فیلم بدون تاریخ،
بدون امضا از جمله فیلم های مهم جشنواره سی و پنجم بود که هم مورد توجه منتقدین
قرار گرفت و هم از سیمرغ های جشنواره برای خود چند نامزدی را به دست اورد. متن زیر
تحلیلی است بر مفهوم و معنای اخلاق در این فیلم و رویکرد آن به مفهوم وجدان.
فیلم بدون تاریخ بدون امضا
یک نیاز اساسی حیات اجتماعی را محور داستان خود قرار داده و از این
زاویه به نقد و توصیه نسبت به موضوع خود وارد میشود. موضوع این فیلم وجدان و تعهد
نسبت به جبران حق الناسی است که خواسته یا ناخواسته بر عهده هر شخصی میآید.
پرداختن به چنین موضوعی از دو جهت ضرورت دارد؛ لزوم نقد اجتماعی لایه هایی از
جامعه که از این تعهد غافلند و نیز نیاز به تذکر دایمی نسبت به چنین موضوعاتی.
چراکه حیات اجتماعی انسانها نیاز به اصلاح و ارتقاء مستمر در این مقوله ها دارد.
طرح مسئله وجدان و
تعهد مذکور در این فیلم بگونه ای است که هم شخصیت اول فیلم و هم شخصیتهای فرعی
داستان همه با آن درگیر میشوند مخاطب را مواجه با عکس العملهای مختلف و به تبع آن
امکان مقایسه میان آنها قرار میدهد همسر دکتر نریمان قهرمان فیلم، پدر، فروشنده
مرغ مرده، کارگران مرغداری که در مقام شهادت حاضر میشوند، بازپرس، هرکدام اینها
دچار انحرافات یا کاستی هایی در بجا آوردن این تعهد هستند البته در این میان دکتر
نریمانی قهرمان فیلم کاملتر از همه پای تعهدش میایستد
ماجرا این است
قهرمان فیلم متوجه میشود که احتمالا حقی بر گردنش هست و لذا دچار عذاب وجدان است
با اینکه تا انتهای داستان این مسئله به اثبات نمیرسد اما او مسئولیت خود را
فراموش نمیکند. این دغدغه، فطری و پسندیده است و هر انسان آزاده ای دچار چنین
دغدغه ای میشود هرچند احتمال عاملیت تصادف کم باشد.
بعد از ندای درونی
عذاب وجدان، نوبت به پاسخ به این عذاب وجدان و جبران حق الناس است اینجا قضیه
فراتر از یک حس درونی است و پای عمل و چالش در عرصه زندگی در میان است مسئله این
نوشته از اینجا شروع میشود. مسئله ما این است که با این عذاب وجدان چگونه باید
برخورد کرد؟ به عبارت دیگر آیا برای رفتار ما در پاسخ به عذاب وجدان اصولی حاکم
است؟
ضرورت جبران خطا
ابتدا بهتر است
موضع خود را درباره ضرورت جبران خطا و نیکی عذاب وجدان بیان کنیم؛ ما معتقدیم که
انسان بخشی از حیات خود را در این دنیا میگذراند اما حیات ابدیش در جهان آخرت
خواهد بود از سویی بر اساس آموزه های دینی دریافته ایم که هر کسی حتما حقی را که
به گردن دارد، پس خواهد داد هرچند در جهان دیگر باشد. این معنی آنجا که دکتر بعد
از نبش قبر وقتی بالای سر قبر خالی کودک ایستاده بود به تصویر کشیده شده بود.
دلیل دیگری بر
ضرورت ادای دین، حفظ سلامتی و پاکی نظام روابط فردی و نظام اجتماعی است. در روابط
ناسالم و بی توجهی به حق الناس، فروش مرغ مرده، شهادت دروغ کارگر مرغداری یا سهل
انگاری دکتر پزشکی قانونی به امری عادی تبدیل میشود.
اما آنچه به عذاب
وجدان موسوم است دلیل عمل اخلاقی نیست بلکه انگیزه و محرک اخلاقی بودن است. چه
اینکه محرکهای بیرونی مانند شماتت دوستان یا فشارهای اجتماعی نیز وجود دارند.
انسان بر فطرت خدایی آفریده شده و لذا هر رفتار خلافی و هر گناهی او را متأثر و
دچار عذاب میکند. در ادبیات دینی از آن به نفس لوامه یاد شده است. نفس لوامه محرکی
است که شخص را بسوی برطرف کردن علتها رهنمون میشود چیزی شبیه سردرد که تذکر و
محرکی است بسوی برطرف کردن علت سردرد. در این نگاه عذاب وجدان دلیلی بر آموزه های
اخلاقی نیست و آموزه های اخلاقی نمیتواند در پاسخ به ندای درونی وجدان شکل بگیرد
بلکه آموزه های اخلاقی در پاسخ به آن نیاز حقیقی است که برآورده شدن آن ملازم با
آن آموزه اخلاقی است خلاصه اینکه عذاب وجدان نکته شروع اخلاق نیست تا پاسخ به آن
نکته پایان کار اخلاقی باشد بلکه عذاب وجدان نتیجه اخلاقی بودن و آگاهی به آموزه
های اخلاقی است مثلا عذاب وجدان باعث اخلاقی شدن یک ظالم نمیشود بلکه آگاهی و توجه
او به ظلم و آثار سوء آن و هچنین آگاهی و توجه به لزوم جبران ظلم و آثار خیر آن،
شخص را به اخلاقی بودن سوق میدهد و البته همین آگاهی و توجه ها موجب بیداری وجدان
و تحریک شخص به اقدام اخلاقی میشود. باید توجه داشت که عذاب وجدان تا زمانی که
انسان، هنوز انسان است محرکی قوی برای جبران خطاها به شمار میآید اما عذاب وجدان
پر رنگترین نشانه های تصویری را در این فیلم دارد.
ارزش عمل
ارزش هر رفتاری را
بر اساس نیت و انگیزه، هدف و غایت آن میسنجند. بعضی مانند کانت انگیزه را تنها
ملاک حسن رفتار قلمداد میکنند و بعضی مانند نیچه یا بنتنام غایت را همه چیز
میدانند اما حقیقت این است که مسئله تک بعدی نیست و هرکدام جایگاه خود را دارند
لیکن ما نکته سومی را مورد تاکید قرار میدهیم:روش اخلاقی بودن و انجام تعهدات یا
به عبارت دقیق تر عقلانیت و حکیمانگی در رفتار اخلاقی. برای تبیین این بحث ابتدا
به نکته ای از کانت اشاره میکنیم
کانت در اخلاق یک
وظیفهگرای تمام عیار است. کانت معتقد است درستی اخلاقی یک رفتار تنها و تنها به
خاطر مطابقت آن با تکلیف است. از نگاه کانت اراده خوب را نمیتوان بر اساس نتایج و
غایات اعمال تعریف کرد. و کارآیی، تأثیر و نتایج معیار خوبی برای سنجش منشهای
اخلاقی نیستند زیرا اینها جنبهی دوراندیشی و مصلحتبینی دارند. و اخلاق مصلحتبینی
نیست. نکته دیگری که در نظریه اخلاقی کانت مطلقگرایی او در قوانین اخلاقی است.
بدین معنا که هیچ چیزی نمیتواند کلیت این قواعد را نقض کند. اگر از کانت سوال شود
گاهی ضرورت ایجاب می کند دروغ بگوییم در پاسخ خواهد گفت در هر شرائطی باید راست
گفت حتی اگر منجر به کشته شدن انسانها شود. [سایت پژوهه واژه اخلاق کانت]
کانت هیچگونه انعطافی را در اخلاق نمیپذیرد از
این رو هرگاه تزاحمی بین دو مصلحت در هنگام عمل پیش آید او عقلانیتی به کار
نمیبندد و به راحتی راستگویی را بر نجات جان انسانها ترجیح میدهد. این همان نکته
سومی است که مورد تاکید این مقاله است. عمل به آموزه های اخلاقی بدون توجه به
عوارض و تبعات ناشی از آن و بدون سنجش و مهارت در شیوه عمل، در نهایت شخص اخلاقی
را دچار تناقضات رفتاری و بن بست در اخلاقی بودن میکند. این معنی با دقت در وظیفه
گرایی افراطی و مطلق اندیشی وی به روشنی قابل درک است.
عرصه رفتار، عرصه
تزاحمات است و بسیار پیش میآید که رفتاری در تزاحم با رفتاری دیگر باشد همانند
راستگویی هنگامی که جان انسانهای بیگناهی را به مخاطره میاندازد اساسا زندگی انسان
در این دنیای خاکی قرین با این تزاحمات است. در دانش اصول فقه تزاحم را اینگونه
تعریف کرده اند: تنافی دو حکم دارای ملاک در مقام امتثال، به سبب آن که مکلف، به
انجام هر دو در یک زمان قادر نمیباشد. در مبنای کانت جایی برای تزاحم وجود ندارد
شاید وی توجهی به این حقیقت انسانی نداشته است! اما در دانش اصول فقه بعد از توجه
به حقیقت تزاحم، فصلی به نام مرجحات گشوده شده است که راه خلاصی از تزاحم را بحث
میکند. ساختار کلی این مبحث این است که هنگام تزاحم ناچار خیری و مصلحتی از دست
خواهد رفت؛ یا باید دروغ بگویید و مرتکب کار غیر اخلاقی شوید یا دروغ نگویید و جان
انسانی بیگناه را به مخاطره بیاندازید. در این دانش برخلاف کانت بجای مطلق گرایی و
نفی دوراندیشی در اخلاق، به دنبال دلایلی میگردند تا خسارت کمتری برجای بماند. جان
انسانها،آبرو،ناموس، حفظ نظم عمومی، امنیت، دوری از تفرقه و اختلاف برخی از دلایل
ترجیح میباشند. [سایت ویکی فقه واژه تزاحم][اصول مظفر جزء سوم فصل نهم]
حکیمانگی و عقلانیت
در عمل به آموزه های اخلاقی در این معنی قابل فهم است هر عمل اخلاقی در قیاس با
نتیجه نیکویی که در پی دارد با ارزش میشود اگر عمل به آموزه های اخلاقی به گونه ای
اتفاق بیافتد که نتیجه مورد انتظار را ضایع کند یا خسارتی و ضرری بیشتر از فایده
اش به بار بیاورد، اقتضای عقل و حکمت پرهیز از اینگونه اتفاقی است.
رفتار اخلاقی قهرمان
فیلم
دکتر نریمانی که در
حفظ حقوق کودکی که با او تصادف کرده سهل انگاری کرده، در پی جبران حقی که احتمالا
از او ضایع شده، برمیآید. البته خوب است که به این نکته توجه داشته باشیم که
داستان این فیلم بر اساس تاکید براحتمالی بودن خطای قهرمانش شکل گرفته است تا موضوع
حقوقی و قضایی نگشته و تا انتهای فیلم مخاطب یا یک موضوع کاملا اخلاقی مواجه باشد
بنابراین در این فیلم ما با یک مجرم و خطاکار مواجه نیستیم. قهرمان داستان در پی
جبران چنین خطایی، در زندان با پدر کودک ملاقات کرده و به گناه احتمالی خود اعتراف
میکند اما پس از آنکه نبش قبر میکند و احتمال ضعیفش به صفر میگراید. اینک او مانده
و تبعات مسیر به اشتباه رفته اش. البته این اشتباه با دستکاری در جهان قصه جبران
شده و لذا ما در متن این فیلم تبعات جدی و خاصی را نمیبینیم لیکن این فیلم مانند
فیلم فارسی یا فیلمهای فانتزی نیست که منطق داستان واگویه زندگی واقعی نباشد. به
نظر این ترفند مناسبی برای جبران روش نادرست قهرمان داستان در عمل به این آموزه
اخلاقی نیست و باید دکتر نریمانی به گونه ای حکیمانه رفتار میکرد تا داستان
نیازمند چنین تدبیری نباشد.
گویا برای ایشان
رهایی از عذاب وجدان مهم است و جبران خسارت احتمالی از این زاویه اهمیت پیدا
میکند. البته این با اخلاق کانتی که انگیزه را ملاک ارزش اخلاقی میداند سازگار
است. اما اگر بجای عذاب وجدان، مصلحتهایی که احتمالا از کاهلی وی از دست رفته،
محور کنشهای دکتر نریمانی قرار میگرفت قصه فیلم بجای تاکید بر اعتراف و رسیدن به
آرامش از این راه، بر جبران واقعی آن مصلحتها متمرکز میشد. در این زاویه دید،
قهرمان فیلم میبایست نقشی فعال در زودن غبار غم و برداشتن باری از این خانواده،
ایفاء میکرد و در این مسیر چنان حکیمانه و حساب شده حرکت میکرد که بدون ایجاد
بحرانی جدید به هدفش میرسید ولی آنجاکه هدف قهرمان رهایی از عذاب وجدان باشد منطقش
درست است؛ اعتراف کرده و سبک شده است!
البته روشن است که
رفتار حکیمانه هیچگاه مترادف با سهل انگاری در جبران خطا نیست و چنانچه پیشتر
تاکید شد جبران خطا و حق الناس هیچگاه قابل اغماض نیست مگر آنکه صاحب حق خود حقش
را ببخشد بلکه این نوشتار بر دوراندیشی و رفتار حکیمانه در جبران خطا تاکید داشت
در خاتمه یادآور
میشویم که فیلم فیلم بدون تاریخ بدون امضا یکی از فیلمهای خوب و دیدنی جشنواره امسال
میباشد و همانطور که درابتدای مقاله گفته شد به موضوع خوبی و البته به خوبی پراخته
است و انتظار میرود چنین نقدهایی در راستای ارتقای هرچه بیشتر این آثار فاخر
نگریسته شود