"سلام
بمبئی " را باید بعد از 37 سال، یک پدیده و نوآوری خواند، لذا نقد چنین فیلمی
بر پایه نرم ها، معیارها، پارامترها، شاخص های سینمائی و سنجش آن با خط کش سینما
ره به جائی نخواهد برد.”سلام بمبئی" را باید همانگونه که هست، دید و بر درایت
و تیزهوشی نویسنده و کارگردان( قربان محمد پور) نسبت به استفاده از عناصر و
مولفه های فراموش شده در سینمای امروز ایران، آفرین گفت. ساخت چنین فیلمی چه با
هدف نگاه به گیشه و چه با هدف ایجاد لحظاتی شاد و مفرح و در عین حال دراماتیک برای
مردمی که غالب اوقات عزادارند، صورت گرفته باشد، قابل تحسین است.
این همان
هدفی است که عطاران در "من سالوادور نیستم" می خواست، دنبال کند، اما
چون جرئت خارج نمودن دوربین از "فضای بسته" به " فضای باز" و
همچنین "سنت شکنی" و "بدعت گذاری" را پیدا نمی کند، در نتیجه
ناموفق می ماند.
سال ها
قبل در حین اقامت در پاریس، هنگام معالجه دندان نزد دکتر.... آخرین رئیس دپارتمان
دانشکده پزشکی، دانشگاه تهران قبل از انقلاب، که مثل بسیاری دیگر از پزشکان
کشورمان راهی خارج شده بود، وی حرف جالبی زد و گفت:
"ما
از کشورمان بدمان نمی آید، اما دوست داریم همین محیط اینجا را در داخل ایران داشته
باشیم، تا زندگی برایمان معنی پیدا کند."
در
" سلام بمبئی " قربان محمد پورهمان محیط را در فضائی مجازی برای تماشاچی
ذوق زده ایرانی به نمایش می گذارد و آنها با نمایش تصاویر کارت پستالی از بمبئی،
دانشگاهی آزاد با دانشجویان بغایت شاد و راحت در درس و زندگی و در ارتباط با
همکلاسی های خود و مهمتر از همه، آزادی در عاشق شدن و عاشقی نمودن و ادای کلمات و
جملات عاشقانه و دلداری و دلدادگی که جملگی از مولفه های فراموش شده سینمای ایران
هستند و موزیک و رقص، تا اندازه ای که ممیزی اجازه می داد، برای لحظاتی از دنیای غم
زده محیط پیرامونی خارج و در همان محیطی سیر می کنند که آرزوی تعداد زیادی از
ایرانیان و علی الخصوص قشر جوان کشوراست.
در
"سلام بمبئی " استاد در کلاس درس می گوید:
"فراتر
از خدمت به مردم، دین و آئینی وجود ندارد." فیلم نیز که در این جهت حرکت می
کند، قصد دارد با صداقت تمام، موقعیت هائی را خلق نماید که تماشاچی خسته از
دروغگوئی عرفی شده در جامعه، را با خود همراه سازد. کارگردان
که بخوبی میداند مردم از فلسفه، استعاره، اشاره، پیام های دوگانه، ادبیات و تصاویر
ناشی از خود سانسوری و ممیزی، نمایش مسخره برخی صحنه های تصنعی از به اصطلاح عشق و
عاشقی و موانع متعدد در ساخت فیلم های عامه پسند خسته شده اند و به دنبال دیدن و
شنیدن واقعیاتی هستند که درزندگی روزمره با آنها سروکار دارند، در نتیجه سعی می
کند با ترسیم عشقی زیبا و آسمانی، با صداقت در گفتار و با ترسیم روش زندگی، کار، درس،
ارتباطات خانوادگی و .... علی( گلزار) ، در
قالبی واقعی، تماشاچی را تا پایان فیلم با خود همراه سازد که در این زمینه کاملا
موفق عمل می کند.
کارگردان
با گنجاندن سکانس خواندن ترانه "سلطان قلب ها" توسط گلزار، بنیامین و
همسرش ( شایلی )، ضمن ادای دین به فردین، در واقع خواسته و یا ناخواسته سعی می
کند، این پیام را منتقل نماید که جامعه حداقل در برخی از امور نیازمند به رجعت به
گذشته است و گریزی از آن نیست، در نتیجه فیلم خود را در جایگاه فیلم های عشق
و عاشقی دهه 50 فرزان دلجو ( علف های هرز، یاران، شب غریبان و... ) قرار می دهد که
نه فیلم فارسی هستند و نه فیلم هندی. فیلم های برخواسته از خواست و علاقه جمعی.
"سلام بمبئی" هم لحظات مفرح و شاد دارد و
هم لحظات دراماتیک، که در این میان، صدای گریه برخی از افراد در سالن سینما در
سایه موقعیت های دراماتیکی فیلم به وضوح قابل حس است.
"سلام
بمبئی " در بستر یک جریان عشقی و عاشقی حرکت می کند، جریانی که متاسفانه در
ایران با حساسیت زیادی که روی موضوع وجود دارد، بتدریج از نمایش عمومی حذف شده و
در نتیجه نمایش رابطه نامشروع بین زن و مرد جایگزین آن شده است که همین امر خود به
مصائب و مشکلات بسیار زیاد دامن زده است.
علی (
گلزار) و کاریشما ( دیا میرزا) نماینده جوانان هم سن و سال خود هستند، علی به نقل
از مرحوم گاندی در صحنه ای از فیلم می گوید:
"همه
سازهای زندگی کوک نیستند" رابطه این دو، نگاه عاشقانه آنها، ادبیات محاوره ای
آنان، کلمات و جملات عاشقانه ای که رد و بدل می شود، احترام به دوست، احترام به
خانواده و علی الخصوص مادر، حفظ حرمت ها، درک صحیح از زندگی {علی: " یادت
باشد که زندگی یک هدیه است "} ، در پرداختی سینمائی و واقعی از نظر مخاطب،
بدون احساس فریب خوردگی و احساس غلو در ارائه اثر، همگی دست به دست هم داده تا این
فیلم را به فیلمی رکورد شکن تبدیل نماید.
فیلم
دارای تصاویر و صحنه های ناب و رمانتیک بسیار دلنواز است. بازی درخشان
" دیا میرزا " سابقه خوبی از وی در ایران برجای خواهد گذاشت و چه بسا
پیشنهادات زیادی برای بازی او در سایر فیلم های ایرانی ارائه شود.
"سلام
بمبئی " نه گیشه که دل عوام و خواص را فتح کرده است. دوست خبرنگار اینجانب که
در سینما کنار من نشسته بود، می گفت: " دیشب فیلم را دیدم، امروز مجددا برای
تماشای آن آمده ام." این پدیده ای است که در سال های اخیر کمتر شاهد آن
بوده ایم.
فیلم یک
کارت پستال به معنی واقعی است. اگربه دنبال نوازش چشم و روح و روان خود و خانواده
هستید، دیدن این فیلم توصیه می شود.
سخنی
با آنان که فیلم را بر نمی تابند:
زندگی را
سخت نگیر
رونق
عمر، چند صباحی گذراست...
جان من
سخت نگیر....
زندگی
کوچ همین چلچه هاست....!
به همین
زیبائی
به همین
کوتاهی
"مشفق کاشانی"
منبع :salamcinama.ir