فیلم نوشت فیلم نوشت

اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا
اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا

اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا

فیلم بادیگارد آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا فیلمی است نسبتا خوش ریتم، با افت و خیز فراوان و از نظر فن و تکنیک سینمایی در حد کاملا استاندارد و البته فیلمی است چند لایه و به تعبیر دقیقتر فیلمی است لابیرنتی یا هزارتویی.

مقاله

نویسنده مهدی فرقانی
اکنون میان گذشته و آینده | چالش زمان حال در دنیای حاتمی کیا

فیلم بادیگارد آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا فیلمی است نسبتا خوش ریتم، با افت و خیز فراوان و از نظر فن و تکنیک سینمایی در حد کاملا استاندارد و البته فیلمی است چند لایه و به تعبیر دقیقتر فیلمی است لابیرنتی یا هزارتویی. فیلم با صحنه کوتاه چشم پزشکی شروع میشود و قهرمان فیلم همزمان که چشمش معاینه میشود شغلش را معرفی میکند. این معرفی همراه با معاینه قرنیه چشم، خاص بودن نگاه قهرمان به شغلش را میرساند و به ما میگوید که همانند دیگر فیلم های حاتمی کیا، بادیگارد هم فیلمی شخصیت محور است. سکانس بعد بلافاصله مخاطب را در میان بحرانی جدی قرار میدهد: دکتر صولتی که قرار است به زودی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود، به اصرار مشاورش از یک قلعه تاریخی دیداری غیر مترقبه و خارج از برنامه انجام میدهد و مشاورش اصرار دارد که دکتر برای گرفتن چند عکس تبلیغاتی لباس محلی بپوشد و حتی برای بهتر شدن عکس ها جلیقه ضد گلوله را هم از تن بدر کند. و در این میان مخالفت های محافظ اصلی دکتر یعنی قهرمان فیلم، حیدر ذبیحی، جدی گرفته نمیشود. در هنگام بازگشت تعدادی از مردم محلی که متوجه هلکوپتر دکتر شده اند، برای عرض خواسته ها یا اعتراض هاشان به دور دکتر جمع میشوند.

در طی سی سال گذشته حاتمی کیا همواره در حال پروراندن قهرمانی بوده است که مبنای فکری و اعتقادی اش ارزشهای شکل گرفته در دوران دفاع مقدس باشد

در شلوغی دیدار مردمی در بیابانی دور افتاده یک عامل انتحاری وارد میشود که قصد ترور دکتر صولتی را دارد. حیدر بواسطه تجربه و مهارتش مانع عملیات عامل انتحاری میشود ولی بمب توسط تروریستی دیگر منفجر میشود. در تمام تصاویر بجا مانده از این صحنه، حیدر در پشت دکتر صولتی قرار گرفته و به تعبیری، جان دکتر را سپر جان خود کرده. این اتفاق مبنای اصلی داستان فیلم است و خط اصلی قصه فیلم بر اساس این اتفاق شکل میگیرد. اما گویی اولویت فیلم،  قصه گویی و روایت نیست به همین دلیل خط سیر داستان براحتی از این مسیر اصلی خارج میشود و به سراغ داستانهای فرعی میرود. قصه های فرعی که هرکدام در پی آشکار کردن جنبه ای خاص از قهرمان فیلم هستند. به همین خاطر فیلم انسجام و استحکام اولیه خودش را از دست میدهد و آشفتگی و پریشانی جایش را میگیرد، بخصوص در نیمه دوم فیلم به راحتی از چهارچوب قصه خارج میشود و با شاخ و برگ های پراکنده و متعددی که به روایتش میدهد سعی در ترسیم مبنای محتوایی خاصی دارد و از همین رو فیلم به جای آنکه صرفا در بستر سینما باقی بماند تبدیل به تریبون و مانیفست سیاسی اجتماعی میشود. هرچند در انتهای فیلم شاهد چند سکانس پرتنش زیبا و چشمگیر هستیم اما دیگر مخاطب احساس اولیه خودش را نسبت فیلم از دست داده است. به نظر میرسد خود حاتمی کیا هم نسبت به این خارج شدن از چهارچوب قصه بی علاقه نیست و با انکه میداند در فضای نقد سینمای ایران متهم به شعار گویی خواهد شد اما میپذیرد که فیلمش فدای حرفش شود. و اما حرفی که حاتمی کیا میخواهد بزند چیست؟ و این سوالی است که در این نوشتار در پی آن هستیم.

 

بادیگارد فیلمی است چند لایه و به تعبیر دقیقتر فیلمی است لابیرنتی یا هزارتویی.

فیلم در پی قصه گویی و روایت نیست به همین دلیل خط سیر داستان براحتی از این مسیر اصلی خارج میشود و به سراغ داستانهای فرعی میرود. قصه های فرعی که هرکدام در پی آشکار کردن جنبه ای خاص از قهرمان فیلم هستند.

 این آشفتگی و پریشانی که گریبان فیلم را گرفته برآمده از حجم محتوایی بالایی است که در لایه های زیرین کار قرار دارد، به بیان دیگر فیلمساز برای آنکه همه ی حرفها یا به تعبیری شعارهای خود را در فیلم بگنجاند تمرکزش بر فرم و نحوه اجرا را از دست میدهد، از همین رو بعضی از صحنه های فیلم خیلی سریع و حتی عکس گونه بیان میشوند و حتی این عدم هم وزنی بین محتوا و فرم باعث میشود به اندازه کافی به بعضی از نکات ضروری و دراماتیک کار توجه کافی نشود. بطور مثال صحنه های مربوط به مریضی حیدر و اینکه بیماری اش دقیقا چیست و چه عوارضی دارد و آیا مرگ اگاهی حیدر فقط به واسطه بیماری اش است یا چیز دیگر، آنچنان که باید در فیلم پرداخت نشده است. و نشانه های دیگری مانند انتخاب اسم حیدر ذبیحی و گریم خاص اش که ما را به یاد چهره ای شناخته شده در عرصه نظامی میاندازد؛ همه در راستای ارجاع مخاطب به محتوای مورد نظر فیلم ساز هستند. از همین رو برای درک درست فیلم ناچاریم از لایه های ظاهری بگذریم و فیلم را بر اساس محتوا و مفاهیش مورد بازخوانی قرار دهیم.

 

عدم هم وزنی بین محتوا و فرم باعث میشود به اندازه کافی به بعضی از نکات ضروری و دراماتیک کار توجه کافی نشود.

 در طی سی سال گذشته حاتمی کیا همواره در حال پروراندن قهرمانی بوده است که مبنای فکری و اعتقادی اش ارزشهای شکل گرفته در دوران دفاع مقدس باشد. البته بررسی خود این ارزش ها و نسبت این ارزش ها با انقلاب اسلامی و تاریخ فرهنگ ایرانی اسلامی بحثی مفصل و جداگانه است که پرداختن به آن از حوصله این متن خارج است و در مقاله ای دیگر به آن مبحث پرداخته خواهد شد. نطفه این قهرمان در سالهای جنگ بسته شد و در دوران پس از جنگ، یعنی دقیقا دوره ای که ارزشهای دفاع مقدس در پیچ و خم مسائل بوروکراتیک و مدیریتی در حال فراموشی بود، این قهرمان متولد شد و جای خودش را کم کم در فیلمهای حاتمی کیا پیدا کرد و بعد از مدتی قهرمان اصلی فیلم های او شد. این قهرمان در تمام فیلم های حاتمی کیا بیان گر جایگاه ارزشهای شکل گرفته در دوران دفاع مقدس در همان دوره ای بود که فیلم ساخته میشد. گاه مانند فیلم «از کرخه تا راین» در هیات رزمنده ای شیمیایی در می امد که میان ماندن و رفتن گیر کرده است و گاه مانند فیلم«بوی پیراهن یوسف» در نقش آزاده ای می نشست که بعد از سالها اسارت نمیداند آیا خانواده اش پذیرایش خواهند بود یا نه و گاهی این قهرمان مانند فیلم «برج مینو» باید به زادگاهش یعنی جبهه های جنگ برمیگشت و کار نا تمام اش را تمام میکرد و حتی گاهی مانند فیلم «به نام پدر» کاری که در زمان جنگ انجام داده بود، بعد از سالها گریبانش را می گرفت و حتی مانند فیلم «آژانس شیشه ای» گاهی این قهرمان برای اثبات خود و برای نهیب زدن به مسئولان وقت، دست به اسلحه هم میبرد و در ظاهر یک گروگانگیر خود را نشان میداد، و در فیلم «چ» در هیات یک قهرمان ملی هم ظهور میکرد. دغدغه اصلی این قهرمان همیشه اعتقادش بود. اعتقادی که میراث همان دوران جنگ است. همین اعتقاد است که نمیگذارد در این فیلم محافظ تبدیل به بادیگارد شود. اما نکته مهمی که در مورد این قهرمان باید دانست این است که همواره در برابرش ضد قهرمانی هم هست، و در واقع این ضد قهرمان ها بودند که باعث بوجود امدن قهرمان های فیلم های حاتمی کیا شدند؛ و این ضد قهرمان ها هم در طی تمام این سالها در حال تغییر و یا تکامل بوده اند و در اصل حرف حاتمی کیا به عنوان یک هنرمند بیان چالش های میان این قهرمان و ضد قهرمان بوده است. حاتمی کیا در سالهای بعد از جنگ شاهد از دست رفتن ارزشهای بوجود آمده در دوران دفاع مقدس بود و در این میان عده ای  نماینده این فراموشی بودند و همین افراد مبنای شکل گیری ضد قهرمان های فیلم های حاتمی کیا شدند.


در طی سی سال گذشته حاتمی کیا همواره در حال پروراندن قهرمانی بوده است که مبنای فکری و اعتقادی اش ارزشهای شکل گرفته در دوران دفاع مقدس باشد.

نطفه این قهرمان در سالهای جنگ بسته شد و در دوران پس از جنگ متولد شد و بعد از مدتی قهرمان اصلی فیلم های حاتمی کیا شد.

اما نکته ای که  در خصوص رابطه قهرمان و ضد قهرمان در فیلم های حاتمی کیا باید در نظر داشت این است که قهرمان فیلم های حاتمی کیا کمی با تعریف معمول قهرمان متفاوت است. در مباحث مربوط به شخصیت پردازی معمولاً قهرمان کسی است که به دنبال تغییر شرایط موجود است و ضد قهرمان برای اثبات وضعیت موجود و عدم تغییر آن میکوشد، اما انچه در فیلم های حاتمی کیا میبینیم اینگونه نیست. قهرمان های حاتمی کیا به جای تغییر دادن شرایط موجود، به دنبال یادآوری گذشته هستند وخواستشان پیش رفتن نیست بلکه راه نجات را در بازگشت میدانند.

قهرمان فیلم های حاتمی کیا کمی با تعریف معمول قهرمان متفاوت است.

نگاه این قهرمان به سالهای نه چندان دور است. سالهایی که ارزشها میان مسئولین و مدیران و حتی بین مردم جایگاه واقعی خود را داشتند، سالهایی که بادیگاردها به معنای واقعی محافظ بودند و هنوز بادیگار شدن معنایی نداشت. از همین رو تمام دیوارهای خانه حیدر پوشیده از عکس های قدیمی است که یادآور آن دوران  است  و خواست واقعی حیدر این است که این ارزش ها دیگر تنها عکس های خاک گرفته روی دیوار نباشند. حیدر بادیگارد همواره در حال نهیب زدن و یادآوری این نکته است که از مسیر ارزش هایمان منحرف شدیم یا به تعبیر دقیقتر راه را گم کرده ایم.  در نقطه مقابل، ضد قهرمان های فیلم های حاتمی کیا افرادی هستند که تغییر و یا به تعبیری دیگر فراموشی را پذیرفته اند و به آینده نگاه میکنند نه به گذشته و شعارشان این است که دیروز گذشته است و امروز روز دیگریست. از همین رو وقتی با قهرمان حاتمی کیا همراه شویم، البته اگر بتوانیم با او همراه شویم، و از دید او به همه چیز بنگریم تنها چیزی که به ما نشان داده میشود آشفتگی و پریشانی است و از همین رواست که این قهرمان با اجتماع سر ناسازگاری دارد. و این ناسازگاری از سعی و تلاش حیدر برای آگاه سازی و یادآوری میاید و این یادآوری برای مردمی که به فراموشی خود عادت کرده اند کمی گران میاید.

نگاه این قهرمان به سالهای نه چندان دور است. سالهایی که بادیگاردها به معنای واقعی محافظ بودن و هنوز بادیگار شدن معنایی نداشت.

بررسی سیر روابط این قهرمان و ضد قهرمان در سینمای حاتمی کیا نشان میدهد در تمام این فیلم ها قهرمان در حال ضعیف شدن و ضد قهرمان ها در حال قدرت یافتن است. فیلم بادیگارد قصه آخرین نبرد میان این قهرمان و ضد قهرمان است و البته از پیش نتیجه مشخص است. قهرمان فیلم بادیگارد همان قهرمان همیشگی فیلم های حاتمی کیا است اما زمانه دیگر همان زمانه قبلی نیست و مهمترین ویژگی امروز این قهرمان آگاهی از مرگی است که ناگزیر است و به زودی فراخواهد رسید و از همین رو قهرمان فیلم بجای نوشتن گزارش کار، وصیت نامه اش را مینویسد و به زودی بازنشست خواهد شد؛ این بازنشستگی به آن معناست که دیگر دوره قهرمانانی مانند او به سر رسیده است و تمام تلاشش در روزهای آخر این است که یادگار و میراث بجا مانده ازهمرزمان شهیدش را که امروز در قامت یک دانشمند هسته ای نقش بسته از گزند دشمنان حفظ کند.

فیلم بادیگارد قصه آخرین نبرد میان این قهرمان و ضد قهرمان است. و البته از پیش نتیجه مشخص است.

حاتمی کیا قهرمانی را که خودش سالها پیش بر اساس ارزش های دفاع مقدس ساخته بود در فیلم بادیگارد میکشد. چرا که دیگر زمانه این قهرمان به سر امده. در انتهای فیلم این گلوله های تروریست ها نیست که حیدر را به کشتن میدهد بلکه مرگ حیدر تقدیر مقدری است که حاتمی کیا برای قهرمانش رقم زده است. قهرمان بادیگارد بیشتر از انکه قهرمانی کنش گر و پویا باشد، ناظر است. ناظر جامعه ای که در آن نشانی از ارزش های مقدس او وجود ندارد. ناظر جامعه ای که حتی از او میخواهد ارزش هایش را فراموش کند. در سکانسی از فیلم حیدر را میبینیم که به مزار همرزمان شهیدش می رود. این مزار بر بالای کوه و در محلی است که مشرف به کل شهر است و به نوعی تجلی گر ناظر بودن و شاهد بودن شهیدان است. حیدر هم به زودی مانند همرزمان قدیمش در بالای همان  کوه بر فراز شهر آرام خواهد گرفت و شاهد و ناظر جامعه ای خواهد بود که در آن دیگر اعتقاد افرادی مانند او رنگ و بویش را از دست داده است و بادیگارد ها دیگر تنها بادیگار هستند نه محافظ.

آیا حاتمی کیا هم مانند دیگر فیلمسازانی که قهرمانان خودساخته اشان را کشتن، درگیر یک آشفتگی و پریشانی مضمن میشود و یا اینکه حیدر حاتمی کیا از گور برخواهد خواست؟ و یا چنان که دیالوگ آخر فیلم میگوید، قهرمان تنها به خواب رفته و به زودی برمیخیزد.

حاتمی کیا آخرین فیلمسازی است که در عرصه سینمای ایران قهرمان هایی نزدیک به تعریف کلاسیک خلق میکرد. قهرمانی برآمده از شرایط اجتماعی و خسته و دلگیر از بی مهری دیگران، قهرمانی که میخواهد در برابر فراموشی بیاستد، نه فراموشی خودش، بلکه فراموشی اعتقاداتش. قهرمانی خسته و معترض که خاستگاهش تاریخ است و میان مشکلات شخصی اش با مشکلات اجتماعی همیشه پیوندی وجود دارد. پیش از حاتمی کیا نیز فیلم سازان دیگری هم بودند که قهرمانانی را بر اساس دوره ای خاص ساخته بودند و زمانی که آن دوران را رو به پایان می دیدند، قهرمان خود ساخته خویش را به کام مرگ کشاندند. اما پرسش این است آیا حاتمی کیا هم مانند دیگر فیلمسازانی که قهرمانان خودساخته اشان را کشتند، درگیر یک آشفتگی و پریشانی مزمن میشود و یا اینکه حیدر حاتمی کیا از گور برخواهد خواست؟ و یا چنان که دیالوگ آخر فیلم میگوید، قهرمان تنها به خواب رفته و به زودی برمیخیزد. اما به نظر میاید حاتمی کیا بیشتر از قهرمانش نگران جامعه است. جامعه ای که دیگر در آن قهرمانی متولد نخواهد شد.









----- 0 0

مقالات مشابه

از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن
از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن

از بادیگارد تا بادیگارد | سفر دایره وار از خود به خویشتن

«من ادعا می کنم واکنشی ترین فیلمساز جمهوری اسلامی نسبت به انچه که در جامعه رخ میدهد ابراهیم حاتمی کیاست»
چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور
چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور

چالش اطاعت در فیلم بادیگارد | درامدی بر مفهوم اطاعت و دستور

درباره بادیگارد یا محافظ و انجام کار از روی مزد یا از روی اعتقاد گفته ها و نوشته های مختلف از منظرهای متفاوت انجام شده اما آنچه ما در این نوشتار برآنیم تحلیل و تبیین مفهومی آن است سوالی که در صدد پاسخ به آن هستیم این است که اطاعت به چه معنا است ، چند گونه اطاعت را می توان شناسایی کرد و این انواع اطاعت جه تفاوتی با هم دارند.
بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام
بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام

بادیگارد بودن از منظر فقه | نگاهی به مفهوم جان و جانبازی در اسلام

بادیگارد اگرچه بهترین کار حاتمی کیا نیست اما باز به سیاق اثار گذشته اش مفاهیم و مضامین مهمی را در کار خود دارد.
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سکانسی قوی در شروع. تا تیتراژ تمام بشود ،همه چیز مشخص شده است؛ قصه ، قصه ادم هایی است که به سادگی در پی بالا رفتن از پلکان قدرت اند و ادم هایی که به اندازه کافی باهوش نیستند تا بدانند در چه وضعیت پیچیده و خطرناکی زندگی می کنند.
بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها
بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها

بادیگارد و حرف‌های مازاد آن | نگاهی به انعکاس فیلم بادیگارد در رسانه ها

به احتمال زیاد هیچ فیلمی در تاریخ سینمای ایران اینگونه آماج نقد نبوده است. نقدهایی که عموما متوجه مضمون فیلم هستند. یکی از دلایل ناگزیرِ این امر، میل وافر حاتمی‌کیا به گنجاندن بیان و توضیحات فرامتنی در فیلم‌هایش است.
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد
سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سفر به انتهای شب | مروری بر زمینه های سینمای نوآر در فیلم بادیگارد

سکانسی قوی در شروع. تا تیتراژ تمام بشود ،همه چیز مشخص شده است؛ قصه ، قصه ادم هایی است که به سادگی در پی بالا رفتن از پلکان قدرت اند و ادم هایی که به اندازه کافی باهوش نیستند تا بدانند در چه وضعیت پیچیده و خطرناکی زندگی می کنند.
Powered by TayaCMS