15 بهمن 1395, 19:27
اما دغدغه مسأله جمعیت و تدبیر صورت گرفته در تقابل آثار این دوره از جشنواره با سیاست های کلی نظام، به لاک قرمز ختم نشد و هفت ماهگی را نیز می توان یکی دیگر از این جمله آثار دانست که با ترسیم شرایط اضمحلال اخلاقی و سقوط اجتماعی جامعه اسلامی ایران، موجودیت فرزند و اصل فرزندآوری را تنها هوسی برای پاسخگویی به آمال و آرزوهای بقای نسل آدمی معرفی نمود.
هفت ماهگی داستانی کلیشه و تکراری از آدم های تکراری را روایت می کند که هیچ وقت تا پایان فیلم نمی توانند از قالب تیپ فراتر رفته و به شخصیت تبدیل شوند. داستان روابط سرد آدم ها با یکدیگر درون خانواده، بی تعهدی مرد جوان خانواده به همسرش که در آستانه مادر شدن است، خیانت و بی وفایی مرد ایرانی و چشیدن طعم جزا در از دست دادن همسر و زندگی آرامش همه و همه مانیفست های تکراری و بی رمقی است که مشخص است فیلمساز هم به آنها اعتقاد چندانی ندارد. مهرداد و رعنا در اثر نقش همسرانی را ایفا می کنند که در ابتدای امر و در لایه سطحی زندگی شان گویی هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند، اما با حضور دختری دیگر مشخص می شود تعهد مرد به کانون خانه و خانواده آن قدرها که ادعا می کند استوار نیست و این در حالی است که شخصیت مرد در هفت ماهگی تیپی است که دیگر در سینمای اجتماعی و خانوادگی کلیشه شده و می توان کنش و مقاصد و نیات او را حدس زد و از این رو هیچ کدام از کنش های دراماتیکش برای بیننده جذابیتی ندارد. هفت ماهگی عملاً شروعی ندارد و تا آخرین صحنه نیز مخاطب را در انتظار شروعی دراماتیک و ایجاد روابطی علی و معلولی میان شخصیت ها منتظر می گذارد. به طوری که در پایان و با صحنه ای که به یکباره از آینده به فیلم می چسبد و بسیار غیرواقعی و گنگ هم از آب درآمده مخاطب احساس می کند فیلم قرار است تازه وارد داستان اصلی شود. حال آنکه همان صحنه، آخرین پلان از فیلم است. فیلم که موضوع خیانت و بی وفایی و بی تعهدی مرد ایرانی را به طرزی نخ نما شده و فاقد جذابیت و اثرگذاری بیان می کند از مؤلفه هایی استفاده می کند که عملاً هیچ جایگاهی در ساختار دراماتیک ندارند. مؤلفه هایی چون اتفاق، حادثه و ... که با کنش های طبیعی چون پیش آمدن زلزله، زیر آوار ماندن همسر و ... قرار است بیننده را دچار همذات پنداری و اثرپذیری کند. فیلم در بیان داستانک های خود نیز ابتر می ماند و نمی تواند کاراکترهای نصفه و نیمه اش را به سر منزل مقصود در فضای داستانی برساند. کاراکترهایی که با بازی های مصنوعی و لباس و آرایش های عجیب، بیشتر به دلقکان سیرک می مانند تا شخصیت هایی از یک مجموعه دراماتیک با معنا. هفت ماهگی فیلمی کاملاً بی قید و بند در مراعات شئون اولیه قصه گویی در جامعه اسلامی ایران است؛ اثری که به وضوح تمام داشته های جنسی کارگردان را اعم از شوخی های رکیک، فحاشی های نامتعارف، روابط نامشروع زنان و مردان و ... را به صورتی افراطی به خورد مخاطب داده و با مرور سبک زندگی طیف متوسط جامعه، زندگی انسان ایرانی را به نحوی کاملاً کثیف در قالب اثری سینمایی، ارایه می دهد. زنان هفت ماهگی تماماً انسان های مفلوک و بدبختی هستند که یا همچون مادر رعنا اسیر شوهر مریض خود بوده و یا همچون مادر مهرداد، شوهر مرده ای که عروسی همچون رعنا و دختری همچون طناز دارد؛ دختری مطلقه که در گیر و دار کسب مهریه خود از به اصطلاح شوهر سابق و اعطای آن به دوست پسر جدید یا همان همکار و رفیق برادر خود است و عروسی که تنفر از او را به هر قسمی ابراز داشته و حال در دست شوهر هوس بازی همچون مهرداد اسیر گشته و در نهایت به مرزن آباد فرستاده می شود و در خاتمه هانیه توسلی است که گویی به شخصیتی کلیشه ای در قواره فاحشگی در سینمای ایران مبدل گردیده و در هفت ماهگی به صورتی ویژه و البته همزمان، با شوهر سابق رعنا و مهرداد و چند مرد دیگر در ارتباط است. در مجموع سیاهی و تلخی حاکم بر فضای هفت ماهگی موجب می شود تا مخاطب، جامعه ایران را جامعه ای جنسی انگارد که همه در حال خیانت به یکدیگر بوده و تنها معدود جماعت بدبخت و بیچاره ایشان است که سر به زندگی داشته و دنبال لقمه نانی، مسافرکشی را پیشه خویش ساخته اند و حتی زلزله موعود تهران نیز نمی تواند عموم جامعه را اصلاح ساخته و روند اخلاقی جامعه را متحول نماید. پس اگرچه اثر در نهایت کودک هفت ماهه را با تمام نواقصِ زایمان پیش از موعد، سلامت از رحم مادر مرده خویش خارج ساخته و به دنیا می آورد، اما به واقع بیننده را به چنین باوری می رساند که تولد دختر و اصولاً نسلی که قرار است سرنوشتی همچون جوانان امروز برایش رقم بخورد، چه فایده و سودی دارد؟!
منبع :efafinstitute.ir