فیلم نوشت فیلم نوشت

افشین علیار
افشین علیار

افشین علیار

لاک قرمز نمی تواند اثر قابل توجهی باشد چرا که فیلمساز با مدیوم تلویزیون به سراغ سینما آمده است، شکل و ساختار اولین فیلم سیدحاتمی بیش از حد به تله فیلم های تلویزیونی شباهت پیداکرده است.

افشین علیار

خلقِ قهرمان برای هر فیلمسازی از نکاتِ مهمی به شمار می رود اما بستر سازی مناسب برای قهرمان سازی در فضای ملودرام اجتماعی گاها فیلم را به یک ورطه ی دیگری پرتاب می کند، اساسا نمی شود با قصه گویی در فضای ملتهب و با پیش آوردن موقعیت های غم انگیز و افراط در نشان دادن مصیبت ها قهرمان خلق کرد، لاک قرمز اولین فیلم سید جمال سید حاتمی اگر چه شروع خوبی دارد اما این فقط یک شروع خوب است و این خوب بودن از دقیقه ی پنج به بعد سقوط می کند زیرا در وهله ی اول فیلمنامه بر اساس اِلمان های تلویزیونی پیش می رود که نمونۀ همچین فیلم هایی را در تلویزیون دیده ایم فیلمساز با ریتم تند و نگاه افسرده اش می کوشد تا از یک دختر شانزده ساله قهرمان بسازد به همین دلیل هرچه مصیبت و آزار است بر سر راهِ این دختر جوان می گذارد تا قصه اش را خلق کند سیدحاتمی فکر کرده است با این اتفاقات می تواند با یک شکل و شمایل جدید و با خلق یک قهرمان آن هم دختر شانزده ساله قصه بگوید اما قصه گویی با این مختصات ساختاری در فضا و موقعیت های غم آلود نه تنها راضی کننده نمی باشد بلکه نمونه ی همچین فیلم هایی با این مضمون یا رویکرد در سینمای ایران کم ندیده ایم، با مرگ پدر در لحظاتِ آغازین فیلم سمت و سوی قصه تغییر می کند حالا فکر کنید که لاک قرمز از سکانس مسجد(ختم پدر) شروع می شد چه اتفاقی می افتاد؟ سکانس های آغازین فیلم مثل بحث و جدل های زن با مرد یا دعوای اسماعیل با هم کلاسی اش چه نکته ی قابل اهمیتی برای فیلم دارد؟ لاک قرمز شخصیت پردازی سینمایی ندارد پس می توانست سقوط پدر هم در حد یک ارجاع دیالوگی باقی بماند، از سوی دیگر فیلمساز وقتی می بیند دستش به جایی بند نیست از شاخه و برگ کلیشه ای استفاده می کند بارداری مادر از همان کلیشه های مرسوم است که فیلمساز توانسته از آن استفاده کند اما چه استفاده یی ؟ مادر سقط جنین می کند بعد گم می شود بعد دیوانه می شود..... نه فکر نکنید نگارنده می خواهد داستان فیلم را تعریف کند نه این طور نیست چرا که همین خرده اتفاقات عجیب و قریب است که لاک قرمز را شکل می دهد، این فیلم با این ساختار و خط روایی اگر در قالب تله فیلم ساخته می شد نمی توانستیم نگران وضعیت ساختاری آن باشیم اما در سینما قضیه طور دیگری است اینکه فیلمساز سعی می کند جامعه یی افسرده و بیمار و فلک زده را نشان بدهد که کار سختی نیست اینکه اکرم را به عنوان یک دختر شانزده ساله وارد قصه یی بکند که بخواهد از او یک قهرمان بسازد تا حدودی خنده آور است چرا که نگاهِ فیلمساز به نسل جدید نگاهی کهنه و باسمه یی ست زیرا هیچ دختر شانزده ساله یی مثل اکرم وجود خارجی ندارد، به همین دلیل اکرم به شخصیت نمی رسد و فیلمساز هم برای واقع گرایی به سمت و سوی تلخ گرایی رفته است که این قاعده جواب نداده است، یک بار فیلم را به یاد بیاورید! دیوانگی مادر با منطق فیلم همخوانی ندارد! خوش رویی پدر بعد از دعوا و کتک کاری با مادر منطق روایی ندارد! آیا می شود این خرده روایت هایی که قرار است فیلم را شکل بدهند را قبول کرد؟ پایه و اساس مضمون بی چفت و بست است، نامتوازنی در فیلمنامه باعث شده تا اکرم جدی گرفته نشود اگر مادر می مُرد شاید آن وقت اکرم به یک قهرمان تبدیل می شد اما تلاش فیلمساز برای بوجود آوردن لحظات تنش آور باعث شده تا مخاطب تمرکز لازم را برای درک مضمون و همذات پنداری با اکرم را نداشته باشد چرا که لاک قرمز شرایط لازم را برای قصه گویی ندارد از همین سو مخاطب نمی تواند با فیلم یا اکرم که هسته ی مرکزی فیلم است ارتباط لازم را برقرار کند اتفاقات و لحظات تنش آور را نمی شود با دوربین روی دست نشان داد از طرفی دیگر نمی شود برای شکل گیری درام از گره هایی استفاده کرد که کاربردی در گره گشایی ندارند، لاک قرمز در نقطه یی به پایان می رسد که بیننده منتظر سکانس بعدی است اینکه مخاطب فکر کند که اکرم از راه فروش عروسک ها پول صاحب خانه را داده است و خواهر و برادرش را از بهزیستی تحویل گرفته و حال مادرش هم خوب شده است یک فرضیه یی بیش نیست، سینما مکانی برای فرضیه سازی نیست و مخاطب نمی تواند با همچین ملودرام ساده یی در فکر فرو برود چرا که لاک قرمز جزو آن دسته از فیلم هاست که تماشاگر به محض خروج از سینما آن را فراموش می کند بعد از این همه تلخ گرایی و اتفاقات سیاه چه نقطه ی امیدی در فیلم مشاهده می شود؟هیچ، فیلم ابد و یک روز را به یاد بیاورید که موضوعش صد برابر از این فیلم تلخ و سیاه تر بود اما در سکانس آخر با بازگشت سمیه به خانه، با روشن کردن یک چراغِ اتاق نمادی از امیدواری را در کلیت فیلم می بینیم، اما در فیلم لاک قرمز همه چیز در سیاهی می ماند و این نتیجه گیری در سینما باعث نارضایتی مخاطب از کلیت فیلم می شود، مهم ترین امتیاز فیلم بازی پردیس احمدیه است که توانسته در نقش اکرم ایفای نقش کند، و مهمترین ضعف لاک قرمز بعد از فیلمنامه، کارگردانی سید حاتمی است چرا که غالب و شکل این فیلم با شیوه ی دوربین روی دست باعث نامتوازنی در نماها شده که باعث عدم تمرکز مخاطب می شود.

لاک قرمز نمی تواند اثر قابل توجهی باشد چرا که فیلمساز با مدیوم تلویزیون به سراغ سینما آمده است، شکل و ساختار اولین فیلم سیدحاتمی بیش از حد به تله فیلم های تلویزیونی شباهت پیداکرده است. اما سید حاتمی می توانست با تمرکز بیشتر در قصه سرایی و دوری از ارجاعات بی ربط، فیلمی قابل تامل تری بسازد.



منبع :salamcinama.ir

----- 0 0
بابک مهرورز
بابک مهرورز

بابک مهرورز

« لاک قرمز » اثری اجتماعی است که انتقاداتش را با زبانی تیز و بُرنده مطرح می کند و اتفاقاً این کار را به خوبی نیز انجام می دهد اما در حفظ تعادل در مطرح کردن انتقادات ناتوان عمل می کند.
احسان طهماسبي
احسان طهماسبي

احسان طهماسبي

لاك قرمز را ميتوان يك فيلم موفق در جهت نشان دادن عمق زخم هاي دختر نوجوان قهرماني دانست.
Powered by TayaCMS