13 آبان 1396, 7:5
زادبوم فیلمی است که بعد از توقیفی چند ساله به اکران در آمده است و نويدبخش ادامه اکران فیلم هایی از این دست است که سال هاست در توقیف ماندهاند.ابوالحسن داوودی، کارگردان فیلم جزو سازندگانی است که معمولا فیلم هایی با موضوع بحث برانگیز و دوپهلو برای فیلمهایش انتخاب می کند. مرد بارانی و نان، عشق، موتور هزار، بارزترین نمونه از اين آثار هستند.
فیلم هایی که در قالب یک روایت داستانی حرفی دیگر را میزنند که در نگاه اول ربطی به داستان ندارد و باید به عمق فیلمنامه برای فهمیدن حرف های فیلم توجه کرد. زادبوم نيز از این قاعده مستثنی نیست و حرف های زیادی برای گفتن دارد و اکثر آن ها را در قالب نشانهها و نمادها و سمبل های گوناگون به مخاطب می فهماند. البته تفاوت اصلی فیلم زادبوم با اثری مثل مرد بارانی در روشنتر و واضح تر بودن فیلم است. در زادبوم گاهی نمادها به صورت عمقی نشان داده نمی شوند و دقیقا در مقابل مخاطب فریاد زده می شوند.
داستان فیلم از قبل از شروع یک انتخابات شروع میشود. چند کاندیدای ریاست جمهوری در حال رقابت با یکدیگر هستند و طبیعتا یکی ساز چپ می زند و یکی ساز راست. در این بین کاراکتر اصلی فیلم یعنی دکتر حقیقت با بازی مسعود رایگان که یکی از همین کاندیداها ست، پسزمینه زندگی جالبی ندارد و البته این موضوع از رسانهها پنهان شده است.
جدا از این صحبت، استرس وحشتناک و تظاهرات طرفداران رقیب علیه او باعث بیمار شدن او و در نتیجه بیهوش شدن و از کار افتادن عضلات پای او میشود. او در انتخابات شکست میخورد و همسر او با بازی رویا تیموریان به دیدارش میرود. همسری که طبق داستان فیلم چندین سال است که از این مرد جدا شده و حالا که او را شکستخورده و له شده دربستر بیمارستان می بیند، باز به بالین وی میرود. این زن محققي زیست شناس است و در جزیره قشم روی لاک پشت هایی خاص تحقیق می کند.به توصیه پزشک هردو برای فرار از فضای ملتهب بعد از انتخابات به قشم میروند تا بر روی پروژه لاکپشتها نیز کار کنند؛ لاکپشتهایی که 30 سال پیش به آن ها پلاک زده شده تا ببینند آیا بعد از 30 سال به زادگاه خود برای تخمگذاری برمی گردند یا خیر؟ هر دو فرزند این زوج با بازی بهرام رادان و پگاه آهنگرانی در خارج ازکشور زندگی میکنند. اولی دانشمند موفقی در آلمان شده و دومی به عقد یک آقا زاده در آمده و در دوبی در میان تجملات زندگی می کند و زندگی هر دو به گونه ای به ماجرای فیلم گره می خورد.
داستان فیلم حکایت غریبی برای یک اثر سینمایی است. مخاطب عام شاید فکر کند که چطور میتوان از فضای سیاستزده انتخاباتی اوایل فیلم، رسید به بحث زیست محیطی لاک پشت های جزیره قشم و ثابت کردن فرضیه بازگشت آنها بعد از 30سال به زادگاه خود. اینجاست که هنر فیلمنامه نویسی داوودی مشخص میشود و لایههای پنهان فیلم را باید درنوردید. این لایهها در اوایل فیلم به صورت آشکار به تماشاگر نشان داده میشود مانند تظاهرات سرخود یک عده جوان بسیجی و بالا رفتن از دیوار ساختمان کارزار انتخاباتی کاندیدا و سر دادن شعار «حقیقت برو گمشو» که هم کنایه ایست به بعضی اقدامات سرخود و هم در بطن شعار سر داده شده، خواستههای اشتباه این مخالفان را عیان میسازد. این لایهها به تدریج بعد از گذر سکانسها، پنهان و پنهانتر میشود. به بیان سادهتر فیلم، روشن شروع میشود و تاریک تمام میشود. اشاره به بازگشت بعد از 30 سال لاکپشتها چیزی جز وطنپرستی و افرادی که بعد از انقلاب از ایران مهاجرت کردند، نشان نمیدهد. اینکه در تمام فیلم استرس بازگشت آن ها در بین کاراکترهای اصلی حکمفرماست نيز نماد دیگری از این مساله است. وطنپرستی و عِرق ملی جزو معدود مواردی است که در سینمای ما حرفی از آن نشده و در زادبوم به خوبی از آن صحبت میشود. تخمهای لاکپشتهای نوزاد که توسط محلیها دزدیده و خورده میشود در صورتی که سرمایه آینده این اکوسیستم هستند و شکایت از کسی که مراقب این تخم هاست و رییس پلیس سودجو و طماع منطقه و... همه و همه نماد کاراکترها و جامعه ای هستند که متاسفانه سیستمي فاسد در بعضی از سیستمهای اداری آن حکمفرمایی می کند. سرد بودن زمینی که تخم لاکپشتها در آنهاست و آتش زدن این زمین برای گرم کردن آنها، آن نيز توسط اموال دولتی اوج انتقادات و احتمالا دلیل این توقیف ۹ ساله است. وقتی اغتشاش و آتش زدن و البته همراهی ساکنان جزیره و محلیها و مخالفت شدید رییس پلیس منطقه بعد از این سکانس نمایش داده می شود، تمام حرفهای ناگفته فیلمنامه برای تماشاگر هوشمند آشکار می شود. جدای از بحث سیاسی فیلم که البته کارگردان اصرار به سیاسی نبودن اثر خود دارد و دلیل این اصرار نيز واضح است!! بهتر است به عناصر دیگری از فیلم مثل موسیقی آن اشاره داشته باشیم. استفاده از موسیقی غیرمحلی در فیلمی که جزیره قشم محیط اصلی آن است، کمی تعجببرانگیز است و البته به نظر شخص من قابل ستایش. این تفاوت و خاص بودن در موسیقی یک فیلم با منطقه محلی نه تنها ضربهای به آن نزده بلکه به خاطر مهارت کارن همایونفر، جلای خاصی به موسیقی فیلم بخشیده است. فیلمبردای فیلم نیز چالش های زیادی داشته که خوشبختانه این چالش ها را به خوبی رد کرده است. اما فارغ از این مسائل برگ برنده زادبوم، فیلمنامه آن است. حتی اواخر فیلم که پدر و پسر در یک رکاب صحنه سازی می کنند و مادر و دختر در یک موضوع زنانه دیگر ، با این کار داوودی هوشمندی خودش را در نگاشتن فیلمنامه به رخ ما می کشد. حضور عزتا... انتظامی و دیدن این بزرگمرد سینمای ایران و بزرگ تر از هر بازیگر دیگری در آخرین نقش آفرینی که انجام داده، بسیار دیدنی است. بهخصوص که نقش خوب و درخوری به او داده شده و انگار برای شخص انتظامی نوشته شده است.
از آن سو مدت زمان طولانی فیلم نیز باعث می شود که بیننده در اواسط فیلم حوصله اش سر برود. فقط بازی خوب بازیگران (به جز پگاه آهنگرانی و مهدی سلوکی که مثل یک نابازیگر ناشی نقش آفرینی میکنند و خوشبختانه کمترین سکانسها نيز به این دو شخصیت تعلق دارد) باعث کشش فیلم میشود وگرنه موضوعات پرتی در کنار داستان اصلی روایت میشود. همه شاخ و برگهای داستان اصلی، منظور و مفهوم خاص خود را دارند ولی ذکر بعضی از آنها واقعا به پیشبرد داستان کمکی نمی کند و فقط باعث شلوغی فیلم شده است. داستان دختر این خانواده گرچه اشاراتی سیاسی و نقدگونه به مساله آقازادگی دارد ولی آنگونه که باید خوب از آب در نیامده است و مخاطب را به خود جذب نمی کند. یک مساله دیگر که البته نمی توان به آن ایراد گرفت نيز ذهن من را بعد از دیدن فیلم درگیر کرد و آن سفر عوامل تیم برای فیلمبرداری سکانس هایی در دو کشور دوبی و آلمان بود. سکانسهایی که هیچ ضرورتی نداشت در این کشورها فیلمبرداری شوند چرا که صحنه خارجی زیادی ندارد و این همه هزینه گذاشتن برای چنین صحنه هایی آن هم در ۹ سال پیش برای من غیر قابل درک بود. تصور کنید برای فیلمبرداری از یک رستوران در دوبی و درنهایت نشان دادن یکی دو خیابان، کل عوامل به کشور دوبی رفتند تا این پنج دقیقه را فیلم بگیرند!
فیلم زادبوم اثری است که باید به لایه ها و مفاهیم پنهان آن توجه داشت تا پی به خوب بودن آن برد. زادبوم مثل فیلم اژدها وارد می شود نیست که اگر مفاهیم سیاسی آن را در نیابید هم فیلم جذابی باشد. برای مخاطب خاص تر ساخته شده و دیدن آن بعد از این همه سال، اکران عمومی آن نویدبخش خبر خوبی برای فیلم های توقیفی است.