19 دی 1395, 22:2
بعد از اتمام فیلم مشکل گیتی از خود میپرسید این فیلم چه بود؟ چه میخواست بگوید؟ گرهاش چه بود؟ شخصیتهایش حقیقی بودند؟ مجازی بودند؟ فیلم کمدی بود؟ درام بود؟ کجا خواب بود و کجا بیداری؟ احتمالا چند دقیقه بعد هم همه چیز را بهدست فراموشی میسپارید.
مشکل اصلی فیلم، فیلمنامه آن است که نتوانسته موضوع را پرورش دهد و هر چه هم کارگردان رنگ و لعاب به تقلید از سریالهای کشور ترکیه به آن اضافه کرده، باز هم با فیلمی بیسر و ته و گنگ مواجهیم. فیلم میخواسته به تقبیح ِ استفادهی ناصحیح از شبکههای اجتماعی بپردازد؛ اما نمیتواند کوچکترین تاثیری روی مخاطب بگذارد. دیالوگهای فیلم شعارگونهست و اتفاقاتی که رخ میدهد، مفهومی را منتقل نمیکنند. فیلم سعی دارد بگوید در ژانر کمدیست و بعد از کمی خوشمزگی به ژانر درام میپرد و در نهایت با یک ملودرام مواجه میشویم. مخلص کلام، فیلم مشکل گیتی نه محتوا دارد و نه فرم.
فیلم با جشن سالگرد ازدواج زوج گیتی (رویا نونهالی) و ایرج (حمید فرخنژاد) آغاز میشود. سالگردی درهم و برهم که معلوم نیست در آن چه خبر است و بعد میرویم روی تیتراژی بهسبک کنسرت!
فیلم شروع میشود و هر چه جلو میرویم نه با داستانی طرفی هستیم و نه با شخصیتهایی که بهتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. بهنظر میرسد جدا از پرداختن به وجوه ناخوشآیند شبکههای اجتماعی، با مسخره جلو دادن قشری از جامعه قرار است مخاطب سرگرم شود. مثلا پرسوناژ لئو (رامین ناصرنصیر) بیش از آنکه خندهدار باشد، مسخره و تصنعیست که یادآور دلقکهای سیرک است.
گیتی بعد از گیر کردن در آسانسور، گاه و بیگاه خواب است و خوابهایی میبیند مبنی بر خیانت ایرج و طراح داخلیای که ممکن است با شرکت او مشغول به همکاری شود، سوفیا دبیر (یکتا ناصر). خوابهایی که برای گیج کردن هر چه بیشتر مخاطب، کاربردیاند و لا غیر.
تنها بخش مثبتی که در فیلم مشکل گیتی میتوان به آن اشاره کرد، ملودرام انتهای فیلم است که گرچه بینقص و کامل نیست؛ ولی از بقیه بخشهای فیلم انسجام بیشتری دارد و میتواند کمی احساساتتان را قلقلک دهد.
منبع :hengamehnahid.com