متن زیر تحلیل دو نماهنگ معروف به ایستاده ایم ۱ و۲ است. این دو نماهنگ در حال و هوای گفتمان انقلاب اسلامی تولید شده اند. اما هر دو تیزر و به خصوص تیزر دوم از ضعف محتوا رنج می برند. نگارنده معتقد است که در تولیدات فرهنگی کشور معمولا باید میان راهبرد و راهکار خلط محتوایی می شود. راهبرد، استراتژی کلان و اصول اساسی انقلاب است مانند استقلال، درونزایی فرهنگی و مقاومت در برابر استکبار یا به سیاق یکی از شعارهای اصلی انقلاب همان استقلال، ازادی و جمهوری اسلامی است. اما نباید فراموش کنیم که این مفاهیم همراه با رشد جامعه رشد خواهند کرد. به عنوان مثال راهبرد مقاومت در زمان های مختلف راهکارهای متفاوتی داشته است. زمانی مانند رئیسعلی دلواری باید به جنگ رودرو و پارتیزانی دست زد. زمانی مانند دفاع مقدس باید با دست خالی و تکیه بر سازماندهی مردمی به جنگ دشمن رفت و امروزه با توسعه فن اوری دفاعی و نظامی و جنگ نیابتی راهبرد مقاومت را به کار بست. اما بسیاری از اثار فرهنگی ما به این تفاوت میان راهبرد و راهکار توجهی ندارند. مشکل اساسی این دو نماهنگ نیز همین است. در پایان نویسنده ضمن نکات ضعف و قوت این دو نماهنگ به تحلیل نماهنگ از خون جوانان وطن به عنوان نمونه ای از یک اثر موفق در فهم درست راهبرد و راهکار فرهنگی می پردازد.
نماهنگ ما ایستاده ایم ۲ در فضای رسانه ای کشور انتقادات بسیاری را برانگیخت که عموما ناظر به هزینه ساخت آن بود. قیمتهای مورد نظر رسانهها توسط نهاد سازنده تایید نشد و بیشتر در حد شایعه یا خبرهایی از جنس اتهام در دنیای مجازی باقی ماند.
از طرف دیگر ذکر این نکته ضروری است که ساخت چنین اثاری که در پی تعمیق
ارزشها و راهبردهای کلان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را در پی داشته
باشد امری ضروری و از حیث فرهنگی حیاتی
است. نماهنگ های ایستاده ایم از جمله اثار موفق این عرصه هستند و این بیش از آنکه
برآمده از قوت این اثار باشد به جهت ضعف عمومی اثار تولید شده در این عرصه است؛
ضعفی که عمدتا متوجه درونمایه و درک و بینش سازندگان از لایه های موضوعی کار است. بررسی دقیق و تا حدی سختگیرانه زیر تلاشی است
برای نشان دادن اهمیت انتخاب درست رویکرد فکری در ساخت یک اثر فرهنگی است.
نقدهای نابهنگام
نماهنگ ما ایستاده ایم ۲ در فضای رسانه ای ۲شور انتقادات بسیاری را
برانگیخت که عموما ناظر به هزینه ساخت آن بود. قیمتهای مورد نظر رسانهها توسط
نهاد سازنده تایید نشد و بیشتر در حد شایعه یا خبرهایی از جنس اتهام در دنیای
مجازی باقی ماند. متاسفانه ما در کشورمان مکانیزمی برای اطلاع از هزینههای
تولیدات دولتی را نداریم در حالی که نهادهایی مانند حوزه هنری ، ارشاد ، فارابی و
حتی اوج از بودجه عمومی پیدا و پنهان کشور استفاده میکنند، دانستن هزینه ساخت
تولیدات فرهنگی حق جامعه است. این وضعیت یک شبه قابل اصلاح نیست و نیاز به یک
اخلاق رسانه ای و حرفه ای از جانب مدیران و منتقدان دارد. محدود شدن نقدهای مربوطه
به هزینه تولید، آثار نوعی اشفتگی فکری و فرهنگی را در خود دارد. ما به کار یکدیگر
بد و بیراه میگوییم اما تلاشی برای بیان ایرادات و مشکلات نمی کنیم. درست مانند
خانواده ای که پدر یا مادر نحوه انتقاد کردن از فرزندان را نیاموخته و لحن گفتگوی
خانواده سرشار از کنایه و تهدید است.
این دو نماهنگ در حال و هوای گفتمان انقلاب اسلامی تولید شده اند. اما هر دو تیزر و به خصوص تیزر دوم از ضعف محتوا رنج می برند.
اما علت این همه توجه و جنجال بر سر هزینه ساخت این نماهنگ، دلالت بر
امر دیگری داشت. در واقع حرف نماهنگ به دل مخاطب ننشسته بود و مخاطب و به نمایندگی
از آنها منتقدین و نویسندگان ایراد خود به محتوای نماهنگ را در شکل اعتراض به
هزینه ساخت آن بیان میکردند. هر چند که با دیدن این نماهنگ متوجه میشویم که ساخت
آن کاری هزینه بردار بوده است؛ پلانهای دقیق و گرافیک خوب، موسیقی حساب شده و
پروداکشن بزرگ. در همان ثانیههای نخست متوجه میشویم که برای تک تک نماهای این نماهنگ
هزینه شده است اما مشکل نه در ظاهر آراسته که در باطن و محتوا است. وقتی نماهنگی
میخواهد تصویر از کل جامعه ایران نشان دهد، بایستی آمادگی پذیرفتن این چالشها را
هم داشته باشد مگر آانکه از لحاظ مبانی فکری خود را بی نیاز و مصون از این
انتقادات بداند.
نمای معرف
نماهنگ« ایستاده ایم تا آخرین قطره خون»، معروف به« ایستاده ایم ۲ »توسط همان تیمی ساخته شد که «ایستاده ایم تا آخرین نفس» معروف به« ایستاده ایم ۱ »را ساخته که هردوی آنها به کرات از تلویزیون پخش شده است. ایستاده ایم یک روایت چند جوان انقلابی بود که بر فراز برج آزادی یک موسیقی شور آفرین اجرا میکنند و مردم هم با آنها همراهی میکنند . در ایستاده ایم ۲ که تقریباً با همان بازیگران ساخته شده ما همان شخصیتها را در ساحل خلیج فارس میبینیم که این بار در پی رفع تهدید ناوهای جنگی آمریکایی هستند.
هر اتفاقی در ورژن دوم خود باید بزرگ تر و عظیم تر باشد. هزینهها باید بیشتر باشد و شور و هیجان بیشتر و بیشتر. متاسفانه ایستاده ایم ۲نیز از همین روش بهره میگیرد
هر دومکان یعنی برج آزادی و خلیج فارس وجهی نمادین دارند. برج آزادی یکی
از مهمترین نمادها در انقلاب است و خلیج فارس وجهی نمادین در مفهوم دفاع و گستره
جغرافیایی کشور دارد. سوال اینجاست که سازندگان نماهنگ اعم از دست اندرکاران
اجرایی و حمایت کنندگان مالی چه تصویری از انقلاب و تمامیت ارضی کشور ارائه میدهند.
انقلابی در دل انقلاب
عدهای جوان با چهرههایی امروزی و همزمان مذهبی وارد محوطه میدان آزادی
میشوند. آنها با عجله و البته با خوشحالی وسائل پخش موسیقی را در محوطه میدان
آزادی نصب میکنند. همزمان که برگزار کنندگان این کنسرت خیابانی نگران آمدن پلیس
هستند، مردم نیز آرام آرام جمع میشوند. موسیقی نماهنگ برگرفته از موسیقی فیلم زد(z) فیلم معروف گوستاگاوراس است. اما همزمان
اشاره ای هم به نغمات تواشیح دارد. اجراکنندگان میان مردم ساندیس پخش میکنند و به
گردن یکی از حضار که جانبازجنگ نیز هست یک چفیه میاندازند. یک نفر هم از یال برج آزادی
بالا میرود و پرچم جمهوری اسلامی را بر فراز برج نصب میکند. سرانجام سوار ماشین
لند رور خود میشوند و میروند. در کنار هم قرار دادن این همه عناصر نا متجانس در
یک زمان کوتاه ساختار نماهنگ را از مضمون و محتوای مناسب تهی میکند. حس عمومی کار
چنین است که این جوانان قرار است با صوت و سرود خود نقشی هدایت کننده برای مردم
داشته باشند؛ به جانبازان که اعضای بدن خود را در راه اعتلای میهن و استحکام
انقلاب هدیه داده اند ، چفیه هدیه میدهند و از اینکه یک موسیقی غربی را با موسیقی
تواشیح ترکیب کنند هراسی ندارند. اگرچه اجرای فنی این نماهنگ درست مانند اجرای
کنسرت در برج آزادی کار دشواری بوده است اما مخاطب در نهایت نمی تواند منظور این
افراد را از اجرای چنین برنامه ای درک کند. تمام آن چیزی که میتوان فهمید ایجاد
یک شور انقلابی دوباره است. آنها مردم را به فتح دوباره برج آزادی دعوت میکنند .
این مفهوم موید یک نگاه خاص به روند انقلاب است که باور دارد جریان عمومی کشور از
مسیر انقلاب دور شده است و کشور نیازمند بازگشت به آرمانهای انقلاب است. همه میدانیم
که ما در راه تحقق آرمانهای انقلاب دچار کاستیهای قابل ذکری هستیم اما آورده این
جوانان برای این انقلاب مجدد چیست؟ موسیقی تئودراکیس، تواشیح، لند رور و توزیع
ساندیس. یعنی چه چیز تازه ای به گفتمان پذیرفته شده انقلاب که در سال ۱۳۵۷محقق شد
اضافه می کنند؟ این نماهنگ از یک فقدان تحلیل و ارائه معنا و محتوای جدید رنج میبرد
همه آنچه که ارائه میدهد ترویج یک شور انقلابی به مانند روزهای نخست انقلاب در
قریب به چهار دهه بعد از شکل گیری و پیروزی انقلاب است. همین فقدان بینش روز آمد
در نماهنگ ایستاده ایم ۲نیز نیز به شکلی حادتر وجود دارد.
ایستاده ایم تا آخرین قطره خون
عنوان «ایستاده ایم تا آخرین قطره خون» تفاوت معنا داری با عنوان «ایستاده ایم تا آخرین نقس» ندارد. همین عنوان گویای توان معرفتی و فرهنگی نماهنگ دوم است. جامعه و رسانهها به درستی تصمیم گرفته اند که عنوان ایستاده ایم ۲ را به نماهنگ جدید تر بدهند. نفس استفاده از عدد ۲ و مفهوم سریالی از یک رخداد فرهنگی خود جای تامل دارد. گویی همانگونه کههالیوود در تولید محتوا و مضمون تازه برای فیلمهای خود ناتوان است و به سراغ بازتولید آثار گذشته خود رفته ما نیز دچار انسداد تولید محتوا شده ایم. راه حلهالیوود برای رهایی از این انسداد بالا بردن هزینه تولید است؛ هر اتفاقی در ورژن دوم خود باید بزرگ تر و عظیم تر باشد. هزینهها باید بیشتر باشد و شور و هیجان بیشتر و بیشتر. متاسفانه ایستاده ایم ۲ نیز از همین روش بهره میگیرد و از همین جا نیز ضربه میخورد. جامعه پویای امروز ایران با شعارها و آرمانهای انقلاب مشکلی ندارد و بارها تعهدش را به مبانی انقلاب ، یعنی استقلال ، ازادی و بازگشت به ارزشها و باورهای دینی نشان داده است اما چیزی که این جامعه را گاهی دچار نوعی دلزدگی میکند ناتوانی دست اندرکاران فرهنگ در بروز آمد کردن شعارهای انقلاب است.
تاکید بر این نقش هدایت و رهبری توده مردم توسط عدهای خاص که در نماهنگ قبلی نیز بود، یک ادعاست که نماهنگ برای اثبات آن ابزاری در اختیار ندارد و از طرفی با تاریخ حرکتهای مردمی در جمهوری اسلامی نیز تناسب ندارد.
داستان نماهنگ ایستاده ایم ۲ با یک کودک خردسال در هواپیمای مسافرتی آغاز میشود. حکایت چند جوان- همان بازیگران و چهرههای مورد استفاده در نماهنگ ایستاده ایم ۱ که در ساحل خلیج فارس حضور دارند. یکی از آنها که شخصیت اصلی فیلم هم هست، مشغول نصب یک پرچم برروی یک مسجد است – مسجدی که از لحاظ شمائل کلی یادآور مسجد معروف خرمشهر است – یک خانواده در حال استراحت و صرف صبحانه، عده ای کودک با شمایلی متفاوت که لابد کودکان بومی همان منطقه هستند در حال بازی کردن و چند نفر هم در حال بررسی کردن یک پالایشگاه. تا اینکه یک ناو هواپیما بر به هواپیمای حامل کودک که در حال عبور از خلیج فارس است شلیک میکند. هواپیما سقوط میکند و مردم متوجه خطر و تهدید ناوهای نیروهای متخاصم میشوند. در اینجا هم جوانان رهبری جمع را به عهده میگیرند. اما این بار تنها خود آنها هستند که به جنگ دشمن میروند. گلوله توپ دشمن در انها تاثیری ندارد. آنها با کوبیدن پای خود به دریا کاری میکنند که ناوهای دشمن از بین بروند و همه چیز به روال عادی خود بر میگردد. در انتها شخصیتهای نماهنگ را میبینیم که بر لب دریا نظاره کر افق هستند. پیام این نماهنگ آن است که ما با اتحاد و به آسانی از پس دشمن غدار بر میآییم و میکوشد با
این نماهنگ نیز مانند نماهنگ قبل از نمادهایی استفاده میکند که وجهی
ملی و تاریخی دارند مانند مسجد که یادآور مسجد خرمشهر بعد از آزادسازی از اشغال
نیروهای بعثی است و یا خود خلیج فارس که برای ملت ما وجهی نمادین پیدا کرده است و نشانه
ای از دغدغه مسئله تمامیت ارضی برای مردم کشور و مسئولین است.
اما این نماهنگ نمی تواند میان
مفاهیم ملی و دینی ارتباطی برقرار کند. گذشته از آن این، مانند نمونه قبلی از درک
و دریافتی ابتدایی از مسائل و چالشهای پیش روی جریان انقلاب، رنج میبرد. از طرفی
مضامین و محتوی نماهنگ نیز آشفته است و مخاطب و لااقل نگارنده نمی تواند میان
نمادهای آن به یک جمع بندی برسد. به عنوان مثال ماجرای حمله ناو وینسنس به پرواز
شماره ۶۵۵ ایران ایر در سال 1367 رخ داده است. مسئله ای که بعد از سی سال هنوز ذهن
ما را به درد میآورد. چرا باید الان در مورد این واقعه تلخ و اقدام ناجوانمردانه
اقدام به ساخت نماهنگ شود. چه اتفاقی در عرصه امروز جامعه ایران رخ داده است که
نیاز به ساخت آن را با این موضوع توجیه میکند. آن هم درست در زمانی که نیروی
دریایی جمهوری اسلامی اعم از سپاه و ارتش توانسته حریم هوایی و دریایی کشور بر
فراز خلیج فارس را به نیروهای امریکایی یادآوری کند و خود را به عنوان قدرت اول
منطقه تثبیت کند.
ما باید نشان بدهیم که انقلاب توان تولید محتوای تازه و مضامین روزآمد را دارد و برای حل معضلات راه حل های هوشمندانه و خلاقانه پیش پای ما میگذارد. در حالیکه نماهنگ ایستاده ایم ما را دعوت میکند از راه حل های دهه شصت برای حل مشکلات دهه 90 استفاده کنیم
پاسخ احتمالی این خواهد بود که در مورد این واقعه تا کنون اثر مناسبی
ساخته نشده بود و این نماهنگ در پی رفع این فقدان برآمده است. این پاسخ اگرچه معرف
کم کاری متولیان فرهنگی دارد اما باز پاسخ قانع کننده ای نیست؛ چرا که نماهنگ
داستان خود را به ارکان مختلف فرهنگی و اقتصادی کشور گسترش میدهد و ماجرای ناو
وینسنس را بدل به یک کلیت نمادین در توصیف حال و روز مردم ایران در مواجهه با دشمن
میکند. در واقع از آنجا که این پیوند هم در کلیت خود اثر و هم در ارتباط اثر با
جامعه امروز ناتوان و ناموفق است، نفس موضوع نیز لوث شده است. اگر ما میخواهیم
اثری در مورد این اتفاق بسازیم باید ابعاد این موضوع را واکاوی کنیم و آن را به
شکلی هنرمندانه با چیستی و هویت امروز کشور پیوند بزنیم.
این نماهنگ تلقی ابتدایی از مقوله دفاع از وطن دارد که در آن راه ما
برای مقابله با حمله دشمن ساخته یک دیوار با بدن یا همان دیوار گوشتی است و عنایتی
به دستاوردهای مهم و چشمگیر نظامی کشور در سالیان اخیر ندارد. ما برای دفاع از
هویت و تمامیت سرزمینمان در دهه شصت از این روش استفاده کردیم و موفق هم شدیم اما
الان دهه نود است و ما به سال تاریخی ۱۴۰۰ نزدیک شده ایم. با مروری به نقد های
نوشته شده در مورد این دونماهنگ در خواهیم یافت که این مساله بسیاری از مخاطبین را
ازار داده است.
نزدیک یک دهه است که مفهوم جنگ نیابتی در فضای فرهنگی کشور رواج پیدا
کرده است. یکی از مهمترین استدلالهای ما برای حمایت از جنبشهای مردم لبنان،
فلسطین و سوریه آن است که نباید با دشمن خود یعنی اسرائیل در مرز خود بجنگیم. آنها
به نیابت از ما و برای تحقق خواستههای خودشان با اسرائیل در حال جنگ اند. اما در
این نماهنگ دشمن تا اتاق خواب ما امده است. در حالیکه جمهوری اسلامی ایران بعد از
جنگ به شکل هدفمند کوشیده است تا مفهوم مرز و دفاع را گسترش دهد. از طرفی ما برای
تجهیز و گسترش توان نظامی خود تلاشهای بسیاری کرده ایم آیا نتیجه این تلاش این
خواهد بود که باز به همان روش دهه شصت از کشور خود دفاع کنیم. آیا چنین توصیه ای
کل دستاوردهای نظامی و سیاسی کشور را نادیده نمی گیرد و از طرفی باعث خستگی فکری
مخاطبان و مردم نخواهد شد.
تصویری که این نماهنگ از جامعه ایرانی نشان میدهد نیز تصویر خلاقانه ای
نیست. ما در کل این فیلم یک جامعه خوش گذران، با یک اقتصاد ابتدایی و مبتنی بر نفت
را میبینیم. تلاشهای اقتصادی این نماهنگ تصویر ماهیگیری با ابزارهای ابتدایی و
یک پالایشگاه است؛ یعنی اقتصاد عقب مانده نفتی. بعد از اتمام حمله دشمن و شکست
دشمن با آن روش حماسی و غلو آمیز مردم رو به دریا ایستاده اند، که باز معرف نوعی
بدوی گری است. آیا منتظر ورود دوباره دشمن اند؟ آیا برای دفاع از مرزهای کشور کار
درست ایستادن بر لب مرز است؟ اگرچه این تصویر یک نماد و استعاره است اما فقدان
خلاقیت و سطحی بودن و نازیبایی آن مانع تحقق معنای مورد نظر سازندگان میشود.
از طرفی نماهنگ عده ای را ناجی همه مردم میداند. آدمهایی با سر و شکلی
مذهبی، با چهرههایی متین و دوست داشتنی و احتمالاً خوش قلب و مهربان که برای هر
موقعیتی ترانه ای در آستین دارند. تاکید بر این نقش هدایت و رهبری توده مردم توسط
عدهای خاص که در نماهنگ قبلی نیز بود، یک ادعاست که نماهنگ برای اثبات آن ابزاری
در اختیار ندارد و از طرفی با تاریخ حرکتهای مردمی در جمهوری اسلامی نیز تناسب
ندارد. بهتر است برای درک بهتر عدم کارآمدی این نگاه، نیم نگاهی به نماهنگ دیگری بیندازیم
از خون جوانان وطن لاله دمیده
نماهنگ« از خون جوانان وطن» بر اساس ترانه ای از مرحوم عارف قزوینی توسط
محمد حسین مهدویان کارگردان خوشفکر مستند آخرین روزهای زمستان ساخته شد. این ترانه
برای تیتراژ پایانی همین مستند توسط حبیب خزائی فر تنظیم شد و با صدای علیرضا
قربانی خوانده شد. عارف این ترانه را برای شهدای مشروطه ساخت اما مهدویان آن را به
دفاع مقدس پیوند میزند. داستان این نماهنگ ماجرای جوانی است با سر و شکل امروزی
که از ایستگاه متروی تئاتر شهر تهران بیرون میآید. او هم به سیاق آدمهای دور و
بر خود هدفونش را در گوشش میگذارد. تصنیف از خون جوانان وطن در گوشش طنین انداز
میشود. آرام آرام متوجه میشود که همه مردم شهر در همان حال که کار روزمره خود را
انجام میدهند ، اشعار این تصنیف را هم زمزمه میکنند. گویی شهر گروه سرود بزرگی
است که در حال خواندن این ترانه است. تکاپویی مردم شهر را فرا گرفته است و او
متوجه میشود که مردم برای تشییع پیکر شهدای نو یافته دفاع مقدس آماده میشوند. در
حین مراسم همه بیت به بیت، ترانه را میخوانند. مراسم برگزار میشود، به اوج خود
میرسد و انتها مییابد. بمردم همه به کار خود میروند. در این کلیپ به جای
استفاده از شعارهای ملی گرایانه از یک تصنیف که برآمده از تلاش جنبش ملی و دینی
انقلاب مشروطه است،استفاده شده است از همین رو ما خود را در دل فضای عاطفی تاریخ
افتخارات یک ملت و حس حماسی تحول تاریخی احساس میکنیم- این امر تفاوت ماهوی با
شعارهای مفاهیم ملی نماهنگ ایستاده ایم ۲ دارد-.در این اثر کسی مردم را هدایت نمیکند
بلکه هم همزمان در حال شنیدن یک ملودی درونی هستند، یک ملودی که گویی در همه اعصار
جاری بوده است. مردم به شکل خودجوش پا به میدان میگذارند و به زندگی خود باز میگردند.
مراسم تشییع شهدا به جایی برای تعمیق پیوندهای ملی و مذهبی بدل میشود و از همه
اینها گذشته ما چهره ی تهران و ایران امروز را میبینیم. موفقیت اصلی این نماهنگ
در فهم امروزین مسائل جامعه و نسبت آن با تاریخ معاصر است و از همین روست که
توانست با بخش اعظمی از مخاطبین در گروههای مختلف ارتباط برقرار کند. در انتهای
اثر، شخصیت اول نماهنگ با خود حیران است که این سیل خروشان مردم به ناگهان از کجا
آمد، مردمی که همیشه در صحنه اند اما صحنه را اشغال نمیکنند.
جمع بندی
ضعف عمده نماهنگ «ایستاده ایم ۲ » از بروز نبودن محتوی و معنای اثر نشات
میگرفت. نماهنگ اگرچه از امکانات روز سینمای ایران بهره میبرد و از حیث دستاورد
فنی اثر قابل توجهی است اما به جهت بیان شعاری در القای پیام و محتوای خود موفقیت
عمده ای را به دست نیاورد. این ناکارامدی را میتوان در نماهنگ «ایستاده ایم ۱ »نیز
ردیابی کرد. اولین و مهمترین آورده یک اثر هنری و فرهنگی نوع جهان بینی و محتوای
فکری آن است. عدم موفقیت کلیپ «ایستاده ایم ۲ » در مقایسه با اثری مانند نماهنگ «از
خون جوانان وطن لاله دمیده» ما را به اهمیت اساسی نواوری و بروز بودن در طرح مفاهیم
و مبانی انقلاب اسلامی تذکر میدهد. ما باید بتوانیم میان مبانی فکری و اساسی
انقلاب اسلامی و موضوعات و مضامین روز و چالش های کنونی و اینده جامعه به نحو
خلاقانه پل بزنیم و از دخیره فرهنگی کشور استفاده بهینه کنیم. ما باید نشان بدهیم
که انقلاب توان تولید محتوای تازه و مضامین روزآمد را دارد و برای حل معضلات راه
حل های هوشمندانه و خلاقانه پیش پای ما میگذارد. در حالیکه نماهنگ ایستاده ایم ۲
ما را دعوت میکند از راه حل های دهه شصت برای حل مشکلات دهه ۹۰ استفاده کنیم. در
واقع نماهنگ نمی تواند بین اصول انقلاب و تجلی این اصول در موقعیت های مختلف تمایز
قائل شود. رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای در سخنان خود تعریف گویایی از انقلابی
گری به دست داده است. این تعریف مبتنی بر یک نگاه ماهوی و اصولی است که میتواند
در شکل های مختلف تجلی یابد. ایشان در سخنرانی خود در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ در
سالروز درگذشت بنیانگذار انقلاب پنج خصیصه انقلابی بودن و انقلابی گری را پایبندی
به مبانی و ارزش های انقلاب، هدف گیری آرمانهای انقلاب و همت برای رسیدن به آنها،
پایبندی به استقلال کشور، حساسیت به دشمن و عدم تبعیت از آن و تقوای دینی و سیاسی
یاد میکنند. این اصول میتواند در دوره های مختلف و متناسب با نیازهای جامعه تجلی
های گوناگونی داشته باشد و آن چیزی در دهه شصت اشکار گشت تنها یکی از اشکال این
اصول انقلابیگری است. هزینه های بسیار زیادی که این عدم روزآمدی در عرصه پیامهای
انقلابی میتواند بر مملکت ما تحمیل کند
در قیاس با هزینههای ساخت نماهنگهایی مانند ایستادهایم ناچیز است.