذیری بیش‌تر آسیا می‌داند.

از نگاه شایگان بشر امروز، علی‌رغم این‌که مدّعی بت‌شکنی و رهایی است، اما همچنان و تحت نام انواع ایسم‌ها، گرفتار بت‌های جدید است. بت‌هایی که سقوط انسان شرقی به آن نه درمانی بر دردهای جهان سوّمی بلکه افتادن از چالۀ سنّت متروک و راکد، به چاه تباهی و نهیلیسم غربی است. اما پرسش شایگان این است که در این معارضه‌جویی فرهنگی و هویتی، تکلیف خاطرۀ ازلی ما چه می‌شود؟ و از همین روست که خود تلاش می‌کند تا جنبۀ مثبت همین بت‌هایی را که از دیدۀ امثال فرانسیس بیکن پنهان مانده است، از نو نظاره کند و ارزش بازگشت به سنّت و قبیله و اخذ و اقتباس از گذشتگان را به انسان عاصی امروز یادآور شود. او واکنشِ تمدن‌های غیرغربی به پیشرفت غرب را در دو حوزۀ واکنش افراطی و تفریطی (شیفتگی و سلفی‌گری) قرار می‌دهد و هر دو را مذموم می‌داند. به باور او وقتی فضایی برای شکفتن تفکّر شهودی و اساطیری نباشد، آزادی درونی آدمی دچار تنگنا می‌گردد. او تفکّر ایرانی ـ اسلامی را واجد عنصر خیال مجرّد، و از این‌رو منبعی برای زنده نگه‌داشتن خاطرۀ قوم ایرانی می‌داند. همان نقطۀ عزیمتی که بعدها در آثار شایگان به قارۀ گم شدۀ روح تعبیر می‌شود.

در این کارزار فرهنگی ـ هویتی، رجوع به اسطوره یا همان میتوس معروف یونانی، راهی برای بیرون رفتن از بحران هویتی خواهد بود. میت (میتوس) کلامی افسانه‌ای و سحرآمیز است. میت نه فقط به پدیده‌ها معنی می‌دهد، بلکه هستی‌بخش آن‌هاست. آن‌چه توسّط میت یا همان کلام اساطیری تحقّق می‌یابد واقعیت است و از این رو کشکمش میان نشانه و معنی (که چالشی در هنر و فلسفۀ مدرن است) از میان بر می‌خیزد و وحدت و این‌همانی برقرار می‌گردد و از این رو میان اسم و معنی قرابتی وجود دارد و از همین حیث، کلام اساطیری واجد نیرویی آفریننده است. او تذکّر و ذکر را موجب یادآوری خاطرۀ ازلی می‌داند؛ همان عهدی که خداوند با بیان الستُ بربّکم (اعراف: 172) از انسان اخذ کرده است و انسانیت انسان نه بر مبنای ایدئولوژی خاص، بلکه متّکی به ایستادن او بر فراسوی قیل و قال‌هاست تا گوشی شنوای حقیقت بیابد و شکفتن گوهر درونش را بر بال خاطرۀ ازلی مشاهده کند.

اینک شایگان تمام توان خود را به کار می‌گیرد تا هویت‌های نامتجانس را هم‌نشین سازد. او از اصطلاحی به نام مرقّع‌کاری سخن گفته که به معنای کنار هم چیدن امور، یا معادل هنر (صنعت) تکّه‌دوزی است. البته شایگان دو نوع مرقّع‌کاری را از هم تفکیک کرده است:

الف) مرقّع‌کاری بازیگوشانه، که به معنای گلچین کردن بهترین‌ها و رسیدن به رنگین کمانی از صور گوناگون هستی است.

ب) مرقّع‌کاری ایدئولوژیک، که همان سرهم‌بندی مقطعی، منفعلانه و جدلی همراه با خصومت‌ورزی و نفرت‌پراکنی است.

با این وصف، به گمان شایگان، می‌توان در جهانی در هم تنیده از هویت‌های رنگارنگ، به رنگین‌کمانی از چند هویت به ظاهر متعارض خیره شد و با ملاطی که از آزادی و تکثّرپذیری دوران مدرن به دست ما رسیده، چیدمانی چندرنگ و چهل تکه را به عنوان هویت خویشتن بازشناخت. شایگان از هویت‌های سه گانۀ قومی، مذهبی و نوین سخن می‌گوید که در درون هم متداخل شده و التقاط و اسکیزوفرنی را پدید آورده‌اند. او عوالم یا هویت‌های اوّل و دوم را قابل جمع وهم‌ریشه وهم‌مسیر دانسته و در عین حال، ورود ساحت سوم را دشوارکنندۀ ماجرا می‌داند. شایگان ویژگی جهان نوین را زدودن تخیّل دانسته و در نهایت، راه درست را در چیدن دوباره و آگاهانۀ امور یافته که همان درمان اسکیزوفرنی است. این راه هم از سنت‌گرایی خام و آرمانی فاصله دارد و هم به فکر پر کردن کاستی‌های دنیای تک ساحتی مدرن است. تلاش شایگان در زمره موج دوم نظریه‌های ‌تجددطلبی که با نگاه به انگاره‌های ‌مدرن و اقتضائات آن و امر جهانی‌شدن توجه به دین را را یک اصل می‌داند.


ایهام، رندی و دوپارگی فرهنگی

اگر بخواهیم راه حل شایگان را به تضادهای اجتماعی و دوپارگی ذهنی تزریق کنیم، البته با مشکلاتی هم مواجهیم. از منظر فلسفی می‌باید از مبانی این تقریب گفتمانی سوال کرد و مفروضات معرفتی این راه حل را وارسی نمود. اما آنچه که هست نسبت این مجموعه تلویزیونی با همان هویت چهل تکه‌ای است که شایگان آن را توصیف و به شکلی پنهان توصیه می‌کند. به زعم این وضعیت، حالتی ناگزیر است که به جهت برخوردهای قاره‌ای مدرنیته رخ خواهد داد و اینک مجموعه طنز پاورچین آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که گویی محصول همین برخورد هستند، اما به شکل پارودی و طنز. آنها از گذشته خود در برره همانگونه یاد می‌کنند که یادآور همان یادکرد انسان چهل تکه از قاره گم شده روح است. در این جا گذشته حالتی رازآمیز می‌گیرد و جدال داود و فرهاد برآمده از جدال پدر و پدربزرگ داود و اجداد و نیاکان فرهاد است.

شخصیتی که سیامک انصاری ایفا گر آن است، آدمی است که کارش جهانگردی است. او به جز سرگرمی چیز دیگری نمی‌شناسد و آنچه که رهاورد جهانگردی اوست، شیفتگی اش به بازی سنتی «زو» است. این شیفتگی به سنت تا حدی یک پارودی و طنز از شیفتگی جریان آوانگارد به هنر ابتدایی است و باز یادآور همان نگاه شایگانی به زندگی است که «گوشه‌ای از این دنیای پرتلاطم مدرن بخشی از سنت را به یادگار داشته باش» این وضعیت در سریال مرد هزارچهره نیز وجود داشت، آنجا مهران مدیری وارد حلقه شاعرانی می‌شد که شیفته سینمای هند و کلمات عادی بودند. شخصیت‌های فیلم هیچ نسبتی با ایدئولوژی ندارند، هیچ آرمانی در کار نیست و همه حرف‌های آرمانی ابزار خنده‌اند، اما همزمان همین آدم‌ها به‌شدت اسیر ایدئولوژی‌های جدید‌اند، آنها سرگردان میان پیشنهادات فریبنده سیامک اند، این اوست که از دنیای ایسم‌ها چیزی برای این شخصیت‌ها عرضه می‌کند و هربار آنها را به چیزی مبتلا می‌کند، یک ابتلای ذهنی که برآمده از همان جهان کهن خانواده برره است، آنها بدون «ایسم» نمی‌توانند زندگی کنند، و اینک رها شده از فرهنگ قبیله بزرگ‌تر آمادگی پذیرش هر پیشنهادی را دارند.

این سریال در دهه هشتاد گویی بر اساس نگاهی نقیضه سازانه به اندیشه‌های شایگان گونه ساخته شده است. بر اساس همان رویکردی که می‌خواهد مدرنیته را با فرهنگ کهن آشتی بدهد و از شاید همین روست حالتی پیشگویانه پیدا می‌کند، چراکه به‌نظریات تحول اجتماعی و فرهنگی نظر دارد. این فیلم چهره ای از جامعه ایرانی نشان می‌دهد که ده سال بعد از ساخت آن به یک حالت فراگیر بدل می‌شود. حالا همه جا دیدن تزئینات سنتی در مبلمان خانه‌های امری طبیعی است (این همان حالتی است که در مجموعه پاورچین دیده می‌شود) حالا همه آدم‌ها دنبال یادگرفتن زبان و سفر خارج اند (همان مشکلاتی و مسائلی که امروز شایع شده است) بسیاری در معرض ابتلا به بحران میانسالی اند و انبوهی از مردم در پی تفریح هرچه بیشتر. نمی‌دانم این وضعیت که در فیلم شاهد آن هستیم، ناشی از تمسخر زندگی مدرن و هویت چهل تکه است، یا گویای ستایش و ترویج آن است. اما هرچه هست همین ابهام در سازوکار ترکیب تکه‌های ‌مفروض که در مقام نظری رویکردی التقاطی دارد این ظرفیت ابهامی فیلم را فراهم می‌آورد و فرصتی را می‌سازد که بهره‌مندی از آن فرصت گویای رندی فیلمساز و فیلمنامه‌نویس است. که از قضا در ادبیات و سنت ما نیز ریشه دارد. شاید همین رندی است که آنان را متوجه زندگی روزمره کرده و سالها پیش (دهه هشتاد) که جامعه با نمو طبقه متوسط داشت شکل می‌گرفت، سریال با پرداختن به شکل و ابعاد این طبقه دقیقا نشان می‌دهد که به جایگاه" زندگی روزمره در تولید معنا و شناخت جهان اجتماعی"[1] باور دارد. «رندی» یکی از همان کلید واژه‌هایی است که در ذهن انسان چهل تکه برای رهایی از تقابل سنت و مدرنیته و رهیافتی استعلایی به این وضعیت ناگزیر، تکرار می‌شود.

 

پی‌نوشت:

1.              برای اطلاع از آراء شایگان در دوره نخست حیات فکری وی نک:الف) شایگان، داریوش، 1391، آسیا در برابر غرب، چاپ هشتم، تهران، امیر کبیر. ب) همو، 1388، بت‌های ذهنی و خاطرۀ ازلی، چاپ هفتم، تهران، امیرکبیر.

2.              دوره دوم حیات فکری شایگان نیز در این اثر منعکس شده است: شایگان، داریوش، 1380، افسون‌زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار، ترجمۀ فاطمه ولیانی، چاپ نخست، تهران، فرزان روز.

3.              جهت مطالعه بیشتر در مورد زندگی روزمره در ایران مراجعه کنید به کتاب خانم‌هاله لاجوردی: زندگی روزمره در ایران مدرن با تامل بر سینمای ایران، ثالث، 1393.

 



1ـ متفکران انتقادی همگی به نقش و باور زندگی روزمره توجه داشتند و این یکی از محورهای تقابل اندیشه‌های انتقادی با مدرنیته بود که به نظر می‌رسد فیلمساز از آن در راستای راهبرد شکل‌گیری هویت چند تکه بهره برده است.[1]








----- 0 0
در پی برداشت امید ; نگاهی به فیلم فصل نرگس
در پی برداشت امید ; نگاهی به فیلم فصل نرگس

در پی برداشت امید ; نگاهی به فیلم فصل نرگس

فصل نرگس دومین فیلم نگار آذربایجانی است. هرچند که او به عنوان یک بازیگردر سینمای ایران و با فیلم نسل سوخته مرحوم رسول ملاقلی پور معرفی شد اما همین کارنامه کم تعداد او نشان داد که در مقام کارگردانی حرفی برای گفتن دارد.
از رنج زن بودن ; نگاهی به نقش زنان در سریال‌های جلیل سامان
از رنج زن بودن ; نگاهی به نقش زنان در سریال‌های جلیل سامان

از رنج زن بودن ; نگاهی به نقش زنان در سریال‌های جلیل سامان

" نفس " آخرین ساخته تلویزیونی جلیل سامان و آخرین حلقه از سه گانه او با موضوع سازمان مجاهدین خلق بخوانید منافقین است که در اولین ساعات شب‌های ماه مبارک رمضان و مصادف با افطار به روی آنتن شبکه سه سیما می‌رود.
Powered by TayaCMS