فیلم نوشت فیلم نوشت

مردان مشکل ساز ، زنان مشکل گشا
مردان مشکل ساز ، زنان مشکل گشا

مردان مشکل ساز ، زنان مشکل گشا

یکی از پدیده های اصلی فیلم های جشنواره امسال جدال مردان ارزش ستیز و زنان ارزش آفرین در پرده نقره ای سینمای ایران است.

مقاله

نویسنده علی فرقانی
مردان مشکل ساز ، زنان مشکل گشا

یکی از پدیده های اصلی فیلم های جشنواره امسال جدال مردان ارزش ستیز و زنان ارزش آفرین در پرده نقره ای سینمای ایران است.  امسال با فیلم هایی روبرو بودیم که با دقت شمایل مردانی را ترسیم می کردند که دشمن جامعه و مخل آرامش و اسایش خانواده بودند. از حامد بهداد در فیلم سد معبر گرفته تا صابر ابر در فیلم تابستان داغ، و تاحدی فرهاد اصلانی در فیلم ماجان. در فیلم های مادری و حتی دعوتنامه نیز می توان این رویکرد را دید؛ مردان مشکل ساز بودند، خسته ، گرفتار فساد، سست عنصر و در استانه فروپاشی اخلاقی. اما در مقابل با زنانی روبرو بودیم که پاسدار ارزش ها و قواعد بودند. باران کوثری در فیلم سد معبر یک تنه در برابر فساد ویرانگر شوهرش یعنی حامد بهداد می ایستند. این همان کاری است که پریناز ایزدیار هم می خواهد که در برابر صابر ابر یعنی شوهر معتاد و از خانه گریخته فیلم تابستان داغ انجام دهد. همین روند را در فیلم مادری و دعوتنامه هم می توان دید؛ یعنی ترسیم شمایل مرد های فروشکسته در هزارتوی مشکلات و معضلات؛ مردهای مشکل ساز و زنان مشکل گشا داشت. را از مناظر متعدد می توان تعریف کرد، اول اینکه همواره این اعتقاد در جامعه ما وجود داشته که زن پایگاه و پشت و پناه مرد است. تجربیات خود ما در زندگی می گوید که مادران در مواقعی بیشتر از پدران در مدیریت زندگی و کنترل آن نقش داشتند، ما عموما اینگونه فکر می کنیم که ظاهرا تقدیر بر آن است( انگونه که در قصه های فیلمفارسی ترسیم می شد) که مردها سر به هوا، رفیق باز و لوطی مسلک باشند و این زن است که زندگی را می چرخاند. این می تواند  شاید تصویری باشد که خود زنها هم تاحدی از مردها داشته باشند( همه این جملات می توانند مورد انتقاد و اعتراض خواننده باشند) مثال آشنا و  معروف ان سرکوفت مادرشوهر به عروس خانواده است که عدم موفقیت یا خانواده پذیری پسرش را به پای عروس می گذارد. این عروس است که باید با غرولند مداوم و با تلخ کردن زندگی بر شوهر نابهنجار، رفیق باز و هنوز سر به هوای خود، او را به مرد خانواده و پدر بچه ها بدل کند. اما جالب اینجاست که این باور عامیانه که نشانه بارز تفکر مردم متوسط و توده جامعه است، دست اویز سینماگران و فیلمسازان شده است. فیلمسازان روشنفکر ما هم برای ترسیم ضعفهای عمومی جامعه به سراغ این رفته که مردها را مشکل دار و زنان را مشکل گشا نشان بدهد، به نظر می رسد تا همین جا هم صورت مسئله به گونه ای طرح شده که می توان برای آن پاسخی یافت: اینکه  که ما بگوییم اگر مردهایمان مشکل ساز هستند، زنهایمان مشکلات را حل می کنند، صورت مساله خوبی است. شکل مناسب این نمونه را در فیلم جدایی نادر از سیمیمن شاهد بودیم، شخصیت شهاب حسینی همسری داشت با بازی خانم ساره بیات، که مذهبی بود و مرد را در چارچوب قواعد نگه می داشت. او حافظ اخلاق و ارزشهای معنوی بود. این بازی تعبیر دیگری از جامعه را نیز به ما نشان می دهد. یعنی از نظر فیلمساز، مرد، جامعه را به سمت ضعف و سستی و کاستی می برد و زن که کمتر از مرد در جامعه قرار دارد و بیشتر پایبند به نهاد خانواده است آن قدرت پیشین را دارد، مرد خسته و غبار آلود از آشفتگی های جامعه به خانواده می آید و این زن است که  باید او را تیمار کرده و غبارزدایی اخلاقی و غبار روبی فکری کند.


از کلیات به جزئیات

رویکرد مردانه را بایک نگاه کل نگرانه می شناسیم. شخصیت مرد بودن، یک کلی نگری است که از آن به جزئیات جریان پیدا می کند. اقتضای کلی نگری تعقل و عقلانیت انتزاعی است. مرد و نگاه مردانه در چارچوب یک تصور کلان و کلی با مسائل و جزئیات زندگی مواجه می شود. برای مردها رفتار ناشایست کودک خانواده یا گریه نابهنگام او یک مشکل جزئی است که باید هر چه سریعتر با براورده کردن خواست کودک برطرف شود یا اینکه در همان جهان کل گرایانه خود این جزئیات را شایسته توجه نمی داند. اما رویکرد زنانگی از جنس دیگری است. زنانگی از جزئیات به سمت کلیت حرکت می کند و با دیدن مسائل و جمع بندی آنها از جزئیات به سر منزل عقلانیت سیر می کند. رویکرد مردانه برآمده از یک رویکرد کلی استنباطی استقرائی در زندگی است. در حالیکه رویکرد زنانگی به طور عموم برآمده از رویکرد جزئیات است که به کلیت می رسد. اگر مردان پاسداران کلیت هستند زنان نگهبانان جزئیات اند. در یک تقسیم بندی کلی این زنان هستند که امور تربیتی و خانوادگی که نظم و نظام خاصی را به عهده گرفته اند.  این زنان اند که نگران خورد و خوراک  و پوشاک و سر و شکل همسرشان هستند. به نظر زنان اگر خانه درست و منظم نباشد زندگی معنا پیدا نمی کند. به نظر زنان مردها بیش از حد بی نظم و از نطر مردان ،  زنان زیاده از اندازه منظم اند و از همین رواست که زن و مرد مکمل هم هستند. حالا ما در فیلم های مورد اشاره یعنی مادری، سد معبر، دعوتنامه و تابستان داغ مردی را داریم که از عرصه کلیت یعنی جامعه می آید، خسته و ناتوان و زخم خورده و فاقد قوه خلاقیت، به انسداد رسیده و قفل شده است؛ زنها او را تیمار می کنند، به او تذکرات لازم را می دهند، آیا این نشانه ای نیست که به شکل ناخودآگاه، فیلمساز به این جمع بندی رسیده که ما در کلیات مشکلاتی داریم( یعنی همان عرصه ای که مردان به آن تعلق دارند) اگر این امر را تنها یک ترفند سینمایی و یک بازی با قواعد قصه گویی ندانیم ( که اتفاقا جامعه شناسی فرهنگ و روانشاسی اجتماعی هم ما را از این  کار ساده اندیشانه منع می کند) می توانیم به این نتیجه برسیم که تلقی جامعه این است که ما یک ترسیم و فهم کلی از مجموعه مسائل و مشکلاتمان را  نمی توانیم درک کنیم. فیلمساز و جریان ناخودآگاه فرهنگ به این جمع بندی رسیده و ازهمین رو  قصد دارد که  مسأله را از نقطه نظر دیگری حل کند و از همین جاست که نقش پررنگ زنان در سینمای امروز ایران ترسیم چهره ای قدرتمند از زنانگی قابل فهم می شود.


رفیق بی کلک مادر( شما بخوانید همسر)

  اما قدرت روزافزون زنان تنها از این نکته نیست. زنان نهاد تربیت را نیز در دست دارند. شاید بعد از این باید منتظر رژه کودکان مامانی( همان بچه ننه سابق اما ارتقا یافته) مواجه باشیم و این از عارضه شهر نشینی،تک فرزندی و  پسامدرنیسم سراسیمه جامعه است.فرزندان ماخصوصا در شهرها مامانی بزرگ شده اند، انها کمتر چهره قدرتمند و نهی کننده پدر را درک کردهاند که بتوانند نقش مردانگی ایفا کنند. با چنین اتفاقی، این جریان زنانگی در زیرمتن فکرشان وجود دارد، حالا این تلقی و این نسخه درمانی چه مشکلی می تواند داشته باشد؟  در هر حال امروزه همه امید سینماگران به زنان است. باید این امید را یک فرصت دانست. اگر مردان خسته اند در عوض زنان قدرتمند و استوارند. پس مشکل حل خواهد شد. اما در این روند باید نگران برخی تالی فاسد های احتمالی نیز بود.


تابستان داغ

باید توجه داشته باشیم که  ممکن است نوعی احساساتگرایی بر جریان تعقل و اندیشه جامعه سیطره یابد که برامده از همان تربیت فرزندان در فقدان پدر  و نیز شکل مواجهه جزئیات نگرانه باشیم. 

نکته دیگر و مهمتر انکه حالا که به این نتیجه  رسیدند که راه حل، استفاده از توان زنانگی برای حل مشکلات است، یا استفاده از امکان خلوت کردن در خانه و به غار تنهایی رفتن در کنار  خانواده برای کمک کردن  مرد در مواجهه با برخی ناکارامدی های جامعه است، امیدواریم که فیلمسازان قدر و قدرت این آخرین سنگر و پشتیبان جامعه یعنی زنها را  بدانند .

فیلمسازان روشنفکر ما هم برای ترسیم ضعفهای عمومی جامعه به سراغ این رفته که مردها را مشکل دار و زنان را مشکل گشا نشان بدهد

 این نکته و قدرشناسی از آن جهت مهم است که  جای برخی نگرانی ها نیز وجود دارد. به عنوان مثال فیلم سد معبر نوعی شکنندگی در شخصیت زن وجودداشت،  خانم باران کوثری که نقش یک زن مقتدر را بازی می کند ا به شدت شکننده بود. پریناز ایزدیار هم در فیلم تابستان داغ تا نیمه راه با نقشه شیطانی همسرش همراهی میکند هر چند که در انتهای مسیر باز می گردد. هر چند او هم با شیوه های مادرانه های اشنای خودمان یعنی ضجه زدن و خودزنی کردن بالاخره به شوهرش تفیهم  می کند که باید روند اشتباهش را جبران کند.


فیلم سد معبر

 نکته اخر خطر فمینیسم است. بایددقت کنیم که این ستایش از قدرت زنانگی در کنترل، مردان دچار خطرات ناخواسته فمینیسم نشود. بحث فمینیسم در جوامع شهری موجود است، در فیلمها هم دیده می شود. از لحاظ نشانه شناختی، مرد ضعیف شناخته می شود، مرد حذف می شود، راه حلهای مردانگی زیر سؤال می رود و به فرایندهای زنانگی جلوه داده می شود همه نمودهای فمینیستی است مخصوصا در محصولات فرهنگی مثل فیلم، البته نباید فراموش کنیم که حتی در همان جریان فمینیستی هم نکات مثبتی وجود دارد، زن و زنانگی فصل مهمی از زندگی جامعه انسانی است ، نا دیده گرفتن این ظرفیتها و چپاول آنها منجر به پدید امدن نوعی فمینیسم افراطی خواهد شد که با انکار تفاوت های زن و مرد عملا این سنگر مهم را نابود خواهد کرد. اما نباید فراموش کنیم که در مبانی ما وجود زن فعال، با ایفای نقشهای زنانگی  با لحاظ ظرفیت تمدنی و فرهنگ سازانه، به عنوان مادر ، به عنوان پشتیبان و  در مواقع ضروری به عنوان یک کنش گر فعال اجتماعی کاملاً پذیرفته شده است.  

الگوی این هم یک الگوی مادرانه است، آنجایی که زن از خانواده اش و از همسرش و از کلیات فکری و اخلاقی او حمایت می کند و آنها را تعمیر و بازسازی می کند . فیلمساز می تواند  این ذخیره زنانگی و توانمندی را را دستاویز قرار داده و طرح مباحث و مشکلات اجتماعی را از نگاه و زاویه و فرایند زنانگی به انجام برساند. در این راه باید به فیلمساز کمک کرد تا مقتضای واقعی اندیشه خود را فراهم کند، در سطح نماند، شتابزده عمل نکند، در دام فمینیسم نیفتد، در حس گرایانه توقف نکند بلکه ما را از جاده حس و احساسات به سرمنزل عقلانیت ببرد و این همان ازدواج مقدس زنانگی و مردانگی است. ازدواج پادشاه و ملکه یک منش اسطوره ای دارد. همان آشتی وجه مردانه با وجه زنانه و روح زنانه به با روح مردانه است.









----- 0 0

مقالات مشابه

سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ
سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ

سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ

چگونه می توان از ترکیب فیلم نوارهای ویدیوی بنی اثر هانکه، جدایی فرهادی، اگراندیسمان انتونیونی که همه فیلم های قابل توجهی هستند یک فیلم معلول و بیمار و اشفته ساخت.
سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ
سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ

سبقت در شاهراه تقلید ; نگاهی به تابستان داغ

چگونه می توان از ترکیب فیلم نوارهای ویدیوی بنی اثر هانکه، جدایی فرهادی، اگراندیسمان انتونیونی که همه فیلم های قابل توجهی هستند یک فیلم معلول و بیمار و اشفته ساخت.
Powered by TayaCMS