24 مهر 1397, 18:41
متن پیش رو داستان فیلم را لو نخواهد داد.
هزارپا را شاید بتوان روزنه امیدی در میان فیلمهای ناامیدکننده ژانر کمدی اخیر ایران تلقی کرد اما این مساله به هیچ وجه دال بر خوب بودن این فیلم نیست. با نقد زومجی همراه باشید.
سینمای ایران در حال حاضر، سینمایی آشفته و ناامیدکننده است که به جد میتوان گفت از وضعیت نابسامانی برخوردار است. فیلمهایی که امروزه در سینماهای ایران شاهدشان هستیم، اغلب آثاری خام با فضاهای تکراری و به دور از رعایت کوچکترین استاندارهای سینما هستند که به هیچ وجه نیازهای مخاطبان این عرصه را برطرف نمیکنند. این مساله در ژانر کمدی بیش از هر جای دیگری خود را نشان میدهد. کمدیهای امروز سینمای ایران، تکرار مکررات فرمولهای اولیهای هستند که هیچکدام چنگی به دل نمیزنند. آثاری که در دریایی از ضعف و کاستی غوطهورند و در کمال ناباوری و تاسف از فروش بسیار بالایی برخوردار میشوند و همین مساله بقای آنها و تکرار دوبارهشان را تضمین میکند. جدیدترین نماینده کمدی سینمای ایران «هزارپا» نام گرفته است. فیلمی به کارگردانی ابوالحسن داودی و تهیه کنندگی رضا رخشان که مدت زمان زیادی از اکران آن نمیگذرد اما در همین مدت کوتاه از فروش بسیار بالایی بهره برده است. در این بررسی قصد داریم تا به این سوال پاسخ دهیم که آیا هزارپا هم همانند سایر همسبکهای خود تکراری و سطح پایین است یا خیر؟
داستان کلی هزارپا، زندگی دو دوست به نامهای رضا (با بازی رضا عطاران) و منصور با بازی جواد عزتی) را روایت میکند. دو دوستی که از راه دزدی امرار معاش میکنند. آنها یک روز کیفی را میدزدند که مدارک مهم درون کیف، جان آنها را به خطر میاندازد. از طرفی دیگر رضا به طور اتفاقی از راز زندگی یک دختر پولدار باخبر میشود و تصمیم میگیرد تا از این فرصت سوء استفاده کند. داستان فیلم در اولین قدمهایی که برمیدارد، دو داستان مجزا را موازی با هم پیش میبرد: ماجرای کیف و ماجرای رازی که رضا از آن باخبر است. اما کل داستان به این دو ماجرا ختم نمیشود و در طول مسیر فیلم، اتفاقات و جریاناتی دیگر باعث بهوجود آمدن پیشآمدهای تازهای میشود که ذره ذره به فیلم اضافه خواهند شد. داستان کلی هزارپا دقیقا همانند اتوبوسی است که در ایستگاههای مختلف، مسافرانی جدید (داستانکهایی تازه) را با خود همراه میکند. شاید در نگاه اول این مساله عاملی مثبت برای فیلم به شمار بیاید و باعث بهوجود آمدن یک سیر پیچشی مناسب در داستان شود که تا حدی میتوان به آن اتکا کرد. اما همین سیستمی که برای بستن فرمت کلی داستان و روایت آن برگزیده شده، خالی از اشکال نیست و از ضعفهایی رنج میبرد. در اواسط فیلم، مکانیزم موازی پیش رفتن داستانها به هم میخورد و باعث میشود مخاطب بخشی از داستان را پررنگ ببیند و بخش دیگر را کم کم از یاد ببرد تا اینکه در یک سوم پایانی مجددا داستان را به وضوح مقابل خود ببیند که این مساله یکپارچگی و وحدت رویه داستان فیلم را با اختلال مواجه میکند. از سویی دیگر، بسیاری از اتفاقاتی که در طول فیلم پدید میآیند، تاثیر خاصی روی داستان ندارند و صرفا برای پر کردن مدت زمان فیلم به آن اضافه شدهاند. این مساله یکی از بزرگترین مشکلات هزارپا است که وجودش تنها به داستانکها ختم نشده و در بُعدی دیگر، بسیار پررنگتر خود را نشان میدهد که در ادامه در مورد آن مفصل بحث خواهیم کرد.
داستان فیلم شاید در اوایل حرکت خود مخاطب را راضی کند و در میانه امیدوار کننده خودنمایی کند، اما در یک سوم پایانی با ضعف مواجه میشود. ضعفی که هم در بحث فرم و هم در بحث محتوای داستان خود را نشان میدهد. فیلمنامه از ضعفهای بارزی رنج میبرد، تدوین فیلم ضعیف است و در بسیاری از بخشها لنگ میزند. دوره زمانی که هزارپا در آن روایت میشود، دورهای است که برای مخاطبان سینمای کمدی ایران تازگی ندارد و پیش از این هم شاهد کمدیهایی کم و بیش با همین سبک و سیاق در همین فضا و همین دوره بودهایم. این بازه زمانی تنها مسالهای نیست که هزارپا آن را از سایر فیلمهای کمدی پیشین قرض گرفته است. شوخیهایی که در طول فیلم برای خنداندن مخاطب استفاده میشود، بخش مهمی از فضای داستانی و نحوه روایت فیلم، همگی از جمله مواردی هستند که پیادهسازیشان در فیلم با الهاماتی از سایر کمدیها انجام شده یا مستقیما از همان المانها استفاده شده است. به همین دلیل هزارپا هم چیز جدیدی از خود برای ارائه به مخاطب ندارد اما با این وجود، چندی از همین شوخیهای تکراری و آشنا هم باعث خندیدن مخاطب خواهد شد. هزارپا هم همانند خیلی عظیمی از کمدیهای این روزهایمان هر از گاهی از شوخیهای نه چندان جالب و سطح پایین استفاده میکند اما نه به آن اندازه که کل فیلم را در آن فرو ببرد و تمام فیلم به سمت لودگی حرکت کند. همین مساله باعث میشود هزارپا چندان هم فیلم بدی نباشد و شاید بتوانیم به آن لقب «متوسط» بدهیم.
بازیگران فیلم قطعا جزو عوامل مستقیم موفقیت آن هستند. رضا عطاران و جواد عزتی، دو بازیگر اصلی هزارپا، بازی زیبایی از خود نشان میدهند که با وجود اینکه به هیچ وجه بازی تازهای نیست و پیش از این هم بارها جواد عزتی و مخصوصا رضا عطاران را در همین نقشها دیدهایم، اما باز هم بازی آنها در هزارپا قابل تحسین و لذت بخش است. در قدم بعدی، به سارا بهرامی میرسیم که نقش الهام، مدیر آسایشگاه، را ایفا میکند. نقشی که چندان خوب از آب در نیامده و هر چه جلوتر میرویم بیش از پیش ضعفهایش را میبینیم تا اینکه این ضعفها در یک سوم پایانی فیلم به نهایت خود میرسند. اگر بخواهیم با کمی اغماض، نگاهی دیگر به سایر نقشهای هزارپا داشته باشیم شاید بتوان گفت که بازی مهران احمدی و شهره لرستانی هم قابل قبول است. اما یک مشکل اساسی با سایر بازیگران این فیلم وجود دارد. همانند معضلی که برای داستانکهای فیلم مطرح شد، بسیاری از شخصیتهای فیلم هم تنها برای پر کردن مدت زمان فیلم و بهوجود آوردن حواشی اضافه به فیلم پیوستهاند. مهمترین مثال برای این موضوع، وجود نقش سپند امیرسلیمانی (در نقش پسر عموی الهام) است که وجودش کوچکترین تاثیری در کل فیلم ندارد و به طبع، نبودش هم کوچکترین خللی در فیلم وارد نمیکند. در ادامه به شهین تسلیمی میرسیم که بازی کوتاهی دارد و نقشی بی تاثیر! لاله اسکندری نقش مهمی ندارد و بازی خوبی هم از خود نشان نمیدهد. امیر مهدی ژوله بازی زیبایی دارد اما نقش چندان مهمی را بر دوش نمیکشد. امید روحانی در نقش پدر الهام و بهرام ابراهیمی در نقش رییس یک باند خلافکار کاملا نمادین هستند و آنها هم مانند باقی اعضای این لیست طولانی حضور موثر و تاثیرگذاری در فیلم ندارند. نعیمه نظام دوست به خوبی از پس نقشش برآمده اما نقشی که بر عهده دارد وجههای تاریک و زشت از فیلم را نشان میدهد. وجههای که فیلم از این نقش تنها برای استفاده از شوخیهای ناصحیح و نامناسب بهره برده است.
همانطور که پیش از این گفته شد، هزارپا هم از بسیاری از موارد منفی که سایر کمدیهای این روزها دارند، رنج میکشد اما در جهاتی، فیلم تلاش کرده تا در برخی از قسمتهای خود خوب جلوه کند و کمی هم موفق میشود. اگر زیاد سخت گیرانه با فیلم برخورد نکنیم، قطعا هزارپا میتوانند در برخی از لحظههای خود خنده بر لبهایمان بیاورد و همین مساله است که باعث میشود به آن لقب متوسط را بدهیم. شاید هزارپا فیلمی باشد که برای وقت گذرندان و کمی خندیدن گزینه مناسبی به شمار بیاید اما این مساله به هیچ وجه به منزله خوب بودن این فیلم نیست. این مساله تنها باری دیگر وضعیت اسفناک سینمای کمدی این روزهای ما را در ذهن تداعی میکند. وضعیتی که به قدری ناامید کننده است که در آن هزارپا با وجود این همه نکات منفی غیرقابل چشم پوشی، روزنهای امید به شمار میآید و میتوان برای وقت گذراندن روی آن حساب کرد. کمدیهای سخیفی که این روزها اکثر فضای سینماهایمان را پر کردهاند را در هیبت یک باتلاق در نظر بگیرید؛ در این میان هزارپا شاید مصداق طنابی پوسیده باشد که میتوان برای مدت کوتاهی هم که شده به امید رهایی از باتلاق به آن اتکا کرد. غافل از اینکه دیری نمیپاید که همین طناب پوسیده هم نقش خود را در این رهایی به کل از دست میدهد.
در نهایت باید گفت که هزارپا یک کمدی متوسط است که با وضعیت حال حاضر کمدیهایمان میتوان برای مدت بسیار کوتاهی هم که شده به آن چشم دوخت، اندکی لذت برد و سپس برای همیشه آن را فراموش کرد. مدت زمان زیادی است که دیگر فیلمهای از این دست در ذهن مخاطبان جاودانه نخواهند شد و به سرعت به دست فراموشی سپرده میشوند.