فیلم نوشت فیلم نوشت

میثم شیخی
میثم شیخی

میثم شیخی

فیلمساز لاک قرمز به جای استفاده از تعدد بروز مشکلات یک خانواده میبایست با بیان یک مشکل و پروبال دادن به ان مشکل،هم ریتم مناسب ملودرام خود راحفظ کند و هم به شخصیت پردازی بیشتر وموثرترکارکترهایش بپردازد.

میثم شیخی

 لاکی به رنگ امید فیلم لاک قرمز داستان زندگی دختری شانزده ساله به اسم اکرم است که با پدرِ معتاد و عروسک ساز خود و مادر وبرادر هشت ساله و خواهر چهار ساله ی خود زندگی میکنند،که با فوت پدر درگیر مسائل و مشکلاتی میشوند. در ابتدا وشروع داستان فیلم با پدری معتاد روبه رو میشویم که درگیر مشکلات کلیشه ای با همسر خودش است و درپیِ ساخت و فروش عروسک های چوبی خودش میباشد،و این انتظار در مخاطب ایجاد میشود که با شمار بسیاری از موارد تکراری و کلیشه ای در روایت این فیلم روبه رو است اما یک غافلگیری در همان ابتدای روایت این انتظار را به پایان میبرد و در هم میشکند و خط سیر روایت را عوض میکند.یک مرگ خوب و غیرقابل پیش بینی،درلحظه ای تماشاگر را دچار میخ کوب شدن در جای خود میکند و روایت را به دوش اکرم و مادرش برای ادامه زندگی خود می اندازد.فیلم به درستی و دقیق احساس پاک و معصومانه یک دختر نوجوان و تضادش با مشکلات زندگی را به نمایش میگذارد.در سکانسی اکرم پس از مشکلات فراوانی که در فروش عروسکهای پدرش پیدا میکند و در لحظه ای پر از ناامیدی و ترس وتشویش که از فرار کردن از دست ماموران شهرداری دارد،اولین عروسکش را میفروشد و با گرفتن اولین سی هزار تومانی که بدست اورده با خوشحالی و حس بسیار التیام بخشی پس از سیر مشکلات فراوان به سمت خانه باز میگردد،در این سکانس بسیار درست مخاطب دچار حس خوشحالی و شعف هماننداکرم میشود اما با یک تفاوت بزرگ آن هم غم ازار دهنده که قلب مخاطب را چنگ میزند و فکر او را همچنان درگیر اینده ی اکرم میکند.اما ای کاش فیلمساز با کمی مکث بر روی نماها بار دراماتیک روایتش را در نظر میگرفت.به طور نمونه پس از دستگیری اکرم توسط پلیس بدون کمی مکث و تانی و فقط با گفتن دیالوگ ِ مدد کار (که هفت روزه اینجایی و حرفی نزدی.....)سعی دارد به گذر زمان در فیلم اشاره کند اما فیلمساز نباید فراموش کند که دیالوگ به تنهایی قادر به بیان طول زمانی و حتی مکانی یک روایت نیست و بایستی مکث و تمپو مناسب در اجرای تک تک نماها در نظر گرفته شود تا مخاطب به بیرون از اثر پرتاب نشود. فیلمساز لاک قرمز به جای استفاده از تعدد بروز مشکلات یک خانواده میبایست با بیان یک مشکل و پروبال دادن به ان مشکل،هم ریتم مناسب ملودرام خود راحفظ کند و هم به شخصیت پردازی بیشتر وموثرترکارکترهایش بپردازد.وقتی اکرم پس از پیدا کردن مادرش که دچار جنون و دیوانگی شده در اثر سقط بچه اش(که الحق بازی بدون نقصِ پانته آ پناهی ها در ان تک نما را به نمایش میگذارد)روبه رو میشود،و وقتی به پیش چرخ وفلک عمویش میرود که شب را انجا بگذراند،که با گفتن من رو به بالاترین نقطه ببر عمو،این سکانس ها و نماها به همین کوتاهی در نوشتن به پایان میرسند و فیلمساز باز هم با عجله و عدم مکث کافی و کارامد در اجرا باعث میشود تاثیر دراماتیک خود را از دست بدهد و باعث عدم برانگیختن حس کافی در مخاطبش میشود. در سکانس پایانی که مطمنا بهترین سکانس فیلم است،اکرم با کندن سبیل های عروسک های پدرش که به گفته ی مادرش شبیهِ بابات هستند و با زدن لاکِ قرمز و لاکی پر از امید به لب ها و دستان این عروسکها و استفاده از لباس عروسیِ مادرش برای انها و در نهایت استفاده از موی خود و جزئی از وجود خود به عروسکها انها را از عروسک های ساخته ی پدر،که برای امرار معاش خانواده اش میساخت،تبدیل به عروسکی از وجود خود و ساخته ی خود می کند تا نان اور و چرخاننده ی زندگی خود و خواهر و برادرِ کوچکش شود و در نهایت با دنبال کردن اکرم و عروسکهایش امیدی که در دل مخاطب شکل گرفته است،به ارامی در روح او می نشیند و در وجود مخاطبش حل میشود.و حتی فیلمساز جلوتر میرود و از اکرم گذر میکند(اکرمی که دیگر یک دانش اموز شانزده ساله نیست بلکه یک نان اور و یک دختر امید دهنده و پرتلاشِ جامعه اش است)و به دنبال اکرم های دیگر جامعه میرود و داستان این بچه ها و این انسان های پرامید و شرافت مند را با وجود درد و رنج بسیار ادامه میدهد.  



منبع :salamcinama.ir

----- 0 0
میلاد خدابنده
میلاد خدابنده

میلاد خدابنده

نقطه قوت فیلم لاک قرمز ایده فوق العاده خوب و اندیشه نو در موضوع فیلمنامه آن است اما در روایت شتاب زده است.
محمدرضا فهیمی
محمدرضا فهیمی

محمدرضا فهیمی

اگرچه داستان فیلم مضمون تازه و چشم‌گیری ندارد اما فیلمنامه، نقطه قوت اصلی فیلم است.
Powered by TayaCMS