حمید
نعمت الله فیلمسازی با سابقهای قابل ملاحظه است. در پرونده کاری او فیلمهای
اجتماعی جدی و متفاوتی مثل بوتیک (1382) وجود دارد تا فیلمهای طنز سیاه اجتماعی
مثل بیپولی (1387) و آرایش غلیظ (1392) که هر کدام در جای خود فیلمهایی قابل بحث
هستند و تا حدی در زمره آثار صاحب تفکر تلقی میشوند.
فارغ
از اینکه این فیلمها تا چه حد امیدوار و امید آفرین هستند، در ترسیم فاجعهبار و
سیاه بودن وضعیت توفیق بسیار خوبی دارند و از این حیث فیلم آخر او، رگ خواب، ادامه
منطقی فیلمهای سابق او هستند که در آن نیز میتوان برخی عناصر مشترک در سابقه
فیلمساز را ردیابی کرد، استفاده از حیوانات برای ترسیم و تمثیل برخی صفات انسانی،
لوکیشنهای بکر و موقعیتهای کمتر تکرار شده و البته مفهوم عشق.
خیانت
در عشق از آرایش غلیظ تا رگ خواب، عمق بیشتری پیدا کرده است و بر ابعاد دردناکی آن
افزوده شده است. در آرایش غلیظ اگر قهرمان فیلم، که به طبقه فرودست اجتماعی تعلق
دارد، تنها از مقام و منزلت اجتماعی و شغلی یک دختر دلداده سوء استفاده میکند در
رگ خواب این نوع از روابط به حیطه بهره کشی جسمی نیز بسط و گسترش مییابد و این
بار شخصیت اصلی فیلم، مردی متعلق به طبقه فرهیختهتر و برخوردارتر جامعه، از سادگی
دختری که دل در گرو مهر او دارد سوء استفاده کرده و با تمتع و بهرهبرداری از او،
او را به حال خود رها کرده و به سراغ رابطهای جدید میرود.
نفس
چنین تنبیه و هشداری برای ایجاد آگاهی در طیفی از مخاطبان که در معرض چنین روابطی
هستند، و بیتردید در جامعه ما نیز کم از این دست موارد نداریم، بسیار قابل قبول و
ضروری است ولی برای ایجاد چنین آگاهیای به طیفی از جامعه تاختن و این نوع رفتار را
به نوع خاصی از افراد جامعه منتسب کردن، به نوعی انتقام گرفتن از یک طبقه از جامعه
است، طبقهای که به زبان فرانسه میتواند تکلم کند، از آشپزی مدرن مطلع است و از
خودرو اسپرت استفاده میکند؛ در واقع مخاطب در حالیکه انتظار دارد نقش نو ظهور
جامعه که کمتر بر پرده سینما نقش بسته است، به جهت درک بهتر خود از شرایط، برخورد
انسانی تری با عشق زنانه داشته باشد، به ناگهان بدل به شخصیتی سوء استفاده پر بدل
میشود. گویی هر چیز مدرنی، ماهیتی پلید دارد و این با ضرورت جامعه که باید در پی
پیوند درست امر امروزی با ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه باشد، در تعارض است.
البته نفس وجود چنین روابطی در جامعه معاصر
ایران امری غیر قابل انکار است اما پرداختی این چنین از نوع چنین رابطهای چه
نتایج و ثمراتی برای رشد فرهنگی جامعه دارد؟ به نظر راقم سطور فیلم در ترسیم وضع
بحرانی فعلی موفق است اما از حیث طرح و پیشنهاد الگویی سازنده برای برون رفت از
وضعیت فعلی به سمت جامعهای سالمتر از توفیق چندانی برخوردار نیست.
از
بدبینی نهفته در پس نگاه فیلمساز به طبقهای از جامعه به اصطلاح روشنفکر ایرانی تا
ترسیم تصویری فاجعه بار از یک رابطه عاشقانه عادی و متداول، که به فروپاشی یک طرف
رابطه منتهی میشود، همه و همه ادامه نگاه منفی باف سینماگر است که از فیلم اول او
بوتیک آغاز شده است.
نعمت
الله در این چند فیلمی که ساخته است وجه مشخصه نگاهاش سوء ظن نسبت به طرفین یک رابطه
انسانی بوده است و سرنوشت ناگوارِ محتوم شخصیتهای فیلمهایاش وجه مشخصه دیگر
فیلمهای اوست. در این میان البته بی پولی یک استثناء است که در آن شخصیت اصلی
فیلم بعد از طی کردن مسیری بسیار سخت و دشوار در نهایت به گشایشی در زندگی میرسد؛
بجز این نمونه در مابقی فیلمهای نعمت الله، سقوط شخصیتهای فیلمها وجه مشترک این
شخصیتها است.
فیلم
رگ خواب هم در راستای همین مضمون اصلی سامان مییابد. شخصیت زنی که پیرو اعتماد به
یک جنس مخالف تا ورطه نابودی و گسیختگی کامل پیش میرود و مردی که با سوءاستفاده
از عواطف یک دختر ساده دل تمتع و لذت خود را میبرد و در نهایت، او نیز به کیفر
ظلمی که در حق این دختر روا میکند از هستی ساقط میشود.
چنین
مضمونی، فارغ از اینکه چقدر در بستر جامعه ما پراکندگی و شیوع دارد، با جامعهای
با مختصات جامعه ما چه میکند؟
نگاهی
به آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان میدهد که جامعه ایرانی معاصر درگیر بسیاری از
ناهنجاریها در حوزه روابط اجتماعی است. روند رو به رشد طلاق، آمار کاهنده ازدواج،
میزان رو به افزایش خشونتهای خیابانی، افزایش رواننژندیهای ناشی از اضطراب و
افسردگی و بسیاری از عوامل ناگوار دیگر همه و همه لزوم تولید و عرضه آثاری را
الزام میکند که در عوض بازنمایی صرف کاستیهایی که در نهایت جز به عوامل استرسزا
نمیافزاید به بازنمایی امید و روابط ثمر بخش بپردازد.
فیلم
رگ خواب دقیقا در همین بخش پای بسیار لنگی دارد و تمام آن دنیای شیرینی را که با
احساس و ظرافت تمام بنا کرده است یکباره فرو میریزد و از دل آن باغ سبز، یک برهوت
سوزان را فراروی دیدگان مخاطبان میگشاید. فیلم رگ خواب میتوانست یک ملودرام
عاشقانه بسیار خوب باشد و یا حتی فیلم عشقیای که یک حس عاشقانه بسیار دلچسب و
دلپذیر را در مخاطبان خود برانگیزد اما متاسفانه به دلیل بدبینی ویرانگر سینماگر روشنفکر
ما تبدیل به یک خاطره بد از یک رابطه مبتنی بر سوءاستفاده از عواطف کودکانه جنس
ضعیفتر میشود؛ عبارت اخرای همان قانون معروف جنگل که حیوان ضعیفتر باید در
نهایت خوراک حیوان قویتر شود و در این میان مفاهیم انسانیای چون تعهد، التزام
اخلاقی به تبعات یک رابطه عاطفی، رابطه عاشقانه و بسیاری از مفاهیم انسانی جای خود
را به نوعی رابطه کاملا حیوانی میدهد. متاسفانه تمام منطقی که فیلم رگ خواب بر
روی آن بنا شده است همین بخش از ماجراست؛ بازنمایی عشق و رابطه عاشقانه از سویهای
کاملا مبتنی بر غرایز حیوانی و تهی از هر گونه تعهد وجودی-انسانی که در نهایت در
این سنخ رابطه، عشق، نه تنها سازنده و تعالی بخش روح و روان نیست بلکه اعتماد به
صداقت طرف رابطه و عشق ورزیدن به او سمبلی از بلاهت میشود که در نهایت تنها به
فروپاشی روانی منتهی شده و ثمره این عشق هم در کوران رخدادها و حوادث سقط میشود.
بازنمایی
چنین معضلی به نظر نه تنها در تصحیح روند کمک خاصی نمیکند بلکه به مصداق اشاعه یک
منکر و فحشا تبعات بسیار ناگوارتری برای حوزه اعتماد عمومی خواهد داشت و فاصله
مردم را از هم بیشتر کرده و آنها را به حوزه خصوصی خود و انزوا رهنمون میشود؛ این
در حالی است که با یک مشاوره دقیق با یک روانشناس اجتماعی متخصص در حوزه روابط
عشقی میتوانست با مشاوره خود، ضمن رعایت مصادیق آسیبشناسانه این قسم از روابط،
یک الگوی رفتاری درست را در موارد مشابه تجویز میکرد و جنبه پداگوژیکی نیز به خود
میگرفت.
صرف بازنمایاندن
یک فرد تحصیلکرده خوش زبان و فریبکار که از عواطف یک دختر بیپناه و ساده برای تمتع
خود سوءاستفاده میکند نه تنها وجه آسیبشناختیای ندارد بلکه به نوعی هتک حیثیت
علم و فضیلت نیز هست چرا که شخصیت منفی فیلم دقیقا با سلاح فضیلت و دانایی دختر
ساده دل فیلم را فریفته و از اون تمتع میگیرد و او را رها میکند. چنین سیاه
نمایی از افرادی با مشخصات پیش گفته جز سلب اعتماد عمومی از چنین افرادی و حتی
بسیاری از وجوه شخصیت انسانی که در نوع خود یک توانایی محسوب میشوند، هیچ حاصل
خاصی ندارد و حال آن که بدون تکیه بر فضیلت و دانش و اعتماد بر آن راهی برای رسیدن
به جامعهای مبتنی بر رعایت احترام متقابل و تعهد انسانی رویایی بیشتر نیست. ایا
میتوان به جامعهای مبتنی بر رعایت حقوق متقابل رسید آن هم بدون وجود انسانهای
عالم و اهل فضیلت علم؟ بیگمان چنین جامعهای بدون وجود اهل فضل رویایی بیش نیست و
کاری که نعمتالله در این فیلم میکند جز
تخطئه این طیف از جامعه ایرانی نیست.
نتیجهگیری
فیلم
رگ خواب با توجه به مقدمات پیش گفته به لحاظ آسیب شناسی نوعی از روابط جاری در
جامعه توفیق خاصی ندارد و بیش از آنکه جنبهای روشنگرانه داشته باشد حالتی از
عصبانیت را در مخاطبان خود بر میانگیزد و از این حیث فاقد توان ایجاد همدلی است.
بگذریم از اینکه در عرصه ایجاد سرمایه اعتماد عمومی بین افراد انسانی بسیار ناتوان
است و به نوعی بدبینی تلخ بینا فردی در جامعه دامن میزند.