سریال زیر پای
مادر از سری چندگانههای تلوزیون است که میکوشد مضمون خانواده را مد نظر خود
قرار دهد. با مراجعه به حافظه خود به عنوان مخاطب برنامههای تلوزیونی میتوان به
سادگی دریافت که موضوع بسیاری از سریالها و مجموعههای تلوزیونی در یکی دو دهه
اخیر خانواده است که بخشی از این چندگانهها کارنامه مشترک تهیه کننده سریال زیر
پای مادر خانم زینب تقوایی و کارگردان آن بهرنگ توفیقی و سعید نعمت ا.. به عنوان
فیلمنامه نویس است. همان خانوادهای که در دهه شصت و هفتاد در فیلمها و سریالها حضوری
طبیعی و ملموس داشت، اینک قرار است به شیوهای هنری و در آزمایشگاه یک سریال
بازسازی شود. به هر رو این وضعیت را باید برآمده از درک سازمان صدا و سیما دانست
که میخواهد در موج تحولات فرهنگی جامعه، نقشی در خور ایفا کند. اما آیا در این
کار خود موفق است؟ پاسخ آنی و فوری آن خواهد بود: «نه»
اما چرا؟
بررسی ریخت شناسی سریال زیر پای مادر و مقایسه آن با برخی آثار دیگر میتواند ما
را در فهم این عدم توفیق یاری کند.
ریخت شناسی پریان
به ابتنای
پژوهشهای مبسوطی که در بررسی آثار ادبی هنری انجام شده به ویژه از جنس کارهای ولادیمیر
پروپ در ریخت شناسی قصهها میتوان هر حادثهای که در فیلم اتفاق میافتد را یک
واقعه قلمداد کرد. این پژوهشگر بزرگ روسی در مطالعه متلها، آنها را به وقایع پی
در پی تقسیم کرده و هر واقعه را یک عملکرد خوانده است. پروپ بر این نظر است که
بعضی ازاین عملکردها ثابتند که در هر داستانی تکرار میشوند. بعد از پروپ آسابرگر
در کتاب روشهای تحلیل رسانهها همین شیوه را برای تحلیل قسمت اول مجموعه
تلویزیونی به نام زندان به کار برد. جامعه شناس و پژوهشگر ارجمند جناب آقای پرویز
اجلالی در پژوهش جامعه شناختی فیلمهای عامه پسند ایرانی(1309-1357) با تلفیق روش
مذکور با نقد ساختاری لوسین گلدمن بر این باور تاکید میکند که: "برخی واقعههای
خاص در سینما یا تولیدات رسانهای هنری یک کشور یا دورهای معلوم مرتباً تکرار میشود
به طوری که تکرار این وقایع به یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای آن کشور یا دوره
تبدیل میشود. در این گونه موارد تدقیق بیشتر نشان میدهد که میان ویژگیهای اجتماعی-
فرهنگی آن کشور یا حداقل گروه مخاطبان فیلمها در آن کشور یا آن دوره و این وقایع
مکرر رابطهای وجود دارد. این وقایع مکرر میخواهند چیزی راجع به فرهنگ آن جامعه
یا دوره به ما بگویند پس برای محققان معنی دارند. به همین جهت تبدیل به وقایع معنیدار
میشوند. از طرفی آثار هنری و رسانهای و علی الخصوص فیلم و سریال را نمی توان
محصول افراد منفرد و مجزا دانست و میتوان انتظار داشت که نگرشها، عواطف، عقاید
و آموزههای ایدئولوژیک، آرزوها، آرمانها، رویاها و هم چنین ترسها، نگرانیها،
کابوسها و حتی عقدهها و سرخوردگیهای گروههای اجتماعی معین یا یک اجتماع خاص را
باز تابانند. گروه یا اجتماعی که هنرمند خود را با آن همذات پنداشته و یا مخاطب آن
اثر هنری یا رسانهای است. "[1] بر
همین اساس با تامل هرچند کلی در فضای فرهنگی – رسانهای
کشور به راحتی میتوان دریافت که مقوله خانواده تبدیل به یک واقعه معنی دار در
تولید آثار هنری و رسانهای شده است. با این مقدمه شاید بتوان رهیافت مناسبی به
برخی سریالهای تلویزیون به دست آورد؛ چرا که از مضامین و ساختارهای تکرار شونده
این سریالها میتوان فهرست بلندی به دست داد. بررسی داستان سریال زیر پای مادر میتواند
نمونه مناسبی باشد. چرا که گروه سازنده این سریال در چند اثر دیگر نیز با همین
موضوع با یکدیگر همکاری داشتهاند. از طرفی دیگر اثار نوشته شده توسط آقای سعید
نعمت الله خود حاوی مضامین تکرار شوندهای است که غالبا بر کل مجموعه، آثار آشکاری
دارد.
تبار
شناسی خانواده در تلوزیون
بررسی معناداری
مقوله خانواده در سریالهای تلوزیونی ما را با این سؤال مهم رو در رو میکند که
تلوزیون چه تلقی از خانواده در جامعه ایرانی داشته و دارد و چگونه آن را نشان میدهد؟
برای بررسی این سؤال دو سریال از دو مقطع تاریخی را بر میگزینیم یکی سریال زیر
پای مادر با توجه به اینکه یکی از آخرین سریالهای تلوزیونی است (1396)که مساله آن
خانواده است و از طرفی بخش اعظمی از مخاطبین پی گیر آن بودند و سریال دیگر سریال
برجسته پدر سالار (1374) است. این سریال جزء آثار ماندگار تلوزیون بعد از انقلاب
به حساب میآید که مورد استقبال کم نظیر مخاطبین تلوزیون قرار گرفته است. [2]
خانواده:
هسته گسترده
در مباحث جامعه
شناسی،خانواده را به دو شکل گسترده و هستهای تقسیم میکنند. [3]
جناب آقای دکتر تقی آزاد ارمکی در کتاب خانواده ایرانی
با دوره بندی این تقسیم، هر کدام از این انواع را در مثال وارههایی توضیح میدهد
که جهت بررسی بهتر، خانوادههای سریال را به جای این مثالوارهها جایگذاری میکنم.
داستان سریال زیر پای مادر داستان سه خانواده است.خانواده رنگرزها،خانواده خلیل
کبابی و خانواده رخساره که هر کدام، مابه ازای نوعی خاص از خانواده است. " نمونه فرضی خانواده گسترده با
ارجاع به تاریخ خانواده در ایران در سریال زیر پای مادر، خانواده رنگرزهاست.قصد
اصلی بیان اجزا،عناصر و مسایل این نوع خانواده در قیاس با خانواده هستهای است.
آقا بیژن رنگرز که نقش آن را در سریال بهزاد فراهانی بازی میکند بیش از شش دهه
است که در تهران در یک خانه معمولی در یکی از محلات متوسط به پایین زندگی میکند و
به همین مقدار هم سن دارد. همسر او ( مریم بوبانی ) بیش از پنجاه سال دارد. بابا
بیژن دارای سه فرزند است یک دختر و دو پسر که پسر بزرگش چند سالی است مرده که
البته مرگ او بی ارتباط با وقایع داستان نیست.و تنها دختر او آتنه نام دارد که
بهناز جعفری نقش آن را بازی میکند.و پسر کوچک او صدرا ( با بازی علیرضا آراء)
متاهل است و به همراه همسر و دخترش در خانه بابا بیژن در طبقه پایین همان خانه
زندگی میکند. آتنه که تمامی داستان سریال از او شروع و به او ختم میشود حدود
بیست سال است که از شوهرش جدا شده و چند سالی است به همراه بابا بیژن و مادرش در
همان خانه در اتاقی در طبقه همکف به سر میبرد.رخساره (با ایفای نقش پریوش نظریه)
عروس پسر مرده خانواده است که به همراه دخترش ستاره با بازی درسا بختیاری در طبقه
دوم همان خانه بابا بیژن ساکنند. اشاره به معماری این خانه هم به درک تصور این
سریال از خانواده کمک میکند. خانه بیژن یک خانه سه طبقه حیاط دار است با یک در
مشترک. طبقه همکف به مناسبت راحتی، دسترس بودن و بهتر بودن در اختیار پدر و مادر
است. خودرویی هم در این خانه هست که به صدرا فرزند خانواده سپرده شده است.
دکتر ارمکی در ادامه بحث، دیگر خصوصیات خانواده
گسترده را ذکر میکند که به نظر میرسد دیگر با خانواده رنگرزها تطابق ندارد که
عبارت است از: مردان خانه در امور زندگی حق تقدم دارند و میبایستی در تصمیم گیریهای
مهم حاضر باشند. در بسیاری از تصمیم گیریها مهم مردان خانواده دور یکدیگر جمع شده
و بعد از اعلام نظر نهایی به آن عمل میکنند. امور داخل خانه به عهده زنان با
محوریت مادر بزرگ سامان مییابد و زنان خانواده حمایت کنندگان مردان در کار و
اقتصاد هستند. پدر نقش اصلی را در تربیت فرزندان بر عهده دارد. دایره همسر گزینی
محدود و درون گروهی است و تعهدات اجتماعی اغلب زیاد است و وظایف متعدد و سنگینی بر
عهده این نوع خانواده است.این شکل عادی و عام خانواده گسترده شهری در ایران است که
عناصر آن سعی میکنند با رعایت شئون کلی خانواده گسترده در تربیت و زندگی نسبتا
خصوصی خود استقلال داشته باشند.
در خانواده
اسد ا.. خان درسریال پدر سالار تقریبا تمامی این مشخصات و مختصات را میبینیم
یعنی نمونه کامل خانواده گسترده شهری. در این سریال، خانواده اسدا.. خان یک
خانواده مردسالار است که محمد علی کشاورز با ایفای استادانه نقش پدر،اقتدار آن را
نشان میدهد. اما در عین حال، اسدا.. خان پدری مهربان، خانواده دوست و دلسوزاست. نقش
ملوک،مادر خانواده را مرحوم خیرآبادی بازی میکند که نماینگر یک زن بساز، فهیم،
همراه،اطاعت پذیروکدبانو است. که دقیقا مختصات مادر بزرگ خانواده گسترده شهری را
در آن میبینیم. پسران به همراه خانواده شان در یک خانه بزرگ با حوض و چند باغچه
و درخت که قسمت رو به آفتاب با طاقهای بزرگ به پدر بزرگ و مادر بزرگ تعلق دارد
زندگی میکنند. تعداد افراد این خانواده بیش از سی نفر است.که به جهت اختصار تنها
به دو شخصیت مساله ساز داستان یعنی ناصر، فرزند کوچک خانواده با بازی ناصر هاشمی و
آذر همسر ناصر و عروس خانواده با ایفای نقش باورپذیر کمند امیر سلیمانی اشاره خواهم
کرد.
از
مضمون تا محتوا
مضمون اصلی
این دو سریال فروپاشی خانواده گسترده شهری است. اما محتوا و معنای این دو سریال بسیار
متفاوت است. توضیح بیشتری در مورد مضمون و محتوا میدهم تا به بررسی تفاوتها و
اشتراکات این دو سریال برسم. در واقع مضمون جنبه ظاهری و عینی اثر و محتوا قسمت
نهفته و پنهان آن است. محتوای هر اثر هنری از لابه لای مضمون و به طور غیر مستقیم
بیان میشود. ذهنی تر و عمیق تر و دیر یاب تر است. بسیاری نمی توانند آن را
دریابند. گروهی آن را با مضمون اشتباه میگیرند. ارنست فیشر هنر شناس نامدار اتریشی
در کتاب معروف خود "ضرورت هنر" تمایز میان دو مفهوم مضمون و محتوا را
مورد بحث قرار میدهد و مضمون را موضوع اثر و محتوا را معنا و مفهوم آن میداند.
او معتقد است انتخاب موضوع امر مهمی است و مضمون و محتوا با هم در ارتباط هستند اما
مضمونهای واحد را میتوان با محتواهای کاملا متفاوت ارایه کرد. مضمون توسط بینش
هنرمند به مقام محتوا دست مییابد، زیرا محتوا فقط شامل آن چه عرضه میشود نیست
بلکه چگونگی ارائه، شرایطی که در آن شرایط ارایه میشود، و میزان آگاهی فردی و
اجتماعی ارایه کننده را در بر میگیرد. شیوه تصویر کردن موضوع مشخص میکند که
چگونه هنرمند، آگاهانه و ناخودآگاهانه، گرایشهای اجتماعی زمان خود را بیان میکند.
در پدر سالار ما فرایند فروپاشی یک خانواده
گسترده را میبینیم اما در زیر پای مادر ما با بقایای یک خانواده گسترده فروپاشیده
مواجهیم. این اشتراک در مضمون سابقه تاریخی دیرینهای دارد و اتفاقی نیست.بر اساس
یافتههای پژوهی جامعه شناس ارجمند دکتر پرویز اجلالی در کتاب دگرگونیهای اجتماعی
و فیلمهای سینمایی ایران در میان 1339 فیلم تولید شده در حد فاصل سالهای
(1309-1357 )یکی از مکررترین مضمونهای فیلمهای سینمایی ایران، مضمون فروپاشی
خانواده است. این مضمون اشکال و انواع گوناگون دارد ولی قاعده کلی آن این است که
خانوادهای بر اثر حادثه، اتفاق و مسالهای پریشان، پراکنده و از هم پاشیده میشوند
اما سر انجام به مدد بخت و بر اثر تصادف، در نقطه اوج فیلم اعضای پراکنده یکدیگر
را باز مییابند و کانون به سردی گراییده خانواده دوباره گرم میشود. این مضمون
چندین نوع دارد که یکی از رایج ترین آنها خانوادهای است که دچار حادثه اخلاقی میشود.
در اینجا حادثه ابعادی درونی مییابد و انحراف اخلاقی و گمراهی مرد یا زن موجب از
هم پاشیدگی میشود. این مضمون از ابتدای سینمای ایران با آن همراه بوده و مشخصا
میتوان به فیلم گنج قارون اولین فیلم پرفروش سینمای ایران اشاره کرده در عمل
داستان بازیابی خانواده است. اما به عامل فروپاشی باید توجه بیشتری نمود. این
حادثه در سریال پدر سالار یک اتفاق فیزیکی یا صرفا اخلاقی نیست این حادثه یک اتفاق
اجتماعی و فرهنگی است این اتفاق باعث شده تا مفهوم، مصداق، کارکرد و جایگاه
خانواده متلاشی شده و به امر دیگری تبدیل شود.
اما در سریال
زیر پای مادر مخاطب با یک خانواده گستردهی متلاشی مواجه است که داستان فیلم
داستان آنهاست. چناچه اشاره شد آتنه بعد از دو دهه، خواستار بازگشت به جایگاه
مادری است. او که در اوایل جوانی بچه شیر خوار و شوهرش را ترک کرده و با ایجاد
چالش برای خانواده خودش بویژه بابا بیژن و برادربزرگترش که مرده، الان از گذشته
خود پشیمان است؛ توقع دارد خانواده اش او را در گرفتن حق خودش یاری دهد.و داستان
سریال، داستان کشمکش آتنه با شوهر قبلیش سر مادری فرزندش اشکان است. واو تا آنجا
پیش میرود که مانع رسیدن خلیل کبابی به همسر ایده آل و عشق تازه سربرآورده آن میشود
و سریال ما را وادرا میکند که از این خواسته عاشقانه بگذریم و دوباره تن به یک
جمع خانوادگی گسترده بدهیم البته با تعریف کم و بیش جدید.
از حدود یکصدوپنجاه
سال گذشته که تغییرات ساختاری ایجاد میشد خانواده نیز به تغییرات بنیادی دچار شد.
اولین تغییر در ساختار و سپس در کارکردها و نهایت در ابعاد آن صورت گرفت و خانواده
به لحاظ بعد و وظایف تغییرات عمدهای پیدا کرد.در این دوره با کاهش تعداد افراد با
انواع گوناگون خانواده هستهای رو برو هستیم. با ارجاع به تاریخ ایران مثالواره آن
در سریال زیر پای مادر خانواده خلیل کبابی است. خلیل به عنوان پدر خانواده که نقش آن
را در سریال کامبیز دیرباز بازی میکند به همراه تنها پسرش اشکان با بازی مجید نوروزی
در مشهد زندگی میکنند.که نمونهای از خانواده هستهای ناقص ازنوع ازهم گسیخته است
که مادر خانواده طلاق گرفته و در جمع خانواده نیست.البته مثالواره خانواده هستهای
کامل در این سریال خانواده سهراب برادر خلیل کبابی است که نقش آن را در سریال، مجید
واشقانی ایفا میکند که البته در روند داستان تابعی از شخصیت خلیل است.. نمونه
دیگر خانوادهی هستی ناقص و از هم گسیخته که پدر خانواده آن را ترک کرده خانواده
اسماعیل نفر است با بازی مهدی سلطانی.
چناچه اشاره شد خانواده هستهای نمودی از تحولات
تجدد در ایران است که با مدرنیزاسیون جامعه ایران به وجود آمده است. خانواده خلیل کبابی
نمونه یک خانواده متجدد یا همان مدرن است. خانواده مدرن منش پدرسالارانه یا فرد
سالارانه خود را به روشی دموکراتیک داده است. در چنین خانوادهای کودک و مصالح آن در
مرکز توجه خانواده است و به کودک امکان رشد و بیان داده میشود. با او دیالوگ برقرار
میشود به سوالاتش در حد امکان جواب داده میشود. او میتواند رفتار والدین را زیر
سؤال ببرد، شک کند، انتقاد کند و حتی مخالفت و اعتراض کند. پدر و مادر خود را با اسم
کوچک و حتی تو خطاب کند که کم و بیش اینها را در رفتار اشکان با پدرش خلیل کبابی شاهدیم.
رمز
گشایی از خانواده هستهای
به
دهه هفتاد بر میگردیم
دهه هفتاد دهه
تغییرات بنیادین در گفنمان حاکم بر جامعه ایرانی بود. دهه شصت با اتمام جنگ به
پایان رسید و گفتمان انقلابی که تمام قد درگیر مساله جنگ بود با دهه هفتاد و
گفتمان سازندگی در عرصههای اقتصادی،اجتماعی وسیاسی غافل گیر شد. "هرچند که حوزه
فرهنگ کم و بیش همچنان تحت گفتمان انقلابی بود اما روز به روز حلقه این گفتمان تنگ
تر میشد. یعنی یک گذر گفتمانی در حوزه سیاستگذاری درحال اتفاق افتادن بود و این
سیاست گذاریها برای نهادها و حوزههایی که با خانواده در ارتباط هستند تبعاتی به
همراه داشت. با شکل گیری دولت گسترده بروکراتیک که میخواست کار سازندگی را انجام
دهد به نیروهای تحصیل کرده نیاز بود. از طرفی سیاستهای سلامت و بهداشت باعث گسترش
دانش در حوزه روابط خانوادگی مانند تولید مثل، زایمان و روابط جنسی شد.در حوزه
مسکن و معماری فضایی ایجاد شد که مراودات راحت تر و مخفی کاری در روابط انسانی
امکان پذیر تر گردید.
یکی از نتایج
اساسی این تغییرات در قلمرو حقوق زنان در خانواده و ضرورت شکل گیری خانواده هستهای
بود. امکانی که در خانواده هستهای به وجود میآید،فردیت زوجین است. از سوی دیگر،
خانواده هستهای از قلمرو قضاوتهای فامیل بیرون میرود و نقش پدر و مادر در
تربیت فرزندان بیشتر میشود و بر این اساس تنها باورهای آنها در فرزندان تاثیر
گذار میشود نه باورهای فامیل و این باعث آزادی بیشتر پدر و مادرها شده و در
نتیجه بچهها در فضای آزاد تری تربیت میشوند که این اتفاق پیامدهای خاص خود را
به وجود میآورد." [4]
صدا وسیما در
این مرحله گذار سهمی مهم و تاثیر گذاری بر عهده داشت به عنوان نمونه مجلس با تصویب
قانونی در نحوه استفاده امتیازات پیش بینی شده در قانون کار 1369.8.29 مجمع تشخیص
مصلحت نظام در تاریخ 1372.2.26 سازمان صدا و سیما را موظف میکند به طور مستقیم و
غیر مستقیم جهت ارتقا سطح آگاهیهای عمومی در زمینه سیاستهای جمعیت برنامه تولید
کند البته این وظیفه برای وزارت ارشاد، آموزش عالی و آموزش و پرورش هم جداگانه
تعریف میشود
نمونه از
تاثیرات فرهنگی این تصمیمات را جناب آقای دکتروحید قاسمی و همکاران در مقاله بررسی
نقش و پایگاه اجتماعی زن و مرد در فیلمهای دهه هفتاد سینمای ایران نشان میدهند.در
این پژوهش میخوانیم که : شخصیت اول زن در فیلمهای نیمه دوم دهه هفتاد که زن
جوان متاهل و خانه داری است. نسبت به دوره قبل یعنی نیمه اول دهه هفتاد 21 درصد
دارای شغلهای مهمتری در فیلمها نشان داده شدهاند. هرچند 1/42 درصدشان دارای
مدرک دیپلم هستند ولی 43 درصد شان تحصیلات لیسانس به بالا دارند. از این رو
بیشترین مقدار استفاده کالای فرهنگی یعنی خرید ومطالعه کتاب و روزنامه و پرداختن به
تئاتر، موسیقی..نزد این دسته دیده میشود.
تاثیر مستقیم
این اتفاقات در خانواده آنزمان و ادامه آن تا الان امری محرز است. اما جهت جمع
بندی دهه هفتاد مناسب است از وضعیت کف جامعه هم خبری بگیریم. یعنی وضعیت فرهنگی
خانوادهها به ویژه در واکنش به این مسایل را بررسی کنیم که چگونه بود؟ پژوهشهای
متفاوتی در این زمینه وجود دارد اما جهت رعایت اختصار به گزارشهای مربوط به سریال
پدر سالاربه ویژه به مصاحبه عوامل این سریال در دهه نود تمرکز میکنم. البته این توجه از چند
وجه قابل تامل است: اول اینکه ذهنیت سازندگان اثر را در آنزمان نشان میدهد که هم
دریافتی از سیاستهای فرهنگی بویژه سیاستهای صدا وسیما و سینما درآنزمان داشتند و
بر اساس آن عمل میکردند و هم خودشان به عنوان افراد پایتخت نشین از عوامل
موثردرشکل گیری طبقه متوسط شهری درآن زمان بودند و البته هستند.
آقای ناصر
هاشمی که نقش چالش ساز ناصر پسر اسد ا.. خان را در آن سریال بازی میکرد در مصاحبهای
در سال نود و یک، از تصوراتش در مورد این اتفاق میگوید :"تصور میکنم بخش قابل
توجهی از بینندگان، آن گرما و دنیای پر از آرامش و محبتی را میخواستند که در گذشته
بوده یا خیال میکردند که بوده، در حالی که به نظرم واقعیت موجود، عکس این را میگفت.
پدری که اصرار دارد همه زیر یک سقف باشند و بیکار و بی شخصیت و وابسته به او حتما در
پی سودی است یا مشکل روانی دارد." با وجود این تصورات این بازیگر به تصورات
مردم و مخاطبان اشاره میکند و ادامه میدهد که:" هنگام بازی در پدرسالار من
خیال میکردم بینندگان حق را به آذر میدهند چون از طرفی هم حرف هایش منطقی و قابل
فهم بود و هم جامعه ما جامعهای بود جوان! مادران ما از اینکه در خانواده گسترده سنتی
همراه خانواده شوهر بودند و تحت نظر، رنجهای زیادی کشیده بودند. درواقع مستقل بودن
و شخصیت داشتن نه تنها تو را مجبور میکند که سر پای خودت بایستی بلکه دوستی و همدلی
افراد خانواده را نیز بیشتر میکند اما درست برعکس تصور من، «پدرسالار» نتیجه عکس
دارد! بله، خیلیها
در کوچه و خیابان نصیحتم میکردند که چرا خانواده را به هم ریخته ام! چرا من با یک
کشیده آذر را سر جایش نمی نشانم (جالب است بدانید که بیشتر خانمها موافق کتک زدن بودند!)
مرد مسنی که قصه را بیش از حد باور کرده بود نصیحت میکرد که برگردیم به خانه پدر
و اذیتش نکنیم. بالاخره مجبور شدم توضیح دهم که این فیلم است، ساختیم و تمام شد اما
او باورش نشد و گفت: در هر صورت برگردین بهتره! خانم امیر سلیمانی که نقش آذر همسر
ناصر را بازی میکرد در مصاحبهای در سال نود و چهار میافزاید: قانون شکنی که این
عروس در خانواده «پدر سالار» به وجود میآورد به نوعی باعث شده بود تا برای برخی مردم
این سؤال به وجود بیاید که مگر میشود شأن یک پدر را تا این حد زیر سؤال برد که خوشبختانه
در انتهای این سریال این اتفاق رقم نخورد و همه چیز مانند فرهنگ غنی ما به خیر و خوشی
به پایان رسید.
ناصر
هاشمی در ادامه مصاحبه به تصوری که تهیه کننده و کارگردان سریال از کاری که میکردند
و تاثیراتی که این سریال داشت اشاره میکند ومی گوید:" تا جایی که همان موقع
یعنی هنگام پخش سریال شنیدم که خانم امیر سلیمانی از طرف راننده کامیونی تهدید شده
بود. البته گویا آقای خواجویی میدانسته و به خانم امیرسلیمانی گفته بوده که هنگام
پخش پدرسالار مواظب خودش باشد! " نکته جالب و قابل تامل در این میان سؤال مصاحبه
گر از ایشان و جواب ناصر هاشمی به آن میباشد که برداشت ما را از مرور دهه هفتاد
و اتفاقات فرهنگی الآن کامل میکند. مصاحبه گر میپرسد:" چرا آن زمان در بین
مردم ناصر تا حدودی و آذر کاملا شخصیتهای بدی بودند؟ و وی بعد از جواب به سؤال در
انتها میگوید:" خیلیها
الان و مجددا این سریال را میبینند کمتر از گذشته دلشان به حال «اسدلله خان» میسوزد
و بیشتر حق را به ناصر و آذر میدهند.
آتنه
یا آذر
آتنهی سریال
زیر پای مادراز لحاظ نسلی همان آذر پدر سالار است که در سال 74 یعنی همان زمان که
سریال پدر سالار پخش میشد مثل آذر دختر دم بختی بود که آنزمان ازدواج کرده و
الآن پسرش اشکان در سن ازدواج است. یعنی با کمی اغماض اشکان پسر آذره واین وضعیت
آتنه را ه طی شده آذررا نشان میدهد. البته قطعا آن نسل در فراز ونشیب اتفاقات
فرهنگی و اجتماعی، مصادیق بهتر و قابل افتخار تر از آتنه در واقعیت جامعه ما داشته
و دارد اما بحث ما در مورد تلوزیون است در مورد تلقی آن،یعنی در مورد انتخاب سریال
در سال نود و شش و در ماجرای زیر پای مادر. مساله این سو گیری تلوزیون و نتیجه گیری
اخلاقی آن است. این که آتنه را باید بخشید این که حالا اشتباهیه که شده، شما کوتاه
بیایید، ببخشید، به او فرصت بدهید، به هر قیمتی که هست. یعنی سیاستهای غلط ما که
منجر به از هم پاشیدگی خانواده و فرهنگ اصیل آن شد را ببخشید.آذر یا آتنه یک شخص
نیست برآیند یک سری اتفاقات فرهنگی و سیاسی است که با نادیده گرفتن گفتمان انقلابی
و بی تدبیری در شکل گیری گفتمان سازندگی به وجود آمد و هنوز هم ادامه دارد.
سخن
آخر
قسمت پایانی سریال زیر پای مادرمخاطبان تلوزیون
را غافلگیر و حتی عصبانی کرد. بله میشد آتنه را بخشید اما این به معنی بر گشت به
موقعیت متزلزل و نافرجام قبل نیست. دیدیم که خلیل و رخساره میتوانند زندگی پربار
و بهتری را شروع کنند و شاید در پیوند آن زوج خوب، ما شاهد فرزندان بهتری برای
جامعه باشیم تا فهم درستی از شرایط فرهنگ و جامعه خود داشته باشند و آیندهای متعالی
ر ا برای ما رقم
بزنند. البته با تمامی اجهافاتی که بر خانواده رفته هنوز هم جای امیدواری هست و
هنوز این سرمایه فرهنگی و اجتماعی ما پابرجا و بالنده است .بر اساس طرح ملی سنجش
سرمایه اجتماعی کشور(1394)هنوز بیش از 80 درصد مردم موفقیت نهاد خانواده را متوسط
و خوب میدانند. اما هنوز هم این ترس هست که باز از سرمایه بخوریم و این سوال که واقعا
این سرمایه تا کجا گنجایش این نوع رفتارها و کژ سیاستیها را دارد؟
تلویزیون این
بارهم از طرح یک مفهوم تازه برای خانواده ناتوان بود و از همین رو در قسمت اخر
سریال به یک رویای شیرین و شکننده متوسل شد. خانواده در طی این دو دهه از سالهای
هفتاد تا نود دچار چالشهای بسیار شده است، اما تلویزیون به عنوان یکی از بزرگترین
نهادهای فرهنگی و ارتباطی کشور هنوز هم تحت تاثیر دریافتهای نادرست والتقاطی درکی
درست از این روند تحول ندارد و عاجز از ارائه یک راهکار مناسب است. تلوزیون هنوز
هم دین خود را به گفتمان انقلاب ادا نکرده است.
منابع: دگرگونی اجتماعی و فیلم های سینمایی در ایران - پرویز اجلالی – نشر آگه - 1395
خانواده ایرانی - تقی آزاد ارمکی - نشر علم – 1393
گزارش کشوری سنجش سرمایه اجتماعی کشور –
پژوهشگاه فرهنگ، هنر ، ارتباطات – 1394
بررسی آینده خانواده ایرانی – مصاحبه با دکتر مصطفی مهر آیین - منتشر شده در سایت
مهر خانه –
اسفند 1395
[4] - مصاحبه دکتر جامعه شناس مصطفی
مهر آیین به نقل از سایت مهر خانه