در ماه رمضان سال جاری بر خلاف سالهای پیشین صدا و سیما در ساخت سریال کمی وقت شناسی به خرج داد و تنها ساخت دو سریال اکتفا کرد. حالا که سازمان صدا و سیما به جهت تنگنای اقتصادی در مدیریت منابع مالی خود جدی شده بود، منتظر آن بودیم که دو سریال برادر به نویسندگی ارش قادری و تهیه کنندگی جواد افشار و پادری به نویسندگی کوروش نریمانی و کارگردانی محمد حسین لطیفی از کیفیت مناسبی برخوردار باشند. یعنی همان چیزی که اقتضای مدیریت منابع مالی است که در ازای بودجه محدودش از توان نظارتی و مدیریتی خود برای هر چه بهینه کردن هزینه ها استفاده کند. این کاری بود که پیش از این هم رخ داده بود. همه سریال های دهه شصت و حتی دهه هفتاد با صرف هزینه هایی محدود ساخته شده بود. اما کسی تصور نمی کرد که قرار است یکی از این سریال ها بدل به تریبون تبلیغاتی یک شرکت واردکننده برنج شود؛ آن هم در سالی که تقریباً همه شبکههای سازمان به شکل مستمر در مورد مقوله اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید ملی برنامه سازی کرده بودند. این وضعیت را نمی توان صرفا به تنگدستی مالی و بحران اقتصادی محول کرد. این اشفتگی بیش از مسائل مالی برآمده از یک بحران فکری است. بی گمان سازمان از یک چالش فرهنگی رنج می برد که حتی تریبونش برای سفارش دهندگان اگهی هم جذابیت ندارد. در واقع می توان حدس زد که اگر سازمان می توانست اسپانسر بیشتری جلب کند، طبعاً سریالهای بیشتری نیز ساخته میشد. طرفه تر انکه طبق گفته عوامل سریال، بحث ورود اسپانسر به سریال بعد از آغاز فیلم براداری به عوامل اعلام شده بود. یعنی بعد از انکه بودجه سریال تامین شده بود سازمان توانست این کالای خود را به یک وارد کننده برنج بفروشد و چرا این کار را نکند؟ فروختن آنتن تلویزیون در ماه مبارک رمضان و در بهترین ساعت پخش و در زمانی که میتوان از این فرصت برای تعمیق و ترویج برخی ارزشهای اساسی استفاده کرد، دیگر برای مدیران تلویزیون قبحی ندارد. به این سان ما شاهد یک گسستگی و کاهش خودآگاهی در بزرگترین نهاد فرهنگی کشور هستیم. این آشفتگی نه تنها شکل ظاهری برنامه های سازمان و در این مورد مشخص سریال برادر را آشفته کرده که پیام ها و محتوای سریال را نیز پریشان و گنگ کرده است.
سریال خیلی زود دست خود را رو کرد و نشان داد که بحث برنج ایرانی تنها یک بهانه برای تصویب سریال بوده است. موضوع اصلی سریال برنج خارجی بود.
اقتصاد ملی
موضوع فیلم برادر تجارت برنج ایرانی و چالش برنجهای وارداتی بود. شخصیت اصلی فیلم یعنی حاج کاظم یک تاجر خوشنام بود که هرگز وارد عرصه تجارت برنج خارجی نشده بود. حاج کاظم ارتباط خوبی با شالیکاران شمال داشت و با توجه به خوشنامی و خوش حسابی توانسته بود محصولات برنج انها را به بهترین نحو وارد شبکه توزیع کند. در نگاه اول سریال مایل بود که از محصول با کیفیت ایرانی حمایت کند. اما این ظاهر ماجرا بود. فیلم انچنان بازار در چنبره محصول برنج خارجی نشان می داد که کالای ایرانی به یک شعله کوچک در مسیر طوفان تمی توانست در برابر ان مقاومت کند. سریال خیلی زود دست خود را رو کرد و نشان داد که بحث برنج ایرانی تنها یک بهانه برای تصویب سریال بوده است. موضوع اصلی سریال برنج خارجی بود. در یکی از قسمت های سریال وارد کنندگان برنج جلسه دارند و یکی از وارد کنندگان عمده برنج به مدیر شرکت محسن( اسپانسر مالی سریال) میگوید شما که خودتان از بزرگترین واردکنندگان برنج هستید میدانید که با این تعرفه های بالای واردات برنج، عملا نمی توان جلوی قاچاق را گرفت و بعد هم مدیر شرکت حامی مالی و سپس یکی دیگر از واردکنندگان این مسئله را تأیید میکند و از پیگیری کاهش تعرفه واردات سخن میگوید.
سریال می کوشد که مفهوم رزق حلال را در بازار پر تلاطم تهران نشان دهد. به زعم سریال چیزی که رزق حلال را خطر می اندازد دو چیز است؛ یکی استفاده از پول نزول و دیگری خرید برنج خارجی قاچاق.
ممکن است برخی توجیهات سریال برادر را منطقی بدانند و تعرفه بالای واردات محصولات کشاورزی را تنها به نفع قاچاقچی دانسته و راه مبارزه با قاچاق را چاره ای جز پایین آوردن تعرفه ها ندانند. حال انکه همه می د انیم که قاچاق این حجم گسترده برنج خارجی،ا از مبادی رسمی کشور صورت میگیرد و راه مبارزه با آن نیز مبارزه با فساد اداری است . در واقع پایین اوردن تعرفه واردات به معنای نابود کردن تولید داخلی و پاک کردن صورت مسئله است. از دیگر تلاشهای این سریال تبلیغاتی این است که تلاش میکند، برنج محسن که به اقرار خود سریال، از بزرگترین واردکنندگان برنج است را از هرگونه آلودگی و ایراد تبرئه نماید و در گام بعدی تلاش میکند تا آلودگی هایی که درخصوص برنجهای خارجی مطرح است را صرفاً به برنجهای قاچاق محدود نشان دهد و هر آنچه را که ازمبادی رسمی وارد می شود، دارای سلامت و حائز استانداردهای لازم و بهداشتی نشان دهد.
فیلمی که می خواهد قبیح بودن پول نزول را نشان بدهد در حالتی تناقض نما از نزول قبح زدایی می کند. در حالیکه مقوله نزول و اجاره دادن پول در اقتصاد امروز مقوله پیچیده ای است که نمی توان به راحتی در برابر آن حکم قطعی صادر کرد.
رزق حلال: سریال می کوشد که مفهوم رزق حلال را در بازار پر تلاطم تهران نشان دهد. به زعم سریال چیزی که رزق حلال را خطر می اندازد دو چیز است؛ یکی استفاده از پول نزول و دیگری خرید برنج خارجی قاچاق. همه در این سریال از نزول استفاده می کنند به غیر از حاج کاظم و همه هم در حال معامله برنج خارجی قاچاق هستند. حاج کاظم به عنوان سمبل درآمد حلال سرانجام از پا در می آید و پسر حاچ کاظم با بازی پوریا پورسرخ وارد بازی پول ناسالم نزول و قاچاق می شود. سوال اینجاست نتیجه استفاده نکردن از مال حرام چیست؟ ایا مال حلال نباید تاثیری در زندگی حاج کاظم و فرزندان او بگذارد؟ چرا فرزند حاج کاظم که نانی جز نان حلال پدرش را نخورده و در نظام فکری پدرش تربیت شده راهی جز راه درست را بر می گزیند. پیامی که از سریال به ما میرسد این است که مال حرام و حلال اثر وضعی یکسانی بر زندگی دارند. سریال تنها از عناوین ارزشهای فرهنگی جامعه استفاده می کند.
همچنین سریال رواج و گسترش پول نزول را در جامعه و بازار نشان می دهد. هر کسی که گذارش به بازار افتاده، می داند که این وضعیت سرتاسر بازار را فرا گرفته است. به زعم کسی که در بازار کار می کند، پول سرمایه ای است که خود مولد سرمایه ای دیگر است. یک بازاری همان قدر که به مغازه احتیاج دارد به پول هم احتیاج داد و همانگونه که اجاره مغازه اش را پرداخت می کند، حاضر است اجاره پولی را نیزکه از دیگران می گیرد، پرداخت کند. او پول را اجاره می کند و اجاره می دهد. این وضعیت در نظام بانکی ما هم هست. کارکرد نظام بانکی ما علیرغم خواست مکرر مسئولین و متولیان اصلی ساختار جمهوری اسلامی، مبتنی بر فروش و اجاره پول است. پس اگر پول نزول قبیح است باید بگوییم که در جامعه ای زندگی می کنیم که همه گرفتار این وضعیت هستیم. اتفاقاً سریال هم همین را نشان میدهد اما چرا در برابر این امر قبیح گسترده و فراگیر واکنشی نشان نمی دهد؟ چرا از کنار این موضوع بزرگ به راحتی می گذرد و به سراغ موضوعات کوچکتری مانند دعوای دو بازاری کهنه کار با بازی حسن پورشیرازی و کاظم بلوچی می رود؟ در چنین وضعیتی پرداختن موکد و مفصل به دلدادگی پوریا پوسرخ و گلاره عباسی چه جایگاهی دارد؟ علت این وضعیت آن است که خود سریال به چیزی که می گوید اعتقادی ندارد. او فقط می تواند بدی پول نزول را در دهان بازیگرانش بگذارد تا ما آن را از زبان آنها بشنویم.
ما فراموش می کنیم که نوع پوشش بازیگران چقدر می تواند در الگو سازی برای جامعه مناسب باشد. توجه بیش از حد به برخی جزئیات مانع از ان شده که در مورد پوشش بازیگران به یک رویکرد کلی برسیم.
نتیجه این کار تنها آن است که همه مردم را گرفتار نزول نشان میدهد. فیلمی که می خواهد قبیح بودن پول نزول را نشان بدهد در حالتی تناقض نما از نزول قبح زدایی می کند. در حالیکه مقوله نزول و اجاره دادن پول در اقتصاد امروز مقوله پیچیده ای است که نمی توان به راحتی در برابر آن حکم قطعی صادر کرد. آیا پرداختن به این مساله حساس نیاز به مشاوره با و کسب نظر از افراد صاحب نظر ندارد تا طرح بحث به گونه ای باشد که حق مطلب ادا شود.
سبک زندگی اسلامی
تنها شخصیت های زن فیلم که از حجاب چادر استفاده می کنند نامزد آینده حسین یاری و مادر اوست . دختر حاج کاظم، دختری است امروزی که به کار خبرنگاری مشغول است. او حجابی غیر از چادر را انتخاب کرده و این حق اوست. اما قرار است نقش یک دختر برآمده از یک خانواده مسلمان و حساس به فعل حرام و حلال را نشان بدهد. مریم به اقتضای شغلش به تعقیب ماجرای برنج آلوده علاقه دارد و در این کار به سرنخ هایی می رسد که نظام بازرسی وزارت بهداشت و تغزیرات از آن ناتوان اند. به هر حال ما این شخصیت را با این میل به کنجکاوی و کشف حقیقت می پذیریم. اقتضای زندگی روزنامه نگاری پژوهش و حضور در اجتماع است. دخترهای و زن های امروز جامعه ایران، این توان را دارند که در بیرون از خانه مشغول به کار شوند و این وضعیت گاهی اوقات منجر به پدید آمدن موقعیت هایی می شود که کمتر با فرهنگ دینی جامعه تناسب دارد. در این راه چه باید کرد؟ ایا باید دین و اصول ارزشی را کلا به کناری نهاد و تمام و کمال وضعیت های حاصل از پیچیدگی زندگی مدرن را پذیرفت. یا اینکه باید تلاش کرد که لا اقل در زمان و فرصت الگوسازی برای جامعه، به آن ارزشهای فرهنگی ارجاع داده شود. مریم برای جستجوی سرنخ های برنج آلوده همه جا می تواند حضور داشته باشد. او به انبارهای برنج سر می زند تا بتواند اطلاعات لازم را به دست بیاورد. اما سوال اینجاست ایا او نباید نگران این باشد که در چنین وضعیتی به عنوان یک دختر مسلمان باید از بودن در یک فضای در بسته با مردهایی که انها را نمی شناسد پرهیز کند. نیازی نیست که او دست از روزنامه نگاری بکشد . تنها کافی است که نگران این مساله باشد.
سریال برادر در بیان مفاهیم مورد نظر خود ناتوان است و علت اصلی ان بی توجهی به اقتضائاتی است که همین مفاهیم ایجاد می کند. فیلم هیچ شناخت و ادراکی از وضعیت برنج های آلوده و چیستی و چرایی آنها نشان نمی دهد.
این نکته از انجا اهمیت بیشتری می یاید که حاج کاظم به عنوان یک فرد معتقد و باور مند به اصول مذهب و دین معرفی می شود. او از غم گمراهی فرزند بیمار می شود و سرانجام جان خود را از دست می دهد. دختر حاج کاظم نیز در سریال همین جایگاه را دارد. او یک شخصیت مثبت است که قرار است نماینده یک مرام و منش فکری باشد. در چنین وضعیتی باید برای انتخاب پوشش این شخصیت تامل بیشتری کرد. همانطور که اشاره شد دختر حاج کاظم حق دارد میان چادر و مانتو یکی را بزگزیند. او مانتو را برگزیده است. اینجا برای مدیران فرهنگی فرصتی پیش می اید که بتوانند برای پوشش مانتو دست به الگو سازی بزنند. اما لباسی که این شخصیت در محیط اجتماع و کار به تن دارد، لباسی است که نمی تواند معرف وجه مذهبی خانواده آنها باشد.
ما فراموش می کنیم که نوع پوشش بازیگران چقدر می تواند در الگو سازی برای جامعه مناسب باشد. توجه بیش از حد به برخی جزئیات مانع از ان شده که در مورد پوشش بازیگران به یک رویکرد کلی برسیم. به عنوان مثال در میان خانم های مجری تلویزیون گاهی از مانتوهایی با دکمه های باز و با یک پوشش دیگر در زیر مانتو به اجرای برنامه می پردازند. با توجه به درک عمومی ما از سازمان صدا و سیما که می دانیم در انجا پوشش خانم ها تابع قواعد است و معمولا سازمان الحاقاتی به لباس برای قابل پخش شدن اضافه می کند ، این ذهنیت به وجود می اید که لباس اصلی همان مانتوی باز است و لباس زیر برای رفع مشکل پخش بوده است که متاسفانه شاهد گسترش این نوع لباس در میان زنان شمال شهر تهران و پس از آن مناطق جنوبی تر نیز هستیم.
سریال برادر در بیان مفاهیم مورد نظر خود ناتوان است و علت اصلی ان بی توجهی به اقتضائاتی است که همین مفاهیم ایجاد می کند. فیلم هیچ شناخت و ادراکی از وضعیت برنج های آلوده و چیستی و چرایی آنها نشان نمی دهد. ما از بازار و مناسبات آن درک تازه ای به دست نمی اوریم. در مورد مسائل ارزشی و گفتمانی نیز وضعیت به مراتب آشفته تر می شود. شخصیت ها تنها تقلیدی ناشیانه از کلیشه هایی است که بارها در صفحه تلویزیون دیده ایم.