فیلم نوشت فیلم نوشت

در ستایش فرم ; یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
در ستایش فرم ; یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

در ستایش فرم ; یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

فیلم اخیر هومن سیدی ، د رحین تماشای فیلم نظرتان را جلب خواهد کرد. اگر از آن دسته طرفداران سینمایید ، که می خواهید در دنیای فیلم غوطه ور شوید و جهان خارج را به فراموشی بسپارید، شاید این فیلم گزینه بدی نباشد. اما اگر از آن دسته تماشاگرانید، که در حین تماشای فیلم مدام ذهنتان به جهان خارج از سینما ، به زندگی به معنا و به خودتان می اندیشید، دست خالی از سینما باز خواهید گشت.

مقاله

نویسنده مهدی فرقانی
در ستایش فرم ; یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

فیلم اخیر هومن سیدی ، د رحین تماشای فیلم نظرتان را جلب خواهد کرد. اگر از آن دسته  طرفداران سینمایید ، که می خواهید در دنیای فیلم غوطه ور شوید و جهان خارج را به فراموشی بسپارید، شاید این فیلم گزینه بدی نباشد. اما اگر از آن دسته تماشاگرانید، که در حین تماشای فیلم مدام ذهنتان به جهان خارج از سینما ، به زندگی به معنا و به خودتان می اندیشید، دست خالی از سینما باز خواهید گشت. تا اینجای کار نکته ای نیست و ایرادی بر کسی نمی توان گرفت. اما اقای سیدی در فیلم خود ، تمهیداتی می چیند تا به فیلمش وجهی استعاری بدهد. از نام فیلم تا پایان بندی انتهایی و تک گویی نوید محمد زاده.


الهام از منبع مبهم

گاه صحنه ای از یک فیلم تا آخر عمر در ذهنمان می ماند و گاه تلاش میکنیم تا اتفاقی خاص در زندگیمان مطابق صحنه ی یکی از فیلمهای محبوبمان پیش برود تا همان حسی را که در لحظه فیلم دیدن برایمان پیش آمده را تکرار کنیم. اما وقتی یک فیلمساز در پی ساختن صحنه های فیلمش هست، به کجا باید نگاه کند و از کجا باید الهام بگیرد؟



اساسا فیلمها برای آن ساخته میشوند تا جهان ما را بزرگتر کنند نه آنکه جهان شناخته شده را تکرار کنند. صحنه های فیلمها آنوقتی ماندگاری میشوند که بر اساس احتمالات دنیای واقعی بدیع ترین و پیچیده ترین اتفاق را برای به تصویر کشیدن انتخاب کنند. هرچند صحنه های بسیاری از آثار سینمایی هیچ ما به ازایی در عالم واقع ندارند و تماما برآمده از ذهنیت و تخیلات سازنده شان هستند، اما از میان این آثار، تنها آنهایی ماندگار میشوند که منطق همان صحنه های غیر واقعی شان، برآمده از عالم واقع و یا در رابطه ای سمبلیک با آن باشد. بطور مثال در فیلمی مانند «نوستالژیا» اثر فیلم ساز فقید روسی آندره تارکوفسکی، صحنه ای از شناور شدن زن در میان زمین و هوا یا صحنه حاملگی یک مرد را میبینیم، همگان میدانیم که آن تصاویر خیالی و برآمده از ذهنیت فیلمساز هستند، اما وقتی ارجاعات روانکاوانه و فلسفی این صحنه ها را درمیابیم، متوجه ارتباط تنگاتنگ آن صحنه ها با عالم واقع هم میشویم. این وابستگی به منطق عالم واقع، نه تنها معنای صحنه ها را موجب میشود بلکه باعث میشود شخصیت های فیلم در کلیت با خودشان تناسب داشته و درگیر دوپارگی نشوند.

اما اگر فیلمی منبع الهامش چیزی غیر از عالم واقع و یا بازنمود آن در عالم خیال باشد چه نتیجه ای به بار خواهد آورد؟ کمترین خطری که چنین فیلمی را تهدید میکند خطر دوپارگی یا چندپارگی شخصیت هایش و عدم تناسب در منطق اتفاقاتش خواهد بود. چنانچه فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» درگیر آن می شود. این فیلم آخرین اثر هومن سیدی و از فیلمهای راه یافته به جشنواره سی و ششم فیلم فجر است که توانسته جایگاه خوبی در آرای مردمی بدست آورد. فیلم اگرچه شخصیت ها و اتفاقات قوی، اثرگذار و کمی هم دوست داشتنی دارد، اما از ایجاد رابطه ای متناسب و قابل قبول میان آنها ناتوان است. شخصیت فیلم نه تنها چندان سنخیتی با اتفاقات فیلم ندارند بلکه از منظر منطق عالم واقع، گاها با خودشان هم در تناقض هستند. اما منبع الهام «مغزهای کوچک زنگ زده» در کجاست؟


یک فیلم و چند فیلم دیگر

برای یک آدم فیلم بین نه چندان حرفه ای، اکثر اتفاقات و شخصیت های فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»، یادآور آثار بزرگ تاریخ سینما هستند. به راحتی میتوان ردپای فیلم های معروفی همچون «شهر خدا»، «پدرخوانده»، «دارو دسته نیویورکی»، «خون به پا خواهد شد» و حتی فیلم توقیفی «خانه پدری» اثر کیانوش عیاری و همین طور فیلم « ابد و یک روز»  را در فیلم هومن سیدی مشاهده کرد. «مغزهای کوچک زنگ زده» بخشهایی از این آثار معروف را کنار هم چیده است و بدون آنکه پیشاپیش بستر روایی منطقی و قابل قبولی برای این چیدمان ایجاد کند، خود را تبدیل به یک اثر ناسازگار و نا همخوان با خودش کرده است. چراکه هرکدام از آن اتفاقات یا شخصیت های وام گرفته شده از فیلمهای دیگر، خود در یک بستر منطقی و برحسب ضرورتهایی روایتی خاصی ایجاد شده بودند و صرف کنار هم چیدن آنها بستر روایی جدید حاصل نکرده است. 


در ستایش تقلید

با این همه باید گفت که تقلید کردن در سینما نه تنها کار ناپسندی نیست ، که بسیاری از اوقات نشان دهنده توان و استعداد فیلمساز است.چنانچه برخی از فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما اساس سبک فیلمسازی خود را همین وام گرفتن ها میدانند. اما آنها به خوبی بستر روایی خودشان را از پیش برای این وام گرفتن مهیا میکنند و درواقع معنایی جدید به آن صحنه یا شخصیت تقلیدی در اثر خود میدهند. نمونه بسیار معروف از این نوع فیلمسازان، کوئنتین تارانتینو، فیلمساز شهیر آمریکایی است. وی علنا به تقلید از دیگر فیلمسازها اذعان دارد. اما فیلمهایش آثاری منحصر بفرد و کاملا خودبنیاد هستند. او در فیلم های خود، از منابع الهامش فراتر می رود. رمز موفقیت تقلید در آثار تارانتینو نگاه خاصی است که وی به سینما دارد. سینمای وی در یک بستر  پست مدرنیستی شکل میگیرد و آنچه روایت و بستر منطقی فیلمهای وی را شکل میدهد برآمده از خودآگاهی وی به این بستر و ضرورت های خاص آن است. اگر تعریف عام و ابتدایی پست مدرن را فروپاشی ابر روایت ها و استقبال از خرده روایت های قابل ارجاع بدانیم آنوقت وام گرفتن تارانتینو از فیلمهای بزرگ سینما صرفا یک عمل احساسی و واکنشی نخواهد بود بلکه ضرورت سبک فیلمسازی وی او را مجبور به این تقلید میکند.

اما آنچه در «مغزهای کوچک زنگ زده» میبینیم اگرچه در ظاهر ارجاع به بسیاری از فیلمهای دیگر دارد اما  فاقد یک بستر روایی و چهارچوب منطقی قوی است. از همین رو فیلم خیلی راحت درگیر تناقض میشود. و به قول معروف سر و ته فیلم باهم نمیسازند. شخصیت های فیلم تصاویری از خود نشان میدهند که با عملکرد و اثرشان نا همخوان است و چندان پایبند به ضرورت هایی که خودشان ایجاد میکنند نیستند.



«مغزهای کوچک زنگ زده» را باید در کنار دیگر فیلم‌های هومن سیدی قرار دهیم تا فلسفه وجودی‌اش را کمی متوجه شویم. این کار که پنجمین اثر هومن سیدی است، مانند دیگر آثار وی، تصویری از یک ناهنجاری اجتماعی و شخصیت های اگزوتیک دارد و همانند دیگر آثار سیدی در پی تجربه‌گرایی و شناختن ناشناخته است. سیدی در مجموعه کارهایش اگرچه نگاه چندان عمیقی نداشته است، اما همیشه نگاهش را به بخشهایی از جامعه دوخته که چندان دیده نشده اند. تمام آثار وی نوعی بدعت و نو آوری در خود دارند؛ از اولین فیلمش به نام «آفریقا» که روایتگر چند شخصیت خلافکار ترسو بود، یا فیلم «سیزده» که داستان همنشینی کودکی بی پناه با چند کارکتر خلافکار بود، یا «اعترافات ذهن خطرناک» که داستان شخصیتی بدون حافظه را روایت می‌کرد، و «خشم و هیاهو» که دربردارنده چند روایت از یک داستان بود، همه فیلم‌هایی جسورانه و ماجراجویانه بودند. سیر فیلم‌های سیدی حکایت از بیشتر شدن تبحر و تجربه ‌اش در زمینه کارگردانی دارد؛ چنانچه «مغزهای کوچک زنگ زده» را باید بهترین اثر سیدی از این منظر دانست. اما آنچه همچنان در تمام آثار وی غایب است، یک بستر روایی قابل قبول و محکم است که بتواند تمام اجزای فیلم را در بر بگیرد و میان آنها تناسبی قابل قبول ایجاد کند و در پس این ، به ما معنایی هرچند کوچک از جهانی که در آن زندگی می کنیم، عرضه کند.









----- 0 0
زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام
زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام

زایش مجدد سیمرغ از دل آتش ; یادداشتی بر فیلم به وقت شام

ابراهیم حاتمی کیا بدون شک شایسته لقب استادی است. فیلمسازی که مهارت بی نظیری در خلق صحنه های با عظمت و اثرگذار دارد.می باید به این مهارت دغدغه های فرهنگی و تاریخ را هم اضافه کنیم. حاتمی کیا از معدود افرادی است که توان ساختن فیلم های ارزشی بدون افتادن در دام شعار زدگی را دارد و اگر مجموع فیلمهای وی را بصورت کلی در نظر بگیریم شاهد خط سیری پیوسته در تمام آثار وی خواهیم بود.
هراس همیشگی ; نگاهی به جاده قدیم
هراس همیشگی ; نگاهی به جاده قدیم

هراس همیشگی ; نگاهی به جاده قدیم

سینمای زنانه در دهه هفتاد با معرفی چند فیلمساز زن، شیوه ای از نگاه را وارد گفتمان سینمایی ایران کرد که همواره مسائل اجتماعی با محوریت زنان و مشکلات آنها را مورد بحث قرار داده بود. مسائلی که اغلب در سینمای قبل و بعد از انقلاب مغفول مانده بود.
Powered by TayaCMS