فیلم نوشت فیلم نوشت

نفس | افشین علیار
نفس | افشین علیار

نفس | افشین علیار

قبل از اینکه با یک فیلم سینمایی طرف باشیم با دیدن فیلم نفس با یک کلاژ شلخته مواجه می شویم.

نفس | افشین علیار

نفس سومین فیلمِ نرگس آبیار روایتی شش ساله از زندگی یک دختر بچه یی به نام بهار است، نفس سعی کرده به ذهنیات و تخیلاتِ این کودک نزدیک شود تا از دریچه ی ذهنی او درام فیلم هم شکل بگیرد، نفس از تیتراژ شروع تا پایان فیلم با روایت بهار جلو می رود صدای بهار بعنوان نریشن بیننده را با خرده روایت ها و شخصیت ها آشنا می کند اما شیرین زبانی های این دختر هفت ساله فقط ده دقیقه دوام دارد چرا که فیلم نفس فارغ از ساختار منسجم در درام نتوانسته است به آن هدف مشخص برسد ، اما هدف نرگس آبیار برای ساخت این فیلم چه بوده است؟ از آنجایی که فیلم اول آبیار یعنی اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند و فیلم دومش شیار 143، ساخت همچین فیلمی مثل نفس از او قابل قبول نیست، فیلمساز زن ما برای سومین فیلم بلند سینمایی اش دنبال سوژه یی رفته است که نمی توانیم آن را بعنوان یک فیلم سینمایی بپذیریم، چرا که نفس به یک سریال دنباله دار شباهت پیدا کرده است و فرم سینما در نوشتن فیلمنامه رعایت نشده است، به همین دلیل قبل از اینکه با یک فیلم سینمایی طرف باشیم با دیدن فیلم نفس با یک کلاژ شلخته مواجه می شویم، فیلم نفس با زمانِ صد و ده دقیقه یی اش نتوانسته است به مخاطب نزدیک شود چرا که در وهله ی اول ضعف اساسی در فیلمنامه دیده می شود و اساسا فیلم نفس قصه یی مشخص ندارد، آبیار که خودش فیلمنامه را نوشته و کارگردانی کرده است با بهره گیری از سال پنجاه و هفت تا حدود سال شصت و یک را از نگاه و درونیات یک دختر بچه روایت کرده است ، حالا برای اینکه حوصله ی مخاطبِ سینما سر نرود از محیط ، رویدادهای تاریخی و اتفاقات یا دیالوگ های نوستالژیک مختص به آن سال ها هم استفاده کرده، فیلمساز ما آن قدر در دنیای ذهنی و خلق اتفاقات و ارجاعات فانتزی اضافی فرورفته است که مخاطب درحینِ دیدن فیلم یادش می رود که موضوع اصلی نفس چیست . به همین دلیل مرز بین فانتزی و واقعی بودن قصه نامفهوم است، به عنوان مثال رفت و آمد های خانواده ی نوروزی به یزد یا قم ، تغییر سریع فصل ها، آمدن عید و محرم ، نشان دان آیین برپایی عزاداری برای امام حسین یا بیکار شدن غفور و انقلاب شدن در قالب فرم این فیلم نمی گنجد ، اگر سریال وضیعت سفید به کارگردانی حمید نعمت الله را دیده باشید درک می کنید که فیلم نفس یک فیلم بی قاعده و کلیشه ای است برای همین هم گفته شد که نفس به یک سریال دنباله دار شصت قسمتی شباهت دارد چرا که هر سکانس از این فیلم می تواند یک فصل از یک سریال باشد. بهار به عنوان شخصیت اول فیلم نفس سعی می کند با خیالات و شیرین زبانی هایش ما را به فضاهای دهه ی پنجاه و شصت ببرد اما تلاش بهار و بهره گیری آبیار از انیمیشن برای ساختار خط روایی فیلم مسیر داستان را تغییر داده است، این خرده روایت های درست پرداخت نشده هم باعث شده فیلم در هر سکانس تغییر مسیر بدهد، مثلا در یک سکانس امام خمینی وارد ایران شده اند و در بهشت زهرا مشغول سخنرانی هستند در سکانس بعد خانه ی برادر غفور را می بینیم که پسرش از زندان ساواک آزاده شده است ، حالا زن برادر غفور از شوهرش که یک زن دیگر گرفته است، در یک میزانسن شلخته گلایه می کند در سکانس بعد برادر غفور دستگاه آپارات را راه می اندازد تا مهمان ها فیلم هندی ببینند!! نما به نمای فیلم نفس بی منطقی شکل می گیرد ، فیلمنامه نویس تمرکز لازم را برای خلق یک فیلمنامه استاندارد را نداشته چرا که در هر نما یا سکانس رویکرد فیلم تغییر پیدا می کند، به این جهت که انگار فیلمساز تنها با یک طرح چند خطی مشغول ساختن نفس شده است زیرا که فیلم هر چه جلو تر می رود مخاطب منتظر یک اتفاق است اما اتفاق ها می آیند و می روند و هیچ اثر در روند شکل گیری درام ندارند، چرا که فیلم نفس هیچ گره یی برای جذب مخاطب ندارد هر جا که فیلمساز کم آورده است از دیالوگ های نوستالژیک یا انیمیشن کمک گرفته است که این تمهیدات باعث کلافگی مخاطب می شود؛ اگر فیلمساز به دلیل دغدغه می خواهد سختی ها و حوادث ها و اتفاقات تاریخی را از نگاه یک کودک به گونه ی فانتزی روایت کند، باید فارغ از کلیشه های مرسوم از یک ایده ی مناسب برای دغدغه اش استفاده می کرد، این شکلِ فیملمسازی در بستری بی چارچوب با شاخه و برگ اضافی نه تنها مخاطب عام سینما را خسته می کند بلکه مخاطب خاص سینما را هم نمی تواند راضی کند ، آبیار شاید قصه گوی خوبی باشد اما باید بستر مناسبی را برای روایت قصه فراهم می کرد، هدف آبیار این بوده است که از تخیلات ذهنی بهار موقعیت های جذابی را به تصویر دربیاورد اما نمی شود با عناصر و کلیشه ها رایج مخاطب را با فیلم همراه کرد از سوی دیگر ارجاعات و سوال های بی پاسخ در فیلم نفس باعث شده کلیت قصه از آن هدف اولیه فاصله بگیرد،(مثلا عشقِ آن پسربچه نسبت به بهار یا بیماری بهار که بی نتیجه می ماند)قصه دچار لکنت و پرش است. فیلمساز ما اگر چه هدف و نگرشش بهار بوده است اما خرده روایت های بی ربط باعث شده نفس به یک پازل اشتباه چیده شده شباهت پیدا کند، آبیار حتی به سن و سال شخصیت دختر بچه هم دقتی نکرده است اگر این فیلم شش سال از زندگی این دختربچه را نشان می دهد پس چرا او هیچ تغییر ظاهری و ذهنی پیدا نکرده است، به طور مثال بهار سال پنجاه و هفت برای برنامه کودک تلویزیون نقاشی می فرستد و درست چهارسال بعد زمانی که او مُرده است نقاشی اش را در تلویزیون نشان می دهند ، این اتفاقاتِ پیش پا افتاده به این دلیل است که نفس، فیلمنامه یی منسجم و هدف دار نداشته و فیلمساز با استفاده از ارجاعات یا سکانس های بی ربط صد و ده دقیقه فیلم ساخته است. از سوی دیگر بعد از ضعف شدید در فیلمنامه در کارگردانی هم ضعف هایی دیده می شود به طور مثال دوربین روی دست که باعث نامتوازن بودن کادرها و عدم تمرکز مخاطب می شود، آسیب شدیدی به ساختار سینمایی نفس رسانده ، دوربین روی دست در این فیلم نتوانسته است فضا را برای مخاطب ملموس کند اگر قاب ها ثابت می بودند این امکان وجود داشت که با یک میزانسن خاص مواجه باشیم، از طرفی دیگر ریتم تند فیلم قطع های نامرتب در اتصال نماها به خط روایی و هسته ی مرکزی فیلم آسیب رسانده است، این نافرجامی ها تا انتخاب بازیگر هم ادامه دارد به جز بازیگر نقش بهار انتخاب های دیگر مخصوصا پانته آپناهی ها که در نقش یک پیرزن در بیان و جزییات با اغراقِ بیش از حد ایفای نقش کرده است، تا جایی که او را نمی توانیم باور کنیم چرا که شخصیت او میان طنز و درام گیر افتاده است.

آبیار راحت ترین پایان را برای فیلم نفس انتخاب کرده است، مرگ دختر بچه که راوی و دانای کل فیلم هم است می تواند پایان بندی تاثیربرانگیزی برای فیلم نفس باشد اما انگار این مرگ و این پایان به فیلم تحمیل شده است، چرا که این فیلم به دلیل فضاهای فانتزی می توانست پایان خوشایندی داشته باشد که تماشاگر با ناامیدی و دلسوزی یا نارضایتی سالن سینما را ترک نکند، نفس برای کارنامه ی فیلمسازی نرگس آبیار امتیاز مثبتی ندارد چرا که نمی شود با خرده روایت ها و به تصویر کشیدن رویدادهای تاریخی یا انیمیشن برای مخاطب قصه تعریف کرد.  



منبع :salamcinama.ir

----- 0 0
نفس | سیدمحسن میرزاترابی
نفس | سیدمحسن میرزاترابی

نفس | سیدمحسن میرزاترابی

نفس روایت زندگی بود. زندگی سراسر زیبا و بی آلایش دخترکی که در بهار زندگی خود است.
نفس | احسان طهماسبی
نفس | احسان طهماسبی

نفس | احسان طهماسبی

"نفس" بيشتر از آنكه گوياي فيلمي با زاويه ي ديد وسيع و جهان شمول باشد سعي در راضي نگه داشتن مخاطب عام دارد.
Powered by TayaCMS