بر خلاف این تیتر
اصلاً نیت این متن تخریب این برنامه نیست. این تیتر به سرشت این برنامه اشاره می
کند. آدم های معمولی که برای لحظاتی فرصت پیدا می کنند که در برابر مجری مقتدر
برنامه خودی نشان دهند. در واقع این تمثیلی است که وضعیت قدرت رسانه را آشکار می
کند. درست است که این شکل اقتدار رسانه شاید در نگاه اول به مذاق برخی، از جمله
نگارندگان این متن خوش نیاید و در مورد برخی ابهام های محتوایی و اخلاق رسانه ای
که این شکل برنامه سازی و اقتدار رسانه ای بتوان به موارد مهمی اشاره کرد، اما نمی
توان واقعیت این قدرت رسانه و فرصت های برآمده از آن را انکار کرد. این وضعیت حاصل
سرشت خود رسانه است. همان چیزی که در برنامه های معتبر تلویزیونی جهان می بینیم
مانند تاک شوهای لری کینگ یا برنامه های اپرا وینفری و یا برنامه ای مانند دکتر
آز. وقتی که در ساعات مانده به افطار در جای جای شهر، آدم های مختلف را در خانه،
مغازه و محیط کسب و کار می بنینیم که در ضمن انجام کار خود نیم نگاهی هم تلویزیون و به مهمان آن روز احسان علیخانی دارند
و در کش و قوس رتق فتق امورات مانده به افطار، به ناگزیر لحظه ای دست از کار می
کشند تا حرف های رد و بدل شده را با دقت گوش کنند، آن وقت به این فکر می کنیم که
نمی توان و شاید نباید در برابر قدرت رسانه مقاومت کرد بلکه باید آن را پذیرفت و
مدیریت کرد و به دنبال نظریه ای بود که بتواند به ما در رام کردن این قدرت روز
افزون رسانه و به کار بستن آن در تعمیق
ارزشهای اخلاقی و دینی جامعه کمک کمد
اما وجه تمایز ماه عسل در چیست؟
فرصت به اشتراک گذاشتن
هر جامعهای بر سر اشتراکاتی خاص، حس تعلق ما به یک جامعه
بزرگ تر و یک آیین و مذهب را در خود بیدار
نگاه میدارد. ماه رمضان از جمله اشتراکات فرهنگی ما است که گفتمان فرهنگی جامعه
را با خود همراه ساخته و باعث میشود همه خود را در یک تجربه مشترک احساس کنیم. حتی
کسانی که میانهی چندانی با این فریضه مذهبی ندارند، خواه ناخواه در فضای ایجاد
شده در آن سهیم و شریک میشوند. کما اینکه هنگام غروب و لحظه افطار اغلب مردم سعی
دارند در منزل باشند و در یک هم حسی جمعی با کل جامعه و با باورهای مذهبی که در
تار و پود ما تنیده است، عجین شوند. ماه عسل از جمله برنامههایی است که این توان
را داشته تا بدل به گفتمانی جمعی در ساحت جامعه گردد. دلایل چندی باعث شده تا هر
سال بر مخاطبان این برنامه افزوده شود. زمانبندی مناسب برای پخش(همانطور که یاد
شد)، ویژگیهای شخصی و اجرای پر قدرت مجری آن(احسان علیخانی)، جنس روایتهایی که
در هر برنامه دنبال میشود، شکل خاص گفتگویی که بین مجری و مهمانان برقرار میشود،
زنده بودن کنشها و واکنش ها. این دلایل را میتوان از سه منظر فرستندهی پیام( که
شامل زمانبندی، جنس روایتها و دیدگاه کلانی است که رویکرد برنامه را مد نظر
دارد)، ابزار انتقال پیام( تلویزیون که رسانهای با مخاطبانی چندده میلیونی است) و
گیرندهی پیام( مخاطبانی که به هر دلیل پای برنامههای تلویزیون مینشینند)، مورد
بررسی قرار داد.
فرستندهی پیام
ماه عسل صرفاً برنامهای یک ماهه نیست. بنا به ماهیت این
برنامه، حتماً باید تیم تحقیق و سوژهیابیِ خاصی ماهها قبل از آغاز ماه مبارک
رمضان ، چیدمان ماهیانهی خود را سر و شکل داده باشد. سوژهیابی این برنامه نیز
لابد باید از ابعاد اخلاقی، جذابیت همگانی و قابلیت طرح و به بحث گذاشتن برخوردار
باشد. همانطور که در خصوص زمان اجرای این برنامه اشاره شد، این زمانبندی نیز
رویکرد فرستنده پیام را پررنگتر میسازد؛ ساعت پایانی روز و روزهداری و نزدیک
شدنش به لحظات افطار، حسی سرشار از سرخوشی و رضایت را در کنار میل و عطش برای نشستن بر سر سفرهی مهمانی خدا ایجاد میکند.
در این دقایق و لحظات، با همهی ضعفی که بدن دچارش میشود، روح بیدار است و هشیار
و پذیرای آموزههای دینی و اخلاقی.
ماه عسل در این بین علاوه بر انتقال کانون توجه از ضعف بدنی
به هشیاری روحی، زمان رسیدن به افطار را با روایتهای خود کوتاهتر میسازد.
بنابراین از حیث انتقال آموزههای دینی و انسانی، ماه عسل در یکی از بهترین زمانهای
رسانهای، واقع شده است.
روایتهای مختلف این برنامه را که در قالب گفتگو با مهمانان
مدعو طرح و بحث میشوند، میتوان در بخش فرستندهی پیام دستهبندی و پی جویی کرد. روایتها
خط سیر واحدی ندارند و هربار باید در انتظار سوژهای تازه بود. نکته محوری در این
نوشته نیز معطوف به جنس همین روایتهاست. هر روایتی لاجرم شخصیتی محوری دارد که قهرمان
موقعیت روایت است. اغلب قهرمانان روایتهای ماه عسل، چندان از وجه قهرمانانهای
برخوردار نیستند و معمولاً به دلیل شرایط و رویدادی خاص است که تماشایی و به قول
معروف رسانهای میشوند. امروزه بسیاری از محصولات فرهنگی نیز تابعی از مدگرایی
زندگی مصرفی شده اند. آیا این روایتها مشمول مصرف رسانهای نیستند؟ برای پرداختن
به این موضوع لازم است تا سازوکار ابزاری همگانی چون تلویزیون را بهتر دریابیم؛ در
ابتدا باید گفت که برنامه ماه عسل از دو
حیطه گفتمانی متفاوت مدد می گیرد یکی از آنها حیطه گفتمان معنایی ماه مبارک رمضان است که بر همه پیام ها و
کدهای این برنامه وجهی معنوی ایجاد می کند و یکی دیگر وضعیت رسانه در جامعه پسا
مدرن و تبدیل فرهنگ به کالای فرهنگی است. همین امر یک وضعیت عجیب و بدیع را پدید آورده
که ما را
متوجه چالش های آتی رسانه و نسبت های تجربه نشده آن با اموزه
های دینی خواهد کرد.
ابزار پیام
"زمانی خواهد رسید که هر کس در زندگی خویش این فرصت را
خواهد یافت تا چند دقیقهای در مقابل دوربینها به شهرت عمومی برسد." این
جمله اندری وارهول ناظر به یک دنیای جدید است. دنیایی که پیش از هر چیز در آثار و
نقاشی های خود او نمایان شد که به جای پرداختن به یک سوژه خاص ومتفاوت به سراغ
معمولی ترین و حتی بی خاصیت ترین چیزهای می رفت. وقتی او تابلوی معروفش را با
تصاویر کردن چند قوطی کنسرو ایجاد کرد( در مورد این شکل از هنر بهتر است که از
عبارت خلق کردن یا آفریدن استقاده نکنیم) در واقع قدرت رسانه را
نشان می داد. اهمیت این سوژه ها که
منتقدین و مورخین هنر سعی می کردند در آن معانی آخر الزمانی پیدا کنند، در این بود
که توانسته بود به چهاچوب قاب نقاشی راه پیدا کند. قدرت قاب نقاشی را با قدرت قاب
تلویزیون مقایسه کنید. در هر شغل و جایگاهی که باشید، ممکن است روزی اتفاقی و بناگاه،
گروه فیلمبرداری یکی از شبکههای تلویزیونی، جلوی شما را بگیرد و دربارهی موضوعی
رسانهای مثل ریزگردها یا سرنوشت برجام یا حقوقهای نجومی یا هزاران موضوع دیگر از
شما نظرخواهی کند. در این وضعیت، شما فرصت دارید برای لحظاتی هر چند کوتاه، چهرهی
اول یکی از برنامههای تلویزیونی باشید.
برعکسِ سینما که اساساً با قهرمانان خاص سروکار دارد، تلویزیون(بخصوص
تلویزیون صدا و سیمای داخلی) بیشتر در پی قهرمانان عادی و روزمرهای است که همواره
در زندگی معمول با آنان سروکار داریم. دلیلی موجهی هم برای این منظور وجود دارد.
جامعهی هدف و مخاطبین تلویزیون قرار است همهی اقشار جامعه باشند. برای همین تلویزیون
بطور طبیعی از خاصگرایی در قهرمانپروری پرهیز دارد و سعی میکند قهرمانانش از
جنس خود مردم و به همان اندازه عادی و دم دست باشند.
در بین برنامههای تلویزیونی، ماه عسل سرآمد چنین رویکردی
است. در طول چند سالی که از عمر این برنامه میگذرد قریب به اتفاق مهمانان دعوت
شده به این برنامه، از جنس مردمانی هستند که عموما به قشر متوسط تعلق دارند و
رویدادی خاص آنان را به قهرمانان زندگی خویش بدل ساخته است. آنها خصلتهای
قهرمانانه از نوع هالیوودی یا سینمایی ندارند. از قضا همین وطنی بودن و عادی بودن
وجه قهرمانانه آنهاست که برای مخاطبان تلویزیونی جذابیت بیشتری ایجاد میکند.
تصمیم قهرمانانه
اگر دقت لازم را به خرج دهیم، زندگی هر کسی لاجرم نکتهای
در خود دارد که بتوان آنرا فراگرفت. حتی اگر آن نکتهای منفی و تاریک باشد.
مهمانان برنامهی ماه عسل از جمله مردمان عادی بودند که هر یک نکتهای را در ذهن
مخاطب خویش روشن میکردند. مادر پیری که تک و تنها در روستایی متروک و خالی از
سکنه باقی مانده بود و به زندگی عادی اش ادامه میداد. شکارچی پرسابقهای که از
اشک چشم قوچی تیر خورده، متأثر شده و شکاربان شده بود. زن و شوهر جوانی که قربانی
شایعات اینترنتی شده بودند، خواستگاران منتظری که سالها چشم انتظار یک فرصت برای
ابراز وجود خود مانده بودند و.... آدمهایی از این دست که البته کم نیستند اما کمتر
در معرض دید رسانههایند.
اما این نکتهیابی در دل شخصیتها و قهرمانان عادی چه
توفیری در زندگی ما مخاطبان خواهد داشت؟ ما برای تغییری بنیادی در زندگی خود
نیازمند رویکردی عمیقتر از نکتههای پراکنده و بدون ساختاری منسجم هستیم. اگر سری
به فضای مجازی بزنیم روزانه خیل عظیمی از این نکتهها را میتوانیم در دسترس داشته
باشیم. چندی است که بسیاری از شبکه های پیشرو تلویزیون بر این اطلاعات
پراکنده برای جذاب تر کردن خود استفاده می کنند.
اصطلاح شهروند خبرنگار برای شبکه
های خبری عبارتی متداول است که می کوشد دوربین تلفن های همراه را بدل به دوربین
خبری خود کنند. اما دایره این اخبار تنها محدود به خبرهای مهم و رویدادهای با
اهمیت نیست. وقتی که شهروند های خود مولد و تولید کننده خبر شدند ، بازی یک کودک
با عروسکش و یا شیرین کاری های یک حیوان خانگی هم می تواند بدل به خبر شود. البته
میان انچه که در برنامه ماه عسل می گذرد با این نمونه ها تفاوت های معنا داری وجود
دارد. ماه عسل هرگز در برابر این شگفتی
های موقت و این قهرمانان یه دقیقه ای ماهیت خود را فراموش نمی کند. ماه عسل با
رویکردی انتخابی پا به میدان می گذارد. قهرمان های موقت می آیند و قصه های شان را
می گویند اما همه تابع اراده مجری هستند. این مجری برنامه است که با سوالات حساب
شده و پله پله خود، راز پنهان و فروخورده این افراد را به قصه ای جذاب بدل می کند.
گویی اینجا جایی است که عقده از زبان ها گشوده می شود. آدم ها همین که پا در میدان
این برنامه می گذارند ناخودآگاه لباس قهرمانی خود را بر تن می کنند. این قهرمانان
موقت با سرگذشت عجیب خود هر بار نور و لعاب برنامه را بیشتر می کنند. گاهی در یک
برنامه ما دو یا سه قصه عجیب را می شنویم و همزمان که از سرگذشت یکی از مهمانان در
حیرتیم، علیخانی به ما وعده می دهد که در همین برنامه سرگذشتی عجیب تر را خواهیم
شنید. اما در خیل رفت و آمد این ارتش طولانی و بی انتهای قهرمانان موقت، چهره یک
نفر ثابت و استوار بر صحنه می ماند و آن مجری برنامه است؛ او همان رسانه است.
گیرندهی پیام
این محور قهرمان
سازی به غیر از مهمانان و مجری ضلع دیگری هم دارد و آن مخاطبین برنامه هستند.
مخاطبینی که با شنیدن قصه های پر رمز و راز آدم های ماه عسل همزمان مروری هم در
زندگی خود می کنند. همه آنها به شکل بالقوه می توانند قهرمان آتی یکی از برنامه
های ماه عسل باشند. در واقع قدرت اصلی از آن انها است. این خیل مخاطبین گسترده این
برنامه است که اگر لحظه ای به چیزی توجه کند می تواند آن را از فرش به عرش برساند.
شاید بتوان گفت همه فیلم های سینمایی که در مورد قدرت رسانه در دنیای امروز ساخته
شده اند، عملاً موضوعشان قدرت مردم است. رسانه ها ابزارهایی هستند که با آنها می
توان لحظه ای توجه مردم را جلب کرد و همان یک لحظه، برای ایجاد یک اتفاق بزرگ کافی
است. اما مخاطبین برنامه ماه عسل ویژگی
متمایزی دارند؛ آنها عموما افرادی روزه دارند یا لا اقل به روزه داری احترام می گذارند. انها افرادی هستند که در ماه
رمضان خواهان تجربه متفاوتی از رسانه هستند.
توجه به ماهیت رسانه
برخی معتقدند که ماهیت تلویزیون و تفاوت اساسی آن باسایر
رسانه های تصویری در زنده بودن آن است.( درس گفتار های آقای حسام الدین آشنا در
دانشکده صدا و سیمای قم) قدرت تلویزیون در توانایی ایجاد ارتباط زنده با مخاطب
است. در این ارتباط وجهی جادویی و مسحور کننده وجود دارد. ماه عسل یکی از معدود
برنامه هایی است که از این وجه پخش زنده استفاده بهینه می کند. ازهمین روست که
تکرار این برنامه هرگز و با فاصله بسیار
زیاد، لطف پخش اول آن را ندارد. این در حالی است که بسیاری از برنامه های پربیننده تلویزیون از جمله
خندوانه و دورهمی همه برنامه های تولیدی هستند. فرق عمده ای نمی کند که آنها را در شبکه نسیم ببینیم و یا در پخش با
تاخیر آن از شبکه جام جم. تحلیل این مساله به ما نکات بسیاری را در مورد این
برنامه و شکل قدرت تلویزیون ارائه می دهد. در اینجا نفس در ارتباط بودن مهم است و
جذابیت اطلاعاتی که ارائه می شود در ذیل این امر قرار میگیرد. این مهم است که ما
در همان ساعت مشخص همه در سر همان قرار در پای تلویزیون در یک فرایند جمعی مشارکت
کنیم. ما می دانیم صدا و تصویری را که اینک می شنویم در سرتاسر کشور توسط میلیون
ها آدم دیگر و احتمالا با حسی مشابه حس ما در حال شنیده شدن است. ماه عسل هم به
این ویژگی تا حد زیادی نظر دارد. شکل برنامه و مهامانانی که او انتخاب می کند با
این قابلیت همخوانی دارد. هر چند وقت یک بار احسان علیخانی ما را در تجربه ای خاص
قرار می دهد که مخاطب را به این قابلیت برنامه ارجاع می دهد؛ آیا درهمین برنامه
نبود که به زوجی که سالها به دلایل گوناگون بچه دار نشده بودند، یک فرزند اهدا شد؟
یا مادری که بعد از چهل سال بچه گم شده اش را پیدا کرد؟ در مورد تبعات اخلاقی چنین
اقداماتی بر روی آنتن زنده می توان بحث های فراوانی را طرح کرد اما این اتفاقات و
چیزهایی مانند این در برنامه ماه عسل با نظمی مشخص روی می دهد تا به ما یادآوری
کند که ما در یک مراسم و نه در یک برنامه، در یک ایین و نه در یک نمایش حاضر شده
ایم.
کیفیت ساعت پخش
مهمترین کارکرد ماه
عسل دقیقاً با ساعت پخش ان تناسب دارد. این برنامه در لحظاتی که به شکل فرهنگی
برای ما ساعات مقدسی هستند از تلاش ها و کوشش های مشترک مردم سرزمین مان می گوید،
از رنج هایی که انها برای رسیدن به هدف و خواسته شان تحمل کرده اند، از اعترافات
انها به اشتباهاتشان و از شادی های کوچک و
بزرگشان. در همه این ها اما یک ویژگی مشترک وجود دارد و آن صداقت گویندگان است.
مجری نیز با سوالات بی پروای خود صداقت مهمانانش را به مخاطبانش یاداوری می کند.
همین پیوند ساعت مقدس پیش از افطار به تلاش ها، تجربه ها، رنج ها و موفقیت های هم
نوعانمان ، حاوی یک بار معنایی است. ما
همه این تجربیات را در سایه تقدس لحظات پیش از افطار در هاله ای از معنادار
بودن زندگی و لطف و عنایت الهی تعبیر می کنیم. تک تک آدم های این برنامه و
مهمانانش از یاد ما خواهند رفت اما طعم این
احساس مشترک تا سال بعد با ما خواهد ماند. شاید این نمونه ای باشد از نوع
تازه ای از پیوند دین و زندگی روزمره. توفیقی که به ما پیچیدگی تلویزیون و قدرت آن
در تولید معنا و محتوا را نشان می دهد که رعایت یک نکته ساده در انتخاب ساعت پخش
چنین تاثیری را در تولید پیام ایجاد می کند.
نیروهایی که همدیگر خنثی نمی
کنند
قدرت برنامه ماه عسل از چند عامل است. یکی توجه آگاهانه به
ماهیت تلویزیون به مثابه یک رسانه زنده، استفاده از قصه های مردمی و انبوه آدم
هایی که در این صحنه می توانند برای دقایقی قصه ای از زندگی خود بیان کنند و دیگر
ساعت پخش ویژه و استثنایی این برنامه یعنی لحظه های قبل از افطار.
این برنامه برای قدرت مند بودن به هر سه این عوامل نیاز
دارد اما اگر یکی از این عوامل را از این برنامه حذف کنیم، مانند پرنده ای می شود که یک بال آن را بسته
ایم. بی جهت نیست که احسان علیخانی با آنکه مجری توانمندی است هرگز نتوانسته
در اجراهای دیگرش در غیر از ماه عسل، موفقیت خود را تکرار کند. امیدواریم مدیران
سازمان با درک و تحلیل زمینه های موفقیت این برنامه، تصور نکنند که می توانند هر
برنامه ای را با وجود مجری هایی مانند علیخانی به موفقیت ماه عسل برسانند.
نیاز قهرمانی با طول عمر بیشتر
به نظر میرسد فارغ از جذابیتهای رسانهای که شخصیتهای
مدعوِ برنامهی ماه عسل دارند، وجه قهرمانانه آنها تا به حدی نیست که تبدیل به
خواست و الگویی جمعی و ماندگار برای مردم گردد. البته این رویکردی است که در اغلب
برنامههای تلویزیونی شاهدش هستیم. و شاید بتوان این موضوع را در ابعادی وسیعتر
به رویکرد مُدگرای جهان معاصر ارتباط داد. تیپها و شخصیتها همچون مدها در حال
آمد و رفت و تغییرات زودگذرند. ما مخاطبان برنامههای تلویزیونی نیز، گرچه تحت
تأثیر برنامههای تلویزیونی میشویم، اما محو تماشا شدن برنامهها و همراهی با
آنها تضمینی برای پذیرش درونی قهرمانان آنها نیست، علی الخصوص که این قهرمانان
عادی، رویکردی ویترینی و تزیینی داشته و کمتر کارکردی عینی و ماندگار مییابند. در
زمانهای که بخش قابل توجهی از بودجههای دولتی و خصوصی در کشورهای غربی و آمریکا
صرف فیلمها و سریالهایی میشود که قهرمانپرور بوده و بر مانایی شخصیتها در ذهن
و روان مردم و جوامع تأکید دارند، لازم است تا رویکرد سیاستگذاری در برنامههای
تلویزیونی، علاوه بر وجه سرگرم کننده و جذاب، تعریفی تازه و نو از مفهوم قهرمان را
به مخاطبانش ارائه کند.
غیاب قهرمانان ماندگار، نقطه ضعفی است که عرصهی تلویزیون و
حتی سینمای ایران از کمبود آن رنج میبرند. در این بین ماه عسل با توجه به ظرفیت
بالایی که در جذب مخاطبین تلویزیونی خود داراست، میتواند عمق بیشتری به مفهوم
قهرمان و جریانسازی آن ببخشد، درحالیکه عمدهی تلاش دستاندکاران آن بالا بردن
مخاطبان خویش است نه تعمیق باورهای دینی و انسانی. به نظر شکل الگویابی از مهمانان
باید با رویکردی عمیق تر و بر اساس منظومهی فکری منسجمتری صورت گیرد. به ویژه
اینکه این برنامه در ایام مبارک رمضان اجرا میشود و این الگویابی میتواند پیوند
مبارکی بین اجتماع امروز ایران با دستاوردهای قرنها تلاش فرهنگی قهرمانان پیشین
برقرار سازد و ترویج مناسبی برای سبک زندگی اسلامی- ایرانی باشد.
با این مقدمات می توان در یافت که ماه عسل برنامه ای است که
محصول دوران سلطنت رسانه ها بر زندگی فردی و جمعی است. این برنامه در بنیاد مروج دنیای پست مدرن است. از این رو
نمی توان این برنامه را سرزنش کرد. چرا که این خصیصه برامده از ماهیت امروز زندگی
ماست. ما در سیطره رسانه ها هستیم و ماه عسل هم بر همین قاعده بنا شده است. اما با این همه ایا ماه عسل می تواند در خدمت
گفتمان دینی و معنوی جامعه باشد؟ برای اشکار شدن نسبت این برنامه با دین باید به
یاد داشته باشیم که این برنامه، بهترین ساعت پخش در ماه رمضان را در اختیار دارد.
ماه رمضان و ماه عسل
از طرف دیگر ماه رمضان حامل یک ویژگی اخلاقی کلان تر و بزرگ
تر نیز هست. در این ماه تک تک افراد جامعه در عمق خود خواهان
نوعی تعالی هستند. از همین روست که طبق گزارش های متعدد میزان جرائم
اجتماعی و حتی خشونت های خانوادگی در این ماه کمتر می شود. تحلیل غالب و مطئن از
این وضعیت افزایش ظرفیت تاثیر پذیری
افراد از گزاره های اخلاقی و مذهبی در ماه
رمضان است. همین گشودگی و انشراح
درونی باعث می شود که مخاطب با نوعی فروتنی و کنجکاوی معنوی پیام های و دستورات
اخلاقی را مرور کند. در واقع ماه رمضان یک فرصت فرهنگی بزرگ است که برنامه ماه عسل
بخش عمده ای از قدرت خود را از آن می گیرد.
از طرف دیگر همان گونه
که اشاره شد بخش دیگری این توان، از قدرت اسطوره ای رسانه در جامعه مدرن و پسا
مدرن ریشه می گیرد. این وضعیت یه نوعی
سرسپردگی مخاطب به رسانه ختم می شود که
یکی از عواقب آن می تواند تشدید توده واری مردم را در پی دارد. ماه عسل مانند پلی
معلق این دو حیطه را به هم پیوند زده است اما هر بار امکان از هم گسیختگی این پل
لغزان وجود دارد. حال آنکه یکی از اهداف
دین و ماه مبارک رمضان اعتلای فرد و رشد ذهنی و فرهنگی آن است. این امر را
چگونه باید مدیریت کرد؟ این چالشی است که ما بیش از پیش در برنامه های صدا و سیما
با آن روبرو خواهیم بود.
در واقع خروجی فرهنگی برنامه ماه عسل، سطح و حتی می توان
گفت نوع خاصی از مذهب است، یک مذهب رسانه ای، فراگیر و البته سطحی. ما را از این وضعیت گریزی نیست اما باید برای
آسیب های احتمالی آن از همین امروز به فکر چاره بود.