فیلم نوشت فیلم نوشت

نقد فیلم لاتاری ; کاش دوباره بالگرد دنبال حاج کاظم می‌آمد
نقد فیلم لاتاری ; کاش دوباره بالگرد دنبال حاج کاظم می‌آمد

نقد فیلم لاتاری ; کاش دوباره بالگرد دنبال حاج کاظم می‌آمد

کلاه از سر برمی‌دارم به احترام فیلمی‌که سراسر زیبایی و غرور است. فیلمی‌که چه در فرم و چه در مضمون در مرز باریک بین دو اتفاق افراط گونه و تفریط وار حرکت می‌کند و در نهایت لذتی به بیننده می‌دهد که در کمتر فیلم ایرانی ای آن را سراغ داریم.

مقاله

نویسنده علی منصوری
نقد فیلم لاتاری ; کاش دوباره بالگرد دنبال حاج کاظم می‌آمد

کلاه از سر برمی‌دارم به احترام فیلمی‌که سراسر زیبایی و غرور است. فیلمی‌که چه در فرم و چه در مضمون در مرز باریک بین دو اتفاق افراط گونه و تفریط وار حرکت می‌کند و در نهایت لذتی به بیننده می‌دهد که در کمتر فیلم ایرانی ای آن را سراغ داریم.

 

دیدن لاتاری به مانند دیدن یک بندباز است که یک مسیر طولانی را طی می‌کند. قدم به قدم مارا پیش می‌برد و تا جایی جلو می‌رود که هر لحظه نگران افتادنش می‌شویم اما در نهایت وقتی پایش را روی لبه بام برج بلند مقصد می‌گذارد ما را شعفناک می‌کند.

لاتاری آژانس شیشه ای این روزهای ماست!

لاتاری فیلمی‌است که امنیت ملی اش را جوانانی تعیین می‌کنند که قربانی سیاست‌های غلط سردمداران فاسد دولتی و حکومتی و رانت خواران بی شرافت اقتصادی هستند.



لاتاری فیلمی‌است که رزمندگانش در خاک خودشان نمازشان شک دار است. لاتاری فیلمی‌است که حاج کاظمش جسورتر شده است. لاتاری فیلمی‌است که نمی‌گذارد عباس‌هایش قربانی شوند. لاتاری فیلمی‌است که سینمای ما این روزها باید آن را داشته باشد.

 داستان فیلم همانند داستان بسیاری از اثرهای موفق جهانی و داخلی از یک فرمول خاص تبعیت می‌کند. بحرانی پر از ابهام اتفاق می‌فتد. قهرمانان داستان برای فهم ابهام سراغ ماجرا می‌روند اما متوجه توطئه ای بسیار وسیع تر می‌شوند و آن را حل می‌کنند. شاید تم اصلی داستان انتقام باشد اما هنر لاتاری در تبدیل انتقام به حالتی از جانفشانی اعتقادی آن را ممتاز می‌کند.

جانفشانی اعتقادی موسی (با بازی‌هادی حجازی فر) نه از جنس خودخواهی انتحاری‌های داعشی و جنس استشهادی ادای تکلیف الهی تشیعی بلکه از جنس غیرت انسانی و حفظ امنیت ملی است. موسی میداند که این روزها جهان، همه چیز را میبیند. موسی می‌داند که تکلیف انسان آگاه چیست. موسی وتران نیست. موسی نماد عینی آینده ایست که باید میشد اما نشد. موسی قهرمان است، قهرمانی که همچنان یک ماشین دارد و برای نیل به هدفش حاضر است از همان هم بگذرد وجامعه ی ما امروز نیازمند چنین قهرمانانی است.

ریتم فیلم در قسمت اول کمی‌کند است و اصطلاحاً دیر راه می‌افتد. با اینکه قسمت اول فیلم بیشتر از سهمش در فیلم زمان می‌گیرد اما انگیزه امیرعلی را برای قسمت دوم کاملاً قابل درک می‌کند.

رابطه بین امیرعلی و نوشین رابطه باورپذیر و زیبایی از کار درآمده تا جایی که وقتی نوشین میمیرد، ذهن مخاطب به سراغ مدلی قیصرگونه از داستان میرود. اما شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید نکته اینجاست که قیصر فیلم در این روزگار جایش در زندان است.

 قیصر لاتاری، برادر نوشین (با بازی جواد عزتی) است که به جای پاشنه بالا زدن ، کت چرمی‌از تن درمی‌آورد اما به لطف برادران نیروی انتظامی‌و شاکی خصوصی پسند، دستگیر میشود و به زندان برمیگردد. با در جریان قرار گرفتن موسی و پیگیری‌های مداومش برای استفاده از رابطه‌های پرقدرتش در سیستم اداره کشور ( همانطور که می‌گوید من رفتم کنار چون فک می‌کردم دوستام هستند) و ناامید شدن از آنها (به مانند ناامید شدن حاج حیدر در بادیگارد) و تصمیم او برای واردشدن به ماجرا، مجددا بیننده به سراغ مدل ذهنی فیلم Taken و برایان میلز میرود اما فیلمنامه مهدویان با ظرافت‌هایی روبروست که مطابق با واقعیت و ذهن بیننده است. و باز هم مسیری متفاوت را طی می‌کند. پس وقتی مرتضی (با بازی حمید فرخ نژاد) را در دبی و پارکینگ هتل میبیند از درگیری ذهنش با تطابق با واقعیت سؤالی مطرح نمی‌کند اما جالب است که همین مرتضی دید وسیع تری برای امیرعلی و موسی ایجاد میکند و چشمشان را بازتر میکند. موسی دقیقا آنجاست که خودش را برای ادای تکلیفش متقاعد می‌کند و می‌پذیرد حالا که امروز آنچیزی که روزی برایش جان دادند، منحرف شده و تمام همرزمانش را در درون خود استحاله کرده است پس او نیز همان کاری را می‌کند که می‌فهمد.

زمانی که موسی به امیرعلی می‌گوید ” فردا کاری می‌کنیم که صداش کل این شهر رو بگیره” بیننده تردیدی ندارد که موسی تصمیم به قتل هلال بن حمد(شاهزاده ای از نوشین و دست نخورده بودنش خوشش آمده) گرفته اما باز هم پایان فیلم برایش پر از شگفتی است.

کار موسی از جنس عملیات تروریستی و انتحاری و استشهادی نیست. او بن حمد را می‌کشد به دوربین نگاه می‌کند و جنازه را تا لابی هتل می‌کشاند تا حرف اصلی اش را بزند و اینجا جاییست که کارگردان هنرش را به رخ میکشد و پیام فیلمش را در قالب فرم بیان می‌کند و آن نشان دادن این کار در رسانه است.

برای موسی فرقی ندارد آن آدم هلال به حمد باشد یا هر ناکس دیگری بلکه او میخواهد رسانه حرف او را به همه جا برساند تا همه حرف او را بشنوند که کسی

که به ناموس ایرانی چشم طمع داشته باشد در خانه خودش کشته خواهد شد و نشان داد این صحنه در تلوزیون معنی اش اینست که موسی کار خود را انجام داده است.

موسی به خوبی پیامش را رسانده است. پیامی‌که او ،آنرا ضامن امنیت ملی می‌داند. موسی می‌داند که اگر تهدید نکنی هیچ تضمینی برای خود نخریده ای پس او قاضی می‌شود و حکمی‌که سیستم‌های دست و پاگیر حکومتی قادر به اجرای آن نیست اجرا می‌کند.

مهدویان با لاتاری نشان داد که سینمای ایران بعد از مدتها کارگردان صاحب سبک دیگری به خود دیده است. او خوب فیلمنامه مینویسد و قصه اش را سرراست تعریف می‌کند. فیلم برداری خاص خودش را دارد. شخصیت پردازی را خوب بلد است و کاراکترهای داستانش را خوب می‌شناساند. او بلد است قهرمان بسازد واین کار را به خوبی انجام می‌دهد.

لاتاری مهدویان روی خط باریکی از سقوط فرم فیلمش به یک تکرار از سویی و غیرقابل باور بودن از سوی دیگر حرکت می‌کند و از  سقوط مضمونی فیلمش به ورطه سفارشی شدن از یک سو و ناهمگون بودن با یک فکر باثبات همه فهم از سوی دیگر جلوگیری می‌کند و فیلمش را در نقطه ای کاملا به جا و درست به پایان می‌رساند.

در پایان باید گفت لاتاری از آن تک مضراب‌های زیبای سینمای ایران است که یک ایرانی با تمام وجود آن را درک می‌کند. کاراکترهایش را می‌فهمد و با آنها همذات پنداری می‌کند. لحظه به لحظه آنها را تحسین می‌کند و حرف‌هایش را هرچند محدود اما از زبان آنها بر روی پرده سینما می‌شنود. بیننده میداند که می‌شود هزاران فیلم از هزاران موسی ساخت که قهرمانی اش را نه در آن سوی مرزها بلکه در خاک همین کشور دید.

صدای اعتراض حاج کاظم‌های آژانس شیشه ای امروز ابعاد وسیع تری پیدا کرده است و حاج حیدرهای بادیگارد و موسی‌های لاتاری آن را با “کشتی آب گرفته” وحسرت “قرار نبود این بشه” افسوس می‌کنند و متأسفانه دیگر خبری از هلی کوپتر آژانس شیشه ای نیست که ای کاش بود …



منبع: سایت سرزمین هنر



----- 0 0
نقد فیلم لاتاری ; باز هم موفقیت
نقد فیلم لاتاری ; باز هم موفقیت

نقد فیلم لاتاری ; باز هم موفقیت

بعد از دو موفقیت بزرگ در کارنامه محمد حسین مهدویان، برای کار سوم انتظار خیلی بالایی از او داریم. وقتی"لاتاری" سر-و-صدا کرد، انتظار ژانر جدیدی از محمد حسین مهدویان نداشتیم. و این کارگردان با این فیلمش خیلی خوب غافلگیرمان کرد.
لاتاری دغدغه دارد
لاتاری دغدغه دارد

لاتاری دغدغه دارد

روزی که محمدحسین مهدویان با «ایستاده در غبار» در جشنواره فجر حاضر شد و جایزه گرفت، همگی امیدوار به این شدند که کارگردان جوان و سینما بلدی پا به عرصه گذاشته و می‌تواند کارهای جدیدی را ارائه دهد، «ایستاده در غبار» با آن دوربین مخفی شده و صدای آرشیوی و فرم مستندگونه‌اش، به عنوان فیلمی جنگی می‌توانست هر بیننده‌ای را راضی کند، و این سر و شکل منحصر به فرد و دوربینی که همیشه مخفی است
Powered by TayaCMS