10 مهر 1397, 20:41
خجالت نکش در مرحله ایده مخاطب را امیدوار می کند که با یک کمدی جدی ،خلاقانه و انتقادی روبروست. اما فقط کافیست تا چند دقیقه از تماشای فیلم بگذرد که امید مخاطب خوش بین به یاس تبدیل شود.تنها چیزی که خجالت نکش را یک گام از سریال های طنز مناسبتی یا کمدی های پر فروش مبتذل جلوتر می نشاند.انتقاد پرداخت نشده ایست که از بی ثباتی و عدم آینده نگری در تصمیمات دولت ها می کند. سیاست های بی ثباتی که گاها(مثل مسئله فرزندآوری) حالتی متناقض می گیرد.
در چند دقیقه آغازین فیلم با مرد روستایی طرف هستیم که به بالقوه میتواند دن کیشوت وار بپندارد که تصمیمات پیش پا افتاده او در آینده کلان این کشور اثر گذار باشد.این موقعیت خود قادر است به الگویی موفق و طنزی فاخر بدل شود.
اما تنها گذر چند دقیقه زمان به شما تضمین می دهد که در ادامه فیلم شما نه تنها با چیز متفاوتی روبرو نخواهید شد بلکه با مخلوطی از کلیشه های سینمای مبتذل طرف هستید.فیلم برای خنداندن مخاطب به نازل ترین شکل ممکن به کلیشه های دم دستی و روش های همیشگی پناه می برد.شوخی با زندگی سنتی و به ظاهر بی دغدغه روستایی با چاشنی لهجه های منطقه ای متعلق به نا کجا آباد (که در تیپ خاله پسر سهراب در تبلیغات سیا ساکتی یا دو قلوهایی که عبارت "خیلی خطرناکه حسن" را تکرار می کردند) به شکلی نازل تر از کلیپ های شبکه های مجازی یا طنز نویسان مجله های داخلی تکرار می شود.
کلیشه شوخی با اتباع خارجی(که پیش از این در سریال شکست خورده چهارخونه دیده شده)چه در لهجه و چه در اسامی افراد ابزاری می شود تا ایده خلوت فیلمنامه و فقر شوخی ها در نظر مخاطب کمتر به چشم آید اما در این زمینه هم ناموفق است.کلیشه زنی که دائما در حال نفرین است ما را یاد نقش های مریم امیرجلالی در سریال های مناسبتی می اندازد و شهره لرستانی همان شهره لرستانی اخراجی ها می شود.زنی حراف، برون گرا،آماده بحث و جدل با شخصیت های اصلی و تشنه نسبت به دیدار همسر که اینبار بر خلاف اخراجی ها فرزندانی هم آورده است.[مهدی1]
اما هیچکدام از موارد یاد شده ابزار اصلی در دست تیم سازنده جهت گرفتن خنده از مخاطب نیستند،هنوز هم فیلمنامه نویسان متلک های پنهان جنسی و شوخی با مسائل جنسی را مهم ترین ابزار برای گرفتن خنده از مخاطب میدانند.شوخی هایی که انسان را به نیم قرن پیش و کمدی های مبتذل دهه چهل شمسی می برد. ،متلک هایی که حالا به خاطر ممیزی های پخش اندکی استتار می کنند.این متلک های پنهان جنسی گاها با استعانت از جو های پدیده ارتباطی عصر حاضر و از منبع لایک بگیران فضای مجازی الهام گرفته می شود.(دیالوگ بازیگر زن زیر دلم درد می کنه) دیالوگ هایی که با فرو رفتن تب های چند روزه ی فضای مجازی فراموش می شود(من در سالن سینما به ندرت کسی را در حال خنده به آن دیدم). سازندگان خجالت نکش سعی کرده اند کاملا از ریسک کردن پرهیز کنند و تنها با استفاده مجدد از شوخی های قبلا امتحان شده در تلویزیون ودیگر فلمهای سینمایی و یا حتی فضای مجازی صحنه های طنز خود را پیش میبرند و از هرگونه تجربه جدیدی پرهیز میکنند، خجالت نکش چیزی جز امتداد همان شوخی های تلوزیونی در فضای سینمایی نیست و بالطبع آزادی نسبی خاصی که در سینما وجود دارد به راحتی میتواند وجه ای انتقادی هم بخود بگیرد و طعنه هایی به سیاست های کلان کشوری هم بزند.
استفاده از لهجه های نا معلوم، متلک های پنهان جنسی و بازی تیپیک و میمیک های احمد مهرانفر در نقشی که سالها از خودش بزرگتر است و تزریق راه رفتن ها و حرکات غیر متعادل به نقش(شبیه آنچه که امین حیایی را برای مدتی در اوایل دهه هشتاد ستاره سینمای گیشه کرد) برای خلق کمدی کافی نیستند و چیزی جزیک شوخ طبعی شکست خورده ذاتی به نمایش نمی گذارند.
خجالت نکش حتی از نظر یکپارچگی و انسجام ساختاری درمانده است،این فیلم در رعایت انسجام های ساختاری فرموله فیلم های مبتذل فارسی هم ناتوان است.در خجالت نکش فیلم دو مرحله دارد،مرحله قبل از زایمان و بعد از آن.
در مرحله قبل از زایمان همان کلیشه های یاد شده با چاشنی انگیزه پنهان کاری بارداری زن مخاطب را به پیش می برد اما در بخش دوم پس از گم شدن نوزاد فیلم در تغییر ناگهانی لحن و ریتم بدل به کپی کمدی های اکشن خارجی می شود. همان الگویی که در آن چیزی گم میشود و مردمی به جستجوی آن می روند،بر حسب تصادف چیز گمشده دورتر و دورتر می شود تا آنکه بر حسب اتفاق به دست صاحبش برسد.
از این دست تغییرهای ناگهانی حتی در موضع شخصیت ها نیز دیده می شود و به شکل آزار دهنده ای به منطق داستان لطمه می زند.به طوری که در ابتدا بی آنکه دلیلش را بدانیم(سام درخشانی) با آبستن شدن مخالف است،اما پیشتر که می رود گو اینکه این موضوع برای وی رضایت بخش است.یا زنی را که هنوز باردار نشده به خاطر بیاورید،آن زن ابتدا به دلیل عدم بارداریش از یافتن بچه استقبال می کند و موقع رفتن او می گرید. اما بعدها می فهمیم اون چند روز است که از بارداری خودش با خبر است در حالی که از روز گم شدن بچه تنها یک روز می گذرد.
در اواخر داستان فیلمساز قصد دارد یک نتیجه گیری شعاری به فیلم تزریق کند تا خاصیت یک پروپاگاندا را به فیلمش ببخشد،تبلیغ افزایش جمعیت با چاشنی زیبا نشان دادن تحمیلی به دنیا آمدن یک بچه. پایان شعاری "بلاهایی که به خاطر کفر نعمت عامل گم شدن بچه می شود" و به محض پشیمانی زن بچه یافت می شود را به یاد بیاورید.پایانی که بیش از اندازه ما را یاد سریال های نازل مناسبتی یا داستان های بی منطق کلید اسرار می اندازد. خجالت نکش فیلمی است که اصرار دارد پایان خوش یا همان happy end داشته باشد. اما پایان خوش تنها یک نتیجه است که از مقدماتی که در فیلم کاشته شده برداشت میشود. خجالت نکش سعی دارد بدون داشتن مقدمات مورد نیاز پایان خوش را بصورت تحمیلی به کار اضافه کند تا حمایت ارگان ها را نیز به دست آورد.
باز هم با این اوصاف خجالت نکش را می توان از کمدی های این دوره اکران یک سر و گردن بالاتر دانست.اشاره به خانواده ای که برای یارانه فرزند می آورد یک انتقاد خوب و خنده دار است(تنها قسمت به معنای واقعی کمیک فیلم)این اشاره میتواند بیانگر شکل گیری طبقه بودجه خوار بیکاره و سربار و غیر مولد اجتماع باشد طبقه ای که از ثروت بادآورده نفت ارتزاق میکند و هیچ چیزی به جامعه خود نمی افزاید بحثی که میتوان ان را از سطح یک خانواده روستایی بالاتر آورد و اشاره ای به نهاد ها سازمان ها و ارگان های بی خاصیت و بودجه خوار دانست،دور شدن از جغرافیای شهری و لوکشین های خسته کننده آپارتمانی،نشان دادن گذرسال ها و شکاف نسل ها که گاها منتهی به تناقض میشود(نسل جوان شهری و امروزی،که علاقه ای به زاد و ولد ندارد) می تواند اطلاعات روایی خوبی از جامعه کنونی ایران دهد .این موضوع ثابت میکند که این نوع نگاه در صورتی که در پرداخت در دام کلیشه های مبتذل نمی افتاد می توانست یک کمدی قابل دفاع و چه بسا فاخر باشد.اما سرسری گرفتن فیلم ما را به یک پایان تبلیغاتی شعاری و سکانس های وقت پر کن با چاشنی تعقیب های پاپ کرنی هالیوودی می برد و چیز مهمی را به مخاطب عرض نمی کند.