چو کاوه
برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن
گشت بازارگاه
همي بر
خروشيد و فرياد خواند
جهان را
سراسر سوي داد خواند
اتفاقات سیاسی و اجتماعی در تاریخ ایران
همواره ارتباط نزدیکی با اعتقادات اخلاقی و مذهب داشته است. بسیاری از قیام های محلی
برآمده از دیدگاه مذهبی بودند و یا بواسطه حفظ اخلاقیات شکل گرفتند. در ایران، اخلاق
گرایی و دین گرایی همپوشانی نزدیکی با وطن
پرستی و استقلال ملی دارد. بسیاری از آثار ادبی و سینمایی از «کلیدر» محمود دولت آبادی گرفته تا
«هزاردستان» علی حاتمی، بر اساس همین همپوشانی خلق شده اند. در بسیاری از این آثار
مذهب و اخلاق گرایی زمینه های شخصیت پردازی را مهیا میکنند و اتفاقات سیاسی و
اجتماعی ماجرا را پیش میاورند و در نهایت شخصیت بواسطه قدرت مذهبی و اخلاقی خویش
مشکلی اجتماعی را حل میکند. گاه دردی شخصی مشکلی جمعی میشود و گاه مشکلی جمعی
تبدیل به دردی شخصی میشود. و درام هم زمانی شکل میگیرد که شخصیت و ماجرایی در کار
باشد.از این رو همپوشانی اعتقاد و اخلاق گرایی با اتفاقات سیاسی در دل خود ظرفیت
زیادی برای خلق درام دارد.
سریال
«پهلوانان نمی میرند» اثر حسن فتحی، به نویسندگی حسن فتحی
و اعظم بروجرد، محصول سال 1374 اثری
خاطره انگیز و از معدود آثار تلویزیونی است که روایت گر داستان پهلوانان و عیاران
و جایگاه آنان در تاریخ ایران است. پخش مجدد این سریال از رسانه ملی بهانه ای شد
برای بازخوانی آن و همچنین بررسی جایگاه پهلوانان و اثر آنان بر عرصه فرهنگ و هنر ایران.
این سریال تصویری نمادین از تهران در دوره قاجار را نشان میدهد که در ان پهلوانان
جایگاه ویژه ای در نزد مردم دارند و البته جایگاه پهلوان اولی از احترام ویژه ای
برخوردار است. ماجرا از جایی شروع میشود که پهلوان اول شهر، پهلوان خلیل، توسط چند
فرد ناشناس و به طریقی ناجوانمردانه کشته میشود و گمان میرود کشته شدن پهلوان اول
شهر توسط مدعیان این مقام پهلوان اولی اتفاق افتاده است. اما بعد از کشته شدن چند
پهلوان دیگر ماجرا پیچیده تر میشود. از طرف دیگر کنسولگری روس که در پی انتقام مرگ
گریبایدوف[1]
از مردم ایران است با شناسایی قاتل، او را تحریک میکند و با دادن وعده هایی، جریان
قتل های زنجیره ای را به شکلی پیش میبرد که مسببان ماجرای گریبایدوف که تعدادی از
پهلوانان هستند نیز به قتل برسند. سریال همچنان که پیش میرود رنگ و بویی معمایی و
عاشقانه به خود میگیرد و سرانجام نصرت، پسر پهلوان خلیل که با شکست دادن رقبا خود
مقام پهلوان اولی را بدست آورده، با زیرکی قاتل را شناسایی میکند و ترتیبی میدهد
تا با وی در روز عاشورا و در مزار پهلوان خلیل روبرو شود. قاتل که خود یکی از
پهلوانان معروف شهراست وقتی عرصه را تنگ میبیند رازش را فاش میکند و از عشقی شکست
خورده سخن میگوید. عشقی که سالها پیش پهلوان خلیل او را در رسیدن به آن ناکام
گذاشته است. این خط اصلی داستان در کنار چند قصه فرعی و غالبا عاشقانه همچنین بازسازی نسبتاً موفق از
دوران قاجار و دیالوگ هایی که سرشار از مثل ها و اشعار عامیانه است، سریال
«پهلوانان نمی میرند» را اثری ماندگار در تلوزیون کرده است.
در این
سریال نیز شاهد پیوندی میان اخلاق گرایی و مذهب با وقایع ملی و اجتماعی هستیم. عیاران
و پهلوانان که خود مظهر اخلاق گرایی و امنیت هستند با توطئه بیگانکان ترور میشوند
و علت اصلی این ترورها حفظ استقلال و هویت ایران است. مرگ آنان نه تنها استقلال و
هویت ایران را به خطر میاندازد بلکه به معنای مرگ اخلاق گرایی هم هست.
با نگاهی
کلی تر به مجموعه «پهلوانان نمیمیرند» میبینیم که این مجموعه روایتگر گره خوردگی
معنای مرگ با آیین پهلوانی است. اگرچه نام مجموعه موکد این نکته است که پهلوانان
نمی میرند اما داستان آن بازگو کننده این نکته است که به واقع پهلوانان مرده اند و
گویی این سریال مرثیه است بر پایان دوران پهلوانان و عیاران. دنیایی جدیدی که در
حال شکل گیری است مجالی برای عیاران و پهلوانان نخواهد گذاشت. حسن فتحی و اعظم
بروجرد به عنوان نویسندگان مجموعه توانسته
اند با هوشمندی تصویری نمادین از اتمام دوره پهلوانی خلق کنند و بهتر همان است که
این پهلوانان و عیاران که در تاریخ ایران جایگاهی قابل احترام داشته اند در اوج
احترام و قدرت خویش از صحنه روزگار محو شوند.
از حاتمی تا فتحی
اگرچه پرداختن به تاریخ قاجار و ترسیمی نوستالژیک از آن و
نشان دادن جرقه های خودآگاهی اجتماعی مردم ایران، موضوعی بود که از همان روزهای
اول سینما مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت، اما کمتر فیلمسازی توان و حوصله پرداختن
به آن را داشت. کارهای تاریخی زیادی در سینما تلوزیون ساخته شده است اما کارهایی
که در ذهن مخاطبان مااندگار شده باشند اندک شمار می باشند. در میان چنین کارگردانانی
مرحوم علی حاتمی بی شک استادی بی بدیل بود و به حق شایسته لقب سعدی سینمای ایران.
تلاشهایی که توسط علی حاتمی انجام شد لحن
و زبان منحصر به فردی را در فضای سینما و تلوزیون ایجاد کرد که منحصر به فرهنگ ایرانی بود و هیچ نمونه دیگری
نداشت و هم او بود که این زبان خاص را به اوج رساند و الگویی شد برای دیگر
فیلمسازان. کافی است تنها نگاهی به صحنه هایی از «هزار دستان» و یا «کمال الملک» و
یا حتی اثر کمتر دیده شده «ستارخان» بیاندازیم تا شکوه و جلال این لحن آشکار شود.
به واقع میراث وی برای سینما بزرگتر از آن است که بتوان در این بحث مختصر به آن
پرداخت. سریال «پهلوانان نمیمیرند» درست زمانی ساخته شد که حاتمی در حال مبارزه با
سرطان بود اما زبانی که توسط وی پایه گذاری شده بود در سریال «پهلوانان نمیمیرند»
به کار گرفته شد. زبانی پر از تمثیل و اشارات، مونولوگ های شاعرانه شخصیت ها با
خود و حتی استفاده از تیپ های شخصیتی که قبلا حاتمی آنها را تثبیت کرده بود مانند
نقش مفتش تامینات با بازی مرحوم جهانگیر فروهر که قبلا آن را در «هزاردستان» دیده
بودیم. به واقع «پهلوانان نمیمیرند» مسیری را طی میکند که توسط مرحوم علی حاتمی
ریل گذاری شده بود.
البته آثار دیگر
حسن فتحی مانند « شب دهم» و «مدار صفر درجه» و همچنین فیلمهایی مانند «پستچی سه
بار در نمیزند» نشان میدهد که تاریخ معاصر ایران یکی از موضوعات مورد علاقه وی است.
اساسا حسن فتحی در آثارش سعی دارد بخشی از فرهنگ و اندیشه های ایرانی را در قالب
داستان هایی تاریخی بازنمایی کند و داستانهای خود را با مسائل مهم و حیاتی پیوند می زند. به عنوان مثال
در سریال «مدار صفر درجه» داستان اندیشه و حکمت اسلامی را با جنگ جهانی دوم و
تسخیر ایران و روند اشغال فلسطین پیوند میزند. در سریال «شب دهم» دوران اصلاحات
رضا خانی و مخالفت های وی با مراسمات مذهبی چاشنی اصلی داستان میشود یا در فیلم
«پست چی سه بار در نمیزند» به نقش کلاه مخملی ها و چماق به دستان در دوران مصدق
میپردازد و همین فضا در سریال «شهرزاد» هم دنبال میشود.
آثار حاتمی اما کاملا ما را در دنیای تاریخی که غالبا هم
مربوط به دوره قاجار می باشند فرو میبرد و همواره حسی نوستالژیک برای مخاطب ایجاد
میکند. حاتمی سعی داشت با زبانی تاریخی و شاعرانه مخاطب را با تاریخ خودش آشتی
بدهد اما فتحی در پی نقد تاریخ است. آثار فتحی بیش از اینکه حسی نوستالژیک به ما
بدهد، ما را به فکر فرو میبرد. اگرچه حسن فتحی همان زبان و همان نوع روایت را از
حاتمی وام میگیرد اما نگاه شاعرانه را که اساس و جوهره کار مرحوم حاتمی بود، از آن
حذف میکند، و به جای آن نگاهی پرسش گرایانه اضافه میکند.
روی دیگر پهلوانی
نکته مهم
در فیلم آن است که با انکه پهلوانان در میان مردم معتمد ترین و درستکارترین افراد
هستند اما تمام پهلوانان شهر از جانب مردم در محاق اتهام قرار دارند و هیچکدام از
پهلوانان شهر از این سوظن نیز در امان نیستند. این موضوع نکته ای ظریف در مورد
پهلوانان را در دل خود دارد و آن وجه منفی و ناشایست عیاران است. چنانکه در اثار
تاریخی هم اشاره شده است گاه عیاران از راه جوانمردی و صداقت خارج شده و به
کارهایی مشغول میشدند که نه تنها با موازین اسلامی همخوانی نداشته بلکه از منظر
اخلاقی نیز مذموم بوده است. اثر ماندگار صادق هدایت به نام «داش آکل» دوگانگی
موجود در عالم عیاری را به نحو احسن نشان میدهد. از یک سو داش آکل که مردی درستکار
و امانت دار است و عشقش را قربانی امانت داری اش میکند و از طرف دیگر کاکا رستم که
در پی قدرت نمایی و زور گویی است و برای هدفش از چیزی دریغ نمیکند حتی اصول مبارزه
جوانمردانه را هم زیر پا میگذارد. چنانکه در داستان
داش آکل صادق هدایت هم شاهد مرگ عیاری و پهلوانی راستین هستیم. در آن داستان دو
دسته عیاران در برابر هم قرار میگیرند؛ کاکا رستم عیاری است از تبار کلوها و مشتی
ها و داش آکل، عیاری است از تبار سمک ها و عیاران راستین که آنقدر به وفای به عهد
و راستی باور دارد که جان خود را بر این راه میگذارد و بدین گونه صادق هدایت با
داستان داش آکل پرونده این نوع از داستان را در ایران پایان یافته اعلام میکند و
البته به پایان دوران عیاران هم اشاره دارد.(مجله مطالعات ایرانی.سال چهارم شماره
هشتم پاییز نقش عیاری در فرهنگ و تمدن ایرانیان. دکتر سعید حسام پور 1384 ص 20)
تاریخ عیاری
درمورد
شکل گیری طبقه عیاران نظرات متعددی نقل شده است. برخی حتی ریشه های آن را تا دوران
ایران باستان ردیابی کرده و نمونه هایی افسانه وار هم برای آن ذکر کرده اند. مانند
داستان کاوه اهنگر در شاهنامه فردوسی که با قیام خود زمینه سقوط ضحاک و پادشاهی
فریدون را ایجاد کرد. پیشینه تاریخیِ عیاران را باید در ایران پیش از اسلام جستجو کرد.
مکتب عیاری همانند مکتب فتوّت یا جوانمردی ریشه در آیین های پهلوانی در ایران پیشا اسلامی دارند. ( زرین کوب، عبدالحسین. جستجو در تصوف ایران. امیرکبیر ص 26) مرجع اصلی در همه آیین های پهلوانی قهرمانان اساطیری
اند که همواره در قالب داستان ها و افسانه ها اصول خود را سینه به سینه رواج داده
و مستمسک قرار میداده اند. اما غالب محققان آن را منتسب به قرن چهارم
و پنجم دانسته و خاستگاهی دینی و عرفانی برای آن معرفی کرده اند. «اهل فتوت جماعتی
بودند از دراویش و فقرا که از حدود قرن پنجم هجری به بعد در ممالک اسلامی به
تشکیلاتی حزبی، تقریبا نظیر احزاب سیاسی حالیه شروع کرده و به سرعت عجیبی رو به
ترقی و کثرت عدد گذاشتند» (مجموعه مقالات آیین جوانمردی، مقاله فتوت و خلافت. عباس
اقبال 3 )«ظاهرا اصول جوانمردی در سده پنجم ه.ق تکوین یافته و آثار آن در
تالیفهایی که پیوندگاه فتوت و تصوف اند، دیده میشود»(هانری کربن،آیین جوانمردی، ص
5) و حتی بسیاری از مورخان آیین عیاری را برآمده از صوفی گری دانسته اند «همزمان
با شهرت و نفوذ عیاران، زمینه های مناسبی نیز برای رشد و گسترش تصوف و درون گرایی
در جامعه ایران پیدا شد و در اواسط قرن چهارم هجری عیاران و فتیان کوشیدند تا راه
و رسم و مسلک خویش را به تکیه گاهی دینی متکی سازند و فتوات را بر اصلی دینی نسبت
دهند»(واعظ کاشفی 1350 مقدمه دکتر محمد جعفر محجوب ص 20) بر اساس این دیدگاه پهلوانی و عیاری آیینی است
که کمال خویش را در عرفان و تصوف میابد و طی طریقی است از بیرون به درون و چنانکه
فرهنگ ایرانی بعد از پذیرش اسلام کمال خود را در آن بازیافت. «گذار از حماسه
پهلوانی به حماسه عرفانی از ویژگی های فرهنگ ایرانی است؛ همچنان که شهاب الدین
سهروردی پهلوانان حماسی ایران را به عرصه عرفان اسلامی برده است» (هانری کربن،آیین
جوانمردی، ص 7) متصوفین به طرز خاص خود مفهوم فتوت را کمال بخشیدند و همان طور که
معنای جهاد را غنی تر کردند فتوت را نیز رونق تازه ای بخشیدند. یک اثر مجهول المولف
عربی راجع به فتوت در این باره چنین مینویسد«متصوفین باین سبب اصطلاح فتوت را برای
تصوف بعاریت گرفتند که فتوت با تمام اعمال و افکار اهل تصوف تطبیق می کرد با
ستثنای مقصد و هدف آنها، یعنی مقصد عمل فتیان تمجید از طرف مردم می باشد اما مقصد
عمل متصوفین تمجید از طرف خدا»( کتاب آیین جوانمردی/مقاله فتوت در کشورهای اسلامی.
فرانتس تیشنر)
آیین
عیاری و فتوت خودش را محافظ ارزش های اخلاقی و دینی جامعه میداند و وزنه ای میشود
برای ثبات و تعادل جامعه. با نگاهی به کتاب هایی که در باب فتوت و عیاری در ادوار
مختلف تاریخی نوشته شده است میتوان جایگاه اثر گذار این طبقه را در خلال قرن ها
ردیابی کرد. آثاری مانند فتوتنامه سلطانی،
تحفه الاخوان فی
خصایص الفتیان، رساله
الفتیان سمرقندی، فتوتنامه شهاب
الدین سهروردی، فتوتنامه نجمالدین زرین
کوب، فتوتنامه یوسف
کرکهری، فتوتنامه چیتسازان...
این آثار اگرچه وجه عملی و اخلاقی عیاران را ترسیم میکرد اما در مرتبه ای والاتر
آشکار کننده بعدی مهم و پنهان از فلسفه و حکمت اسلامی نیز بوده اند چنانکه منتقدان
فلسفه اسلامی همواره این ایراد را وارد کرده اند که این فلسفه همواره خود را به
مباحث متافیزیک محدود کرده و چندان اثری از فلسفه های مضاف مانند فلسفه اخلاق و یا
فلسفه هنر، چنانکه در فلسفه غرب شاهد آن هستیم، در فلسفه اسلامی دیده نمیشود. اما برخی
بر این باور هستند که این فتوت نامه ها بعد عملی و اخلاقی حکمت اسلامی را ترسیم
کرده اند. «غالبا در شگفت میشوند که چرا فیلسوفان متقدم اسلامی اصولی را به عنوان
فلسفه اخلاق وضع نکرده اند. در واقع فلسفه اخلاق و آرمانهای متعالی این فلسفه را
در فتوت نامه ها میتوان یافت. نوع و شیوه زندگانی که در فتوت نامه ها ارائه میشود
با اصول دین نبوی انطباق کامل دارد»(هانری کربن. آیین جوانمردی، ص 8) از این رو
آیین عیاری و فتوت نه تنها مربوط به طبقه ای خاص در اجتماع بوده است بلکه مکملی
بوده برای حکمت و فلسفه اسلامی و مباحث نظری فلاسفه و حکما توسط این آیین به مرتبه
عمل و اخلاق وارد میشده است.
این طبقه با چنین نگاه عملگرانه ای در طول
تاریخ ایران به حیات خویش ادامه میدهد و جایگاه خود را در بستر اجتماعی روز به روز
محکتر میکند. «از دوران صفویه فتوت نامه های متعددی در دست است و این مورد نشان از
آن دارد که این نهاد حیات ماندگار خود را به شکلی عمومی و فراگیر در دوران صفویه
به دست اورده است و همچنین استفاده شاه عباس اول از ترفند های عیارانه ای چون
پوشیدن لباس مبدل برای اگاهی از وضعیت معاش مردم وی را به صورت شاهی مردمی منعکس
کرده است» (مجله تحقیقات تاریخ اجتماعی، پاییز و زمستان 91. عبدالرسول خیر اندیش ص
6) اما این طبقه در دوران قاجار به اوج تجلی خود میرسد. بخصوص در اتفاقات سیاسی و
جنگ هایی که ایرانیان در این د وران با روس ها
داشتند که غالبا به شکست ایران و انعقاد قرارداد هایی ننگین علیه ایران انجامید. «دوره قاجار، دوره اوج لوطی گری و لوطی بازی در ایران بوده است. لِمبتون در جامعه اسلامی در ایران لوطیان دوره قاجار را دنباله و اخلاف عیاران و سازمان لوطیان را پیامد سازمان عیاران می داند. او
هدف از سازمان های محلی لوطیان را حفظ اخلاقیات اجتماع در آن محل ها نوشته است»(لمبتون: 1351 ص 79) در این دوران پهلوانان و آیین آنها مرحمی میشود به نا امیدی
های مردم از دربار قاجار و اتفاقاتی مانند قتل گریبایدوف نمونه ای تجلی های
سرخوردگی مردم است. سریال «پهلوانان نمیمیرند» داستان عیاران را از همین نقطه آغاز
میکند و چنین جامعه ای را به تصویر میشکد. اما چنان که اشاره شد این سریال روایت
گر پایان دوره پهلوانی است و آنچنانکه در تاریخ شاهد هستیم با آغاز روابط ایران و
غرب و ورود مفاهیمی مانند مدرنیته و قانون اساسی و نظم عمومی، جامعه ایرانی دچار
تغییراتی بنیادین میشود که دیگر جایی برای طبقه عیاران در آن وجود ندارد. با
اصلاحات رضا خانی و شکل گیری ایران مدرن این طبقه خود را به صورتی جدی بازآفرینی
کرد. بطور کلی میتوان گفت لوطیان و داش ها و مشتی ها از گونه های تغییر یافته و
رنگ باخته گروه اجتماعی عیاران به شمار میرفتند که تاثیرات آن ها در آثار ادبی و
فیلم های سینمایی قابل رد گیری است.(مجله مطالعات ایرانی. شماره هشتم. نقش عیاری
در فرهنگ و تمدن ایرانیان. دکتر سعید حسام پور. ص 15) از
دوره رضا شاه با استقرار پلیس در همه شهرها، عملا الوات به حاشیه رانده شدند و در
حرکتی حساب شده از دور خارج شدند. هر چند به شکلی غیر رسمی در خدمت گروه های
سیاسی و قدرت های مختلف باقی ماندند و نوعی نیروی فشار حاشیه ای را ایجاد
کردند. بهترین مصداق از این لحاظ وقایع دوازده ساله فاصله سقوط رضا شاه در
شهریور 1320 و کودتای 28 مرداد 1332 است. در این دوره تضعیف قدرت
مرکزی سبب شده بود که بار دیگر الوات به میدان وارد شوند و ما از یک سو
«شعبان بی مخ» و دار دسته اراذل و واوباشش را داشتیم که کاملا در اختیار
شاه و سپس کودتا بودند و از سوی دیگر دارو دسته «طیب» را که بیشتر طرف
مخالفان شاه بودند. در دوره محمد رضا شاه به دلیل ترس هولناکی که او
از شوروی و رشد جنبش کارگری در ایران داشت، با ترویج برنامه های مختلف نه تنها
لومپنیسم را از میان نبرد، بلکه شواهد گویای آن هستند که در زمینه فرهنگی
این حرکت با ابزارهایی چون سینما و تئاتر های لاله زاری، گسترش میخانه های
ارزان قیمت شهری، سعی داشت این گروه را با خود همراه کند تا در مواقع ضرورت از آن
استفاده کند. انقلاب در
امواج نخستین خود همچون انقلاب های بزرگ دیگر این گروه ها را درون خود کشید و آنها
را در سال های نخست حذف کرد و با تغییر رویه درون صفوف انقلاب قرار داد.
اما پس از جنگ با گسترش فقر شهری، این گروه های اراذل و اوباش رشدی سرسام آور
کردند و امروز در تمام شهرهای ما حضور دارند. فقر اقتصادی از یک سو و امواج مالی
گسترده ای که در جامعه وجود دارد، این گروه ها را تقویت کرد و برخی از آنها نیز
توانستند در دار ودسته های موسوم به «سرخود» گرد بیایند (لوتی گری یا لومپنیسم. گفتگویی با ناصر فکوهی. نقل از سایت
انسان شناسی و فرهنگ)
نتیجه
با توجه به
سیر تحول و تغییرات عیاران و پهلوانان در طول تاریخ چنانکه ذکر آن گذشت میتوان گفت
سریال «پهلوانان نمیمیرند» دقیقا به دوره آغاز انحطاط این طبقه اشاره دارد و با
انکه سریال زبانی استعاری دارد اما باز سعی میکند به حقیقت و اصول حاکم بر این
طبقه و روند تغییرات جامعه ایرانی وفادار باشد. پیوند با دین و آیین اسلام در نظر
پهلونان امری حیاتی بوده چنانکه در فیلم تمسک آنان به دین و روحانیت دیده میشود و
گره گشایی داستان هم در روزعاشورا اتفاق میافتد و گویی انتهای فیلم تمثیلی از
انتقام خون امام حسین(ع) و درنهایت سرنوشت قاتل به مردم واگذار میشود تا آنها خود
انتقامشان را بگیرند. همانگونه که اشاره شد این سریال به نقطه پیوند اخلاق و مذهب
و ملیت توجه دارد و بحثی هویتی را برای جامعه ایرانی مطرح میکند. بحث پهلوانان و
عیاران که در دل خود هم اخلاق را دارد هم مذهب و هم ملیت را.
سریال به این
نکته اشاره می کند که حفظ اخلاق و نظم اجتماعی و دفاع از محرومان و مظلومان بخشی
اساسی در فرهنگ ایران است که توانسته طبقه
ای اجتماعی را بر اساس این مبانی تولید کند. در این سریال یک شهر به باور پهلوانی
معتقد هستند و نفس خلق چنین دنیایی در
جهان امروز که بر مبنای ایین سودجویی و فرد گرایی بنا شده خود امری پسندیده است.
البته در این داستان هم شر و شیطان حاضر است و این شیطان همان منش منفعت طلبانه
است که در هیات عشقی شکست خورده نظم اجتماعی را به می ریزد.
از این رو سریال «پهلوانان نمیمیرند» را باید
اثری موفق و اثر گذار دانست و میتواند الگویی مناسب برای خلق دیگر آثاری با این
مضمون باشد.
[1] گریبایدوف ادیب و سیاست مدار روس و نماینده روس
ها در معاده ترکمنچای بود. او بعد از
انعقاد عهدنامه به ایران آمد و دستور داد تعدادی از زن های گرجی که به
ایران پناهنده شده بودند و البته به عقد مردانی ایرانی هم درآمده بودند به گرجستا
برگردانده شوند. در این میان میرزا مسیح مجتعد از علمای بزرگ تهران در آن زمان،
این عمل را خلاف دین میداند و حکمی بر علیه این اتفاق صادر میکند، مردم هم که از
معاهده ترکنچای خشمگین بودند به قرارگاه افراد روس حمله کردند و همه آنها را
کشتند. این اتفاق باعث خشم تزار شد اما با میانجی گری نمایندگان و البته پرداخت
خون بهای گریبایدوف توسط فتحعلیشاه که تکه الماسی بسیار بزرگ بود ماجرا پایان
یافت.