25 آذر 1397, 20:13
«دلدادگان» نام سریالی تلویزیونی است که به تازگی در سه فصل از شبکه سوم سیما به نمایش درآمد و مخاطبان زیادی را به خود اختصاص داد. دوگانه خیر و شر در این سریال که با پسزمینهای از گذشته شخصیتهای اصلی به زمان حال کشیده شده بود، درام داستان را شکل میداد و جدال میان این دوگانه داستان را سر پا نگه میداشت و به پیش میبرد. تعارض خیر و شر البته گذشتهای به درازای کل تاریخ بلکه فراتر از تاریخ دارد؛ از زمانیکه شیطان به فرمان الهی برای کُرنش در برابر حضرت آدم به عنوان خلیفهالله گردن ننهاد و برای خویش دستگاهی در قبال خداوند و اولیائش تعریف کرد و خداوند نیز به او فرصت داد تا آدمیان را به بوته امتحان بکشد، این درگیری آغاز شده و تا ظهور و قیامت همچنان ادامه دارد. این موضوع صرفنظر از اینکه جبهه حق و جبهه باطل واقعاً دراختیار کیست، دستمایه فیلمها و سریالهای زیادی شده و هر سازندهای تلاش کرده تا خود را در جبهه حق و دشمنانش را در جناح باطل تصویر کند؛ کاری که هالیوود به شکل گستردهای برای بازنمایی خود در مقابل مسلمانان انجام میدهد.
آنچه نگارنده دراین مقال کوتاه درپیآن است، تصویری است که سریال دلدادگان از زن بازنمایی میکند، زنی قدرتمند، تأثیرگذار و صاحب نفوذ که تمام نیرویش را صرف یک انتقام کور میکند و به اینترتیب تمام بار منفی داستان را بهدوش میکشد. او برای پیروز شدن در این ستیز تا جاییکه به قتل منتهی نشود از هیچ خباثتی فروگذار نمیکند و افراد بیگناهی را در آلودگیهای خود شریک میکند. او یک حرکت ویرانگرانه را به خوبی مدیریت کرده و در نهایت بدون نقشه قبلی با قساوت تمام مرتکب قتل هم شده و دستور قتل دیگری را نیز صادرمیکند. او به تنهایی نماینده بارز جبهه باطل در این سریال است که به شیطانیترین شکل ممکن سربازان نادان و فریب خوردهاش را به سمت پلیدی هدایت مینماید.
زن در عالم خلقت مظهر جمال الهی و جلوه رحمانیت و رحیمیت اوست. چهبسا مهمترین هدف خلقت زن تکمیل جلوات الهی در وجود انسانهاست، حضرت حق، جلالیت و قهاریت خویش را در خلقت مرد به ظهور درآورد و با ودیعه نهادن زیباییهای وجود خویش در درون زن، این آفرینش را به بلوغ خویش رساند. زن از این منظر وظیفه پراکندن روح عشق و آرامش و لطافت و مهربانی در عالم هستی را برعهده دارد. براین اساس وظیفه او تربیت و پرورش انسانها با خلق و خوی الهی است. روایت«المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه»[1] مبیّن و مؤید این معناست. برخی مفسرین در تبیین بعد عاطفی و احساسی وجود زن و نقش آن در شکلگیری اجتماعات انسانی چنینآوردهاند: «عاطفه است که بنیان مرصوص را نگه میدارد. هرگز نمیشود کاخی ساخت که همهاش از آهن و سنگ سخت باشد. یک ملاط نرم نیز لازم است تا سنگهای سرد و سخت و آهنهای متصلب را در آغوش خود جا بدهد. زن مظهر عواطف و احساسات است و اگر عاطفه را از جامعه گرفتید مثل آن است که این ملاطها را از لابلای این دیوارها و آجرها و سنگها برداشته باشند که رفتن این ملاطها همان و سقوط ساختمان همان»[2].
در واقع زن با این سرمایه الهی باید مربی جامعه باشد و خانواده و نزدیکان خود را به سمت خیر و سعادت رهنمون شود. زن با درایت بهخرج دادن در بهکارگیری عاطفهاش، خرد خشک و صلب مرد را تلطیف کرده به سمت و سوی روشنی جهت میدهد و وجود او را تکمیلمیکند. بازنمایی یک زن در جامعه اسلامی ایرانی به عنوان مظهر شر و سیاهی آن هم در یک چارچوب خانوادگی تطوّرات نقش زن در تلویزیون ایران را به سمت تنزل از جایگاه تکوینی و الهیاش سوقمیدهد. «افسانه مشکات» به بهانه محبت بیمارگونهای که به همسر و فرزندش داشت در حالیکه میدانست همسرش بر مسیر صلاح نبوده است، دست به انتقامکِشی ظالمانهای زد. همچنین زنان در این سریال هیچ سنجهای برای تشخیص حق و باطل بهجز عشق و علاقه بیبنیاد به همسر و فرزند ندارند؛ چراکه اساساً از هر اندیشه و تفکری در باب سنجش و انتخاب خیرو شر تهی هستند. «ارغوان» نیز به عنوان دختر خوانده افسانه و دختر واقعی «مالک» غرق در چنین عشقی بود، طوری که در آخرین قسمت از سریال وقتی متوجه شد مرد مورد علاقهاش مأمور مبارزه با فساد بوده و واقعیت را از او پنهانکرده و به گونهای فریبش داده، بیوقفه از او حمایت میکرد؛ نه به خاطر این که او بر مسیر حق و عدالت قرار داشت بلکه تنها چون گرفتار عشق او بود. عشق زنان به مردان در این سریال یک مفهوم تهی از معنای واقعی و خالی از هر اعتقاد درست است و این یعنی زنانی فاقد عقلانیت و اندیشه که تنها گرفتار احساساتند. چنین زنانی قطعاً در پرورش و تربیت ناتوانند و نمیتوانند نجاتدهنده باشند.
این بازنمایی از زنان نه تنها با آموزههای شریعت در مورد زنان منافات دارد، که با تصاویری که برخی اقوام و ملل غیرمسلمان اصرار دارند از زنان قهرمان جامعه خود به نمایش گذارند در تعارض است؛ زنان قهرمان در این سریالها با درایت و قدرت نرم زنانه هدایتگر جوامع خود میشوند و با صبر و استقامت و مهر و عطوفت منشأ تغییرات مهمی در محیط پیرامون خود هستند. کافی است بازنماییهای رسانه ملی همچون زن سریال دلدادگان را با سریالهای محصول کشور کره مقایسه کنیم که زنان قهرمانی چون «یانگوم» یا «دونگگی» را به تصویر کشیدند.
البته این نکته نباید فراموش شود که قهرمانی و سازندگی زن به معنایی که هالیوود بر آن اصرار دارد و در فیلمهایی چون «زن شگفت انگیز»، «مهاجم مقبره» یا «آقا و خانم اسمیت» بازنماییمیکند، مورد نظر نیست؛ چه اینکه زن در آنجا با قدرت سخت مردانه ظاهر میشود و رفتارهای مردانه بروز میدهد و در بهترین وضعیت یک زن «مردواره» است. اما از نگاه دینی و سریالهایی که نمونه آورده شد زن با قدرت زنانه خود که از یک عقلانیت تلطیف شده نشأت میگیرد، به میدان عالم پا مینهد و نقش تربیتی، هدایتگری و سازندگی خود را به شکل تأثیرگذاری ایفاء مینماید. حضرت زینب سلام الله علیها مظهر تام و تمام درایت در خرج کردن عواطف زنانه در صحرای کربلا بود که با همه وجود و در عین صلابت و شجاعت در تمامی صحنهها در کنار سیدالشهداء قرارمیگرفت و از جان امام زمان خویش محافظت مینمود، اما هرگز دست به انجام حرکات مردانه نزد و با وجود قلت اصحاب حضرت، شمشیر به دست نگرفت و به جنگ نرفت. در تمامی دوران اسارت و در مقابل ابنزیاد و یزید نیز با صلابت و اقتدار ایستاد و سخن راند و با همه عواطف و احساسش از زنان و کودکان اسیر و همچنین امام زینالعابدین علیه السلام که در حالت بیماری بودند پرستاری و پاسبانی کرد. او زنانه جنگید و زنانه سخن راند و زن قهرمان عقیله و عطوف واقعه کربلا بود.
متأسفانه سریالهای تلویزیونی ایرانی، اغلب زنان را فاقد عقلانیت و بیشتر واجد احساسات ابلهانه و کودکانه نمایش میدهند و با تغلیظ ویژگیهای مردانه قصد در قهرمان کردن او دارند و گاهی نیز او را به یک هیولای کاریکاتوری تبدیل میکنند که در بستر ذهن و روان مخاطب اثری جز تخریب خانواده و جامعه به همراه نمیآورد. به نظرمیرسد سریال «دلدادگان» بازنمایی نازیبایی از زن ارائه داده که در نهایت کام هر مخاطب ایرانی را تلخ مینماید.
[1] . کلینی، فروع کافی، ج5، ص510.
[2] . جوادیآملی، عبدالله، 1373، زن در آیینه جمال و جلال، قم، اسراء، ص37.