1 دی 1395, 2:55
فیلم سلام بمبئی بالاخره به اکران درآمد، البته نه با بلیط ۳۰۰ هزار تومانی! که بیشتر به شوخی زشتی میمانست.
علی (محمدرضا گلزار) پزشکیست که در تهران کار میکند. یک روز دوست و همکلاسی سابقش احمد (بنیامین بهادری) در مطبش به دیدن او میآید و پس از صحبت از سالهای دور، احمد برای او، نامهای آورده است. نامهای که پس از خواندنش، علی بیمعطلی، همراه با احمد به هند پرواز میکند.
اکثر فیلم در فلاشبکی مربوط به ده سال پیش روایت میشود که علی در حین پرواز به هند، به خاطر میآورد. این یادآوری بدنه اصلی فیلم را تشکیل میدهد که ترکیبی از فیلم فارسی پیش از انقلاب اسلامی و فیلم هندی در دهه ۷۰ میلادیست. عشق ِ علی، پسر فقیر ایرانی به کاریشما (دیا میرزا) دختر پولدار هندی و مانع این عشق افسانهای، راجا (بهروز چاهل) برادر غیرتی و خودپسند کاریشما که با همدستی سوراج (گلشن گروور) خواستگار متمول و بدذات خواهرش، دست به دست هم میدهند تا این دو دلداده بهم نرسند. حالا که ده سال گذشته و همه آدم بدها به سزای اعماشان رسیدهاند، کاریشمای در حال مرگ، علی را به هند فراخوانده تا دخترشان رویا را به دست او بسپارد.
فیلمنامه پر از نقص است و مملو از کلیشههای از مد افتادهای چون خرابی ماشین و پنچرگیری، جا ماندن موبایل در ماشین، رد و بدل کردن جزوه، پسر وابسته به مادر پیرش و… . صحنهی اسلوموشنی که در آن راجا عکسهای نامزدی قدیمی و بهم خوردهی کاریشما و سوراج را بهعنوان عکس عروسی به بیرون از شیشه ماشین ِ در حال حرکت میریزد و علی دنبال عکسها میدود و خواستگاری ناگهانی و بیمقدمه علی در حالیکه یکمرتبه وارد خانه کاریشما میشود و کل اعضای خانه هم سرپا میایستند تا به حرفهای از دل برآمده علی گوش میدهند، ملودرام سالهای بسیار دور سینمای هندوستان را تداعی میکنند. خواندن آواز در خیابان هم از آن صحنههای ناب فیلم سلام بمبئیست. دیالوگهای روشنفکرنمای فیلمنامه هم بیش از پیش به فیلم لطمه زده و جای هیچ امیدواری را باقی نمیگذارد.
متاسفانه فیلم سلام بمبئی یکی از بدترین تدوینها را دارد. گسستگی صحنهها و ناهمگونیشان بیش از حد است و ممکن است با خود فکر کنید اگر فلان صحنه و یا حتی فلان سکانس حذف میشد، ممکن بود چه لطمهای به فیلم بخورد؟
شخصیتهای فیلم تیپ هستند با دو تیپ برجسته، علی و ساروج. شخصیت ساروج بسیار خندهدار و مسخره از آب درآمده و بیشتر شبیه شخصیتهای بد و پلید کارتونیست. پرسوناژ علی هم تیپ نام آشنای رضا گلزاریست که همه با آن را میشناسیم. گرچه معتقدم مشکل از آقای گلزار نیست و فیلمسازان ِ چنین فیلمهایی بیشتر به گیشه اهمیت میدهند تا ساخت یک فیلم منسجم و هنری، پس آنها بهدل مخاطبین این نوع از فیلمها راه میآیند و همان تیپ رضا گلزار که بعد از فیلم “توفیق اجباری” ساخته “محمدحسین لطیفی” کاملا رسمی شد را ارائه میدهند وگرنه محمدرضا گلزار همان بازیگریست که در فیلم “بوتیک” ِ “حمید نعمتالله” نقش ِ جهان (جهانگیر) را خیلی خوب ایفا کرد. منتظر هستیم تا ببینیم این بازیگر در فیلم جدید “بهمن فرمانآرا” بهنام “دلم میخواهد” که بالاخره مجوز اکران گرفته، چه بازیای را از خود بهنمایش گذاشته یا بهتر بگویم، کارگردان چه بازیای از او گرفتهاست.
از آنجایی که همه اجزا باید بهم بیایند، بازیها ضعیف هستند بهجز ایفای نقش خانم میرزا که نمره قبولی را دریافت میکند.
ماجرای احمد و سونیا (شایلی محمودی) یک داستان عاشقانه و کمدی فرعی در فیلم سلام بمبئیست که فقط تا میانهی فیلم مهمان است و بعد از آن احتمالا چون قافیه تنگ آمده و کاریشما تحت هیچ شرایطی نباید با خانوادهی علی تماس بگیرد و ردی از او پیدا کند، احمد بهبهانه سفر استرالیا از فیلم حذف میشود.
در تیتراژ لانگشاتهایی را از تهران شاهدیم و بعد از آن در طول فیلم لانگشاتهایی را در بمبئی میبینیم. وارد مبحث فیلمبرداری نمیشوم چون حرف زیادی برای گفتن نیست و فقط به این بسنده میکنم که لانگشاتهای تهران در برابر بمبئی بسیار دلگیر و غمگین است که شاید تفاوت حال و روز فعلی علی با ده سال پیشاش را بیان میکند.
از حق نگذریم، دیالوگی در فیلم سلام بمبئی، خندهدار بود. کاریشما که بالاخره متوجه شد مادر علی زندهست و ماجرای ناپدید شدن علی از کجا آب میخورد، به سر وقت سوراج رفت و سوراج یا در اصل نویسنده محترم فیلمنامه هم بدون در نظر گرفتن اینکه کاریشما نهتنها بچه نیست بلکه دانشجوی پزشکی هم هست، او را با دیالوگ ِ آمپولی به علی میزنم تا همه چیز را فراموش کند! تهدید میکند و جالب آنکه کاریشما هم میترسد. ایکاش نام این آمپول ِ بر گرفته از داستانهای خانم “رولینگ” ذکر میشد تا میتوانستیم هر مسئله ناخوشآیند، مثلا فیلمهای سخیف را فراموش کنیم.
در آخر پیشنهاد میکنم فیلم “سلام بمبئی” (Salaam Bombay) ساخته خانم “میرا نایر” را حتما مشاهده کنید که میان چرخ من تا چرخ گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.
منبع :hengamehnahid.com