در اولین مواجهه با برنامه خندوانه
این سوال پیش میآید که خندوانه و دورهمی از کجا آمده اند؟ ساختارهای محتوایی برنامههای صدا و سیما به
گونه ای بود که امکان تولد چنین برنامه ای وجود نداشت مگر آنکه در این ساختار
شکافی ایجاد شده باشد. خندوانه همان حسی را به مخاطب میداد که در دهه هفتاد،
سریالهای عجیب و متفاوت «همسران» و پس از آن «خانه سبز» ایجاد میکرد که این
سریال آخری همان سکوی پرشی بود که با آن رامبد جوان را به مخاطبان تلویزیون معرفی
شد. ویژگی سریالهای بیژن بیرنگ و رسام آن بود که خانه و خانواده آنها زمانمند و
مکانمند نبود. یک خانواده بنیادین بود که میتوانست در همه جای جهان وجود داشته
باشد. همین امر باعث طراوت و تازگی این دو
سریال در آن زمان شده بود. طراوتی که شاید هنوز هم در تماشای دوباره آنها به
سراغمان بیاید. برنامه خندوانه هم از همین جا آمده بود. برنامهای که میخواست برای انسان باشد؛ انسانی جدا از
زمان و مکان. به همین دلیل بود که میتوان این برنامه را هم مصداق
پدیده تهاجم فرهنگی دانست و یا نمونه ای از تعامل و تبادل فرهنگی. ولی هر چه بود
معرف سبک خاص رامبد جوان در طنز بود یعنی حال و هوایی که یادآور شور و اشتیاق
دوران نوجوانی است. برنامه ای که اگرچه به
اقتضائات و الزمات فرهنگی و سیاسی جامعه امروز ایران اعتنا دارد اما اساساً تمایلی
به درگیر شدن به این مسائل را ندارد. او میخواهد فراتر از چهارچوب زمان و مکان
بخنداند. شاید بتوان از علت توفیق برنامه خندوانه تحلیلی سیاسی نیز ارائه داد.
درست در روزهایی که سیاسیت بین الملل کشور دچار موانع بسیار از جانب مجامع بین المللی
شده بود یعنی در اوج روزهای تحریم، که نتیجه اش نوعی احساس جدا شدن از جریان روز
جهان در برخی از اقشار بود، برنامه خندوانه با رویکرد جهان وطنی خودش توانست دل
مردم را به دست بیاورد و این خود مثالی نقیضه وار از زمانمندی و مکانمندی است.
طنز یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه ، از روی غرض اجتماعی ؛ و آن صورت تکامل یافته هجو است به عبارت دیگر: طنز ، هجوی است از روی غرض اجتماعی
برنامه خندوانه نه تنها معرف سبک
طنز و نسبت رامبد با رسانه است بلکه گویای یک نوآوری در مفهوم طنز در
سابقه فرهنگی ما نیز هست. این شکل غیر بومی طنز کارکردی به برنامه خندوانه داده
است که آن نیز کمتر در رسانه سابقه داشته است. در واقع خندوانه نمونه مناسب به
کارگیری قرض گرفتن فرهنگی است که البته با مصرف گرایی فرهنگ و واردات فرهنگی
متفاوت است. رویکر جهان وطن رامبد به او ابزارهای تازه ای در تولید محتوا داده
است. اگرچه در مورد پیامها و حتی رویکرد
این برنامه به مقوله خنده میتوان به ایرادات قابل توجهی نیز پی برد که در مقاله ای
دیگر-چیستی خنده در برنامه خندوانه- به آن اشاره شده است، اما با این حال رهیافت
تازه ای نیز پیش پای رسانه نهاده است.
دو نوع سنت طنز
« طنز یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه ، از روی غرض اجتماعی ؛
و آن صورت تکامل یافته هجو است به عبارت دیگر: طنز ، هجوی است از روی غرض اجتماعی
»
طنز آوران امروز ایران ، عمران صلاحی
حمامی شدم بوق حمام دمیده و گفتم«ای خفتگان غفلت حمام باز شد
..غسل توبه نمایید که من بعد ظلم نکنیدو مظلوم نشوید» سیاحتنامه ابراهیم بیک؛ زین العابدین مراغه ای . 1321
قمری.
همانگونه که اشاره شد رامبد جنس خاصی
از طنز را نمایندگی میکند که با رویکرد سایر طنزپردازان تفاوت دارد. اگر فرض
بگیریم که برنامه دورهمی با محوریت مهران مدیری به عنوان طراح، مجری و کارگردان،
نماینده شکل خاص طنز مهران مدیری است، آن گاه قیاس دوبرنامه دورهمی و خندوانه میتواند برای درک بهتر رویکرد رامبد به ما کمک کند.
در حالیکه مدیری در برنامه دورهمی میکوشد تا با اغراق در بیان خصائص فردی مخاطبین را بخنداند ، برنامه خندوانه اساساً بر طبیعی بودن خنده تاکید دارد.
برنامه دورهمی که از اسفند 94 روی
آنتن رفت، یک برنامه کلاسیک طنز به مفهوم ایرانی آن است یعنی طنزی که سعی میکند با اغراق در رفتارها ی بعضاً متناقض خنده ای که معمولاً
طعم تلخی دارد بر لبان مخاطب بیاورد. هرچند که خلق چنین طنزی که معمولا نادر
و سخت یاب است و با روند تولید و برنامه
سازی هرشبی تناسب ندارد. از همین رو
برنامه دورهمی در این روند تولید انبوه کمتر جایی برای پنهان کردن اصول و
کارکردهای بنیادین خود مییابد و عملا از برنامه
ای برای نقد رفتار ایرانیان به جایگاهی برای تمسخر و دست انداختن بدل میشود. این روند تحقیر کردن مخاطب اگرچه با تذکرات مکرر و
انتقادات بسیار کمی تعدیل شد اما هنوز در پشت شوخیها ی مدیری جا دارد.
این ویژگی تا حد زیادی برامده از
تجربه طنز در فرهنگ ماست.طنز در ادبیات فارسی یعنی تنها رسانه موجود که در تاریخ
باقی مانده است بیشتر معطوف به نقد و هجو طیفها ی خاصی از جامعه یعنی امرا و
حکامان و یا طبقه دراویش بود. شکل نوین طنز در دروه معاصر یعنی همزمان با انقلاب
مشروطه معنا و مفهوم متفاوتی داشت. در این
زمان منوالفکران و مصلحان جامعه که علت
ناکامی و عدم پیشرفت ایران را ناکارامدی
دولت و فقدان قانون از جمله قانون مساوات عمومی میدانستند(سفرنامه ابراهیم بیک جلد سوم ص 26) در طنز خود زبان به
نقد حکام و زمامداران پرداختند. اما با این حال در همان زمان هم اشفتگی مردم و
مملکت به جهت چالشها ی پیش روی جامعه و عدم کارامدی نظام اجتماعی؛ به گونه ای بود
که طنز نویسندگان از حکام و دولتمردان فراتر میرفت و دامن توده مرد
را میگرفت. مراغه ای در کتاب خود سفرنامه ابراهیم بیک قصه ادمها یی
را میگوید که در حسرت ان اند که رعیت امپراطوری روس شوند و از همین
برخی به نام خود به سیاق نامهای روسی یک «اوف» میچسباند تا مدعی رعیتی روس شود. چرا که رعیت روس در ایران
اقتداری بییشتر دارد و بعد میگوید : «عجب است که این «اوفان» ( یعنی آنانی که به سیاق روسها
پسوند «اف» به نام خود اضافه میکنند)تسمیه اوف را نمی دانند و چنین تصور میکند که چون اسم پدرش «خلیل» است خودش «خلیل اف» باید باشد. حال
اینکه این غلط است. این اوفها که روسها لقب قرارداده اند برخی اسم حیوانات اهلی و وحشی و برخی نام مشاغل و برخی
نام میوه جات است. مثلا «الاتوروف» پسر زرگر است، «قوزنتسوف» پسر آهنگر، یا کسی که
با سگ یک شکاری کرده یا خرسی کشته میگویند « سگ اوف » بعضی
لقب مرغ اند «وربیه اوف» پسر گنجشک. «مدودف»
یعنی پسر خرس و میوه فروش میشود «ابرقوزاف» یعنی پسر
قیصی. «بابلقوف» سیب است نه ادم.»
امابه هرو
این طنز دوست داشتنی و زبیا با شکشست مشروطه و استبداد صغیر و کبیر حالتی بدبینانه
تر به خود گرفت در همان زمان یعنی میان
سالهای 1300 تا 1320 یعنی همدوره با استبداد رضا خانی وقتی از دهخدا پرسیده میشود که چرا دیگر طنزهایش مثل دوره چرند و پرند در روزنامه
سوراسرافیل نیست پاسخ میدهد« آن آزادی دوره مشروطیت صغیر را که به برکت آن صوراسرافیل نوشته میشد و آن شوروشوق مردم را به من باز دهید تا دوباره به آن سبک و
سیاق بنویسم.»
تولد طنز تلخ؛ حس ناکارآمدی اجتماع
«اما حالا از او قدردانی میکنیم
و برایش مرثیه خوانی میکنیم
تا زندهها بدانند که
ما قدردانیم
قدر اسیران خاک را خوب میدانیم
اگر زنده بود فحشش میدادیم
تو مجامع خودمان راهش نمی دادیم
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم
اینست که از مردنش اظهار تاسف میکنیم»
صادق هدایت، مسعود فرزاد ؛ «وغ وغ ساهاب» 1311 شمسی
ارام ارام تا سالهای 1320 و بعد از
آن، این تلخی افزون تر شد. رویای زیبای مشروطه شکست خورده و سیطره بیگانگان افزون
تر شده بود. ناگزیر ابعاد طنز به هجو اجتماع و اخلاق و احوال توده مردم منجر شد که نمونه بارز آن طنزهای ویرانگر و
سیاه صادق هدایت بود. «توپ مرواری» و «وغ و غ ساهاب» هیچ جای امنی را باقی نمی
گذارد. او روشنفکر، شاعر، اکتور، هنرپیشه، خارکن، شهری ، روستایی، تحصیلکرده و بی
سواد را یک جا و حتی بدون رعایت جوانب هنری و ادبی به سخره میگیرد. این رویکرد طنز که معرف نوعی نگاه سیاه به جامعه بود
تنها شکل طنز در دههها ی بعدی بود که نمونه پالایش شده آن طنزهای ایرج پزشکزاد
است. در این طنزها- به درست یا غلط- جامعه الکن، دچار فسا ساختاری و معرفتی و به
شکل بنیادی ناتوان از اصلاح نشان داده میشود
این نوع طنز البته نسبتی با برنامه
خندوانه و نگاه رامبد جوان ندارد اما تا حدی ما را در درک برنامه دورهمی- یعنی
آنتی تز برنامه خندوانه- کمک میکند. همان طنزی که وقتی ان را مطالعه میکنیم نا خواسته به یاد متلکها و مزه پرانیها ی مهران مدیری در پلاتوهای میان
برنامهها یش میرسیم. مهران مدیری
برنامه اش یا نقد کلامی گفتهها ی خودش پیش میرود.
این نقد کلامی بر یک سنت و به عبارتی ژانر پنهان در سابقه طنز کلامی از بعد از
مشروطه به این سو استوار است.
اگرچه شرایط اجتماعی در طی این مدت از
زمان هدایت تا کنون تغییرات عمده ای کرده است اما این روند و ریه در نقد به یک سنت ناخودآگاه بدل شده است که دورهمی نیز از آن مایه میگیرد. نقدی که مهران مدیری به مناسبت موضوع برنامه خود به
ارکان مختلف رفتار عموم جامعه از مدیر تا کارمند و کاگر و محصل ارائه میدهد یادآور نقدهای دوران بعد از شکست مشروطه است و با این حال این نقد به همان اندازه ناکارآمد
است چرا که معطوف به یک رفتار خاص است و در طی این مدت آشکار شده که تحقیر کردن
راهی برای درمان کردن نیست. این سنت طنز یا به عبارتی این هجو هدفند مبتنی بر غرض
اجتماعی برای تغییر نیازمند یک وام فرهنگی بود. از همین رو قرعه این تغییر به نام
رامبد جوان میخورد که با یک رویکرد
جهان وطن پا به میدان میگذارد. اما رامبد جوان
در برنامه خندوانه اساسا این نگاه به طنز را کنار میگذارد. اگرچه این
رویکرد گاهی منجر به شوخیها ی لوس و بی مزه میشود اما باز در دل خود دستاوردهای فرهنگی قابل تاملی دارد. نقد او در یک لایه عمیق تر ناظر به یک اصلاح
رویکردی و فرهنگی است. برنامه خندوانه بدون انکه این نکته را بر زبان آورد معتقد
است که رویکرد شخصیتی مردم نیاز به یک اصلاح دارد و آن این است که ما زیادی عبوس و
بیش از حد جدی هستیم و با چنین خلقیاتی نخواهیم توانست از توان و استعداد خود در
چالشها ی زندگی روزمره استفاده کنیم. اگرچه رامبد جوان همیشه متهم به نوعی سیاست
گریزی و یا سازش با سیاست بوده است اما اگر از این منظر به او و برنامه اش توجه
کنیم با برنامه ای کاملا سیاسی به معنای عمیق آن روبرو هستیم. برنامه ای که میتواند- یا از انجاییکه سری سوم این برنامه نیز به انتها رسیده
است، به عبارتی میتوانست- ما را با ابزار
تازه ای یعنی کمی شوخ طبعی و خنده رویی به میدان اجتماع روانه کند.
از طرفی برنامه دورهمی مبتنی بر یک
فضای تئاتری نمایشی است. مخاطب مدیری بیشتر تماشاچیان داخل سالن اند. مخاطبانی که
در تاریکی سالن و پایین تر از جایگاه مجری قرار دارند. اما در برنامه خندوانه
مخاطب بیشتر دوربین تلویزیون است. این برنامه از فضای استودیویی خود بهره بهتری میبرد و مخاطب از لحاظ
جایگیری و میزانسن بر مجری مسلط و با یک
نوردهی مناسب به عنوان قطب اصلی برنامه دیده میشد. خندوانه بر خلاف
برنامه دورهمی میکوشد تا در ایجاد شادی
از فضا و جو حاکم بر سالن استفاده کند. شاید با کمی تسامح بتوان از عبارت «طنز
فضایی» در توصیف نوع طنز خندوانه استفاده کرد. عبارتی که اشاره به نوع علائق رامبد
جوان نیز دارد.
در حالیکه مدیری در برنامه دورهمی میکوشد تا با اغراق در بیان خصائص فردی مخاطبین را بخنداند ،
برنامه خندوانه اساساً بر طبیعی بودن خنده تاکید دارد. یکی از دستآوردهای خندوانه
برنامه خنداننده برتر بود. در این برنامه آدمها با دست
کاری خاطرات زندگی شان مردم را میخنداندند.
خندوانه بر این فرض استوار بود که برای خنداندن نیازی به «خیلی عجیب بودن» یا
«خیلی خنده دار بودن» نیست . اگر دورهمی «به خندیدن به هم دیگر معتقد» بود و عادت
داشت تا با دست انداختن مخاطب را بخنداند، «خندوانه به با هم خندیدن باور داشت» و
معتقد بود خنده یک رفتار نیست بلکه یک حالت است. این برنامه به جای دست انداختن
مهمانهایش به آنها انرژی میداد. رامبد تنها کسی است
که میتواند ما را متقاعد کند که به یک آدم نرمال هم میتوان خندید بدون انکه
نیازی به چیز دیگری باشد. در حال مدیری توانایی بالایی دارد که در هر آدم طبیعی و بهنجار را
ابتدا به یک آدم نابهنجار و غیر طبیعی
تبدیل کند و سپس امکان خندیدن را فراهم کند. دورهمی در پی ایجاد یک تلخند بر لبان
مخاطب بود و خندوانه به راستی در پی ایجاد یک لبخند.
برنامه دورهمی برآمده از همان سنت طنز
و هجو متبنی بر یک نگاه منفی گرایانه به جامعه بود. این برنامه ایرادها را میدید و آنها را به معرض
مخاطب میگذاشت. اما خندوانه مثبت انگار بود- و به همین خاطر هم گاهی در
معرض لوس شدن قرار میگرفت- در حالیکه خطری که
برنامه دورهمی را تهدید میکرد رفتن تا مرز بی ادبی
بود. دورهمی تا حدی یادآور نوعی از شوخیها ی مرسوم در میان برخی از ماست که عادت
کرده ایم در فضای دوستانه یا حتی خانوادگی یک نفر را دست بیندازیم و از همین جهت
که تداعی گر این شوخی است میتواند موید و مبلغ آن
نیز باشد.
اما برنامه خنداونه علیرغم ضعفها و معایب اندک و بسیارش و گذشته از برخی نگرانیها
در مورد محتوای ضمنی برنامه از حیث
رویکردش به طنز از انجا که خواهان ایجاد نشاط و امید است و به مخاطب و مهمانان خود
روحیه ای مضاعف میدهد میتواند حاوی آثار مثبت در فرهنگ ما باشد. این رویکرد در طنز که
به زعم بنده برآمده از نگاه متفاوت و جهان وطن رامبد جوان است میتواند برخی زخمها ی کهنه و بازمانده از تاریخ را که در آن
نوعی تحقیر از جانب اجنبی و خودی لانه
کرده بود را التیام بخشد.
در انتهای این بحث اشاره ای به صحبتها
ی رهبر انقلاب در دیدار با عوامل برنامه صبح جمعه میتواند روشنگر جایگاه طنز و
اهمیت خنده در یک نگاه کلان و وسیع تر باشد:
« چهرهی اسلام، تفریح و ادخال سرور -
دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار
حساسی دارد. بنابر این، شما همینطور که یک کار تفریحی را انجام میدهید، یک نمایش
اجرا میکنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان میکنید، یک شعر اجرا میکنید و میخوانید
یا یک مسابقه اجرا میکنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام میدهید.
شما انسانهای برگزیدهای هستید. آنجا
ننشستهاید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده،
آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همانطور که گفتیم، جامعه مثل کارخانهی عظیمی
که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت میدهد؛ سایش دارد، استهلاک
دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایشها را از بین میبرد و کار،
تندتر، روانتر و بهتر انجام میگیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی
جامعه کمک کند. شما باید با برنامههای تفریحیتان، امید ببخشید.»