15 آبان 1396, 6:54
«ویلاییها» هنگامی موفق خواهد بود که مخاطب مرد نیز خود را در دنیایی زنانه تصور کند و با شخصیتهای زن فیلم همذاتپنداری کند
نگاه زنان به دنیا در سینما مغفول مانده، از آنجاییکه عمده کارگردانهای مطرح دنیا مرد بودهاند، نگاه آنها به دنیا نیز مردانه است اگرچه سوژه آنها زن باشد. بنابراین «ویلاییها» زمانی رسالت خود را محقق کرده که بتواند بازنمایی درستی از دنیای زنانه در جنگ داشته باشد، در واقع فیلم هنگامی موفق خواهد بود که مخاطب مرد نیز خود را در دنیایی زنانه تصور کند و با شخصیتهای زن فیلم همذاتپنداری کند. اگرچه ویلاییها با وجود فیلم اولی بودنش تاکنون تقریبا بهترین فیلم جشنواره شناخته شده است اما برای بازنمایی صحیح دنیای زنانه، هنوز قدمهای طی نشدهای دارد. شخصیتهای اصلی فیلم یعنی پریناز ایزدیار و طناز طباطبایی، چهره امروزی دارند و به دلیل تعدد نقشهایشان در فیلمهای برتر سینمایی مخاطب با پیشینه ذهنی نسبت به شخصیتها به دیدن این فیلم مینشیند، چهرههای دهه نودی برای رفتن به دل تاریخ نیاز به تغییراتی دارند، بویژه که صابر ابر و پریناز ایزدیار در 2 فیلم این جشنواره بدون کوچکترین تغییری در چهرههایشان به عنوان همسر یکدیگر به ایفای نقش میپردازند، یکی در دهه 90 (تابستان داغ) و دیگری در دهه 60 (ویلاییها). «دلهره» و «انتظار» برجستهترین کلیدواژههای دنیای زنان در جنگ است که خطر ضدجنگ شدن را به هر فیلم و نوشتهای نزدیک میکند اما «جنگ» در ویلاییها «دفاعمقدس» است، اگرچه جنگ ذاتا پدیده شر و مذمومی است اما ناچاراً باید به آن تن داد و از این ناچاری برای پرورش نفس خود استفاده کرد. فیلم سکولار نیست، برای جنگ قداست قائل است و شخصیتها با تمام دلبستگی و زنانگی، باز هم مردانشان را برای رزم مذمت نمیکنند.تعدد شخصیتها و روایت داستانهای متعدد هر چند میتوانست یک ظرفیت برای بیان یک دردِ مشترک از زبان همه باشد اما شلوغی فیلم به القای حس «انتظار» ضربه میزند. اگر بپذیریم کارگردان نیمی از فیلم را به دلهره پرداخته است، لازم بود نیم دیگر را در بسط دادن جمله «چشمانتظاری سختتر از تنهاییه» اختصاص میداد. چه در محتوا و چه در فرم، سکانس پایانی «ویلاییها» یکی از بینظیرترین جمعبندیهای این جشنواره خواهد بود، در حالی که همه منتظر بازشدن گره داستان هستند، مولف بدون اینکه انتهای فیلم را باز بگذارد و مخاطب را در دریای توهمات خود رها کند، بدون پایانبندی احساساتی و مضحک که در لحظهای تمام گرهها با یک رخداد باز میشود، بدون آنکه حتی به کنجکاوی موقتی مخاطب پاسخ صریحی دهد و بیآنکه درگیر شعار و منبر شود، معنای عمیقی را در پایانبندی فیلم به مخاطب پند میدهد که خود نمونهای خلاقانه در میان دوقطبی پایان باز و بسته است. مهم نیست داوود بیاید یا خیر. همه داوود هستند.