فیلم نوشت فیلم نوشت

ساخت برنامه خیریه یا سرک کشیدن به حریم شخصی؛ چالش رضایت یا اکراه مهمان در ماه عسل
ساخت برنامه خیریه یا سرک کشیدن به حریم شخصی؛ چالش رضایت یا اکراه مهمان در ماه عسل

ساخت برنامه خیریه یا سرک کشیدن به حریم شخصی؛ چالش رضایت یا اکراه مهمان در ماه عسل

ماه عسل سالی یک بار و درست موقع ماه رمضان که انتظار کاسته شدن از تنش‌های فرهنگی و چشم امید به مهربان شدن همه و از جمله صاحبان صدا و تصویر و قلم با یکدیگر افزایش می‌یابد به موضوعی برای مجادله تبدیل می‌شود. به گواهی همان مشاهداتی که سالانه یک بار به تکرار می‌نشینند، مجری و تهیه کننده این مجموعه نیز ارتباط دوستانه‌ای با منتقدان خود برقرار نمی‌کنند.

مقاله

نویسنده علیرضا آرام
ساخت برنامه خیریه یا سرک کشیدن به حریم شخصی؛ چالش رضایت یا اکراه مهمان در ماه عسل

ماه عسل سالی یک بار و درست موقع ماه رمضان که انتظار کاسته شدن از تنش‌های فرهنگی و چشم امید به مهربان شدن همه و از جمله صاحبان صدا و تصویر و قلم با یکدیگر افزایش می‌یابد به موضوعی برای مجادله تبدیل می‌شود. به گواهی همان مشاهداتی که سالانه یک بار به تکرار می‌نشینند، مجری و تهیه کننده این مجموعه نیز ارتباط دوستانه‌ای با منتقدان خود برقرار نمی‌کنند. این ارتباط می‌توانست در بهترین وضع ممکن با دعوت از کارشناسان منتقد به برنامه ماه عسل صورت گیرد و موضوع این برنامه فرضی "نقد اخلاقی ماه عسل" باشد. البته به استناد همان مشاهدات هم می‌توان گفت که طعنه و کنایه مجری نسبت به منتقدان، تا به حال هیچ کمکی به محبوبیت برنامه نکرده، بلکه روی هم رفته زبان منتقدان را برنده‌تر کرده است. تجربه‌ای که نه فقط از این برنامه، بلکه از پی تمام مناقشات پیرامون تلویزیون به دست آمده نشان می‌دهد که در این مواقع رویکرد مدیران صدا و سیما نیز عادتا به سمت احترام نسبت به رأی منتقدان و اعمال اصلاحات مطلوب بینندگان به پیش نرفته است.

با این حال از آن‌جا که یکی از دلایل همیشگی مدافعان این مجموعه، توجیه اخلاقی نسبت به ساخت این گونه برنامه‌هاست، جا دارد که در این متن از منظر اخلاق به تحلیل ماه عسل بپردازیم. این تحلیل جنبه عمومی داشته و برنامه‌ای با رویکرد ماه عسل را در حالتی کلی و صرف نظر از برنامه‌ای خاص با همین عنوان مورد توجه قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، بحث ما در باب یک «ماه عسل نوعی» است، نه ماه عسل احسان علیخانی! از همین رو در تحلیل پیش رو از جنبه‌های فنی برنامه- از قبیل نور و صحنه، کارگردانی و فیلمبرداری، ساعت و مناسبت پخش، نگارش متن، توانایی مجری، روش انتخاب مهمانان و... - صرف نظر می‌کنیم. بر این اساس باید گفت هنگام طرح ملاحظات اخلاقی در باب این قبیل برنامه‌ها، تزاحم میان دو رویکرد بدیل قابل مشاهده است؛

الف)کسانی به لزوم توجه یکسان رسانه به نقائص موجود در حوزه‌های فردی(اعم از جسمی، روانی یا اخلاقی)، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متمایل هستند.

ب) در نقطه مقابل، عده‌ای به تمایز میان حریم شخصی افراد و مطالبات عمومی اجتماع باور دارند. در این حالت، وظیفه رسانه در انعکاس مطالبات عمومی خلاصه می‌شود.

پیداست که در برنامه‌ای مثل ماه عسل این تمایز از میان رفته است. این‌جاست که از خصوصی‌ترین مشکلات فردی تا عمومی‌ترین مطالبات اجتماعی(البته پس از صلاحدید ناظران پخش) از دریچه دوربین به منظر مخاطب منتقل می‌شود. از این رو برنامه‌ای مثل ماه عسل به یک مصیبت‌نامه تبدیل می‌گردد. یعنی این قبیل برنامه‌ها تصاویری سراپا غرق در ماتم را برای مخاطبان خود منعکس می‌کنند که البته از منظر مدافعان، طی همین انعکاس است که رسالت اخلاقی رسانه در پرداختن به مصائب فردی و عمومی جامعه به اجرا می‌رسد. در نقطه مقابل، مخالفان این قبیل برنامه‌ها بر این باورند که نفس انعکاس فراگیر مصائب افراد و سخن گفتن با عموم مخاطبان در این باب، از حیث اخلاقی خطاست.



مرور استدلال مدافعان و مخالفان برنامه‌هایی مانند ماه عسل می‌تواند زوایای پیدا و پنهان این موضوع را شفاف‌تر نماید. موضوعی که در قالب کلی خود گستره‌ای از مباحث اخلاقی پیرامون رسانه و نحوه انعکاس وقایع ریز و درشت حیات انسانی بر لوح رسانه را در بر می‌گیرد. از این رو با تحلیل موضوع و شرح موضع هر یک از دو جانب بحث، اهم استدلال‌هایی را که هر گروه می‌توانند به سود مدعای خود اقامه کنند، بازگو خواهیم کرد. هر چند نگارنده پس از آن‌که تاملی طولانی را در این بحث پشت سر گذاشته، استدلال‌های صریح یا مقدّر دو طرف را احصاء نموده است. اما فرض افزایش استدلال از سوی هر یک از طرفین و افزودن به عدد مواردی که در شمارش نویسنده این سطور منظور شده است، به تقویت موضع مدافعان/ مخالفان کمک خواهد کرد.

 

1.  استدلال مدافعان

به نظر می‌رسد اهم استدلال‌های مدافعان برنامه‌هایی از جنس ماه عسل در پنج مورد زیر خلاصه می‌شود.

 

1.1.  رفع نیاز از افراد خاص

یکی از توجیهات اخلاقی در ساخت برنامه‌هایی از جنس ماه عسل، توجه دوربین و بیننده به رویدادی خاص و تمرکز بر حقوق قانونی فرد یا افراد درگیر در آن رویداد است. از این منظر می‌توان گفت از آن‌جا که امکان فوری برای رفع مشکلات عمومی جامعه وجود ندارد و تلاش مراکز رسمی و غیررسمی در زدودن فقر و آسیب از دامان جامعه در کوتاه مدت به نتیجه مطلوب نمی‌رسد، برنامه‌ای مثل ماه عسل فرصت پرداختن به موارد خاص، یا به اصطلاح رسمی پرونده‌های خارج از نوبت، را فراهم می‌نماید. از این حیث، ماه عسل فرصتی است تا افراد مضطر که رفع مشکل آن‌ها اخلاقا مقدم بر بقیه است، در معرض دید مخاطب قرار گیرند تا فرد یا سازمان مسوول در موضوع و مشکل آنان، در جریان ماجرا قرار گیرد و در جهت رفع نیاز از این گرفتاران اقدام نماید. با نظر به تقریر ارائه شده و ضمن توجه به این‌که به وقت بروز تزاحمات اخلاقی، تصمیم به انتخاب یکی از دو طرف ضروری است، به نظر می‌رسد این توجیه مدافعان ماه عسل از حیث اخلاقی قابل اعتماد است. پس تا به این‌جا می‌توان این استدلال را به سود برنامه ماه عسل ذخیره کرد.

 

1.2.  تلنگر به وجدان عمومی

استدلال دیگری که می‌تواند به کمک مدافعان ماه عسل بیاید، لزوم تلنگر به وجدان عمومی در باب نابسامانی‌های فردی و اجتماعی است. این برنامه‌ها با آن‌که به سوژه‌های عمدتا تیره و بداقبال نظر می‌کنند و از این رو کام مخاطب خود را به تلخی می‌نشاندد، اما با تاکید بر این‌که به هر حال این مشکلات دامنگیر مردم یک جامعه هستند، می‌توانند تلخی کام مخاطب را کنش و واکنشی اصالتا انسان دوستانه معرفی کنند. در واقع تا زمانی که مخاطب از مشاهده اخبار تلخ برکنار باشد، از خاطری آسوده ولی بیرون از قواعد زندگی انسان‌دوستانه برخوردار است. ورود دوربین به آسیب‌های اجتماعی و مشکلات خاص فردی، فرصتی برای بیدار شدن وجدان عمومی و بستری برای حرکت در مسیر دستگیری از نیازمندان و تلاشی برای جبران کمبودهای آشکار و پنهان در حوزه‌های فردی، خانوادگی و عمومی خواهد بود. پس در این نقطه نیز می‌توان توجیه مدافعان در ساخت برنامه‌ای مثل ماه عسل را با استناد به یک حکم مشهور اخلاقی روا دانست. این حکم مشهور اخلاقی همان لزوم تقویت و هوشیاری وجدان عمومی نسبت به معضلات و گرفتاری‌های پیرامونی است. همین عطف توجه، به حکم وجدان از مقدمات قریبه در جهت گسترش انسان‌دوستی و توسعه همیاری زیستی است.

 

1.3.  تقویت مخاطب در تحمل مصائب کوچک

توجیه دیگری که می‌توان به سود برنامه‌ای مثل ماه عسل سراغ گرفت، ارجاع به گستره گرفتاری سوژه‌های این برنامه و مقایسه آن با گرفتاری‌های روزمره در زندگی متوسط شهری است. بدهکار بودن با برگه چک به مبلغی بیش از حقوق ماهیانه، دسترسی نداشتن به امکانات سریع رفت و آمد، بی نصیب ماندن از وسایل درجه اول ارتباطی، نداشتن تمکن لازم برای اجاره یا خرید منزل در مکان مطلوب، جا ماندن از سیل مهاجرت دوستان به خارج از کشور یا به سمت پایتخت، بی نصیب ماندن از امکان تحصیل در دانشگاه ممتاز و نهایتا درگیر شدن در رابطه‌ای عاشقانه که مخالفت خانواده‌ها سد راهی است برای رسیدن به آرمان ازدواج، اعم مشکلات رایج در میان ساکنان طبقه متوسط شهری است. از منظر مدافعان ماه عسل، غلظت این مشکلات زمانی کاسته می‌شود که برنامه‌ای با این شرایط را ببینیم تا بدین واسطه حجم مشکلات پیرامونی را با آن‌چه انسان‌های واقعا گرفتار در آن محبوس شده‌اند، مقایسه کنیم. پیداست که این قبیل مقایسه‌ها غالبا به شُکرانه گفتن بابت سلامت و امنیت و خانواده و حداقل درآمد و... ختم می‌شود. با این مقایسه توقع افراد از یکدیگر و نیز انتظار آنان از دستگاه رسمی ارائه خدمت به شکل محسوسی فروکش می‌کند. با آن‌که منطقا مدافعان این برنامه نیز موقت بودن این منحنی کاهش را می‌پذیرند، اما از اصل موفقیت این برنامه و تاثیر هرچند موقت آن بر کاهش توقعات بی حد و حصری که بر زندگی امروزی و شهری ما مسلط شده‌اند، نمی‌توان گذشت. پس در این نقطه، استدلال مدافعان برنامه با استناد به توجیه معتبر اخلاقی تقویت می‌شود.

 

1.4.  روزنه امید برای مخاطبانی با وضع مشابه

اما تاثیر دیگری که از برنامه‌هایی از قبیل ماه عسل ایجاد می‌شود، روحیه یافتن مخاطبانی است که خود در گذشته (یا اکنون) در معرض آسیب‌هایی از جنس مهمانان این برنامه قرار داشته‌اند(و یا همچنان دارند. ) پیداست که مستند بودن برنامه و حضور زنده مهمان در مقابل دوربین و بیننده، همدلی و همراهی مخاطب رنج دیده را با مهمانی که چندی در همان رنج زیسته تقویت می‌نماید. مخاطبی که تاکنون درد خود را بی درمان و رنج خود را بی علاج تصور می‌کرده است، با دیدن فرد مشابه و گرفتار در همان رنج، امید خود را باز می‌یابد و از تجارب این فرد کمک می‌گیرد. حتی در این فرض، امکان تشکیل "گروه" برای پیگیری مشکل مشترک نیز تقویت می‌شود. البته صرف نظر از این‌که مسوولیت تشکیل این گروه را چه کسی بر عهده بگیرد. اما نهایتا و مطابق انتظار، محصول این اجتماع حقیقی یا مجازی تازه تاسیس، تقویت روحیه مخاطبی است که وضعی مشابه با سوژه این برنامه دارد. در این تعبیر، با ساخت ماه عسل، رسانه نقش انعکاسی خود را ایفا کرده و معضلات زنده و نه خیالی را به تصویر کشانده است. از پی این واقع‌نمایی است که مدافعان برنامه معتقدند که طی تلاشی پیوسته، موفق شده‌اند تا درد مردمانی رنج دیده را تسکین دهند. همان مردمانی که به سبب مشکلات مضاعف، از مراجعه به متخصص و طرح مستقیم مشکل بازمانده‌اند و در ناامیدی خود در انتظار سرنوشت بعدی نشسته‌اند.

 

1.5.  افزایش اعتماد به رسانه

واپسین استدلال در تقویت ساخت برنامه‌ای همچون ماه عسل به خروجی نهایی این برنامه نظر دارد. مطابق این بیان، از آن‌جا که وظیفه رسانه انعکاس واقعیت جامعه است، عموم مخاطبان با مشاهده موضوعاتی که اولا: مستند هستند و ثانیا: در شماری از مواقع در ردیف خطوط قرمز تلقی می‌شوند، اعتمادی مضاعف را به رسانه رسمی کشور به دست می‌آورند. در واقع از پی موفقیت این برنامه در پرداختن به سوژه‌های خاص و افرادی حقیقا گرفتار، این باور و اعتماد عمومی در مخاطب ایجاد می‌شود که اگر مشکلاتی تا این حد وسیع در جامعه وجود داشته باشد، رسانه رسمی کشور حتما پیگیر آن خواهد بود. مطابق این نگاه، از پی اعتماد به مسیر درست این برنامه‌ها، توجه به شایعات کم‌تر می‌شود؛ چرا که یکی از پاسخ‌هایی که به وقت شنیدن شایعه می‌توان آماده داشت، وجود وجدان‌های بیداری به نام "ماه عسل‌ها" است. مخاطبی که شایعه را شنیده، بی درنگ به منبع شایعه پاسخ می‌دهد که اگر این خبر صحت داشته باشد، از دید تیزبین و از قلمرو وجدان بیدار رسانه بیرون نمی‌ماند. پس مطابق این استدلال، ماه عسل‌ها برنامه‌هایی هستند که به سبب تمرکز بر نیازهای حقیقی اجتماع و از پی عبور از خطوط قرمز خیالی، خاطر جامعه را از سلامت چشم و بیداری وجدان اصحاب رسانه مطمئن می‌کنند.



 

تا به حال پنج استدلالی را که به سود برنامه‌هایی از نوع ماه عسل قابل ارائه است، از نظر گذراندیم. اما استدلال مخالفان این برنامه دقیقا در جهت عکس موارد پیش گفته به پیش می‌رود.

 

2.  استدلال مخالفان

مخالفان این قبیل برنامه‌ها نیز می‌توانند پنج استدلال زیر را به سود موضع خود بیان کنند.

 

2.1.  تجاوز به حریم افراد رنج دیده

یکی از اشکالات وارد بر ماه عسل که از سوی مخالفان آن قابل طرح است، ورود به خط قرمزی به نام حریم خصوصی است. البته در جامعه‌ای که فردیت و حقوق مدنی در آن عمومیت نیافته است، ارجاع به حریم خصوصی نیز جز در مواقع نزاع و به عنوان ابزاری برای اسکات خصم به کار نمی‌رود. در این شرایط رسانه نیز خود را ملزم به رعایت این حدود نمی‌داند. بسیار شاهدیم که در خیابان و به ویژه در ایام پرهیجانی مثل انتخابات، خبرنگاران با دوربین روشن به سراغ ما می‌آیند و سوالی را طرح می‌کنند. این در حالی است که ضبط شدن صدا و تصویر هر فرد، جزء حقوق فردی و حریم شخصی او بوده و لازم است خبرنگار قبل از اقدام به ضبط از رضایت سوژه خبری یا تحلیلی خود مطلع شود. در این‌جا منتقدان می‌توانند این اشکال را مطرح کنند که ماه عسل در شرایطی که مهمانان این برنامه نسبت به حقوق خود در برابر رسانه توجیه نیستند، آنان را در مقابل دوربین نشانده و خصوصی‌ترین مصائب آنان را با عموم مخاطبان در میان می‌گذارد. اگر پاسخ سازندگان برنامه این باشد که پیش‌تر رضایت مهمان از پخش عمومی صدا و تصویر و جزئیات زندگی‌اش تامین شده، همچنان پاسخ منتقدان این خواهد بود که این جلب رضایت در شرایط اضطراری اخذ شده و همین فرد مهمان در شرایط متعارف نسبت به تجاوز به حریم خصوصی خود رضایت نخواهد داشت. در واقع راضی کردن فرد مضظر برای نشستن در پیش چشم دوربین، کاری آسان اما اخلاقا نارواست.

 

2.2.  جذب مخاطب با ابزار اشک

مشکل دیگری که طبق بیان منتقدان ماه عسل متوجه این برنامه است، تحریک احساسات مخاطب با موضوعات اصالتا رنجش آور است. در واقع از آن‌جا که عموم مخاطبان نسبت به موضوعاتی همچون فقر خانمان‌سوز، خیانت خانوادگی، یتیم بودن و بد سرپرست ماندن کودکان و... به شدت حساس هستند، نزدیک شدن دوربین به این حوزه‌ها در کوتاه‌ترین زمان ممکن به جذب مخاطب می‌انجامد. در چنین شرایطی سازندگان برنامه روی موج احساسات مخاطبان سوارند و کافی است که مجری هم با غفلت از شرایط اضطراری مهمان(که در بند پیش بیان شد) بلافاصله سر از حریم خصوصی مهمان در آورد و مهمان نیز با اکراه یا اضطرار، از اسرار اصالتا مگوی خویش پرده بردارد. با توجه به حساسیت موضوع، می‌توان گفت در این‌جا مخاطب نیز به ماجرا حساس شده و سنگینی اشک را سریع‌تر از حد انتظار بر گونه خود لمس می‌کند. از نگاه منتقدان، این‌گونه برنامه‌سازی از حیث موضوع و روش تعامل با سوژه و مخاطب اخلاقا روا نیست.

 

2.3.  فصلی شدن احسان و توهم راضی شدن وجدان

اما منتقدان این قبیل برنامه‌ها همچنان می‌توانند با نفی مزایای ادعایی برنامه که برخی از آن‌ها ترجیع بند مدافعان است، در اخلاقی بودن ماه عسل تردید نمایند. یکی از همین ترجیع بندها ارجاع منتقدان به آثار مقطعی و فراگیر ماه عسل است. به این معنا که در نگرش موافقان، ماه عسل در گسترش حس انسان‌دوستی موفق عمل کرده است. اما در نگاه مخالفان، این موفقیت فصلی و کوتاه مدت بوده و به شکلی پیوسته تداوم نخواهد داشت. از این منظر می‌توان گفت ماه عسل مرهمی موقت بر دردهای اجتماع است و مخاطبی که از آن تاثیر پذیرد، به همان سرعتی که به فضای مورد انتظار سازندگان وارد شده از مدار تاثیر برنامه خارج می‌شود. فراتر از این‌ها می‌توان گفت این قبیل برنامه‌ها نوعی ارضاء موقت و کاذب را نصیب وجدان مخاطب می‌کنند و او را برای مدتی کوتاه نسبت به سرنوشت همنوعان و اطرافیان حساس می‌نمایند. با عبور از این دوره تاثیر کوتاه، مخاطب همچنان "رنج دیگری" را فراموش کرده و صرفا به لاک رضایت فردی و فضای تامین منافع شخصی خود باز می‌گردد. در واقع این مرهم فوری نه تنها بیماری را علاج نکرده بلکه تسکینی موقت و مخدری کاذب و بی‌ثمر بوده است.

 

2.4.  بی حس شدن مخاطب

از نگاه مخالفان، برنامه‌ای با رویکرد و محتوای ماه عسل از پی همان مرهم موقت که به ارضاء بی موقع وجدان عمومی منتهی شده، نهایتا مخاطبی بی حس را تحویل اجتماع خواهد داد. مطابق این بیان، پس از پخش مجموعه‌ای مثل ماه عسل- که سخت‌ترین وقایع را روایت می‌کند و شدیدترین احساسات را بر می‌انگیزد- به دشواری می‌توان خبری را روایت کرد که حس مخاطب را تحریک کند. در واقع گوش زمخت و کرخت شده‌ای که مصیبت زدگان ماه عسل را به یاد دارد، در برابر محیط خود مقاوم است و چه بسا با شنیدن مشکلات روزمره مخاطبان، آن‌ها را به مشکلات بزرگ‌تری که در ماه عسل شنیده ارجاع دهد و بدین وسیله وجدان خود را از درگیر شدن به یک همدلی تازه برحذر دارد. در این نقیصه، ترتیب برنامه ماه عسل طوری نیست که نهایتا مخاطب را به یک تربیت اخلاقی مستمر نزدیک کند. از این رو فرض آبدیده شدن وجدان مخاطب و در نتیجه حساس نبودن ضمیر انسانی او نسبت به مصائب همنوعان، از عوارض ناخواسته "سانتیمانتالیسم" است؛ که ظاهرا برای گرفتار نشدن رسانه به آن، زمینه چینی لازم صورت نگرفته است.

 

2.5.  بد نام شدن برنامه در فضای عمومی جامعه

می‌توان گفت خیرین و فعالان سازمان‌های مردم نهاد، مانند مسولین رسمی کشور، نیازمند مقبولیت همگانی هستند. در سنت ایرانی- اسلامی ما غالب کمک رسانی‌های اجتماعی را مساجد محل با محوریت علمای شهر به سرانجام رسانده‌اند. در تاریخ ایران، پهلوانان و عیاران نیز به سهم خود نقشی مهم را در دستگیری از نیازمندان بر عهده داشته‌اند. با این پیشینه باید انتظار داشت که افراد درگیر در برنامه‌هایی مثل ماه عسل(که از حیث تاثیرگذاری اجتماعی همپای مراکز خیریه گام بر می‌دارند) نزد جامعه مخاطبان خود از مقبولیت حداکثری برخوردار باشند. این در حالی است که از دید مخالفان، صدا و سیمای فعلی توانی برای همراه کردن عموم مخاطبان در این قبیل موضوعات ندارد. به بیان صریح‌تر مجموعه‌ای شبیه ماه عسل فعلا اوصافی شبیه سرگرمی، نمایش، سوژه‌پردازی داغ رسانه‌ای و برچسب‌هایی از این نوع را یدک می‌کشد که این نگرش منفی مخاطب، حتما مانع اثربخشی برنامه است. طبعا از یک برنامه نمی‌توان انتظار داشت که همه سوءتفاهم‌ها را رفع کند، اما در خصوص همین برنامه خاص می‌توان ضمن مقایسه آن با برنامه‌ای مثل "نود"، از سازندگان ماه عسل تعامل بیش‌تر با مخاطبان را مطالبه کرد. با فرض تعامل و در شرایط شفاف‌تر شدن فرآیند گزینش مهمان و اجرای برنامه، می‌توان به کم شدن سوء تفاهمات امیدوار بود. در واقع واپسین نقد منتقدان بر نیت اخلاقی سازندگان برنامه تمرکز کرده که باید گفت در فرض مفروض انگاشتن لزوم "حُسن نیت" متقابل نیز همچنان نمی‌توان انتظار همدلی فوری میان منتقد و سازنده برنامه را انتظار کشید.

 

ملاحظات پایانی

اما با نظر به استدلال مدافعان و مخالفان ماه عسل، به نظر می‌رسد موضع مخالفان ساخت این قبیل برنامه‌ها از حیث اخلاقی مقبول‌تر است. در مقام کمک به آنان می‌توان گفت که اجرای زنده و تصویر مستند در جایی معتبر است که دست کم چهار ملاحظه اخلاقی در آن لحاظ شده باشد:

الف) فرد موضوع بحث(یا همان سوژه پیش روی دوربین) در شرایط اضطرار نباشد.

ب) این فرد نسبت به حریم اخلاقی خود، که رسانه ملزم به رعایت آن است، آگاه باشد. در این‌جا منظور از آگاهی رسانه‌ای، التفات مهمان به پیامدهای حضور او در برنامه‌ای زنده و پرمخاطب است. همچنین بهتر است آگاه کردن مهمان از سوی کارشناسان مستقل و خارج از کادر برنامه انجام شود.

ج) همین فرد روش‌ها و وسایط جایگزین(هنری یا غیرهنری) را که مسیر انعکاس رنج او هستند، به تفصیل بشناسد.

د) مخاطب از مشاهده این رنج‌های زنده و مصور، در دو سوی افراط(التهاب موقت) و تفریط(کرخت شدن بلندمدت) قرار نگیرد.

با این حال، با تحلیل برنامه‌ای مثل ماه عسل و ضمن ترجمه و تعبیر روش ساخت آن به "مرام مدیران صدا و سیما"، به نظر می‌رسد برنامه‌سازی از این دست و با رویکردی مشابه با اهداف مراکز خیریه، اخلاقا روا نیست. به بیان دیگر باید جانب کسانی را گرفت که پیش‌تر هشدار داده‌اند که سرک نکشیدن رسانه به حوزه خصوصی افراد و بر ملا نکردن احوال شخصیه مصیبت‌زدگان به شکل عیان، از ملزومات اخلاق رسانه‌ای است. ماه عسل با لحاظ نکردن شروط و پا نهادن به حریم خصوصی، در مقام نظر و عمل نتوانسته رضایت عمومی را نسبت به خود جلب کند. چرا که تجربه بصری مخاطب به او یاد داده که هنرهایی مثل سینما، تئاتر و داستان به شرط قصه‌نگاری محض، اقتباسی یا مستندگونه(و در همه حال مطمئن از نبود تیغ ممیزی)، بستر بهتری برای انعکاس مشکلات هستند.

وقتی برای مخاطب این امکان وجود دارد که درد جامعه خود را از دریچه چشم هنر و با بیانی غیرمستقیم‌تر ملاحظه کند، چرخاندن دوربین به درون خانه‌ها و ضبط فلاکت مردمان بهت زده، در حکم حاشیه‌ای شدن اخلاق و موضوعیت یافتن "سوژه داغ" در مرام سازندگان برنامه است. به ویژه که تلاش درخوری نیز برای اقناع مخاطب نسبت به لزوم ساخت مستندهایی از این دست، تا کنون به دست منتقدان نرسیده است.

نمونه‌های موفق در انعکاس هنرمندانه از رنج مسلط بر مردمان محروم جامعه را در فیلم‌های مختلف سینمایی- که گاه شهرت جهانی یافته‌اند- شاهد بوده‌ایم. این همان تاثیر معجزه آسا و "کاتارسیس" گونه هنر است که با نمایش درد و رنج، تاثیری رنج زدایانه را نصیب مخاطب می‌کند. این رنج زدایی از پی خلاقیت هنرمند در قصه‌گویی و روایت‌پردازی جذاب و دردشناسانه او انجام می‌شود. داستانی که ای بسا به تعبیر ارسطو، رویدادی محال اما باورپذیر باشد. بنا به آموزه کاتارسیس، (1) هنرمندی که با خلق یک جهان پررنج در داستان خود، خاطر مخاطب را از رنج‌های مشابه می‌زداید، اعتبار خود را مدیون تلاش‌ها و مصائبی است که در راه روایت رنج تحمل کرده است. مخاطب با درک این فرآیند روحی طولانی، با اثر هنری ارتباط می‌یابد و آن‌را تکه‌ای از وجود گم شده خود می‌شمارد. این درست بر خلاف رویه ماه عسل است که آسان‌ترین راه را برای انعکاس رنج برگزیده است؛ یعنی نشاندن سوژه زنده در برابر دوربین و دست گذاشتن بر نقاط ضعف عاطفی مهمان و مخاطب! این‌جاست که وجدان جامعه و تیغ منتقد، هنری را در ساخت این برنامه سراغ نمی‌گیرند.

 

پی نوشت:

1)  برای اطلاع از اصطلاح کارتارسیس در فلسفه ارسطو نگاه کنید به:

·   ارسطو، دربارۀ هنر شعر، ترجمه سهیل محسن افنان، تهران، حکمت، 1388.

·   ضیمران، محمد، فلسفه هنر ارسطو، تهران، فرهنگستان هنر، چاپ اول، 1384.








----- 0 0
صناعت نارس ; نقدی بر سریال زیر پای مادر
صناعت نارس ; نقدی بر سریال زیر پای مادر

صناعت نارس ; نقدی بر سریال زیر پای مادر

در سال‌های اخیر کمتر مجموعه نمایشی را می‌توان یافت که پایان‌بندی آن تا این حد خاطر مخاطبان را مکدر کرده باشد. با اتمام ماه رمضان و در حالی که هنوز دقایقی از پایان مجموعه زیر پای مادر نگذشته بود، موج تعجب، اعتراض و گاه هجویه نویسی در مورد آخرین سکانس این مجموعه به پا خاست.
وصل و فصل؛ مقایسه دیوار به دیوار با اجاره نشین‌ها
وصل و فصل؛ مقایسه دیوار به دیوار با اجاره نشین‌ها

وصل و فصل؛ مقایسه دیوار به دیوار با اجاره نشین‌ها

مجموعه دیوار به دیوار طنزی گیرا، کنایه‌پرداز و قابل تحلیل است. پیداست که هم بازی شدن چندین بازیگر مطرح(در عین موفقیت کارگردان در بازیگردانی مجرب‌های سینما و تئاتر ایران) بر جذابیت و ظرافت کار می‌افزاید. همچنان که کنار هم نشستن اجباری چند خانواده ایرانی در یک ساختمان اعیانی از موضوعاتی است که تحلیل وجوه نمادین آن، منتقدان را به خوانش استعاری از اثر دعوت می‌نماید.
Powered by TayaCMS