17 اسفند 1396, 23:45
فیلم «مصادره» اولین فیلم «مهران احمدی» و اولین فیلمنامه بلند «علی فرقانی» از معدود فیلم های طنز جشنواره سی و ششم است. اینکه چه دلیلی وجود دارد که طنز در سینمای هنری و جشنواره ای ایران نقش کمرنگی پیدا کند نیاز به مطالعه و بررسی جامعی دارد. شیوهی سینمایی که در فضای سینمایی غیرجشنواره ای ما همواره پرفروش بوده است. اما مصادره چه نوع طنزی است و این نوع طنز چه جایگاهی در سینمای ما دارد؟
در سال های اخیر تمایل و نیاز به تامل مجدد بر تاریخ معاصر از طرف گروه های مختلف احساس می شود. حضور نسل جدید در داخل و خارج از ایران باعث ایجاد سوالاتی شده که باید پاسخ آنها داده شود. شاید همین تمایل و نیاز است که باعث می شود در نهایت وزرای خارجه ایران و آمریکا سر یک میز مذاکره کنند و به فکر یک توافق جامع باشند. فیلم مصادره چنین رویکردی نسبت به تاریخ دارد و سعی می کند با نگاه جدید به مسائلی تکراری، به اقتضائات و سوالات زمانه پاسخ دهد. مسائلی که هر کدام جزئی از یک کل هستند و در نهایت برسازنده کلیتی به نام تاریخ می شوند. فیلم با زکریا( هومن سیدی) آغاز می شود که برای باز پس گیری زمین های پدرش به ایران برگشته است. در ادامه می فهمیم که بین او و کسانی که اموال پدرش را مصادره کرده اند سوء تفاهمات زیادی در جریان است. تفاوت هایی که باعث شده دو طرف، سالها در کنار دشمنی هایی که با هم دارند، اتهاماتی به هم وارد کنند و برداشت هایی غیرواقعی از یکدیگر داشته باشند که همین سوءبرداشت ها باعث طولانی شدن این دشمنی شده است به طوری که به مانند مشاجرات قبیله ای به نسل های بعدی نیز سرایت کرده است. مشاجرهای که در طی آن بازجو(هادی کاظمی) بنا به شناختی که از حوادث پیدا کرده و واقعیت هایی که در سالهای پس از انقلاب دیده، نسبت به جریان مولد خود نگاه ملایمی پیدا کرده و جوان بنا به شنیده های اغراق آمیز و عدم شناختی که از سرزمین پدری دارد به نسبت پدر، موضع خصمانه تری گرفته است. داستان «مصادره» در حال بازخوانی همین سوء تفاهمات است و مفاهیمی که در این فیلم مورد بازخوانی قرار می گیرند تنها از طریق شیوه روایت طنز می توانند شکل دیگری از خود را نمایش دهند. مسائلی همچون چرایی و چگونگی انقلاب، رفتارها و دلایل اختلافات نیروهای انقلابی در سالهای آغازین و پسا آغازین، ساواک، آمریکا و لوس آنجلس به عنوان شهری که مامن ضد انقلاب ها، فراری ها و سلطنت طلب هاست و به همین دلیل همواره پس از انقلاب به مانند یک ویرانشهر فرهنگی مطرح شده است. این مسائل سالهای سال به عنوان یک تابوی سیاسی تغییری نکرده و با یک شکل تکراری ارائه شده اند. برای مثال، نگاه و رویکرد جدید به موضوع دفاع مقدس و تابو شکنی فرهنگی با آن، با فیلم های طنزی همچون «لیلی با من است» که آغاز شد و باعث تغییر در انگاره های ثابت در باب مفهوم دفاع مقدس شد. همین ضرورت بود که کمال تبریزی را به سمت جامعه روحانیت کشاند و باز هم با شیوه طنز به بازخوانی این گروه مذهبی پرداخت که با مخالفت برخی گروه ها مواجه شد. اما طنز در مصادره چه کارکردی پیدا می کند؟ آیا داستان مصادره، صرفا برای این شکلِ طنز به خود گرفته است که بتواند با برخی مفاهیم سنتی شوخی کند؟
از جمله مفاهیمی که در تاریخ معاصر نیاز به بازنگری دارد ساواک است. ساواک به عنوان یک مفهوم خشن و غیرانسانی، سالهای سال چنان با ساده انگاری به تصویر کشیده شده که در نهایت تبدیل به یک تیپ شده و هرگز در روایت های مربوط به ساواک، شخصیت پردازی به مفهوم واقعی وجود نداشته است. همین تیپیکال شدن ساواک در نهایت باعث از بین رفتن کارکرد دراماتیک و تاریخی آن می شود. تکراری که پس از سالها امتداد، ساواک را از یک نیروی امنیتی خشن به آدم های تریاکی، خنگ و دست و پا چلفتی تبدیل کرده بود. اما در فیلم «مصادره» مفهوم ساواک کارکرد خود را بازمی یابد و این بازیابی از طریق یک آدم ساده لوح انجام می شود؛ یک مسئول خرید. چیزی که همواره در روایت هایی که از ساواک داشته ایم مغفول مانده است. کارمند، دربان، آبدارچی، حسابدار و مشاغلی از این دست در بدنه ساواک چه اهمیت و جایگاهی داشته اند و با چه تفکری در حاشیه چنین سازمانی فعالیت می کرده اند؟ و اولین سوال را می پرسد: آیا باید با چنین آدم هایی هم به مانند یک شکنجه گر برخورد می کردیم؟
سپس با چند سکانس، ما کارکرد واقعی ساواک را بازیابی می کنیم: در صحنه ای که مسئول خرید ساده لوح(رضا عطاران) کابل برق، دم باریک، وسایل جوشکاری و چیزهایی از این دست که ابزار شکنجه هستند، را خریداری می کند. در صحنه ای که دو ساواکی در حال شکنجهی یک زندانی به بدترین شکل ممکن هستند و او فکر می کند آنها در حال منازعهی شخصی هستند و سعی می کند که وساطت کند و قائله را ختم به خیر کند. در صحنه ای که شخصیت ساده لوح در دالان وحشتناکی که مربوط به زیرزمین اداره ساواک است قدم می زند. در محاکمه ای که همان دو شکنجه گر تنومند هم به عنوان محکوم در آن حضور دارند. این صحنه ها به شکل هنرمندانه و هوشمندانه ای سعی می کند انگاره های سنتی از مفاهیم قدیمی را با انگاره های جدید جابجا کند. پایداری این انگاره های سنتی است که به تولید و پرورش نیروی سومی منجر شده است. نیروی سومی که خاوندی(بابک حمیدیان) مصداق بارز آنهاست. کسانی که از دل سوء تفاهمات رشد می کنند و به اصطلاح از آب گل آلود ماهی می گیرند.
موتیف تکرارشوندهی داستان، صحنه بازجویی است و شروع و پایان فیلم، نشان می دهد که زمان اصلی داستان صحنه بازجویی است که در میانه کار تبدیل به مذاکره می شود و در نهایت نتیجه این مذاکره، به توافقی ختم می شود بین دو نیرویی که به مانند دو قطب مخالف، همواره برداشت های نادرست، اجازه همنشینی به آنها نداده است. پیوندی برای مقابله با نیروی سوم. درست در سکانس پایانی.
مصادره از فیلم های جدی و قابل بحث جشنواره امسال است. مسیری که مصادره برای بازخوانی تاریخ معاصر، مخصوصا تاریخ انقلاب و حوادث پیش و پس از آن باز کرده، می تواند در صورت مواجه درست، به یک جریان روایی تاریخی تبدیل شود. طنز مصادره، طنز سخیفی نیست. داستان مصادره سعی نمی کند با لودگی و حرکت های اسلپ استیک و کلمات مبتذل مخاطب را بخنداند. مصادره در سطح حرکت نمی کند و طنز هوشمندانه ای را ارائه می کند که در صورت اقبال عمومی، می تواند اتفاق مبارکی در سینمای ما باشد.