فیلم نوشت فیلم نوشت

سنگ چینی از اجاقی خرد ; عشق در جشنواره سی و پنجم
سنگ چینی از اجاقی خرد ; عشق در جشنواره سی و پنجم

سنگ چینی از اجاقی خرد ; عشق در جشنواره سی و پنجم

فیلم های امسال به‎رغم تنوع داستان‎، در دو مضمون کلی اشتراکی غریب و ناخودآگاهانه‌ای داشتند که زنگ هشداری برای شرایط فعلی کشور ما به شمار می‎روند و بحرانی را تصویر می‎کنند که در حال تعمیق است و اگر بهره‎ای کامل از حقیقت نداشته باشد، لااقل حکایت از جدا شدن بدنه روشنفکران و در این مورد خاص سینماگران، به عنوان طیفی از نخبه‌گان و روشنفکرانِ....

مقاله

نویسنده مصطفی مرشد لو
سنگ چینی از اجاقی خرد ; عشق در جشنواره سی و پنجم

جشنواره سی و پنجم فیلم فجر به پایان رسید و حالا می‌توان به یک نگاه جامع‌تر از برآیند محصولات فرهنگی یک‌سال اخیر، در حوزه سینما، رسید.

فیلم های امسال به‌رغم تنوع داستان‌، در دو مضمون کلی اشتراکی غریب و ناخودآگاهانه‌ای داشتند که زنگ هشداری برای شرایط فعلی کشور ما به شمار می‌روند و بحرانی را تصویر می‌کنند که در حال تعمیق است و اگر بهره‌ای کامل از حقیقت نداشته باشد، لااقل حکایت از جدا شدن بدنه روشنفکران و در این مورد خاص سینماگران، به عنوان طیفی از نخبه‌گان و روشنفکرانِ جامعه ایرانی، از قاطبه مردم.

در ادامه این دو مضمون در دو قالب ابتر بودن عشق و یتیم شدگی انسان‌ها بررسی خواهد شد.


ابتر بودن عشق

روز اول جشنواره فیلم فجر در سینمای رسانه‌ها با اکران فیلم خانه دیگری آغاز شد که در دل روایت داستان اصلی خود مناسباتی را به تصویر می‌کشید که اختلاف و جدایی روحی وجه مشترک‌ آنها بود. چه در زندگی مرجان، با بازی لیلا زارع، و همسرش، با بازی پژمان بازغی، و چه در زندگی مشترکِ تازه در حال شکل گرفتن تازه داماد و نو عروس، با بازی علیرضا جعفری و روشنک گرامی، شکاف‌های عاطفی رابطه‌های‌اشان را تهدید می‌کند؛ یکی از روابط که دچار وضعیت طلاق و جدایی عاطفی است و یک رابطه دیگر در همان اوان کار دچار اختلاف است که آینده آن را پیشاپیش تیره و تار ترسیم می‌کند؛ چه از آن لحاظ که نو عروس با شغل تازه داماد مشکل دارد و چه از آن حیث که حاضر نیست برای کمک به خانواده همسرش از پولی که برای ماه عسل پس‌انداز کرده‌اند، بگذرد.

ایتالیا ایتالیا نیز گرفتار همین طلاق عاطفی است، عشقی که ثمره‌اش سقط فرزند است و بعد از آن رابطه‌ای از هم گسیخته و احساس ترسی که جایگزین آن می‌شود. در فیلم‌های بعدی روز اول هم همین ابتر بودگی عشق باز مفهوم و مضمونی مکرر بود چه در فیلم اِو (خانه) که عشق بی سرانجام مجید، با بازی رامین ریاضی، و سایه، محدثه حیرت، یکی از ریز داستان‌های‌اش بود و چه رابطه نافرجام عشق او به پدر مرحومش و چه عشق حسابگرانه‌اش به همسرش، همه و همه حکایت از نوعی روابط نه مبتنی بر عشق و محبت متقابل که بازنمودی از دوستی و رابطه بر مبنای یک محاسبه‌گری و برنامه‌ریزی بود و تنها عشق بی آلایش مجید به سایه است که شاید بی‌آلایش‌ترین عشق بود و البته ابتر ترین آنها. آزادی به قید شرط هم مستثنا از این قاعده نبود. فشار و سختی‌های زندگی مادی و تضاد فکری که نه تنها روابط عاشقانه و مبتنی بر محبت دو طرفه را با اخلال رو به رو می‌کنند بلکه به جدایی و متارکه  منتهی می‌شوند حال چه این رابطه، ارتباط کیوان، با بازی امیر جعفری، با همسرش، با بازی شقایق فراهانی، باشد و چه رابطه دخترش، با بازی دیبا زاهدی، و نامزدش، با بازی امیررضا دلاوری، هر چند در آخر فیلم و با پایان‌بندی بازِ فراهم شده برای فیلم، امید برای بازسازی روابط از دست رفته تجدید می‌شود.

در فیلم سهیلا شماره 17 هم روابط عاشقانه از دست رفته بستری است برای تقلای یک دختر رو به سن پیری تا بکوشد زودتر همسری برای خود پیدا کند  و به ناگزیر به سراغ عشاق سابق خود می رود. نکته جالب آن که  آن دوستان سابق هم خود در تجربه عاشقانه و ازدواج  شکست خورده‌اند و در این میان تنها برنده ماجرا کسی است که وارد رابطه بدون عشق می‌شود و با گرفتن پول جای خالی عشق از دست رفته یا عشق وجود نداشته را پر می‌کند. در فیلم‌های دعوتنامه و تابستان داغ هم روابط عاشقانه نه تنها با معضل رو به رو هستند بلکه زندگی‌های شخصیت‌های فیلم در آستانه از هم پاشیدن است و ما  تنها تنش‌ها و خصومت‌های خانوادگی را بین آنها می‌بینیم.


مجلس ختمی برای معشوق

در فیلم‌هایی که روابط عاشقانه هم به صورت جدی وجود دارد یک طرف رابطه عشقی یا مرحوم شده است یا در معرض نابودی است، چه در دریاچه ماهی که زنی که مرد او را دیوانه وار دوست داردو منتظر فرزند پا به ماه اوست مدت ها است که رخت از این جهان بر بسته است . در حالیکه دختر همین فیلم  به عنوان نسل جدید( که نسبتی هم با همان زن دارد) با همسر خود گرفتار مشکل و در آستانه طلاق. و چه مورد فیلم ویلایی‌ها که این عشق و علقه وافر  از جانب زن به مرد ، نسبت به همسری است که  در بین نیست و هر لحظه این اظطراب وجود دارد که خبر شهادت معشوق اورده شود.  وجود رابطه عاشقانه در این دسته از آثار نه محصول تعامل دو طرف در امر زندگی روزمره بلکه بیشتر محصول آن رابطه غایب است و این غیاب  البته شور و شوق سمت  دیگر را بیشتر می‌کند. در فیلم نگار هم روابط عاشقانه سرانجام بهتری ندارد. روابط مبتنی بر ازدواج بیش از آنکه مبتنی بر عشق باشد بر اساس منافع مادی است و عشق شخصیت‌های جوان فیلم، با بازی نگار جواهریان و محمدرضا فروتن، هم محکوم به شکست و فروپاشی بوده و بیش از آنکه به سرانجام برسد به قتل و جنایت منتهی می‌شود.

فیلم‌هایی مثل کوپال، فِراری و سوفی و دیوانه هم کم و بیش روابط عاشقانه‌ای که بازنمایی می‌کنند یا دست‌ نایافتنی هستند یا شکست خورده و از دست رفته، چه در کوپال که همسر شخصیت اول فیلم، با بازی لووان هفتوان، او را رها می‌کند و می‌رود و چه در فِراری، که در نهایت، گرایش‌های عاشقانه شخصیت اول فیلم از مرد و مرادنگی به ثروت و برند و ماشین و ادکلن منحرف شده است و  سرانجام این انحراف در عشق به مرگ دردناک او منتهی می‌شود؛ در سوفی و دیوانه هم یک وجه رابطه عاشقانه معطوف به شخصیت سوفی، با بازی به‌آفرید خسروی،  در نهایت نا تمام باقی می‌ماند. امیر جعفری نیز که سوی دیگر این داستان است از ضایعه مرگ همسرش در رنج است. در این میان فیلم آباجان د رترسیم رابطه زوجین ، بیش از اینکه بر احترام و علاقه متقابل تاکید کند به احساس ترس یا امور دیگر مبتنی است، هر چند رابطه خود آباجان، با بازی فاطمه معتمدآریا، با همسرش هم یک رابطه شکست خورده است چون همسرش زن دیگری  آن هم بر خلاف رضایت آباجان به زندگی او آورده است.

در ماه گرفتگی هم وجه عاطفی شخصیت‌های مختلف فیلم گرفتار تلاطم است، چه دایی و زن دایی شخصیت اول فیلم که با هم بر سر روابط خارج از چهارچوب ازدواج شخصیت دایی مشکل دارند و چه دختر و پسر جوانی که با هم به مشکل برخورده و رابطه‌اشان دچار التهاب است . در فیلم انزوا نیز روابط مبتنی بر عشق سرانجام‌اش مرگ یکی از طرفین رابطه است و تنها با کشته  شدن معشوق است که اصالت عشق طرفین به یکدیگر به اثبات می‌رسد. در فیلم مادری ابعاد روابط عاطفی تیره‌تر است، چه رابطه کاوه با نامزدش، با بازی نازنین بیاتی، که به واسطه ارتباط کاوه با دختری دیگر به هم می‌خورد و چه رابطه خواهر او، با بازی هانیه توسلی، با همسرش، با بازی هومن سیدی، که به جدایی از هم منتهی می‌شود.

فیلم آذر نیز در بازنمایی ارتباط مبتنی بر علقه ازدواج در نهایت به جدایی آذر، با بازی نیکی کریمی، از همسرش، با بازی حمیدرضا آذرنگ، منتهی ‌شده . در ان سوی دیگر داستان البته عشقی هست که هومن سیدی نقش عاشق را به عهده دارد اما او در ابتدای فیلم می میرد تا خیال همه را راحت کند. در فیلم پشت دیوار سکوت هم رابطه شخصیت اول فیلم، با بازی سحر جعفری جوزانی، با نامزدش، مهدی احمدی،  از بین می‌رود   و آن عاطفه جای خود را به نوعی رابطه ای سرد و بی جان می دهد.

در فیلم زیر سقف دودی همه له  نحوی گرفتار این ابتر بودن هستند چه رابطه شخصیت مادر و پدر، با بازی مریلا زارعی و فرهاد اصلانی، چه رابطه پنهانی همسر با زن خارج از چهارچوب ازدواج رسمی‌اش، با بازی بهنوش طباطبایی، و رابطه شکننده و متزلزل پسر  با نامزدش؛ در فیلم سارا و آیدا نیز سنخ روابط عاطفی وضعیت بهتری ندارند؛ در یک طرف رابطه عاطفی پوششی برای سوءاستفاده است و در سوی دیگر نیز طرفین دچار مشکلات لاینحل و سرانجام اعتماد جای خود را به تردید می دهد. فیلم سد معبر هم در ترسیم بحران ارتباط عاطفی دست کمی از این فیلم‌ها ندارد. شخصیت اول فیلم، با بازی حامد بهداد، با همسرش، با بازی باران کوثری، مشکلات بسیار جدی دارد تا آنجا که حاضر است حاصل و ثمره ازدواج‌اشان را بابت این مشکلات از بین ببرد. در یک روز بخصوص هم رابطه عاطفی شخصیت‌های اصلی فیلم، با بازی مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار، با مشکل رو به رو است و آینده‌اش مبهم و در غبار تصویر می‌شود. در فیلم خفه‌گی نیز رابطه عاطفی ابتر است و به توطئه و جنایت منتهی می‌شود.


داستانی حاصلش دردی

در میان تمام فیلم‌ها با تم و محتوای ابتر بودن روابط عاطفی و مبتنی بر عشق، فیلم رگ خواب موقعیت ویژه ای دارد  چرا که در بخش قابل ملاحظه‌ای از زمان نمایش فیلم مخاطب را با یک رابطه عاطفی هیجان انگیز همراه می‌کند اما  ناگهان تمام این تصور را فرو می‌ریزد و  بر  بُعد فاجعه‌بار روابط عاشقانه تاکید می کند. در فیلم کارگر ساده نیازمندیم همه روابط در نهایت به سرنوشت حزن‌انگیز و تاریک منتهی می‌شوند و هیچ سرنوشت روشنی ندارند. در کمدی انسانی نیز عشق تجربه شکست خورده‌ای است و بر اساس دستور به سرانجام می‌رسد در حالی که ثمره و آینده‌ای ندارد و آن بخش از رابطه عاطفی که پاک و بی ‌آلایش است به سر منزل مقصود نمی‌رسد، مشابه فیلم اسرافیل نیز در ترسیم بیهودگی عشق و نابجا بودن آن در ذهن و روان شخصت هایش سنگ تمام می گذارد. در فیلم گشت 2 همه روابط مبتنی بر عشق بی نتیجه می‌مانند و شخصیت ها کماکان مجرد و تنها اماده شاید برای قسمت های بعدی.


خاکستر سرد

تا بدینجا به وضوح مشخص است که قریب به اتفاق تمام فیلم‌ها گرفتار نوعی اخلال در بازنمایی روابط عاطفی و عاشقانه هستند و بیشتر بر روی جنبه‌های تنش انگیز روابط عشقی بین زن و مرد تاکید دارند و تلاشی برای بازنمایی یک رابطه دو طرفه که مرد و زن بتوانند همدیگر را دوست بدارند و برای این دوستی هزینه ای پرداخت کنند دیده نمی شود.  به نحوی که در غالب این آثار خانواده‌ها در آستانه فروپاشی بوده و اختلاف‌های شدیدی بین زن و شوهر یا عاشق و معشوق وجود دارند که رابطه آنها را با خطر نابودی رو به رو می‌کند. انچه از عشق دیده می شد که جانی و حسی داشت یا خاطره عشق بود یا یک فریب و دروغ.

سوال اینجاست که چرا فیلمساز اینگونه به عشق با سوء ظن می نگرد؛ یا او واقعیتی در جامعه دیده است یا انکه از جامعه جدا شده. هر دو گزینه نگران کننده است.









----- 0 0
از هفت شهر تاریخ تا کوچه درام ; نگاهی به فیلم ماجرای نیمروز
از هفت شهر تاریخ تا کوچه درام ; نگاهی به فیلم ماجرای نیمروز

از هفت شهر تاریخ تا کوچه درام ; نگاهی به فیلم ماجرای نیمروز

بازخوانی آنچه بر ایران معاصر رفته برای مردمی که یکی از تفریحاتشان خاطره گویی است، همواره جذاب بوده. چه در محافل خانوادگی. چه در شبهای دراز خوابگاه دانشجویی، چه روی نیمکتهای پارک و چه بر پرده نقره‌ای سینما. در این میان سالهای اوایل انقلاب به لحاظ فشردگی وقایع، از جایگاه ویژه ای برخوردارند. سال 60، بستر فیلمِ ماجرای نیمروز را شاید بتوان پرالتهاب ترین سال پس از انقلاب خواند.
برای جشنواره چه لباسی بپوشیم؛ نگاهی به پوشش هنرمندان در ایام جشنواره
برای جشنواره چه لباسی بپوشیم؛ نگاهی به پوشش هنرمندان در ایام جشنواره

برای جشنواره چه لباسی بپوشیم؛ نگاهی به پوشش هنرمندان در ایام جشنواره

جشنواره مد و مدل و لباس، ترکیبی آشنا برای توصیفی جهت دار از جشنواره فیلم فجر است. جهت و سمت و سویی که شاید کمتر نویسنده یا هنرمند داخلی عزمی برای مقابله با آن داشته باشد. چرا که منتقدان پوشش هنرمندان، در چارچوب قوانین و سیاست‌های رسمی کشور به میدان آمده‌اند و از حق نمی‌توان گذشت که سخنشان پشتوانه‌های قدرتمندی دارد.
Powered by TayaCMS