فیلم نوشت فیلم نوشت

تکثر خوانش از زن درهم فروریخته ; نگاهی به نقدهایی بر «رگ‌ خواب»
تکثر خوانش از زن درهم فروریخته ; نگاهی به نقدهایی بر «رگ‌ خواب»

تکثر خوانش از زن درهم فروریخته ; نگاهی به نقدهایی بر «رگ‌ خواب»

از همان شبی که «رگ‌خواب» در جشنواره فیلم فجر بر پرده پردیس‌ها نمایان شد، انتشار یادداشت‌ها و نگاه‌ها که عموماً لب به تحسین آخرین اثر حمید نعمت الله گشوده بودند، آغاز شد.

مقاله

نویسنده احسان زیورعالم
تکثر خوانش از زن درهم فروریخته ; نگاهی به نقدهایی بر «رگ‌ خواب»

از همان شبی که «رگ‌خواب» در جشنواره فیلم فجر بر پرده پردیس‌ها نمایان شد، انتشار یادداشت‌ها و نگاه‌ها که عموماً لب به تحسین آخرین اثر حمید نعمت الله گشوده بودند، آغاز شد. عموم منتقدان اثر نعمت الله را در روایت و تصویر کردن زنی در آستانه فروپاشی و بازگشت او از یک قهقهرای خودساخته، تحسین کرده و با توجه به مرکزیت یک شخصیت زن در فیلم، با نگاهی روانکاوانه به سراغ فیلم رفتند.

البته در این میان برخی نگاهشان اجتماعی بود. طلاق ابتدای فیلم و رابطه عاشقانه مبهم میان مینا و کامران برخی را بر آن داشت که فیلم نعمت الله زنگ خطری برای آسیب‌های اجتماعی چون طلاق برشمرند. در این میان برخی محافظه‌کارانه‌تر برخورد کرده و فیلم را اخلاقی پنداشتند.


زن و روانشناسی پایا

سینا طهمورثی در سایت زومجی با اشاره به شاعرانگی موجود در فیلم به واسط تک‌‌گویی‌های مینا می‌نویسد: «شکل بصری فیلم است که سینما را از ادبیات جدا می‌کند. کارگردانی، گرفتن تصاویر پشت سرهم پلان‌های فیلم‌نامه و چسباندن آن‌ها به هم دیگر روی میز تدوین نیست. فیلم‌سازی استفاده خلاقانه از ظرفیت‌های تصویری محیط و نور هم هست. تصویربرداری و نورپردازی فیلم بی‌شک از بهترین نمونه‌های چند سال اخیر است. انتخاب درست لنز‌ها و دیافراگم‌ها در خدمت میزانسن‌ها و اندازه‌نماهای درست فیلم‌نامه و کارگردانی فیلم است. به یاد بیاوردید صحنه آماده‌شدن مینا را برای بازگشت کامران از سفر و پوشیدن لباس قرمز و قرار گرفتن او در مقابل آینه - و همین صحنه نیز برای پوستر فیلم انتخاب شده است. فصل بازگشت کامران از سفر و آوردن تئودور (گربه) در خانه لحظه برگشتن ورق در زندگی مینا است؛ اما بازگشت کامران از سفر و ماجرای خندیدن او و دستیارش به مینا از جذاب‌ترین سکانس‌های فیلم است. حس تحقیر و ترحمی که مینا در آن لحظه تجربه می‌کند، عیناً به مخاطب منقل می‌شود.»

در نقد مذکور ادعا می‌شود معصومه بیات سعی بر نشان دادن سلوکی برای مینا در نیمه دوم فیلم داشته و شاهد مثال آن نفرت ابتدایی مینا به گربه و در ادامه تبدیل شدن به تنها مونس و همدم او است. نویسنده البته می‌نویسد این تضاد سیر و سلوک مینا در نیمه دوم، در برابر دوران عاشقی پر التهاب او در نیمه اول آن، فیلم را تا حدودی دچار لحن دوگانه‌ کرده است.

همانطور که می‌بینید منتقد وجوه فنی فیلم در میزانسن و دکوپاژ را به واسطه دال و مدلول‌ها، به وجوه روانشناسانه نقش – به ویژه مینا – مرتبط می‌کند و البته در جایی معتقد است «آن‌چه می‌تواند محل ایراد فیلم‌نامه باشد، دوپاره شدن فیلم در لحن آن است. آن دنیای نزدیک به فانتزی نیمه نخست فیلم، یکسره بر باد می‌رود و به شدت واقعی می‌شود.»

این منتقد نگاهی قابل تأمل در ژانر فیلم دارد و با اشاره به ویژگی‌های روانکاونه فوق «رگ‌خواب» را یک «نوآر» وارونه تصور می‌کند؛ چرا که «در فیلم‌های نوآر معمولاً قهرمان‌ها شخصیت‌های منزوی و گوشه‌گیری هستند که در مسیر فیلم، با اغواگری‌های یک زن مواجه می‌شوند.»

مدیسا مهراب‌پور در سایت تحلیلی نماآوا مدعی می‌شود«رگ خواب» موفق می‌شود راه خود را به احساسات مخاطب باز کند و «او را وارد جهان تو در تو، سیاه‌وسفید و رنگارنگ زندگی زنی کند که نمونه آشنایی از زن ایرانی در دهه اخیر تاریخ اجتماعی ایران است.»

این نویسنده نیز با توجه به مرکزیت شخصیت مینا به سراغ او رفته است و از چگونگی فراگیری و برانگیخته شدن احساسات تماشاچی، غرق شدن او در جهان فیلم می‌گوید. البته نویسنده مسیر را عوض می‌کند و «رگ خواب» را نمایش اسطوره‌مآبانه‌ای از زندگی زنی توصیف می‌کند که حیران از عشق ازدست‌رفته، سر به خرابات گذاشته است به تمثیلی از اشعار مولانا می‌ماند.

مهراب‌پور شجاعت در به نمایش درآوردن جنون و خودویرانگری زنانه را یادآور «سرگذشت آدل‌هاش» تروفو می‌داند و همین جنون زنانه را برگ‌برنده فیلم برمی‌شمرد که در خبری از ملودرام بازی‌های سطحی و معمول سینمای ایران نیست.

محمد حسین قلی‌پور در فیلم‌مویز نیز به سراغ شخصیت‌پردازی و وجوه روانی و دراماتیک آن رفته است. نویسنده با اشاره به برخی فیلم‌های مدنظرش چون «فارگو» رفته است و می‌نویسد «جناب نعمت‌الله از این نشانه‌ها صرفاً برای معرفی شخصیت‌ها بهره برده است نه چیزی بیش از این. اتفاقی که می‌توانست مسیر فیلم را به ویژه در بخش دوم فیلم تغییر دهد.»

این منتقد نیز همانند نمونه‌های سابق فیلم را درباره مسائل زنان جامعه و سوءاستفاده‌های عاطفی از آنان دانسته که شرایط را برای بروز بحران مهیا می‌کند؛ ولی معتقد است به دلیل «اشتباه در انتخاب رویکرد پرداخت به موضوع، به اثری متوسط تقلیل یافته است. امید است جناب نعمت‌الله با ساختاری منسجم‌تر به طرح موضوعات اجتماعی که از مشکلات واقعی جامعه مانند طلاق بپردازند و جای خالی آثاری این‌چنینی را برای سینمای ایران پر نمایند.» به عبارت دیگر منتقد فیلم را در باب طلاق و تأثیر آن برای شرایط روانی یک زن دانسته است.

بابک مهروز در سایت تحلیلی مووی مگ نیز همانند دیگر منتقدان به سراغ زنانگی می‌رود. این نویسنده علت ارتباط‌گیری مخاطب با اثر را زاویه دید اول شخص برمی‌شمرد و اضافه می‌کند «با اینحال «رگ خواب» در ایجاد دنیایی قابل لمس از زنی که احساسات پررنگی دارد و به واسطه آن لحظات تلخ و شیرینی را تجربه می‌کند، قابل ستایش است.»

این نویسنده نیز همانند دیگر منتقدان برتری دیگر اثر را تصور زن امروزی بدون توجه به مفاهیم فمینییستی می‌داند.

به نظر می‌رسد «رگ خواب» در نگاه منتقدان جوان وجوه روانشناسانه آن با تکیه بر شخصیت مرکزی زن داستان اهمیت پیدا کرده است. این گروه از منتقدان چنین رویه‌ای را عامل ارتباط گرفتن میان مخاطب و اثر دانسته و البته شمایل مینا، در نقش زنی فروریخته در درون را بُعد اجتماعی اثر می‌پندارند. یعنی آنان به دنبال بیرونی کردن فیلم هستند، به نحوی که کارکرد ذهنی و سوبژکیتو فیلم نعمت الله – که در آثار پیشینش وجود نداشته – را کمرنگ جلوه دهند.

پس گفتن جملاتی چون « تجربه هیجان‌انگیزی از یک عاشقانه متفاوت در سینمای ایران است که شاید برای اولین بار در سال‌های اخیر، تصویر نزدیک‌تری از زن جامعه امروز ایران در ملودرامی عاشقانه را به تصویر می‌کشد.» مخلص کلام آنکه منتقدان جوان فیلم نعمت‌الله را اثری ملودرام و عاشقانه توصیف می‌کنند.



شهرزاد رحیمی در سایت سینماگیمفا نیز اثر عاشقانه‌ای لطیف می‌پندارد و علت طبیعی بودن این دنیای زنانه را نوشتار معصومه بیان می‌داند که از شخصیت زن شناخت کامل داشته است. البته این نویسنده کمی زنانه‌تر به موضوع نگاه می‌کند و شاید خوانشی فمنیستی از اثر دارد. او می‌نویسد ««رگ خواب» بسیار مستعد بد فهمیده شدن است. مخالفانش شکست مینا را ناشی از بلاهت و سادگی او می‌پندارند و معتقدند که هیچ زنی انقدر آسان خود را نمی‌بازد. ویرانی مینا نه از روی سادگی بلکه از اعتماد بیش از حد او به عشق و کامران بود. عده‌ای نیز انگ فمینیستی بودن به فیلم می‌زنند و عنوان‌ «زنانه» را به فیلم اطلاق می‌کنند. در حالی که «رگ خواب» به طور خاص مربوط به احساسات زنانه نیست؛ بلکه به ذات انسان و تنهایی او می‌پردازد. درد و غم ناشی از تنهایی که هر انسانی یک روزی آن را تجربه کرده است و بعد از آن تلاش کرده است تا دوباره از نو شروع کند و روح و جسمش را بار دیگر زنده کند.»


طلاق و خیالات مذمت آن

در مجله سپیده دانایی مطلبی بدون ذکر نویسنده متن منتشر می‌شود که در آن ریشه‌های زنانگی متن در اثر واکاوی می‌شود و نویسنده معتقد است در مواجه با فیلم بدون علم به اینکه فیلمنامه را معصومه بیات نوشته، پی به تأثیر یک هنرمند زن در خلق آن برده است. این نویسنده اما برخلاف دیگر منتقدان به سراغ وجوه اجتماعی اثر رفته است و آن را بازنمایی یک تجربه عمومی در ایران برمی‌شمرد و می‌نویسد فیلم «مینا را به عنوان نماینده‌ای از زنان مطلقه و جامعه تصویرسازی شده در فیلم را نماینده‌ای از جامعه ایران در نظر گرفته و به این بهانه به بررسی وضعیت میناهایی می‌پردازم که این روزها شمار آنها رو به افزایش است. روز‌به‌روز بر شمار زنان مطلقه کشور افزوده می‌شود. یکی از تغییرات امروزه نسبت به گذشته نه چندان دور، نوع نگاه به مسئله طلاق در زنان است. نگاهی که از سیاهی گذشت و هنوز خاکستری نشده به سفیدی درآمد! آن زمان که بیوه بودن برای زنان نوعی تهدید تلقی می‌شد آنقدر نزدیک است که می‌توان آن را به راحتی به یاد آورد.»

نویسنده همانند فمینسیت‌های نسل دوم بر این باور است که زن مطلقه در ایران به مثابه جنس دسته دوم نگریسته می‌شود به نحوی که ارتباط و ازدواج با آنان مایه خجالت است.

علی فرهمند در مجله فرهنگ امروز که رویه‌ای فلسفی دارد به سمت نقد ادبی می‌رود و نسبت به منتقدان آنلاین رویه‌ای متفاوت دنبال می‌کند. وی می‌نویسد «اولین سنگ‌بنای روایی «رگ خواب» بر پرهیز از انطباق با واقعیت جامعه‌اش بنا می‌شود و به‌جای گزینش رئالیسم صرف و ادعای قلابی درام اجتماعی، قرارداد روایت بر فضای احساسی و عاطفی شکل می‌گیرد. دلیلش واضح است. تأکید دوربین بر گذار از اجتماع و رسیدن به یک نفر خاص و همچنین بیان شاعرانه «مینا» بر تصویر درشت خود، خبر از مهجوری زندگی او را می‌دهد که چندان هم با واقعیت اجتماعی هم‌خوانی ندارد و گهگاه نیز بیان احساسی‌اش در ایجاد اغراق بی‌تأثیر نیست. چنین نمایی و شکل‌گیری چنین قراردادی متأثر از نخستین نمای «آوای موسیقی» (رابرت وایز) است که دوربین از نمای خیلی دور به نمای متوسط «جولی اندروز» می‌رسد که در حال رقص و ترانه‌خوانی است. رویکرد دوربین در «آوای موسیقی» نسبت به دوری‌جستن از اجتماع به‌مثابه واقعیت و قرابت با زندگی یک نفر، گویی منبع تغذیه «رگ خواب» بوده و وجود صدای افزوده «مینا» و شیوه عاطفی قرائت نامه بر متن تصویر، همان کارکردی را دارد که رقص و آواز «جولی اندروز» در آن فیلم.»

فرهمند به هیچ عنوان نگرش‌های سابق را برنمی‌تابد و عملکرد فیلم را بر پایه میزانسن‌های دقیق نعمت‌الله، زاویه دوربین و عدم‌تأکید بر رئالیستی می‌داند؛ پس در نگاه این منتقد خبری از زنانگی نیست. خبری از وجوه اجتماعی اثر نیست؛ بلکه همه چیز در خلق شخصیتی منحصر به فرد در قامتی سینمایی است.

برخلاف این منتقد نویسنده ناشناس خبرگزاری مشرق فیلم را آسیب‌شناسی طلاق برمی‌شمرد و به شکلی افراطی مصائب مینا را ناشی از طلاق می‌داند و بدون آوردن فاکتورهای لازم می‌نویسد «برای برخی دختران جوان خانه پدری مثل جهنم است و رهایی را در ازدواج می‌بینند. با کمی تلاش از خانه پدری رها می‌شوند و ازدواج می‌کنند؛ اما پس از چند صباحی از زندگی مشترک که می‌گذرد، رهایی را در طلاق جستجو می‌کنند. این نگره و روش انتخاب به صورت خیلی عام در جامعه کنونی ما صورت فراگیری دارد که به نقد مناسبات جامعه زنانه نیاز دارد.»

البته برای مخاطب «رگ‌خواب» کاملاً مشهود است که اصل داستان فیلم چنین نیست و مینا نه به واسطه ازدواج از پدر گریخته و نه به واسطه مسائل عاطفی شوهر را ترک کرده است.

نویسنده معتقد است نعمت‌الله مانیفست اجتماعی منطقی و هم ارزی با جامعه دارد و با آسیب‌های کلان زنان مطلقه دست به گریبان است و این موضوع دغدغه اصلی و زیبای فیلمساز است و این مهم را از مسیر فیلمسازی نعمت‌الله از «بوتیک» تا «رگ‌خواب» استنباط می‌کند.


زنان آویزان و فمنیسیم ناکارآمد

این نقد با واکنش لیلی فرهادپور در روزنامه شرق همراه بوده است. وی می‌نویسد «برای من مهم این بود که منتقدان تقریباً متفق‌القول بودند که فیلمی زنانه است، بدون واردشدن به وادی فمینیسم! در میان نقدها به فیلم رگ خواب، نقد یکی از سایت‌های محافظه‌کار اصولگرا برایم جالب بود. نویسنده محترم این نقد به نعمت‌الله آفرین گفته بود که نشان داده زنانی که طلاق می‌گیرند چه عاقبت شومی در انتظارشان است!»

فرهادپور در جایی از مطلب خود می‌نویسد « داستان که پیش رفت مشخص شد که مینا یک زن «آویزان» است، مثل بسیاری از زنان در این شهر. در دهات زنان آن‌قدر کار دارند که وقت آویزان‌بودن به شوهرشان را پیدا نمی‌کنند. حالا اگر این شوهر معتاد شود یا بی‌کار، فرقی نمی‌کند، این زن باید بار زندگی را به دوش بگیرد؛ ولی در شهر، آن‌هم کلان‌شهر بی‌هویتی مثل تهران، فرهنگ و جامعه و مدرسه و در و همسایه به دختر یاد می‌دهند که باید مانند زیبای خفته منتظر یک شاهزاده سوار اسب سفید باشد. زندگی زن شهری را باید مرد بچرخاند. تا پدر هست، پدر بچرخاند، بعد تحویل دهد به مرد دیگری که این مرد در مقطع نخست شوهر است و وقتی زنی از شوهر جدا شد، بی‌هویت و سرگردان می‌چرخد تا به مرد دیگری بچسبد. حالا اسمش عشق باشد یا وابستگی.»

فرهادپور به سراغ جامعه‌شناسی شهری می‌رود و اشاراتش به وضعیت زندگی شهری پس از صنعتی شدن جهان پیرامونی ماست که در آن همه چیز حول پدر می‌چرخد. او به واسطه قدرت مالی و البته انفعال مادر در جامعه بیرونی همه‌کاره می‌شود و در ادامه به مشکل برمی‌خورد.

فرهادپور مدعی می‌‌شود فیلم نعمت‌الله از آن جهت فمنیستی است که تلاش‌نکردن برای تغییر به اضمحلال این زن را نشان می‌دهد، به شرط آنکه تماشاگران فیلم به این نتیجه‌گیری نرسند که «اگر طلاق بگیری حتما بدبخت می‌شوی. چهار نفر هم به این فکر کنند که چرا ما زن‌ها باید آویزان مردها باشیم، بس است!»



حسین پارسا در روزنامه شهروند آخرین ساخته حمید نعمت‌اله را با دیگر آثار سینمای ایران مقایسه کرده است و قصدش از این قیاس پاسخ به این پرسش‌هاست که «آیا مفهومی واقعی به نام سینمای زنانه در برابر سینمای مردانه وجود دارد و اصولاً می‌توان سینما را با چنین خط پررنگی به دو نیم تقسیم کرد؟ آیا سینمای زنانه، سینمایی است که زنان آن را می‌سازند، یعنی ذهنیت و نگاه زنانه در آن غالب است یا آن‌که هر فیلمی که به روانشناسی و جامعه‌شناسی زنان بپردازد زنانه محسوب می‌شود؟»

وی با بررسی تاریخی این سینما «رگ‌خواب» را آخرین زنانه سینمای ایران می‌نامد و به همان سویی می‌رود که نقدهای ابتدای بدان اشاره کرده است. یعنی خوانشی تازه به دست نمی‌آید.


خوانش آرکی‌تایپی و حلول پدرانگی

حسن صنوبری در خبرگزاری مهر با متعجب شدن از تبلیغ فیلم که از الفاظی چون عاشقانه یا اجتماعی و زنانه بهره برده شده است می‌نویسد «فیلم اصلاً فهمیده نشده که حالا بخواهد قضاوت شود. به نظرم چهار قضاوت بالا در باب سینماییِ «رگ خواب» هم از جنس تفاوت دیدگاه یا سلیقه نیست، از سنخ فهمیده‌ نشدن فیلم است. اتفاقی که در مورد آثار هنری زیادی می‌افتد. علت چیست؟ به نظر من علت این اتفاق کاهش کیفیت قضاوت‌ها و افزایش شجاعت ابرازشان در عصر جدید است. با رشد روزافزون رسانه‌ها، صفحه‌ها و تریبون‌های انتقادی و برنامه‌هایی چون «نود» و «هفت» و... ما داریم به گونه‌ای تربیت می‌شویم که بیش از اینکه هنر خوب شنیدن و مهارت درست دیدن را داشته باشیم، شجاعت زود قضاوت کردن و اشتیاق قاطعانه نقد کردن را داریم.»

این نویسنده در پاسخ به این الفاظ مدعی می‌شود «فیلم رمانتیک فیلمی است که محوریت اصلی در آن با موضوع عشق است و طبق سنن سینمایی عموماً هم با پایان خوش و وصال عاشق و معشوق تمام می‌شود، چیزی که مطلقاً در «رگ خواب» نیست.»

وی درباره زنانه بودن هم می‌نویسد «فیلم زنانه یا فیلم با موضوع زنان، یا فیلم با رویکرد فمینیستی هم، درست مثل فیلم عاشقانه تعریف خودش را دارد و به صرف حضور مؤلفه‌ها و فضاهای زنانه در یک فیلم نمی‌توان آن فیلم را یک فیلم با موضوع اصلی زنان نامید. بله شخصیت اصلی و پرتره فیلم یک زن است، زاویه دید و روایت فیلم هم به شدت زنانه است، چنانچه نویسنده فیلمنامه هم یک خانم اتفاقاً زنانه‌نویس است و در آثار دیگری هم روی شخصیت‌های زن تمرکز داشته است؛ حتی باید این را اشاره کنم که بُعد اجتماعی فیلم هم بیشتر ناظر به زنان است. اما وقتی به معنای اصلی و نهان فیلم توجه کنیم باز می‌بینیم رویه اجتماعی فقط یکی از رویه‌های فیلم است و زنانگی هم تا حد زیادی مثل عشق اینجا فقط یک مضمون است. لذا فیلم اخیر حمید نعمت الله فاصله زیادی با فیلم‌های کارگردانانی چون رخشان بنی‌اعتماد دارد.»

صنوبری در باب اجتماعی بودن «رگ خواب» نیز معتقد است قطعاً فیلم اجتماعی است و بازتاب روشنی از جامعه امروز در خود دارد؛ ولی این مسئله محض نیست؛ چرا که «سراغ از لایه‌های درونی و انسانی یک شخصیت گرفته است. حرف اصلی فیلم جای دیگری است، هرچند با حفظ تأویل‌های اجتماعی.»

صنوبری برخلاف منتقدان دیگر خوانشی آرکی‌تایپی از «رگ‌خواب ارائه می‌دهد و به نمادهای فیلم اشاره می‌کند. وی می‌نویسد «پدر، نماد خدا و یا هر «اصالت و سنتِ مقدس» است، هم هست، هم نیست... گفتگوهای ذهنی مینا با پدر خود نماد و استعاره از «نیایش» و «راز و نیاز» است. خود مینا، انسانِ مخلوق، دچار به دنیا و تبعید شده به زمین است و کامران نماد دنیا و ابتلائات آن است. انسان در پست‌ترین وضع زمینی خویش دلتنگ آسمان و عالم بالا می‌شود، دلش می‌شکند و بار دیگر از نو خویش را می‌کاود تا آنجا که جایگاه حقیقی خود را به یاد می‌آورد، نزد خدا، نزد پدر.»


رک‌گویی جاهد

پرویز جاهد، منتقد شاخص سینما در یادداشت کوتاه خود در روزنامه شرق به فیلم حمله می‌کند و با چنین مقدمه‌ای به استقبال نعمت‌الله می‌رود «ساخته حمید نعمت الله، فیلم شیک، ‌تر و تمیز و مردم‌پسندی است؛ اما به شدت توخالی و قلابی است. یک فیلم رمانتیک لوس و سانتیمانتالِ شبه فمینیستی که بازی خوب لیلا حاتمی (بازیگری که اصولاً نمی‌تواند بد بازی کند) نیز نمی‌تواند اعتباری برای آن بیاورد.»

او ایراد کار در فقدان اطلاعات کافی از گذشته مینا می‌داند که «باور کردنش سخت است که زنی به زیبایی و شکل و شمایل مینا اصلاً خانه و زندگی نداشته باشد و در منزل دوستش بخوابد» و آن را پیرو «الگوها و کلیشه‌های داستانی آشنای فیلم‌های فارسی یعنی زن ساده لوحِ بدبختی که گرفتار مردان دیوسیرت و هوسباز شده و فریب ظاهر شیک و حرف‌های عاشقانه دروغین آنها را خورده و تباه می‌شوند» می‌داند.

نقد ساختاری جاهد درباره دیالوگ‌ها و اصطلاحات و ترانه‌های فرانسوی هم جالب توجه است و آن را «ترفند جدیدی است که فیلمسازان فرانکوفیلی ایرانی برای خوشامد فرانسوی‌ها و جشنواره‌هایی مثل کن در فیلم‌ها به کار می‌گیرند غافل از اینکه این ترفندها کارایی چندانی ندارند و تنها مصرف داخلی دارند» معرفی می‌کند.


جمع‌بندی

همانطور که می‌بینید عموم کسانی که برای «رگ‌خواب» دست به قلم شده‌‌اند آن را از وجوه زنانه – که بر پایه روانشناسی سطحی است – دنبال کرده‌اند و برخی دیگر آن را از بُعد اجتماعی و تبعات موضوعی چون طلاق دنبال کرده‌اند. عموم این نقدها که تعدادشان در اکثریت هست، به شدت همانند یکدیگرند و اگر جایی منتقد به سمت نقد ساختاری یا فنی از منظر دوربین و میزانسن رفته است، آن را فدای نگرش شبه‌روانشناسانه یا جامعه‌شناسانه خود کرده است.

در وجه روانشناسانه مسئله قابل تأمل آن است که منتقدان دست‌مایه خوبی برای ارزیابی روانی زن ندارند. در حالی که می‌توان در ساده‌ترین شیوه دست به دامان فروید شد یا با توجه به رابطه پدر و دختر از لکان نظریاتی عاریه گرفت؛ اما هیچ یک از منتقدان مورد بررسی تمایلی به خوانشی این چنینی نداشته است. آنان صرفاً براساس شهود و داده‌های قضاوت‌محور خود دست به داوری زده‌اند. در نتیجه خوانش آنان علمی نیست. به خصوص آنکه هیچ یک در حوزه روانشناسی شناخته شده نیستند و احتمالاً در آن سررشته‌ای نیز ندارند.

اما به صرف فروپاشی روانی و ذهنی یک زن آیا باید به خوانشی روانشناسانه دست یافت؟ می‌تواند به جد گفت که پاسخ خیر است. شاید چنین چیزی صرفاً محصول یک درک دراماتیک باشد و اتفاق فوق به هیچ عنوان ممکن نباشد. اینجا باید مکث کرد و پرسید آیا این فیلم آن‌چنان رئالیستی است که بتوان از دلش خوانش اجتماعی داشت؟ پاسخ این پرسش نیز خیر است؛ چرا که برای رسیدن به یک وضعیت اجتماعی نیاز به تعمیم است و شخصیت مینا به نظر محصول ذهن دراماتیک معصومه بیات است و در نتیجه شخصیتی منحصر به فرد است. فیلم نعمت‌الله نیز مدام از جهان رئالیستی فاصله می‌گیرد و این مهم نیز با انتخاب زوایای دوربین و کنده شدن از لنز 65میلی‌متری محقق می‌شود.

در نقدها تفاوت را کسانی رقم زده‌اند که تلاش کرده‌اند نه از روبه‌رو که از زاویه‌ای نامتعارف به فیلم نگاه کنند. همانند جاهد که به ریزه‌کاری‌های فیلم پرداخته و آن را لوس توصیف کرده یا فرهادپور که فیلم را محصول نگرش زنانه ایرانی در آویزان‌بودگی نسبت به مرد زندگی خود توصیف کرده است. هر دو منتقد زاویه‌ای دیگر برای خوانش خود در نظر گرفته‌اند. فرهادپور به سراغ عبارتی می‌رود که خود خلق می‌کند: زن آویزان. او برای مینا توصیفی می‌یابد که منحصر به اوست؛ پس او را نسبت به شخصیت‌های سینمایی پیش از خودش نیز مجزا می‌کند. البته او اشاراتی به گذشته سینمایی زن آویزان دارد؛ ولی او مینا را به واسطه امروزی و ملموس بودن جدا کرده و با یک توصیف خاص برجسته می‌کند.

جاهد برخلاف فرهادپور به سراغ یک رویه قدیمی می‌رود و به فیلم برچسب احساسات‌گرایی می‌دهد. حرف او زمانی اهمیت پیدا می‌کند که می‌توانیم عباراتی چون تأثیربرانگیز، هیجان‌انگیز، دلربا و ... را در نقد برخی نویسندگان بیابیم. یعنی او به جای تعقل درباره فیلم، با احساسات خویش دست به قضاوت زده است که می‌تواند مملو از خطا باشد. پس جاهد چندان پر بیراه‌ نگفته است. این منتقد قدیمی با تیزبینی ویژه به موضوع نگریسته است.

اما درباره نگاه صنوبری و نقد آرکی‌تایپی او باید گفت این نقد تنها نقد علمی به دست آمده است. او با دست‌مایه قرار دادن اندیشه‌ای خاص به استقبال فیلم رفته است. با این حال «رگ‌خواب» موفق شده است میان مخالفان و موافقانش جهش نوشتاری ایجاد کند، هر چند اثرش درست یا اشتباه خوانش شده باشد.









----- 0 0
مینی‌ مالیسم و گریزگاه فقدان تفکر ; نقدی بر فیلم مالاریا
مینی‌ مالیسم و گریزگاه فقدان تفکر ; نقدی بر فیلم مالاریا

مینی‌ مالیسم و گریزگاه فقدان تفکر ; نقدی بر فیلم مالاریا

پرویز شهبازی سینما را با فیلم نامه نویسی آغاز کرد و از این حیث با برخی از سینماگران ایرانی که فیلم نامه‎های خودشان را کارگردانی می‎کند اشتراک دارد. این مساله از آن حیث دارای اهیمت است که این طیف از سینماگران دنیای خودشان را می‎سازند و فیلم‎هایشان برآیند ذهنیت و حالات روحی‎اشان است.
ملی و ناکجا آباد ; نگاهی به فیلم ملی و راه‌های نرفته اش
ملی و ناکجا آباد ; نگاهی به فیلم ملی و راه‌های نرفته اش

ملی و ناکجا آباد ; نگاهی به فیلم ملی و راه‌های نرفته اش

تهمینه میلانی جزو معدود سینماگران زن ایرانی است که توانسته در فضای سینمای ایران قریب به سه دهه حضور فعالی داشته باشد و در این فضای مردانه به راه خود ادامه دهد.
Powered by TayaCMS