24 مهر 1397, 19:15
اصلی ترین مشکل «هزارپا» به مثابه بسیاری دیگر از کمدی های سینمای ایران، فیلمنامه ی آن است
"هزارپا" آخرین ساخته ی ابوالحسن داوودی فیلمی کمدی ست با جنس شوخی های آشنای این سینما؛ اگر انتظار تماشای یک کمدی خوب در حد و اندازه ی «خوب، بد، جلف» را دارید گمان نمی کنم «هزارپا» گزینه ی مناسبی برای شما باشد.
اصلی ترین مشکل «هزارپا» به مثابه بسیاری دیگر از کمدی های سینمای ایران، فیلمنامه ی آن است. فیلمنامه ای که براساس داستانی تکراری پیش می رود و فقدان عناصری که باید موجبات خنده ی مخاطب را فراهم آورند در آن به وضوح دیده می شود.
این که فیلم یک زوج کمدین پرطرفدار دارد (رضا عطاران و جواد عزتی) و بازیگر زنی که اتفاقاً برنده ی سیمرغ بلورین بازیگری جشنواره ی فیلم فجر سال گدشته هم بوده است (البته برای فیلمی دیگر) خود بختی قوی را برایش ایجاد می کنند تا مخاطبان زیادی را به سینما بکشاند اما خیلی وقت است که میزان فروش، شاخص چندان قابل اعتمادی برای ارزیابی کیفیت فیلم ها به شمار نمی رود.
در وهله ی اول احتمالاً بسیاری از مخاطبان فیلم متفق القول خواهند بود که «هزارپا» تکراری نه چندان هوشمندانه و پربار از «نهنگ عنبر» است؛ «هزار پا» هوشمندانه نیست بدین جهت که در آن از الگوهای تکراری و دستمالی شده ای بهره گرفته شده که پیش تر در نمونه های مشابه چون «نهنگ عنبر» دیده شده اند و دیگر نخواهند توانست برای مخاطب جذابیتی داشته باشند. از طرف دیگر موقعیت زمانی فیلم نیز همچون «نهنگ عنبر» به سال های پایانی دهه شصت مربوط می شود و شاخصه های بارز آن برهه از زمان که با برجسته سازی وجوه کمیک شان انگیزه لازم برای خندیدن مخاطب را ایجاد می کنند. درواقع رضای «هزارپا» با اندک تفاوت هایی می تواند همان ارژنگِ «نهنگ عنبر» باشد. این تفاوت ها بیشتر به برخی خصوصیات شخصیتی مربوط می شوند و طبقه ی اجتماعی اما نوع بازی عطاران در دو فیلم فرق چندانی با یکدیگر ندارد.
انتظار نمی رود در یک اثر کمدی پایان الزاماً باز باشد یا مثلاً تلخ، اما این که به هر طریقی فیلمساز یک پایان مثبت را آن هم با رساندن زوج فیلم به یکدیگر (که کلیشه ای ترین الگوی چنین فیلمهایی است) به کار بچسابند قابل پذیرش نیست حتا اگر فیلم کمدی باشد. این که الهام (سارا بهرامی) پس از آگاهی از دروغهای رضا و حرفه ی حقیقی او و گذشته واقعی اش و ... همچنان مصر به ازدواج با اوست و یک جورهایی او را مجبور به ازدواج می کند به باور من حتا برای یک فیلم کمدی هم شرم آور است. نمی خواهم فیلم را با دیدگاه فمینیستی مورد بررسی قرار دهم اما فکر می کنم این دست پایان های تکراری و کلیشه ای برای فیلم های کمدی تاریخ مصرفی داشته که مدتهاست گذشته و مخاطب حتا از یک اثر کمدی انتظار اتفاقات بهتری دارد.
اما ایراد دیگری که باز هم بر فیلمنامه وارد است، کشدار بودن آن است. این کشدار بودن به واسطه ی طرح داستانک های متعدد اتفاق افتاده است؛ داستانک هایی که بعضاً نقشی هم در پیشبرد روایت ندارند و حذف آن ها لطمه ای به کار نمی زند. برخی شخصیت های فیلمنامه نیز منفعل اند و تا پایان هم منفعل باقی می مانند؛ به بیانی دیگر، کاربرد آن ها در فیلمنامه هرگز مشخص نمی شود. مثلاً پرده ای از ارتباط میان پسرعموی الهام و انگشتری که در دست رضاست تا پایان فیلم برداشته نمی شود؛ یا اصلاً کارکرد پسرعمو در فیلمنامه که جز خواستگاری سمج اهمیت دیگری در حضورش لمس نمی شود. البته در تیتراژ پایانی فیلم بخش های حذف شده ی فیلم به نمایش درمی آیند و می توان به برخی از رازهای مگوی کار با تماشای آن ها پی برد با این حال فکر می کنم اگر قرار است عنصری در درام بی کارکرد بماند بهتر آن است که به طور کامل حدف گردد تا مخاطب را نیز دچار سردرگمی نکند و از طرفی هم مدت زمان فیلم کاهش یابد و بر ضرباهنگ آن افزوده شود.
ابوالحسن داوودی کارگردان باسابقه ایست که مهارت خود را در کارگردانی، دکوپاژ، اجرای میزانسن ها و ... سالهاست به اثبات رسانده است. فراموش نکنیم فیلم قبلی او، «رخ دیوانه» یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران به لحاظ روایت، فرم و خلاقیت در قصه گویی ست. «هزارپا» هم به لحاظ اجرا فیلم تمیزی ست. اندازه نماها، زوایای دوربین و بازی های آن از بخش های مثبت کارند که بی شک نقش فیلمساز در این موفقیت را نمی توان نادیده گرفت اما کار همچنان از ساده انگاری فیلمساز نسبت به اثر کمدی لطمه می خورد؛ لطمه ای که باعث می شود «هزارپا» نتواند به یک کمدی خلاقانه و منحصر به فرد در سینمای ایران تبدیل شود.