فیلم نوشت فیلم نوشت

درنگی در لحظه مرگ ; نگاهی به فیلم «سمفونی نهم»
درنگی در لحظه مرگ ; نگاهی به فیلم «سمفونی نهم»

درنگی در لحظه مرگ ; نگاهی به فیلم «سمفونی نهم»

«سمفونی نهم» آخرین ساخته محمدرضا هنرمند قرار است فیلمی با تم مرگ‌اندیشی باشد و پیرنگ‌های کوچک مختلفی را در کنار هم قرار داده تا در خلال بازنمایی برخی از مشهورترین مرگ‌ها در تاریخ و ادبیات ایران به موضوع مرگ از زاویه‌ای دیگر بنگرد.

مقاله

نویسنده مصطفی مرشدلو
درنگی در لحظه مرگ ; نگاهی به فیلم «سمفونی نهم»

مرگ‌اندیشی و فرهنگ ایرانی

مرگ‌اندیشی و مرگ‌آگاهی یکی از مضامین عمیق دینی در سپهر ادبی و فرهنگی ماست. در قرآن که کتاب کانونی حیات و زیست مادی و روحی اسلام است و همچنین در ادبیات فارسی که تبلوری از تأثیرات قرآن و تراث دین است، مرگ همواره یکی از عناصر معنابخش به زندگی است و در مواردی ابزاری برای وصال با معشوق تلقی شده است.[1]



فیلم، لحظات مرگ شخصیت‌های بزرگی از تاریخ ایران را برگزیده است. در بُعد سیاسی، کوروش، بردیا و امیرکبیر انتخاب شده‌اند که همگی جزو شخصیت‌های محترم در فرهنگ مشترک ایرانیان هستند و فیلمساز کوشیده تا با تمرکز بر لحظه‌ای سرنوشت‌ساز از زندگی هر کدام از این شخصیت‌ها مخاطب را به آستانه درک مهم‌ترین اندرزهای آنها در هنگام مرگ ببرد. توصیه‌های کوروش به فرزندان و افسران ارتش‌اش و بحث‌ها و گفت‌وگوهای رد و بدل شده بین امیرکبیر و مأمور قتل‌اش، به خوبی این رویکرد سینماگر را باز می‌نماید. تأکیدی که کورش بر همدلی و کنارگذاشتن اختلافات بین افسران ارتش‌اش می‌کند در کنار توصیه به فرزندان‌اش جهت دوری از حسد، و یا تأکیدهایی که امیرکبیر در آخرین لحظات حیات به قانون‌مداری و رعایت آن می‌کند برنهاده‌هایی است برای امروز و حال حاضر جامعه ما. این توصیه‌ها تأثیرشان دو چندان می‌شود وقتی که مخاطب، آنها را آخرین سخنان یک انسان رو به مرگ تلقی می‌کند.

در کنار لحظاتِ مرگِ برخی از سیاستمداران ایران، محمدرضا هنرمند لحظات مرگ دو تن از عشاق معروف ادبیات ایران، بکتاش و رابعه را در خلال روایت خود قرار داده است. عاشقانی که دلدادگی آنها لحظاتی جاودان را در ادبیات ایران رقم زده است.[2]



درواقع فیلم می‌کوشد با بازخوانی این روایت‌های تاریخی پلی بین آنها و لحظه اکنون بزند پنانگه در جایی از فیلم با دستمایه قراردادن داستان دلدادگی راحیل به همسر تازه متوفای خود و شوق او برای نیل به وصال همسرش، این لحظه مرگ عاشق در فراق معشوق را تکرار کند. محمدرضا هنرمند کوشیده است با گزینش این درونمایه بنیادین، مخاطب را به فکر در خصوص آن لحظات فرا بخواند و او را همراه خود به شهود لحظه مفارقت روح از جسم برده تا در این سفر به بازاندیشی درباره مرگ بپردازد.


مرگ‌اندیشی و خودکاوی

مرگ‌اندیشی از این حیث که آدمی را متوجه دست‌آوردهای زندگی خود در لحظه جدایی روح از بدن می‌کند یکی از ژرف‌ترین لحظات زیست و حیات هر فرد انسانی است، در این لحظات است که انسان به بازخوانی گذشته خود می‌پردازد و می‌کوشد معنای والایی برای حیات خود بیابد. نمودی از این رویکرد را در لحظه‌ای از فیلم می‌بینیم که راحیل که متوجه شده لحظه مرگ‌اش نزدیک شده و در دیالوگی به فرشتۀ قبض روح می‌گوید مشتاق است تا در سکوت درباره گذشته خود به بیاندیشد.


والایی عشق

برگزیدن لحظه مرگ شخصیت‌های تاریخی بزرگ، همچون کورش و امیرکبیر، در کنار لحظه مرگ رابعه و بکتاش، خواه‌ناخواه این سوال را پیش می‌آورد که مشابهت این مرگ‌ها به یکدیگر چیست که سینماگر این لحظه‌ها را در کنار هم به تصویر کشیده است. به نظر می‌رسد که برای سینماگر لحظه مرگ یک سیاستمدار در تعیین سرنوشت یک ملت همانقدر حاوی عناصر هویت‌ساز است که لحظه مرگ یک عاشق و معشوق. تاریخ ادبیات ایران مشحون از چنین روابط و مناسباتی است که لاجرم به یکی از عناصر مقوّم فرهنگ ملی ما بدل شده است. مرگ در چارچوب روابط عاشق- معشوق، ژرفای معنوی‌ای به مفهوم عشق بخشیده که لحظه مرگ او را همسنگ لحظه مرگ یک سیاستمدارِ تاریخ‌ساز می‌کند.


غفلت  از مرگ‌اندیشی؛ تهدید هویت ملی

اگر مرگ یک سیاستمدار امکان قوام یافتن حیات مادی یک ملت را با مخاطره روبه‌رو می‌کند لحظه مرگ یک عاشق- معشوق بی‌تردید همان لحظه‌ای است که حیات معنوی و غیرمادی یک ملت به مخاطره می‌افتد. عشق، فارغ از پیوند عاطفی بین دو فرد، چیزی است که باعث فرارفتن فرد از خود و پیوندیافتن با دیگری و یکی شدن با او شده و افراد مختلف یک ملت را با هم ربط می‌دهد. از این حیث به نظر می‌رسد هنرمند کوشیده تا تهدید شدن روابط انسانی و سیاسی در ایران معاصر را فراروی مخاطب به تصویر بکشد و غفلت از مرگ‌اندیشی را به عنوان علت اصلی چنین تهدیدی بازبنمایاند.



برگزیدن شخصیت راحیل و نوع مناسبات او با برادر همسرش که افسر بلندپایه نظامی است و اتفاقاتی که در مسیر سفرش با آن رو به رو می‌شود و تجربه‌هایی را از سر می‌گذراند که مشابهتی هم با تجربه‌های فرشته مرگ نشان می‌دهند، همگی مخاطب را لحظه به لحظه به داوری حال و گذشته وادار می‌کند. کارگردان، مخاطبش را در مسیر سفری برای این بازاندیشی قرار می‌دهد تا آشفتگی در مناسبات انسانی لحظه اکنون و زمان معاصر را در چالش با دغدغه‌های بنیادین بزرگان این سرزمین به چالش بکشد.


جمع‌بندی نهایی

فیلم «سمفونی نهم» از این حیث که مسأله‌ای الاهیاتی و بنیادین را بار دیگر و از زاویه دیدی متفاوت طرح کرده است اثر قابل توجهی در سینمای ایران است گرچه در پرداخت نهایی آن‌سان که باید در بازنمایی ایده اصلی خود توفیق جدی‌ای به دست نیاورده و نتوانسته به خوبی آن مهابت و والایی تجربه مرگ را در قاب تصویر آورد. همچنین است فرشته مرگ او که بیشتر یک شخصیت طناز و رِند است تا شخصیتی والا و هیبت‌دار و از این رهگذر نیز متأسفانه مرگ را سهل و شوخ‌وشنگ‌وار بازمی‌نماید نه آنگونه که واقعا ناشناخته و هراس‌انگیز است.

در نهایت اینکه مرگ‌اندیشی ابزاری برای درک عمیق‌تر و انسانی‌تر مناسبات انسانی و ملی است و از این جهت، «سمفونی نهم» برای طرح تفکربرانگیز مرگ و ترغیب مخاطبانش به بازنگری در لحظات آن، فیلمی قابل دفاع و درخور تقدیر است.





[1] . چه در سطح عرفانی و معنوی و چه عشق مادی بسیار از عشق‌ها در نهایت پس از مرگ است که به وصال نهایی منتهی می‌شود. اصطلا ح فنای فی الله در ادبیات عرفانی تبلور همین فرهنگ است و در حوزه زیست مادی نیز نمونه‌های مختلفی مثل شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون یا بسیاری موارد دیگر تبلوری از مرگ به عنوان ابزاری برای وصال با معشوق تلقی می‌شود.

[2] . عطار نیشابوری داستان بکتاشو رابعه را در الهی نامه خود جاودانه کرده است.





----- 0 0
سرگردان میان نوآر و تئاتر ; نگاهی به فیلم آشفته گی
سرگردان میان نوآر و تئاتر ; نگاهی به فیلم آشفته گی

سرگردان میان نوآر و تئاتر ; نگاهی به فیلم آشفته گی

نمی توان گفت جیرانی از خفگی به آشفتگی رسیده است، یا از سرگردانی. در آشفتگی بیش از آشفتگی سرگردانی به چشم می خورد؛ سرگردانی فیلمسازی با تجربه، مطلع و آشنا به تاریخ سینمای ایران و جهان که تمایل دارد در جوانب مختلف سینما طبع‌آزمایی کند. این تنوع‌طلبی مانع از آن شده که جیرانی به یک فیلم واحد با هندسۀ واحد دراماتیک و مشخص برسد و اینگونه جیرانی از سرگردانی به آشفتگی کشیده می‌شود.
«غلامرضا تختی»، قهرمانی برای تمام فصول؛ نگاهی به فیلم «تختی»
«غلامرضا تختی»، قهرمانی برای تمام فصول؛ نگاهی به فیلم «تختی»

«غلامرضا تختی»، قهرمانی برای تمام فصول؛ نگاهی به فیلم «تختی»

فیلم تختی، آخرین ساخته بهرام توکلی در مسیر سینمایی جدیدش اثر قابل دفاعی است. او سال گذشته با کارگردانی فیلم «تنگه ابوقریب» نشان داد که توانایی‌های سینمایی قابل ستایشی دارد و مبتنی بر تجارب مختلف خود، می‌تواند بسیار خوش‌تر از آنچه که از او دیده‌ایم در سینما بدرخشد.
Powered by TayaCMS