24 مهر 1397, 18:21
کاتیوشا جدیدترین ساخته ی علی عطشانی بعد از دو فیلم اکران نشده اش اگر چه تاکید دارد کمدی باشد اما فیلمِ معلقی ست که ژانر خودش را گم کرده است ، البته اگر کاتیوشا را یک فیلم کمدی هم فرض کنیم ، به هیچ وجه مانند سایر فیلم های کمدیِ مبتذل نمی باشد مطمئنا دیده اید که در این چند سال به چه اندازه کمدی های مستهجنِ بی قاعده ساخته شده که هیچ کدام ارزشِ سینمایی ندارند اما عنصر مهمی که در کاتیوشا احساس می شود داستان پردازی ست(اما نه به شکلِ منسجم) به طوری که عطشانی تلاش کرده برای رسیدن به یک فیلم کمدی داستان گویی کند اما به نظر می رسد کاتیوشا قبل از اینکه کمدی باشد یک فیلم درام است که فقط درون مایه ی کمدی دارد بله اساسا کاتیوشا فیلم سراسر کمدی نیست و نمی تواند هم باشد زیرا موضوع فیلم و پرداخت آن به درام نزدیک است ، درامی که برای خوش آب و رنگ شدن از لایه های کمدی کلامی بهره گیری کرده، همانطور که گفته شده کاتیوشا هرگز قصد ندارد به هر نحوی مخاطب را بخنداند فیلمساز به شدت تلاش کرده که فضای فیلم را کنترل کند و فقط لحن داستان به شوخی های کلامی می رسد ، کاتیوشا از نظر محتوایی فیلم شلوغی ست و مطمئنا عطشانی در پرداخت و انتخابِ لحن و نوع روایت کم کاری کرده است انگار فیلم آغاز ندارد خط روایی به قدری شدت دارد که آغاز رها شده است اطلاعاتی که فیلم از خلیل می دهد آنقدر اندک و قطره چکانی ست که این کاراکتر نمی تواند به صورت درست و مشخص معرفی شود، برای همین انگار فصل اول از فیلم جدا شده است و مخاطب فقط از خلیل روحیه ی تهاجمی اش را قبول می کند که اتفاقا معرفی الکنِ خلیل با توجه به بازیگرش (هادی حجازی فر) یادآور نقش های قبلی این بازیگر، مخصوصا حاج موسیِ لاتاری ست که عطشانی با توجه به مختصات شخصیتی این کاراکتر ریسک بسیاری کرده، در وهله ی بعدی همانطور که گفته شد قصه ابتدایی ندارد و سریع به اصل مطلب رجوع می کند، همین هم باعث شده که کاتیوشا در سکانس های میانی به شدت کم بیاورد و از ریتم خارج شود اگر عطشانی با فرمی خاص ابتدای فیلمش را طوری نشان می داد که خلیل برای مخاطب جا می افتاد مطمئنا در ادامه لحن و جایگاه طبقاتی و نقد اجتماعی که در فیلم مدنظر بوده بیشتر به چشم می آمد در شرایط کنونی با فیلمی طرف هستیم که به در و دیوار می زند تا بتواند در شرایط مطلوب قصه تعریف کند اما شرایط در کاتیوشا به هیچ وجه مطلوب نمی باشد و انگار فیلمنامه ذره ذره شکل می گیرد، ما در فیلم دو کاراکتر داریم که قرار است فیلم را جلو ببرند اما خلیل و عرشیا به طور عجیبی یک تیپ تکراری هستند که فیلمساز قرار است از این دو قصه یی بیرون بکشد ، اما به طور جدی پرداخت فیلمساز اشتباه بوده زیرا خلیل و عرشیا یک تیپ منسوخ شده اند که قصد دارند با رفتارهای دستمالی شده و با دیالوگ های تکراری تفاوت سلیقه و دیدگاه دو نسل را نشان بدهند، اما چرا تا این حد غلو شده؟ پسری از قشر مرفه و پولدار که در خانه یی لاکچری زندگی می کند قرار است خلیل کاتیوشا در غیاب پدرش از او محافظت کند که از مواد مخدر استفاده نکند، اساسا دیالوگ هایی که میان خلیل و عرشیا رد و بدل می شود یک کشمکش طبقاتی و تیکه اندازیِ غلو شده است به طور مثال عرشیا به تیپ و طرز نگرش خلیل گیر می دهد و خلیل هم برای اثبات جایگاه فرهنگی و طبقاتی اش از دیالوگ هایی استفاده می کند که به شدت دوره اش گذشته است، شاید تیکه اندازی های عرشیا به خلیل مثلا اینکه کاپشن خلیل احمدی نژادیه یا چهره ی خلیل به کویتی پور شباهت دارد تا قسمتی خنده ی ملیحی روی صورت مخاطب بیاورد اما این دیالوگ ها قطعا نمی توانند به کمدیِ اثر کمک کنند یا فیلم را از کسالت محدودیت مکانی نجات دهد، بیش از هشتاد درصد فیلم در یک لوکیشن با دو شخصیت است که فیلمساز تصمیم می گیرد یک نفر سوم را به آن خانه بیاورد که ورود آن دختر به خانه هم نمی تواند فیلم را از تکراری بودن خلاص کند سکانس لباس خریدن را از فیلم حذف کنید چه اتفاقی می افتد؟ فیلم در تعلیق ژانری قرار دارد پس از خروج آن دختر از خانه عرشیا که از اول فیلم با خلیل به دلیل اختلافاتِ نگرشی سر جنگ دارد به یک باره مهربان می شود و فیلمساز هم تصمیم می گیرد احسان را وارد فیلم کند ، بیست دقیقه ی انتهایی فیلم ژانر به دفاع مقدس تغییر می یابد چه خوب بود خلیل در خواب کابوس احسان را می دید به شکلی که می شد باور کرد که احسان از اول در فیلمنامه حضور داشته اما اینکه عرشیا وصیت خلیل را بخواند و بعدش خلیل ماجرای احسان را به عرشیا بگوید (که اصلا چرا خلیل باید بزرگ ترین راز زندگی اش را به همچین جوان عقب افتاده ای بگوید) بیش از حد فکر نشده و شعارگونه است در ادامه پیدا شدن پیکر احسان فضای فیلم را خنثی می کند کاتیوشا قصه دارد اما فارغ از دوامِ کافی ست ، لحن مطلقی وجود ندارد و این اصلی ترین شکاف در فیلمنامه است ، عنصرِ تحول در سطحی ترین شکل ممکن در عرشیا حاصل می شود پسر پولدارِ بی غم با یک خواب دیدن و هم صحبتی با احسان دچار تغییر نگرش می شود! توجه داشته باشید که خواب دیدن عرشیا به چه اندازه تقلبی و پیش پاافتاده و منسوخ شده است ، اگر همچین سکانسی در تله فیلمی به مناسبت هفته دفاع مقدس می دیدیم شاید هضمش آسان تر بود اما چیدمان این سکانس در قاب سینما تاسف برانگیز است، همان طور که گفته شد در کاتیوشا شخصیت پردازی ها هم مشکل جدی دارند ، شخصیت خلیل کاملا الکن است نمی دانیم این شخصیت مثبت است یا منفی، به نظر می آید خلیل یک کاراکتر شعاری ست کارها و عکس العمل های او با رفتارهای بیرونی اش به هیچ وجه منطبق نیست او حتی به همسرش دروغ می گوید بیکار شده است اما به همسرش نمی گوید یا به دروغ ماموریت شلمچه را می گوید، عطشانی با خلق خلیل سعی کرده دو وجهی بودنِ بعضی از آدم های جبهه یی را نشان بدهد که به هیچ وجه به هدف نرسیده چرا که کاراکتر خلیل الکن است، خلیل جبهه ای ست و حالا منتقد مسئوولین کشور شده اما او به شدت متظاهر به نظر می رسد و این خدشه ی بزرگ شخصیت خلیل است که ثبات لازم را ندارد و انگار شخصیتی که باید جدی باشد لحن کمیک به خود گرفته اما عرشیا یک تیپیکال تکرار شده است .
محوریت داستانی کاتیوشا بالانس نمی باشد قصه کم جان و بی رمق است و فیلمساز از اِلمان های به شدت تکراری و نخ نما شده استفاده کرده ، دو کاراکتر اصلی به شدت کاریکاتوری خلق شده اند نمونه ی همچین کاراکترهایی مثل خلیل و عرشیا در سینما یک کلیشه منسوخ شده محسوب می شوند ، با این که معتقدم وظیفه ی سینما پیام رسانی به مخاطب است اما چگونگیِ انتقال پیام به شدت مهم تر است، در حال حاضر سینما رسانه ی مناسبی برای رد و بدل کردن پیام های اخلاقی مثل پارچه کشیدن روی مجسمه یا اینکه خانه ی لاکچری را با خانه ی مستضعفِ یک رزمنده ی جبهه یی مقایسه کردن نیست ، کاتیوشا قطعا یک فیلم شعاری ست که نمی داند قرارست چه بگوید یا چگونه بگوید، قصه در باتلاق شعارزدگی و اختلاف عقیدتی گیر کرده است و نمی تواند به یک انسجام منطقی دست پیداکند.
بازی هادی حجازی فر در همان سکانس اول به دلیل پرخاشگری هایش مخاطب را به یاد بازی او در سه فیلم مهدویان می اندازد و اساسا نکته مهم و جدیدی در بازی وی دیده نمی شود احمدمهرانفر به بعنوان پارتنر حجازی فر به مراتب بهتر است با اینکه مهرانفر یک تیپِ تکراری را بازی کرده اما توانسته بازی استانداردی را ایفا کند. در اواسط فیلم ریتم کشدار و کُند می شود که این باعث می شود مخاطب احساس کسالت کند چرا که دیالوگ های دونفره هم نمی تواند مخاطب را نگه دارد.
کاتیوشا برای علی عطشانی نمی تواند قدم روبه جلویی محسوب شود چرا که عطشانی با سابقه ی کارگردانی در سینما و تلویزیون هنوز نتوانسته سبک و سیاق خود را بدست بیاورد.